زمان : 19 Esfand 1390 - 23:54
شناسه : 47866
بازدید : 1728
جنگ ستارگان جنگ ستارگان

جنگ ستارگان


 زبان دراز

آیینه یزد


-آقاي عزيز يقه را ول كن! عجب! زشته! ‌قباحت داره! مي‌زني كه چي!


تقصير ماست كه نجابت كرديم، ‌سال‌ها صبر و تحمل كرديم، حالا پر رو شده‌اي! ‌خيلي عجيبه! اومده تو خانه ما كتك مون هم مي‌زنه! با اين حساب و كتابش ديگه حوصله‌مان سر رفت.


-زدم كه زدم. گفتم كه گفتم. خوب كردم بايد اين را قبول كنيد!


استادم گفت: برو محكم حرف‌هات را بزن. اگه حرفي زدند بزن تو سرشون!


بارها رفتم گردن كلفتي كردن! حق‌مو گرفتم!


اينجا كه...نيست...هست.


-آقايان،‌ خانم‌ها صلوات بفرستين. خيلي زشته! ‌بزرگترها كه اينجوري تو اين موقعيت به هم بپرند! بدا به حال كوچكترها! بد آموزي داره.


-حاجي آقا اين بابا چند ساله كه هر كار خواسته كرده! هرچه خواسته گفته! آمار و ارقام داده كه آپانديس آدم مي‌تركه! حالا هم به جاي عذرخواهي، گردن كلفتي مي‌كنه. گفتم بيا حساب كتابمون را اين آخر عمري بكنيم تا ببينيم بابا چه خاكي بايد به سرمان بريزيم. چشمهاش رو بسته هر چه مي‌خواهد مي‌گه! بعد هم مي‌زنه تو گوشمون وفحش هم مي‌ده!


-مي‌زنم ! دوباره مي‌زنم ! اينقدرمي‌زنم تا آمار و ارقام من را بفهمي! اگر شك كني و قبول نكني اين دفعه كتك تنها نيست !...


چند سال پيش استادم گفت ديگه اون بالا بالا ننشينيد كه آقايي كنيد ! اون ممه را لولو برده! چرا نمي‌فهمي؟


-اِ اِ اِ دوباره بهم پريديد. يكي جلوشون را بگيره ! اين را بيرونش كنيد.


خوانندگان ببخشيد حواسم پرت شد. دو تا همسايه كه اول خيلي رفيق و يك«كاسه و كوزه» بودند و دائم قربان و صدقه هم مي‌رفتند و براي هم نوشابه باز مي‌كردند حالا كه دارند از محله‌مان مي‌روند سرحساب و كتاب بين آنها شكرآب شده! بهم مي‌پرند!


ضمناً هر گونه ارتباط دادن اين جنگ و دعواي «كوچه و بازاري!» به حوادث مجلس شديداً تكذيب مي‌شود.


حداقل شما كه زبان دراز را مي‌شناسيد و به صدق گفتارش اعتقاد داريد!! باور بفرماييد!