روايت مردانگي
یزدفردا :بسیجی گمنام :در سال 61 در منطقه ذليجان انتهاي منطقة عملياتي فتحالمبين مستقر بوديم بعضي از شبها سردار شهيد حسن انتظاري به سنگر ما ميآمد. يك شب خاطرهاي را از دوست شهيدش خاكي برايمان تعريف كرد. خاكي بسيجي ساده و بيادعا اما انساني شگفت، پاك و وارسته بود و من با او دوستي داشتم سردار شهيد انتظاري گفت:
ما چهار فرمانده بوديم به همراه خاكي براي شناسايي منطقه به خاك دشمن نفوذ كرده بوديم درست وقتي روي جادة صاف كه از سطح زمين هم بلندتر بود رسيديم با يك گروه گشتي دشمن مواجه شديم گشتيهاي آنها معمولاً 40 نفره و مجهز به انواع سلاحهاي قابل حمل بودند و ما پنج نفر فقط تفنگ داشتيم. ما در كفي بوديم و سنگري نبود اما آنها در نواحي داراي پستي و بلندي و مناسب براي سنگرگيري. از هر جهت شرايط به نفع آنها بود. ناچاراً درگير شديم. شهيد خاكي در حال تيراندازي فرياد زد خشابها را جلو من بريزيد و عقبنشيني كنيد. ديديم بهترين گزينه هم همين است چون اسارت يكي از ماها براي عمليات مشكلآفرين بود بناچار خواسته او را اجرا كرديم و به عقب برگشتيم چند كيلومتر آن طرفتر داشتيم رايزني ميكرديم كه خوب حالا جنازة خاكي را چطور برگردانيم؟ هركس نظري ميداد و ديگري اشكال نظر او را ميگفت. خطر مينگذاري زير جنازه، كمين در اطراف آن و امثال ذلك را بررسي ميكرديم و حيران بوديم كه ناگاه با كمال تعجب ديديم خاكي در حالي كه كاملاً سالم بود آمد و حتي يك دانه فشنگ هم نداشت! گفتيم چه شد؟ گفت مدام وجعلنا خواندم و تا آخرين فشنگ را بر سرشان خالي نمودم. شهيد انتظاري ميگفت خاكي در حالي با آنها درگير شده بود كه روي جاده ايستاده بود و آماج رگبار آنها گشته بود اما خدا او را حفظ نموده بود!
آري، كمكم دارد اين خاطرات براي عدهاي باور نكردني يا شبيه افسانه ميشود اما اين گوشه كوچكي از حقايق شگفت جنگ و دلاوري مرداني است كه بيواهمه سنگر به سنگر جنگيدند و نگذاشتند استقلال و سربلندي و عزت اين ملت لگدمال دشمن گردد و با ذلت و خواري دشمن تا بن دندان مسلح را بيرون راندند.
امروز همان دشمنان ديروز همانهايي كه هنوز جانبازان ما از آثار بمبهاي شيميايي كه به صدام داده بودند در مسير يك مرگ تدريجي ناله ميكنند آري همانها قيافه دموكرات مآبانه گرفته و دلسوز ملت شدهاند و ما را به عدم شركت در انتخابات دعوت ميكنند. آيا رواست كه يك ايراني مسلمان و غيرتمند كام همچو دشمني را شيرين كند؟ آيا كساني كه از پيشرفتهاي كشور ما به خشم ميآيند دوست ما هستند؟ آيا كساني كه براي جلوگيري از رسيدن كشور ما به اوج قله فناوري يعني دانش هستهاي هركار و جنايت از دستشان برآمد كردند كه از جملة آن به خاك و خون كشيدن مفاخر علمي ما بود اينها خير ما را ميخواهند؟!
حال برادر عزيز و خواهر گرامي هموطن مسلمان و غيرمسلمان روز جمعه چه ميكني؟ خط آن دلاور مردان غيور كه با دلاوري خود اساطير، شجاعان و پهلوانان را رنگ واقعيت بخشيدند و هستي خود را براي ايران اسلامي دادند را ادامه داده و با رأي خود سيلي محكم ديگري به صورت كريه دشمن ميزني يا اين كه....؟
دنيا ميزان و درصد بصيرت و هوشمندي ملت ايران را در ميزان درصد آراء و مشاركت او مشاهده خواهد كرد.