زمان : 18 Bahman 1390 - 22:09
شناسه : 45683
بازدید : 2341
تقاضاي منحصر به فرد  خيّر 76 ساله مدرسه‌سازیزدی :چند متر زمين زير راه پله مدرسه را ..... تقاضاي منحصر به فرد خيّر 76 ساله مدرسه‌سازیزدی :چند متر زمين زير راه پله مدرسه را .....
تقاضاي منحصر به فرد  خيّر 76 ساله مدرسه‌سازیزدی :چند متر زمين زير راه پله مدرسه را .....
یزدفردا :نرفت بهشت زهرا (س) قبر چند ميليوني بخرد؛ تنها تقاضايش از سهم دنيا، كمتر از چند متر زمين در زير راه‌پله مدرسه بود؛ در زير راه پله سه تا قبر كند يكي براي خودش و دو تا براي دو شهيد گمنام.

  به گزارش واحد دریافت خبر یزدفردا :  وزير آموزش و پرورش امروز در سفر به استان‌ يزد برنامه‌هاي مختلفي را دنبال كرد كه همايش بزرگ فرهنگيان استان، كارگاه آموزشي تبيين سند تحول بنيادين و افتتاح هنرستان خيرساز ميرجليلي از جمله اين برنامه‌هاست.
علي فرهادي، رئيس مركز اطلاع‌رساني و روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش از مراسم افتتاح هنرستان خيرساز ميرجليلي دلنوشته‌اي را نگارش كرده است:
«شايد نتوان ديدنش را به لوح سفيد كاغذ ترسيم كرد؛ كسي كه از دنياي خود، همسايگي دو شهيد را طلب مي‌كند.
خانه‌هايشان را خودش ساخته و شهيدانش را انتخاب كرده است، مي‌خواهد شهيد گمنام را همسايه باشد؛ شايد به زيركي فهميده كه همه چيز در گمنامي است.
هيچكس او را نمي‌شناسد، او دكتري و فوق‌ليسانس ندارد. پزشك و مهندس هم نيست، استاد دانشگاه هم نيست.ولي اي كاش همه اين‌ها و بقيه مدعيان، كمي از او مي‌آموختند.
او عاشق خداي خودش شده البته به حق و به راستي و صداقت، نه به حرف؛ زماني دوست داشت مدرسه برود اما كل دارايي آنها يك تومان بود؛ مادرش گفت «بايد بروي و كار كني».
رفت شاگرد بنّا شد، معمار شد، كار كرد و ثروت به او رو آورد اما ديگر دير شده بود؛ زمان درس و مدرسه گذشته بود و زن و فرزند اطرافش را شلوغ كرده بودند اما ذهن زيباي او همچنان در طلب مدرسه بود.
رفت همان روستاي محل تولدش، روستايي كه 76 سال پيش چهره دنيا را در قاب همان روستا براي اولين بار در ذهنش ترسيم كرد. روستاي ابرندآباد يزد؛ رفت و كلنگش را برداشت و پي يك هنرستان را كند كه مدرسه بسازد شايد بچه‌هاي ديگر روستا، حسرت بر دلشان نماند.
اسمش بمان‌علي ميرجليلي است؛ پدرش را خيلي دوست داشت البته دارد اما ديگر پدرش را نمي‌بيند؛ تصميم ساخت مدرسه به اسم او بود؛ هنرستان مرحوم حاج حسين ميرجليلي.
از تهران به آن روستا به تنهايي مهاجرت كرد، خودش شد پيمانكار ساخت هنرستان؛ هر از چند گاهي براي نوسازي مدارس نامه مي‌نوشت «آقاي مهندس نقشه اشكالي ندارد؟، اگر نياز دارد بفرستيد اصلاح كنم».
شايد برايمان عجيب باشد اما من بمان‌علي را عارفي دانا، تاجري زيرك، مهندسي با تجربه و معلمي عاشق، پدري مهربان و استادي متواضع ديدم.
براي همه اينها دليل دارم تنها يك دليلش را ذكر مي‌كنم؛ بمان‌علي 3 ميليارد و 600 ميليون تومان از ثروتش را به حساب ديگرش در قيامت واريز كرد؛ نرفت بهشت زهرا (س) قبر چند ميليوني بخرد. تنها تقاضايش از سهم دنيا، كمتر از چند متر زمين در زير راه‌پله همان مدرسه بود؛ در زير راه پله سه تا قبر كند يكي براي خودش و دو تا براي دو شهيد گمنام»