احمدی که محمود بود
دکتر غلامعلی رجایی
دیروز که برای حضوردرجلسه دفاعیه پایان نامه یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد رشته تاریخ به پژوهشکده امام وانقلاب اسلامی رفته بودم، با هماهنگی قبلی توفیقی دست داد تا دقایق پر برکتی را نه چندان کوتاه با سرکارخانم دکتر فاطمه طباطبایی، همسرارجمند یادگار مرحوم حاج سیداحمدآقاخمینی، - که این روزها سالگرد رحلت زود هنگام اوست- داشته باشم. دراین دیدارکه برای من بسیار مغتنم بود حرفهای مختلفی زده شد.مغتنم از آن جهت که اظهارات- مکتوب وغبر مکتوب - خانم دکتر طباطبایی،ازمنظر تاریخی و بویژه تاریخ شفاهی یکی از منابع مهم دست اول زندگی امام محسوب می شود و خوشبختانه کتاب اقلیم خاطرات ایشان تا حدودی خلا موجود دراین زمینه را برطرف نموده است. کتابی که با برخورداری از نثری روان وغیر متکلف پس از دوماه به چاپ دوم رسیده وحاوی نکات بسیارارزشمندی درباره امام ،خانواده ایشان، دوران های مبارزه وتبعید امام به نجف،مسائل مرتبط با شیعیان لبنان و امام موسی صدر- دایی ایشان - و برخی مسائل مرتبط با وقایع وضعیت اجتماعی قم ونجف ومهاجرت امام به پاریس درفاصله سالهای 1347 تا 1357 است.
اینکه می گویم تا حدودی، چون همانگونه که خود ایشان می فرمود مطالب وخاطرات جلد اول این کتاب تا زمان بازگشت امام ازفرانسه به ایران است و جلد دوم آن -که وی در حال آماد ه سازی آن برای چاپ است - به بیان وقایع پیروزی انقلاب تا زمان رحلت احمدآقا رادر برمی گیرد وامید که هرچه زودتر جامعه ما شاهد انتشارآن باشد.
من به شخصه آرزو می کنم در اینده ای نه چندان دور، نوبت چاپ وانتشاراین کتاب دورقمی بشود و اقشار مختلف فرهنگی ما ،بویژه دختران و زنان فرهیخته و جوانان ودانشجویان ومحققان جامعه دانشگاهی ما با مطالعه دقیق این اثر از مطالب ارزشمند آن بهره مند شوند.
علت دیدارمن با خانم طباطبایی آن بود که از برادر ارجمندم جناب حجت الاسلام والمسلمین آقا مسیح بروجردی نوه گرامی امام - که ازافتخارات من دوستی قدیم با ایشان به برکت روزهای خوب جنگ است - که گمنام وبدون آنکه کسی بداند فرزند فرزند امام است به جبهه های جنوب آمده بود وماهها درجنگ بود، مطلب مهمی شنیده بودم که از آن چنین مستفاد می شد که امام تا فروردین سال 1368 قصد توطن درتهران نداشته اند . ماجرا از این قرار است که هنگامی که حضورامام واحمد وخانم امام وخانم طباطبایی وخود آقا مسیح درمورد مشکلات وتبعات عمل به فتوای ایشان در مورد بلاد کبیره بویژه در ایام ماه مبارک رمضان بحثی بمیان می آید ، امام اظهار داشته بودند: علت عدم قصد توطن من در تهران تاکنون این بوده که نمی خواسته ام درتهران ساکن بشوم وحالا هم اگردکترها به من اجازه بدهند یک روز هم درنگ نمی کنم و به قم بازخواهم گشت.می خواستم از زاویه دید خانم طباطبایی که با طرح مشکل خود به امام محور اصلی این خاطره بوده است نیز در جهت تکمیل بیانات آقا مسیح به این مساله نگاهی داشته باشم.
تفصیل این مطلب را انشاالله در یادداشت جداگانه ای خواهم نوشت.
دراین دیداربا خانم دکترطباطبایی بحثهای گوناگونی شد وقتی که خواستم ازخدمتشان مرخص شوم با توجه به مصادف بودن این ایام با سالروز درگذشت حاج احمد آقا واینکه شنیده بودم امروز 5 شنبه مراسم سالگردایشان را دربهشت زهرا می گیرند- که مجلسی عمومی نیست و خانم دکترمی گفت فقط خودمان هستیم- ازایشان خواهش کردم با توجه به اینکه قصد دارم مطلبی درباره حاج احمد آقابنویسم وهمجون سال قبل به امام وفرزند ایشان ادای دینی هرچند اندک داشته باشم نکته ای را درباره یادگار امام بفرمایند تا از آن بعنوان مدخل یادداشتی که می نویسم استفاده کنم. تا گفتند مشکل است گفتم پس من سوالی می کنم تا شاید شماراحت تر به سراغ مطلب بروید و پرسیدم :پس از گذشت این همه سال کدام صفت و ویژگی ازاحمدآقا هنوزدرذهن و نظرشما برجسته تراز بقیه ویژگیهای ایشان است. تاملی کوتاه کرده وگفتند :لوطی بود.اضافه کردم :جوانمردی شان .گفتند: بله جوانمردی ایشان. احمدآقا خیلی لوطی و جوانمرد بود . هنوز در نظرم این ویژگی او ویژگی مهمی است.
ازایشان خواستم این مساله را با ذکر نمونه هایی بیشتر توضیح بدهند. گفتند:افرادی بودند که در دوران غربت وتبعید امام نقش عمده ای در همراهی با ایشان در امرمبارزه داشتند ولی بنا به دلائلی به گوشه ای افتاده بودند و کسی هم از آنها احوالی نمی پرسید وسراغی نمی گرفت اما احمد با حساسیت خاصی به سراغ یکایک آنها می رفت و نسبت به آنها محبت می نمود پرسیدم : حتی درشهرستانها؟ گفتند:بله حتی به شهرستانها می رفتند .وقتی از احمدآقا می پرسیدم جریان رفتن شما پیش اینها چیه؟ می گفت اینها برخلاف حالا که نام بردن از امام برایشان نام و نانی دارد ! در زمانی که طرفداری ازامام ثمری جز زندان و تبعید وشکنجه نداشت محکم پای اعتقادشان به امام ایستادند و همه سختی ها را هم به جان خریدند.جالب اینکه بعضی از آنها هم منتقدین وضع موجود بودند.
خانم طباطبایی گفتند:حتی رسیدگی ایشان به عموجان- مرحوم آیت الله پسندیده برادر بزرگ امام- هم دراین جهت بود، نه از این جهت که ایشان عموی او بودند که البته آن هم بود. احمدآقا می گفت عمو درشرایط سخت پس از دستگیری وتبعید آقا با اینکه روحیه مبارزه نداشتند و سرگرم زندگی خودش بود بخاطرامام ترک وطن کرده و از خمین به قم آمد و با وجود مخالفت شدید ساواک ومراقبتهای سختی که مراجعه طلاب ومردم به بیت امام اعمال می شد، در بیت امام راباز نگاه داشتند.احمد برای کارهای شخصی عموجان دو نفر را گذاشته بودند تا ایشان ازهرجهت راحت باشند
بحث که به اینجا رسید فرصت راغنیمت شمردم و پرسیدم :چه صفت دیگری از مرحوم احمدآقا درنظرتان مهم می نماید؟ گفتند: احمد آقا انسان آزاده ای بود .آزاداندیش بود.گاهی ایشان نظرات منتقدین وحتی مخالفین خودش را که برای من بیان می کرد می گفت البته هرچند حرفهای اینها درباره من درست نیست ولی به آنها حق می دهم چون از زاویه ای که به من بعنوان فرزندامام نگاه می کنند نباید تصویری غیر از این تصویر در ذهنشان مجسم شود.
از خانم طباطبایی با اشاره به ماجرای دیداری که ایشان در سال آخرعمرخود با یکی ازعرفای قم- مرحوم آیت الله غروی – داشته اند سئوال کردم اظهار بی اطلاعی نمود لذاعرض کردم آقای غروی تا احمدآقا را دیده به ایشان با لحن معنا داری این شعر شهریار را گفته که: آمدی جانم به قربانت ولی حالاچرا؟! که بعد هم احمدآقا که آدم بسیارباهوشی بوده بلافاصله به آقای غروی گفته: یعنی رفتنی ام آقا؟!
واصرارمی کرده تا حقیقت مطلب رابداند ومرحوم آقای غروی هم ناچار شد ازگفتن اصل مساله شانه خا لی کند.
خانم طباطبایی تا این حرف راشنید گفتند: بله .علاوه براین خود ایشان چند ماه قبل ازرحلتش به من گفت در خواب امام را دیده که به اوفرموده احمد،این پنجاه سال زندگی ارزش این را ندارد که آدم زندگی ابدی خودش را فدای لذتهای آن بکند. احمد می گفت امام در این خواب دستش راتکان داد و گفت:احمد، اگردستت رادردنیا اینطوری تکان بدهی ،اینجا که آمدی از توسوال می کنند به چه منظوری دستت را اینطوری تکان دادی .
این روزها هم می گذرند ومی روند.مثل روزهایی که گذشت و رفت.اما اگرکسی این روزها نگاهی به روزنامه ها واخبار وبرنامه های مختلف رسانه ملی داشته باشد ازغربت امام و فرزند امام وغربت یاران روزهای سخت امام درمبارزه وتبعید دلش می گیرد. اینها چنان به حاشیه رفته و کنار زده شده اند که انگارنبوده اند!
عجب غربتی، به کدامین خطا و جرم؟ چرا سالگرد فرزتد امام باید اینگونه غریبانه باشد که جز خواص از آن مطلع نباشند!
آیا این روزهای غربت را پایانی نخواهد بود؟
==========================
منبع : وب سایت نویسنده