خصوصيات اصلح از ديدگاه قرآن
یزدفردا :خصوصيات اصلح از ديدگاه قرآن
اصلح از ديدگاه قرآن و روايات ائمه (عليه السلام)
1 ـ سعه ي صدر : قال علي (عليه السلام) :
« اله الرياسه سعه الصدر » (10)؛ ابزار رياست سعه ي صدر است.
2 ـ حلم : قال علي (عليه السلام) :
« الحلم راس الرئاسه » (11)؛ بردباري مهمترين رکن رياست است.
3 ـ متانت : قال علي (عليه السلام) :
« و لا تکن عند النغماء بطراً »(12)؛ در هنگامي که نعمت ها به تو رو آرند، مغرور و خوشحال مشو.
4 ـ استقامت : قرآن مجيد مي فرمايد :
« لتبلون في اموالکم و انفسکم و لتسمعن من الذين اوتوا الکتاب من قبلکم و من الذين
اشرکوا أذي کثيراً و إن تصبروا و تتقوا فان ذلک من عزم الامور » (13)؛ به طور مسلم در اموال و نفوس خود آزمايش مي شويد، و از آنها که پيش از شما کتاب [ آسماني ] داده شدند [ يعني يهود و همچنين ] از آنها که راه شرک پيش گرفتند، سخنان آزار دهنده و فراوان خواهيد شنيد، و اگر استقامت کنيد و تقوا پيشه سازيد، پس به درستي که آن از عزم امور است.
5 ـ صبر : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« الصبر عون علي کل امرٍ »(14)؛ صبر و پايداري بر هر کاري ياور است.
6 ـ تحمل افکار ديگران : قرآن مجيد مي فرمايند :
« و لو شاء ربک لجعل الناس امه واحده و لا يزالون مختلفين » (15)؛ و اگر پروردگارت مي خواست، همه ي مردم را امت واحد بدون هيچگونه
اختلاف قرار مي داد، ولي آنها همواره مختلف اند.
7 ـ هوشياري : اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمايند :
« من امارات الدوله اليقظه [ التيقظ ] لحراسه الامور »(16) ؛ از دلايل بقاي دولت بيداري آگاهي و هوشياري در حفظ و حراست امور مي باشد.
« من دلائل الدوله قله الغفله » (17)؛ از دلايل موفقيت کم غفلتي است.
8 ـ سعي و کوشش : اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمايند :
« ما ادرک المجد من فاته الجد » (18)؛ کسي که کوشش نکرد به مجد و عظمت نرسيد.
9 ـ پشت کار : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« قليل يدوم خير من کثير ينقطع »(19)؛ [ چيز ] کمي که مداوم باشد، بهتر از زيادي است که تداوم ندارد.
10 ـ شجاعت : اميرالمومنين (عليه السلام) در توصيف ارزش هاي اخلاقي « مالک اشتر » با توجه به انتصاب او به عنوان فرماندار مردم مصر چنين مي فرمايند :
« اما بعد فقد بعثت اليکم عبداً من عباد الله لاينام ايام الخوف و لا ينکل عن العداء ساعات الروع اشد علي الفجار من حريق النار » (20)؛ اما بعد، يکي از بندگان خداوند را به سوي شما فرستادم که به هنگام خوف ( مردم از جنگ ) خواب به چشم راه نمي دهد، در ساعات ترس و وحشت از دشمن هراس نخواهد داشت و نسبت به بدکاران از شعله آتش سوزنده تر است.
11 ـ سخنوري : اهميت سخن گفتن به حدي است که اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمايند :
« رب کلام انفذ من سهام »(21)؛ چه بسيار سخناني که از تير موثرترند.
« و احلل عقده من لساني يفقهوا قولي »؛ و گره از زبانم بگشا تا سخنان مرا بفهمند.
12 ـ دشمن ستيزي : قرآن مجيد مي فرمايند :
« لا تجد قوماً يومنون بالله و اليوم الاخر يوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباء هم او ابناء هم او اخوانهم او عشيرتهم » (22)؛ قومي را نمي يابي که با داشتن ايمان، به خدا و روز قيامت، با دشمنان خدا و رسولش دوستي کنند، هر چند پدران، فرزندان، برادران و يا خويشاوندان آنان باشند.
13 ـ ايمان و عمل صالح : قرآن مجيد مي فرمايد :
« ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن و داً »(23)؛ کساني که ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند، خداوند رحمان محبت آنها را در دلها مي افکند.
14 ـ محبت داشتن : قرآن مجيد مي فرمايد :
« لقد جاء کم من انفسکم عزيز عليه ما عنتم حريص عليکم بالمومنين روف رحيم »(24)؛
رسولي از خود شما به سويتان آمد که رنج هاي شما بر او سخت، و بر هدايت شما اصرار دارد و نسبت به مومنين رئوف و مهربان است.
15 ـ خوش اخلاقي : محبت و مهر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به حدي است که قرآن مجيد آن را منبعث از رحمت پروردگار به حساب آورده مي فرمايد :
« فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فطا غليظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم »(25)؛ از پرتو رحمت الهي در برابر آنها، نرم ( و مهربان ) شدي و اگر خشن و سنگ دل بودي، از اطراف تو پراکنده مي شدند، بنابراين آنها را عفو کن و براي آنها طلب آمرزش نما.
16 ـ تولي و تبري : عن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) :
« الحب في الله فريضه و البغض في الله فريضه » (26)؛ از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است دوستي در راه
خدا و دشمني در راه خدا تکليف است.
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد :
« کل من لم يحب علي الدين و لم يبغض علي الدين، فلا دين له »؛ کسي که دوستي و دشمني بر دين نداشته باشد، دين ندارد.
17 ـ مدارا : اميرالمومنين (عليه السلام) فرمود :
« راس السياسه استعمال الرفق » (27)؛ مهمترين رکن سياست به کارگيري رفق و مدار است.
و در جايي ديگر آن حضرت مي فرمايد :
« ثمره العقل مداراه الناس » (28)؛ ثمره ي عقل مدارا کردن با مردم است.
« مداراه الرجال من افضل الاعمال » (29)؛ مدارا کردن با مردم از بهترين اعمال است.
18 ـ درخواست عمل در حد توان : اميرالمومنين علي (عليه السلام) مي فرمايد :
« اذا اردت ان تطاع فاسئل ما يستطاع »(30) ؛
اگر خواستي تو را اطاعت کنند، چيزي که مقدور باشد، طلب کن.
19 ـ دوري از مخالفت : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« الخلاف يهدم الراي »(31) ؛ مخالفت تصميم گيري را نابود مي کند.
20 ـ شدت عمل در مواقع لازم : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« و اخلط الشده بضغث من اللين و ارفق ما کان الرفق ارفق و اعتزم بالشده حين لا يغني عنک الا الشده »(32)؛ شدت و سخت گيري را، با کمي نرمش درهم آميز، در آنجا که مدارا کردن بهتر است، مدار کن ! اما آنجايي که جز با شدت عمل، کار از پيش نمي رود، شدت را به کار بند.
21 ـ پرهيز از جزيي نگري : امير المومنين علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« ان رايک لا يتسع لکل شيء ففرغه للمهم » (33)؛ راي و فکر تو گنجايش همه چيز را ندارد، پس او را براي پرداختن به امور مهم آزاد گذار.
22 ـ استفاده از فرصت ها : امام علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« و لا کل فرصه تصاب » (34)؛ هر فرصتي باز نمي گردد.
در همين مورد امام حسن (عليه السلام) مي فرمايند :
« الفرصه سريعه الفوت بطيئه العود » (35)؛فرصت با سرعت از بين مي رود و به کندي باز مي گردد.
امام صادق (عليه السلام) از امير المومنين علي (عليه السلام) نقل مي کند :
« اياکم و التسويف في العمل بادروا به اذا امکنکم »(36) ؛ بر حذر باشيد از عقب انداختن کارها، هنگامي که امکان کاري برايتان به وجود آمد، اقدام کنيد.
23 ـ پرهيز از لجاجت : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« اللجاج يفسد الراي »(37)؛ لجاجت، فکر و انديشه انسان را فاسد مي کند.
و باز مي فرمايند :
« ليس للجوج تدبير » (38)؛ افراد لجوج عاقبت انديشي ندارند.
24 ـ کنترل و نظارت : اميرالمومنين (عليه السلام) در نامه ي خود به مالک اشتر مي فرمايند :
سپس با فرستادن ماموران مخفي، راستگو و با وفا، کارهاي آنان ا زير نظر بگير، زيرا بازرسي مداوم پنهاني سبب مي شود که آنها به امانت داري و مدارا کردن با زير دستان ترغيب شوند (39)
در اين مورد امام رضا (عليه السلام) فرموده اند :
« پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) همواره هنگامي که لشگريان را براي جنگ اعزام مي نمودند و به اميران اطمينان نداشتند، فردي مورد اعتماد به همراه او مي فرستادند که از او به آن حضرت خبر برساند» (40)
25 ـ ارزيابي نيروها : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« افه الاعمال عجز العمال » (41)
آفت و بلاي کارها ناتواني کارگزاران است.
26 ـ تشويق نيکوکاران : از اميرالمومنين علي (عليه السلام) نقل شده است :
« هرگز نبايد افراد نيکوکار و بدکار در نظرت مساوي باشند، زيرا اين کار سبب مي شود که افراد نيکوکار در نيکي هايشان بي رغبت شوند و بدکاران در عمل بدشان تشويق گردند، و هر کدام از اينها را مطابق کارش پاداش ده. »(42)
27 ـ تنبيه خطاکاران : اگر يکي از آنها دست به خيانت زد و ماموران سري تو متفقاً چنين گزارشي را دادند، به همين مقدار از شهادت قناعت کن و او را زير تازيانه ي کيفر بگيرد و به مقدار خيانتي که انجام داده، او را کيفر نما، سپس وي را در مقام خواري و مذلت بنشان و نشان خيانت را بر او بنه و گردن بند ننگ و تهمت را بر گردنش بيفکن و او را به جامعه معرفي کن (43)
28 ـ عفو و گذشت : قرآن مجيد مي فرمايد :
« و منهم الذين يؤذون النبي و يقولون هو اذن قل اذن خيرٍ لکم » (44)؛ از آنها کساني هستند که پيامبر را آزار مي دهند و ميگويند او خوش باور و گوشي است بگو خوش باور بودن او به نفع شماست.
حضرت علي (عليه السلام) به مالک اشتر چنين مي فرمايند :
« گاه از آنها لغزش لغزش و خطا سر مي زند، ناراحتي هايي به آنان عارض مي گردد، به دست آنان عملاً يا به طور اشتباه کارهايي انجام مي شود در اين مورد از عفو و گذشت خود آن مقدار به آنها عطا کن، که دوست داري خداوند از عفوش به تو عنايت کند، زيرا تو مافوق آنها و پيشوايت مافوق تو و خداوند ما فوق کسي است که تو را زمامدار قرار داده است » (45)
29 ـ استفاده از تجربه : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« العقل غريزه يزيد بالعلم بالتجارب »(46)
عقل غريزه اي است که با علم و تجربه زياد مي شود.
آن حضرت در جاي ديگري مي فرمايند :
« کسي که کم تجربه بود فريب خورد و کسي که تجربه اش زياد بود لغزش -لغزش هايش کم گرديد ».
30 ـ مشورت کردن : پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در موارد بسياري با اصحاب مشورت نموده و نظر آنها را عمل مي نمايند :
« حق علي العاقل ان يستديم الاسترشاد و يترک الاستبداد » (47)؛ بر عاقل حق است که همواره از ديگران راهنمايي بخواهد و استبداد را ترک کند ».
31 ـ در نظر داشتن رضايت الهي : امير المومنين علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« و هرگز خداوند را به خاطر رضايت احدي از مخلوقاتش به خشم نياور، چرا که خداوند جاي همه کس را مي گيرد و کسي نمي تواند جاي خداوند را بگيرد » (48)
عدالت داشتن : اميرالمومنين علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« من عدل نفذ حکمه »(49)؛ کسي که عادل باشد، حکمش نفوذ خواهد کرد.
33 ـ رسيدگي به مشکلات : رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند :
« همانا خداوند بندگان را در مورد آبرويشان مورد سوال قرار مي دهد، همان گونه که در مورد اموالشان سوال مي کند و مي فرمايد : اي بنده ي من ! به تو نعمت آبرو دادم، پس آيا با اين آبرو مظلومي را کمک کردي ؟ و به فرياد غمگيني رسيدي ؟ » (50)
34 ـ دوري از خائين : اميرالمومنين علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« من خانه وزيره فسد تدبيره » (51)؛ هيچ گاه خود را در زماني طولاني از رعيت پنهان مدار ! چرا که دور بودن زمامداران از چشم رعايا، موجب نوعي محدوديت و بي اطلاعي نسبت به امور مملکت است، و اين چهره پنهان داشتن زمامداران،
آگاهي آنها را از مسائل نهايي قطع مي کند. در نتيجه بزرگ در نزد آنان کوچک، و کوچک بزرگ و کار نيک زشت و کار بد خوب و حق با باطل آميخته مي شود. اما اگر مدير به شکلي دوستانه و مهرآميز به محل کار افراد رفته، آنها را جمع کند و ساعتي با آنها نشسته، حرف ها و سخنان شان را بشنود، به حدي در روحيه ي کارکنان تاثير مثبت مي گذارد و دوستي و صميميت بين آنها حاکم مي کند که قابل توصيف نيست » (52)
منبع:تبیان
پينوشتها:
11-ميزان الحکمه، ج 2، ص 512.
12-نهج البلاغه، ج 5، نامه ي 33.
13-آل عمران / 186.
14-تصنيف غرر الحکم، ص 280.
15-هود / 118.
16-تصنيف غرر الحکم، ص 341.
17-تصنيف غرر الحکم، ص 341.
18-همان، ص443.
19-همان، ص481.
20-نهج البلاغه: ص411.
21-تصنيف غررالحکم، ص 209.
22-مجادله / 22.
23- مريم / 96.
24-توبه / 128.
25-آل عمران / 159.
26-ميزان الحکمه، ج 6، ص 233.
27-تصنيف غرر الحکم، ص 432.
28-ميزان الحکمه، ج 3، ص 239.
29-ميزان الحکمه، ج 3، ص 341.
30-تصنيف غرر الحکم، ص 341.
31-نهج البلاغه، حکمت 251.
32-نهج البلاغه، نامه ي 46.
33-ميزان الحکمه، ج 4، ص 40.
34-الحياه، ج 1، ص 355.
35-الحياه، ج 1، ص 356.
36-الحياه، ج 1، ص 359.
37-ميزان الحکمه، ج 8، ص 484.
38-ميزان الحکمه، ج 8، ص 484.
39-نهج البلاغه، نامه ي 53.
40-وسائل الشيعه، ج 11، ص 44.
41-تصنيف غررالحکم، ص 345.
42-نهج البلاغه، نامه ي 53.
43-نهج البلاغه، نامه ي 53.
44-توبه / 61.
45-نهج البلاغه، نامه ي 53.
46-ميزان الحکمه، ج 6، ص 426.
47-تصنيف غرر الحکم، ص 55.
48-نهج البلاغه، نامه ي 27.
49-تصنيف غرر الحکم، ص 340.
50-ميزان الحکمه، ج 2، ص 195.
51-تصنيف غرر الحکم، ص 345.
52-نهج البلاغه، نامه ي 53.