زمان : 15 Bahman 1390 - 01:10
شناسه : 45418
بازدید : 2055
علت سرسپردگی به قدرت علت سرسپردگی به قدرت

علت سرسپردگی به قدرت

میرزا محمد کاظمینی


علت العلل سرسپردگی مردم در مقابل قدرتمندان، درخود مردم است و در ناآگاهی و استضعاف فکری ایشان، البته دستگاههای تبلیغی قدرتمندان برای استحمار و استعباد مردم همواره فعال است،اما هنگامی که مردم آگاه باشند و اختلاف شناس،تبلیغات آنها بی تاثیر خواهد بود و کسی نمی تواند عکس مار را به جای مار، به خورد مردم دهد.پس همه چیز به نا آگاهی مردم بر می گردد . به فرموده امیر المومنین:الجهل اصل کل شر.


خداوند در قرآن، علت سرسپردگی قوم فرعون را چنین بیان کرده است:


فاستخف قومه فاطاعوه انهم کانوا قوما فاسقین. یعنی فرعون، قومش را سبکسر کرد و آنان از او اطاعت کردند ؛ البته که ایشان گروهی فاسقند.


استخفاف به معنای خوار کردن است ؛ همان چیزی که امروزه بدان شخصیت زدایی می گویند. فرعون قومش را سبکسر و تحقیر کرد و آنان به علت تن دادن به خواری و سبکسری، سرسپرده اش شدند.


در حدیثی مشهور از امام صادق(ع) به استقلال فکری نداشتن عامه مردم اشاره شده است :الناس ثلاثه: عالم و متعلم و غثاء. یعنی مردم سه گروهند: دانشور ، دانشجو، و خس و خاشاک روی آب.


در این حدیث از عامه مردم به خس و خاشاک روی آب تعبیر شده که اشاره به استقلال فکری نداشتن است. یعنی همانگونه که خس و خاشاک دستخوش جریان آب است، عامه مردم نیز دستخوش قدرت جاری در جامعه هستند و سرسپرده آن.


امیرالمومنین علی (ع) نیز فرموده است : الناس الثلاثه: فعالم ربانی و متعلم علی سبیل النجاه و همج رعاع اتباع کل ناعق یمیلون مع کل الریح. یعنی مردم سه گروهند: دانشور خداگرا، دانشجوی در راه نجات، و خرده مگسانی که هر آوازه گری را پیروی می کنند و با هر بادی، به آن طرف می روند.


آنچه در توضیح حدیث پیش گفتیم، درباره این حدیث نیز صدق می کند. جز اینکه دو تعبیر مهم در این حدیث به کار رفته که قابل توجه است: یکی«ناعق»(آواز کننده)، و دیگری«ریح»(باد).


احتمالا مقصود از «ناعق»، قدرتهای فرهنگی ــ تبلیغی هستند و مقصود از «ریح»، قدرتهای سیاسی و اقتصادی.


آنچه برداشت مرا قوت می بخشد، این است که برای«ناعق»،کلمه«اتباع» به کار رفته که با آن مناسبت تام دارد، و برای ریح، نیز فعل«یمیلون» آمده که مشتق از «میل»(به معنی رغبت کردن و خمیدن و برگشتن) است و دقیقا با آن مناسبت دارد.


نکته:


آیا سرسپردگی به قدرت، ناجی انسانها از دوزخ می شود یا بستری برای رفتن به بهشت می گردد؟