نام اصلي ويروس: تفرقه
نام تجاري كشور سازنده: حقوق بشر و دمكراسي
سازنده اصلي: شيطان
نخستين مشاهده: زمان خلقت آدم بين دو برادر به نام قابيل وهابيل
نخستين قرباني: قتل برادر
به روز شده در: كشورهاي استعمارگر؛ انگليس، آمريكاو فرانسه
دامنه تخريب: آزاديخواهان جهان
تاريخ آخرين ورژن (نسخه به روز شده): او گيري قدرت مسلمانان جهان
قربانيان گذشته: همه كشورهاي جهان سومي
هدفهاي كنوني: كشورهاي اسلامي
نحوه حمله به قرباني: بزرگ كردن اختلافات قومي، مذهبي
آنتي ويروس قوي: وحدت
آخرين تاريخ به روز شده: در پيام حج ابراهيمي رهبري (3 ذي الحجه 1427)
راهنماي استفاده از آنتي ويروس: به كار بستن دقيق دستورهاي قرآن
آخرين پيام گمراهكننده: تشكيل هلال شيعي
آخرين اثرات تخريبي: بين برادران شيعه و سني منطقه به ويژه در عراق
اطلاعات بيشتر: براي اطلاعات بيشتر، ادامه مطلب را بخوانيد ... .
لطفا پيش از مطالعه اطلاعات تكميلي، اين پيام را بخوانيد:
متأسفانه كامپيوتر شما به ويروسي آلوده شده كه ممكن است در صورت نبود «shut down»، خسارت زيادي به آن وارد شود.
نه، شات دان نكنيد، دست نگه داريد، اين فقط يك شوخي بود، براي آغاز يك بحث جدي! شايد با اين شوخي در دل شما دلهره كوچكي ايجاد شده باشد.
ويروسها همه خطرناكند، با اين تفاوت كه بسياري از آنها از پيش خبر نميكنند و هدفشان، تنها ترساندن يا شوخي نيست، بلكه هدف آنها حمله است؛ يك حمله غافلگيركننده كه براي مأموريت خود، نياز به پيغام واقعي ندارند و با پيامي دروغين يا گمراه كننده، قصد خود را عملي ميكنند.
سازنده بسياري از ويروسهاي رايانهايِ مخرب، افراد نخبه و تحصيل كرده و با ضريب هوشي خيلي بالا نيستند و برخي از آنان يك كاربر ساده رايانهاند (و بعضا بيكار) كه با كمي ذكاوت و دانستن زبان مربوطه و صرف وقت، با نوشتن برنامهاي خاص در مقطعي، ميليونها رايانه را مورد حمله قرار ميدهند و خساراتي سنگين به صاحبانشان وارد ميكنند.
در عالم سياست هم ويروسهايي باب شده است، اما از جنس ديگر؛ كه برخي از آنها كانون انتشارشان معلوم است، اما بعضي نه محل انتشارشان معلوم است و نه دامنه تخريبشان! ويروسهايي كه ممكن است پيامي در ظاهر آراسته و خيرخواهانه داشته باشند و به دست سياستمداران حرفهاي با بهرهگيري از بهترين ابزار و برترين نبوغ و افكار سياسيِ دنيا و سرويسهاي جاسوسي و اطلاعاتي، با اطلاع دقيقي كه از روحيات و رفتار طرف مقابل دارند ساخته و پرداخته شدهاند و البته دامنه تخريب آنها، يك ملت و يا ملتها با همه داشتهها و فرهنگ اصيل خودي است و تا طعمه خود را از پاي در نياورند به راحتي قابل شناسايي نيستند.
يكي از اين ويروسهاي خطر ناك «ويروس تفرقه» است؛ تفرقه ميتواند دو طرفه باشد و گاه ممكن است يك طرف صبر و شكيبايي پيشه كند اما طرف مقابل همواره در حال ستيز و نزاع با او باشد.
نخستين تفرقه و جدايي در بين دو فرزند نخستين ادم (ع) به حيله شيطان منتشر شد و هرچند هر دو از صلب واحد بودند، اما قابيل را وادار كرد تا دست به برادر كشي بزند و صبر و نصيحت هابيل مظلوم نيز كارساز نشد، مگر وقتي كه برادر را كشت و پس از قتل، پشيماني به سراغش آمد. (فاصبح من النادمين... مائده 31)
بعد از ان، هر گاه نزاع و قتلي رخ داد، همه و همه بر اثر ويروس تفرقه بود. اينجا بود كه پيامبران الهي و اولياي خداوند، همت خود را به هشدار از برحذر بودن از اين ويروس معطوف كردند و مهمترين ضد ويروس را نيز گردش حول محور توحيد ذكر و تصريح كردند كه هر قومي دچار تفرقه شد همانند گوسفندِ ازگله به در شده، دچار گرگ خواهد شد؛ امام علي (ع): اياكم والفرقه فان الشاذ من الناس لشيطان كما آن الشاذ من الغنم للذئب.
و در جاي ديگر فرمود: اگر ببينـم قرار است ميان شما اختلاف بيفتد، انگاه آن تفرقه و جدايي را با زور، به هم پيوند خواهم داد «ساصبر مالم اخف علي جماعتكم... »
توصيه به وحدت تنها به مسلمين مربوط نميشود؛ حتي در جوامع قبل از اسلام نيز خداي متعال از پيامبران پيشين بر آن پيمان گرفته است؛ تا انجا كه هارون (ع) صبر خود بر واكنش نشان ندادن به گوسالهپرستي قوم موسي (ع) را به خشيت از تفرقه امت عذر ميآورد؛ «اني خشيت آن تقول فرقت بين بني اسرائيل...» (طه 94) و حضرت موسي (ع) نيز اين دليل را ميپذيرد و با اين استدلال آرام ميگيرد.
اما متأسفانه، امروز مسلمين در خطر تفرقه بزرگي واقع شدهاند كه اگر به قرآن و دستورهاي صريح آن برنگردند، جبران خسارتهايي كه از اين راه بر آنها تحميل ميشود، ناممكن خواهد بود. مسلمانان از هر مذهب و آييني كه باشند، بر يك دستور صريح قرآن همگي متفقند و آن جمله «واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا»ست.
اما گويا امروزه دشمنان اسلام، اين دستور اكيد را بهتر از مسلمانان به كار بستهاند! هرچند در درون خود اختلافات فراواني دارند، چون مقابله با اسلام مطرح است، همه با هم متحد شدهاند و عجيب است كه مسلمين به رغم اين همه مشتركات، هنوز به وحدت جامع و اطمينان بخش نرسيدهاند و اينجاست كه بايد به هشدار صريح امير مؤمنان (ع) و سبقت مسلمين در عمل به اين دستور قرآني، با تأمل نگريست و گريست. آنجا كه فرمود: الله الله فيالقران لايسبقنكم بالعمل به غيركم: بر شما باد به قرآن، مبادا ديگران در عمل كردن به دستورهاي آن بر شما پيشي گيرند.
هرچند وحدت اينان، ظاهري است و به قول امام راحل، مانند گرگ حلقه ميزنند و با هم وحدت دارند، اما هر كدامشان از ديگري ميترسند و ديگري را به دقت زير نظر دارند (نقل به مضمون).
اينك همه دشمنان اسلام با ميدانداري آمريكا، عليه مسلمين و به ويژه كشورهاي منطقه متحد شدهاند و درصددند با اشاعه ويروس تفرقه و اختلاف، تنها قدرت استقلال طلب واقعي؛ يعني اسلام را از سر راه خود بردارند.
اما اگر خوب ببينيم، اتفاقا موقعيتي بسيار خوب براي مسلمين پيش آمده است تا تنها با كمي ابتكار عمل و گذشت از برخي خواستههاي قومي و مذهبي و با اتحاد واقعي و تشكيل امت واحد اسلامي، ضربه كاري بر دشمن وارد كنند؛ البته منظور از ضربه كاري، لزوما جنگ و اسلحه به دست گرفتن نيست، بلكه اگر بتوانند وحدت خود را در مواضع در راه منافع مشترك نشان دهند، از اين موقعيت به بهترين شكل عليه دشمن سود برده و برنده شوند.
قطعا حضور آمريكا در منطقه براي ملتهاي منطقه، يك خسارت است اما اگر دولتهاي مسلمان بتوانند با هم يك راهبرد را در پيش بگيرند، آن گاه همين تهديد، به فرصت طلايي و تاريخي تبديل خواهد شد.
آمريكا با پاي خود به اين منطقه آمده و آمدن او براي ضربهپذيري به چند دليل آسانتر شده است.
1ـ نخست اين كه عقبه او كه مستعمرههاي كوچك و بزرگ در آمريكاي لاتين و مركزي و اروپا و حتي آفريقا و... است، با پرداختنِ به خاورميانه، خالي شده است و اگر براي مدتي طولاني در اينجا سرگرم باشد و رويهاي را كه در پيش گرفته، ادامه دهد، يقينا آن كشورها، يكي پس از ديگري به دشمنان سرسخت وي تبديل خواهند شد و او بايد يك چشم به آن كشورها و يك چشم هم به اين طرف آبها داشته باشد كه با اين وضعيت، دير يا زود از پاي در خواهد آمد. امروزه همه كشورهاي آزاد يا آزاديخواه، حركات آمريكا را به دقت زير نظر دارند و وقتي از خاورميانه فارغ شود، تازه نوبت به ديگر كشورهاست كه بايد به دهها پرسش بيپاسخ آنها پاسخ دهد.
2ـ آمريكا با شعار برقراري دمكراسي به منطقه آمد، ضمن اين كه اگر سران كشورهاي منطقه، اندكي زيركي و غيرت به خرج دهند، درخواهند يافت كه بزرگترين توهين را در حق آنان روا داشته و بايد پاسخي دندان شكن به او بدهند و نيز بايد به اين نكته مهم توجه كنند كه آمريكا هيچ راهحل منطقي براي خلاصي از گرداب عراق ندارد و اگر بماند بايد به دمكراسي ادعايياش بپردازد كه در اين صورت، با روي كار آمدن حكومتهاي مردمي و ضد آمريكايي، هيچ دليلي براي ذلت در برابر آمريكا وجود ندارد و اگر بتواند سالم از منطقه برگردد و دمكراسي ادعايي را در كشورها ايجاد نكند، يقينا به عنوان يك كشور پيروز برنخواهد گشت و كمكم قدرتهاي مستقل در منطقه و جهان رخ خواهد نمود و در آن صورت با بيرون رفتن كشورها از استثمار آمريكا، همين قدرت پوشالي او نيز از بين خواهد رفت و ديگر تكيهگاه مطمئني براي حكومتهاي حامي آمريكا نخواهد بود.
بهترين گزينه براي حكومتهاي منطقه، همراهي ِمردم و جدا شدن آرام از همسويي با غرب است.
3ـ تقريبا هيچكدام از سران كشورهاي عربي از بالا رفتن سر صدام بر چوبه دار، خوشحال نشدند و اين امر شايد در ظاهر پيام خوبي براي مردم منطقه نباشد و آمريكا با دسيسه بخواهد اين اعلام نارضايتي را به اعدام وي توسط شيعيان منتسب كند، اما در واقع، پيام منفي اين واكنش براي آمريكا ـ كه روزي همگان او را حامي اصلي صدام در منطقه ميديدند ـ بيشتر است و به تعبيري ديگر، سران برخي كشورهاي حامي منافع آمريكا نيز فشار اين طناب را از هماكنون بر گردن خود احساس كردند.
پرسش اساسي كه با اين وضع مطرح ميشود، اين است كه اگر صدام حتي در ماههاي آخر حكومتش، واقعا به خواسته ملتش گردن نهاده بود و با دست خود، دمكراسي واقعي را برقرار ميكرد، آيا چنين روز خفتباري را ميديد و آيا سربازان آمريكايي، ميتوانستند بدون كمترين تلفات، پايتخت كشورش را اشغال كنند؟
4ـ قطعا همه سياستمداران منصف دنيا و منطقه، اذعان دارند حمايتي كه غرب از زمان روي كار آمدن صدام تا هشت سال حمله به ايران از وي كرد، از هيچ كشوري نكرده است و معدودي از كشورهاي منطقه نيز هر اندازه كه بخواهند با دشمني با ايران خوشخدمتي خود را به آمريكا ثابت كنند ـ به دلايل متعدد ـ به اندازه صدام توان آن را ندارند. با اين وصف، حال سران اين كشورها با چه هزينهاي ميتوانند دستكم به اندازه صدام، خود را در چشم غرب عزيز كنند؟ و به چه بهايي ميخواهند هزينه آن را بپردازند و غرب چه تضميني براي رفتار متفاوت از رفتار با صدام، با اين سران را به آنها داده يا ميتواند بدهد؟
5ـ با نمايشي كه آمريكا از نحوه سقوط و دستگيري تا محاكمه و مراقبت از صدام و نمايش اعدام او ترتيب داد و درصدد برآمد تا اعدام او را صرفا به شيعيان نسبت دهد و زمينه تفرقه را در ميان برادران شيعي و سني فراهم كند، شايد در اين راه موفقيتي آني به دست آورد، اما با گذشت زمان و تثبيت حكومت واقعي مردمي در عراق و تسلط مردم به اوضاع روحي و امنيتي خود، نفرتي كه در آغاز سقوط صدام با توزيع و نمايش فيلمها و اسناد و مدارك جنايات او براي همه جهانيان پيدا شد، بار ديگر جلوه خواهد كرد، با اين تفاوت كه آن زمان شادي مردم از سقوط ناگهاني صدام، فرصت تفكر به اين را كه پشت اين جنايات دست چه كسي پنهان بود، نميداد و شايد در گفتارها و نگاهها، كمي قدردان آمريكا هم بودند! اما قطعا در آينده ورق برخواهد گشت و جنايات صدام كه امروزه با قتل و خونريزيهاي روزانه كمرنگ شده است، زمينه اتحاد ميان شيعه و سني را فراهم خواهد كرد.
6ـ اگر تا ديروز بسياري از مردم منطقه نميدانستند در جنگ ايران و عراق، دستهاي پليد آمريكاست كه صحنهگردان اصلي جنگ است و آنان به جنگ تن ميدادند، اما امروزه يقينا اگر جنگي ميان كشورها درگيرد، هيچ كشوري حاضر نيست منافع مشترك ديني و الهي خود را فداي مطامع آشكار غرب كند و با برادران خود وارد جنگ شود، مگر آن كه بدانند پشتيبان طرف مقابلشان آمريكاست و با ضربه زدن به او، در حقيقت، قلب آمريكا را هدف ميگيرند.
7ـ همواره ملتهاي آزاديخواهي كه عليه حكومتهاي ديكتاتور قيام كردهاند ـ هرچند هزينههاي سنگيني پرداختهاند ـ اما از طرفي بهترين استفاده را از ابزار و ادوات نظامي و جنگي كه آنها فراهم كردهاند، عليه خودشان به كار بستهاند. تجهيزات و ادوات نظامي كه آمريكا در منطقه مستقر كرده است، در صورت اتحاد ملتها، ارزانترين ابزار براي استفاده عليه خود اوست و اگر يك روز آرزوي وحدت امت اسلامي محقق شود ـ هرچند هزينه زيادي بايد پرداخت شود ـ اما سهلالوصولترين راه براي دستيابي به تجهيزات پيشرفته و استفاده عليه دشمن است (روزي را تصور كنيد كه آمريكا در حال فرار از منطقه بدون داشتن راه زميني، مجبور است تانكها و هواپيماها و نفربرها را سوار بر كشتي كند و بدون امكان واكنش از منطقه بگريزد؛ امري كه دير يا زود رخ خواهد داد).
8ـ كشورهاي مسلمان منطقه، همواره صداقت ايران را، نه به عنوان يك كشور بيطرف، بلكه به عنوان يك حامي واقعي و قدرتمند ديدهاند؛ ديدهاند كه در بسياري از جاها به خاطر حفظ وحدت امت اسلامي از حق خود بزرگوارانه گذشته است، هرچند برخي از آنها خيلي دير به اين واقعيت پي برده يا اعتراف كردهاند.
* ديدهاند كه از اسراي جنگ تحميلي همچون ميهماني دعوتي پذيرايي كرد.
* ديدهاند كه با گذشت بيش از 27 سال از انقلاب، حتي يك ادعاي كوچك غير قانوني و خارج از عرف بينالملل به خاك همسايه نداشته و كوچكترين تعرضي هم به آنها نكرده است.
* ديدهاند كه وقتي آمريكا دستپرورده خود؛ يعني طالبان را در افغانستان مستقر كرد و آن جنايات را مرتكب شدند، تنها دشمن سرسخت واقعـي آنها ايران اسلامي بود.
* ديدهاند كه بيشتر حاكمان منطقه، دست در دست صدام دادند و از او و جناياتش، حمايت كردند، اما پس از پايان جنگ، ملت ايران بزرگوارانه تغافل كرد و حتي به روي آنان نياورد.
* ديدهاند كه حمله صدام به كويت با چراغ سبز آمريكا، آغاز شد و به رغم اين كه كويت در جنگ تحميلي حامي صدام بود، ايران از آن حمله حمايت نكرد.
* ديدهاند كه هشت سال جنگ خونين از طرف عراق بر اين كشور مظلوم تحميل شد، اما بلافاصله پس از پايان جنگ دست برادري را به سوي مردم عراق دراز كرد.
با اين اوصاف، افكار ملتهاي منطقه و جهان اين رفتار ايران را ميبينند و قطعا هر قضاوتي بكنند، نتيجهاش جز گرايش عاطفي به اين همه بزرگواري نيست. آيا اين همه نبايد دليلي بر لبيكگويي به نداي وحدتي باشد كه امروزه با اخلاص تمام در راستاي اهداف امت اسلام از سوي ايران فرياد زده ميشود؟
9ـ آمريكا ميكوشد با پاك كردن صورت مسئله و جنايات صدام، اعدام ديكتاتور را به شيعيان نسبت دهد! اما قطعا مسلمانان از وجدانهاي بيدار خود ميپرسند، آيا اعدام صدام با حكم دولت عراق، به دليل سني بودن او بود يا به دليل ديكتاتور بودنش؟
قطعا براي دولت مردمي عراق اگر به جاي صدام، يك ديكتاتور شيعه هم بود در اعتقادات شيعه، كمترين شبههاي در لزوم مجازاتش نبود، همانگونه كه در ايران، شاه مخلوع ظاهرا يك شيعه بود، اما عليه جنايات او قيام كردند و اگر كشورهاي غربي و اروپايي او را تحويل ايران ميدادند، قطعا به دار مجازات آويختـه ميشد.
10ـ در سال گذشته ميلادي، بنا بر اعلام نظرسنجي درون آمريكا، بوش، رتبه نخست احمقترينها را به خود اختصاص داد و ما همواره در دعاهايمان از اينكه خداوند دشمنان مومنين را از احمقترينها قرار داده است شاكر بودهايم (الحمدلله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء)
حال كه طرف مقابل مومنين يك چنين فرد كودن و ناداني است، مومنين ميتوانند با وحدت و كمي زيركي و عقل، كارهاي احمقانه او را در منطقه نيز ناكام گذاشته و بر تحقيقات غرب در اثبات كودني رهبرانشان صحه بگذارند.
با اين حال، دلايل مشترك فراواني براي پرهيز از ويروس كشنده تفرقه و وحدت و همدلي وجود دارد كه رهبر انقلاب در پيام حج ابراهيمي امسال، همگان را به شيوع اين ويروس از سوي دشمن آگاه ساختند؛ دلايلي كه به همان اندازه كه ميتواند تهديد باشد در صورت توجه به اين هشدار جدي و وحدت كشورهاي منطقه به فرصتي استثنايي بدل خواهد شد.
برخي از اين دلايل عبارتند از:
1. حضور آمريكا در منطقه
2. تصريح آمريكا به آغاز جنگهاي صليبي
3. توهين به دين مبين اسلام كه شيعه و سني نميشناسد
4. توهين پياپي به پيامبر اعظم و مقدسات مسلمين
5. عربدهكشي دشمن واقعي؛ يعني اسرائيل
6. ناامني و برادركشيهاي خونبار در عراق
7. وضعيت آشفته لبنـان
8. تهديد آشكار ايران، سوريه و ديگر كشورهاي عرب و مسلمان توسط آمريكا
9. اتهام تروريست به اسلام
10. سخنان موهن پاپ
11. بيرون آمدن اسرائيل از لاك دفاعي و حمله به لبنان و... .
قطعا اگر همت مسلمانان بر وحدت استوار شود، در مسيري هرچند دشوار و پر هزينه، وعده الهي را در برگرداندن مكر كفار به خودشان به عينه خواهند ديد و خواهند ديد كه توطئه تشتت و تفرقه ميان مسلمانان به تفرقه و تزلزل در لشكرگاه دشمن تبديل شده است؛ چه اين كه خداوند وعده فرموده است، مومنان را از راههايي كه كسي گمانش را هم نميكند ياري ميرساند: «و مكروا و مكرالله والله خيرالماكرين» (قرآن كريم).
ر. ثرايي-بازتاب