تسلیت گروه پیشگامان به جامعه مخابراتی کشور در پی فقدان دکتر غفاریان
در پی فقدان دکتر وفا غفاریان رییس هیات مدیره شرکت مخابرات ایران، گروه پیشگامان در اطلاعیه ای این ضایعه را به جامعه مخابراتی کشور و همچنین خانواده آن مرحوم تسلیت گفت.
به گزارش روابط عمومی گروه پیشگامان در این اطلاعیه امده است: خبر درگذشت تاسف برانگیز دکتر وفا غفاریان، رئیس هیات مدیره شرکت مخابرات ایران باعث تالم و اندوه فراوان شد. متخصصین هر کشور ،سرمایه های انسانی جامعه محسوب می شوند و شخصیت های همچون دکتر غفاریان طی سالیان طولانی رشد کرده و به عنوان یک سرمایه باارزش لقب گرفته اند.
بی شک فقدان بی هنگام این عزیز موجب خسران فراوان به کشور خصوصا جامعه مخابراتی است. از خداوند بزرگ برای آن بزرگوار علو مرتبه های الهی و برای جامعه مخابراتی کشور و خصوصا خانواده آن فقید آرزوی صبر و شکیبایی داریم.
شایان ذکر است دکتر وفا غفاریان فارغ التحصیل مهندسی صنایع و دکترای صنایع از دانشگاه علم وصنعت، ریاست هیئت مدیره شرکت مخابرات ایران رااز سال 84 تاکنون برعهده داشت و تالیف چندین کتاب ارزشمندرا ازخود به یادگار گذاشته است.
یزدفردا:وی متولد 1335 در تهران بود. فارغ التحصیل مهندسي صنایع و دکترای صنایع - دانشگاه علم وصنعت و همچنین معاون امورصنعتی وتحقيقاتی وزارت دفاع و پشتیبانی و رئیس هیئت مدیره شرکت مخابرات ایران از سال 84 تاکنون را در سوابق مدیریتی خود داشته است. تألیفاتی چون:
- کتاب مفهوم استراتژی
- کتاب استراتژی اثربخش
- کتاب تفکر استراتژیک
- مقاله يادگيری الکترونيک وچالش های پيش رو
- پيش بينی روند تکنولوژی (نشریه تدبیر)
- رويکردهای نوين استراتژيک (نشریه تدبیر)
- مديريت، سازمان، جامعه (نشریه مدیرساز) را از خود به یادگار گذاشته است.
پرویز درگی استاد بازریابی ایران در باره او در روزنوشتش نوشت:دکتر وفا غفاریان، استاد ممتاز استراتژی ایران، لحظاتی پیش در صبح روز شنبه اول بهمن ماه ۱۳۹۰ آسمانی شد.
خبر از دست رفتن این دوست ارجمند، دکتر وفا غفاریان، برایم خبری دردناک بود. آنان که از نزدیک با این استاد بزرگ استراتژی ایران آشنا بودند، مجذوب رفتار ساده و بی آلایش او بودند.
دکتر وفا غفاریان مسولیتهای اجرایی متعددی بر عهده گرفت نظیر مدیریت صنایع مخابرات ایران(صما) ، مدیریت عامل شرکت صا ایران، و مدیریت عامل سازمان صنایع دفاع(ساصد). با وجود این، در چشم و نگاه همکارانش به عنوان استادی متواضع دیده میشد. سالها در هیئت علمی سازمان مدیریت صنعتی همکار وی بودم. کمتر درباره موضوعات اجرایی فعالیتهایش میگفت و حضورش نیز جایگاه استادی وی را بیشتر آشکار میکرد.
رفتار و منش دکتر غفاریان برایم درسهای فراوانی داشت و دارد. به خاطر دارم پروژهای را دکتر غفاریان در بانک اقتصاد نوین، سالها قبل در دست داشت. من به عنوان عضو شورای پژوهشی بانک اقتصاد نوین، در روبهروی این بزرگوار نشستم. نگاه او در خلال اجرای پروژه و نهایتاً دفاع پایانی از پروژه نیز معطوف به دانش و افکاری بود که پشتوانه پروژه بود و کمتر صحبتی از مناصب اجرایی بالای خود گفت.
در همان روزها دعوتی کردم تا به عنوان سخنران در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران سخنرانی کند. پگاه سیستم به مدیریت مهندس صادقی، و سعید میر واحدی، مدیر بازاریابی شرکت، برنامه یکسالهای طراحی کرده بودند تا در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، در حوزه مدیریت و بازاریابی سخنرانی ماهانه برگزار شود. من مسئولیت انتخاب اساتید را بعهده داشتم. از استادان متعددی دعوت کردم. برای استراتژی از دکتر غفاریان در خواست کردم تا به عنوان یکی از سخنرانان حضور یابد. هم من و هم همکارانم آگاه بودیم که مشعلههای فراوان او مجالی برایش نگذارند. با وجود این، پرلطف و مهربان دعوتم را پذیرفت.
دکتر غفاریان با زبان روزه قبل از برگزاری سخنرانی،۳۰ دقیقه زودتر وارد سالن شد. اما لحظاتی پیش از سخنرانی دچار بیماری شدیدی شد و این سخنرانی برگزار نشد . حاضران سخنرانی افزون بر ۴۰۰ نفر بودند و جملگی از این رویداد شوکه شدند.
دکتر وفا غفاریان با هماهنگی و کوشش شایسته دوست و یاردبستانیام مهندس بهرام رزمان به بیمارستان هاشمینژاد منتقل شد. از آن زمان چند سال میگذرد. دکتر غفاریان به رغم معالجات متعدد، فعالیتهای حرفهای اش را در سمتهای شغلی و تدریس همچنان ادامه داد.
به خاطر دارم کتابی با عنوان چگونگی اداره کسبوکار در بحران اقتصادی را سال ۱۳۸۸ نوشتم. پس از اتمام، از استادان بازاریابی، اقتصاد و استراتژی در خواست کردم تا مقدمهای به قلم رسایشان زینت بخش صفحات آغازین کتاب کنند. دکتر وفا غفاریان یکی از این استادان بود که این بذل محبت را در حقم کرد.
آنچه از کوششهای مکتوب دکتر وفا غفاریان در قالب کتاب به خاطر دارم عبارتند از : ۵ فرمان برای تفکر استراتژیک، استراتژی اثر بخش، معانی نو ظهور در مفهوم استراتژی، استراتژی؛ نمایی ۳۶۰ درجه، شایستگیهای مدیریتی، و آنچه از شرکتهای موفق آموختیم.
فقدان این استاد بزرگ استراتژی ایران را به جامعه علمی و اجرایی ایران تسلیت میگویم. روحش شاد.
به یاد آن عزیز سفر کرده گفتگویی مفصلی که با دکتر غفاریان صورت گرفته بود با هم مرور می کنیم :
گفتوگوی مفصل با وفا غفاریان; اسم رمز: آینده (بخش اول)
مدیر استراتژیست مخابرات کشور آرام، مطمئن و سرسخت از ICT کشور سخن میگوید.
گفتگو: نیما رسول زاده - آرش کریم بیگی
ناشر: ماهنامه تحلیل گران عصر اطلاعات
حرفزدن با وفا غفاریان - معاون وزیر ارتباطات و رئیس هیئت مدیره شرکت مخابرات ایران – همانقدر جذاب است که حرف زدن درباره او.
همان ابتدای کار از او میپرسیم که رفتن به سید خندان (ساختمان شرکت مخابرات) راحت تر است یا نو بنیاد (ساختمان صا ایران)؟
هوشمندانه جواب میدهد که در هر دوی آنها راحت بوده است و تایید میکند که پیچیدگیها و چالشهای وزارت ارتباطات بیشتر است و تاثیرگذاری گستردهتر آن کار را برایش جذابتر میکند.
بعد از یک ساعت گپ زدن صمیمانه و بیپرده ، دوباره جمله همیشگی در سرمان تکرار میشود: کاش وزارت ICT چند غفاریان دیگر داشت.
بخش اول: مرزهای سیاستگذاری، نظارت و بهرهبرداری
شما مدیری هستید كه در مورد عملكرد مثبت و قابل دفاعتان اتفاق نظر وجود دارد و بعید است فردی در این حوزه باشد كه از تسلط شما در حوزه مخابراتی و از آن مهمتر توانایی شما در مدیریت شكی داشته باشد. اما خودتان فكر نمی كنید قدرتتان بعضی وقتها از صندلیای كه بر روی آن نشستهاید بیرون میزند ؟
قسمتهای اول كه لطف شما و بیشتر تعارف است، منتها اگر دقیقتر بگوئید كه منظورتان چیست من در خدمتتان هستم.
بچه های مطبوعاتی این حوزه گاهی به كنایه از شما به اسم وزیر مخابرات اسم می برند
(لبخند میزند)
اجازه بدهید واضحتر حرف بزنیم: ببینید به هرحال یك سری معاون همسطح در یك وزارتخانه كار میكنند، اما مخصوصا در مورد رگولاتوری احساس میكنم این سازمان خیلی وقتها در واقع نظر خودش را اگر مخالف شما باشد، یا خودش نخواسته پیش ببرد و یا اگر خواسته نتوانسته... .
من از زوایه دیگری موضوع را برایتان توضیح میدهم، وضعیت شركت مخابرات كه كاملا مشخص است؛ یعنی ساختار مشخص با شرح وظایف مشخص دارد. نقش من هم اینجا كاملا مشخص است، منتها گفته شما از این بعد درست است که من غیر از بحث مخابرات به دلیل آن سابقه همكاری و همفكری كه از قبل با آقای دكتر سلیمانی داشتیم در واقع قدری خارج از حوزه مخابرات هم با ایشان مشورت میکنم، یا ایشان مشورت میخواهند، در واقع روی موضوعاتی كار میكنم كه به تعبیر شما شاید كمی از حوزه مخابرات خارجتر باشد، منتها اگر شما این را در یك چارچوب كلی درنظر بگیرید، كاملا معقول خواهد بود و اینكه من آمدهام در مخابرات كه به ایشان كمك كنم و روزی هم كه آمدم اینجا تا آن لحظه آخر نمیدانستم قرار است كجا منصوب شوم و چه كاری باید بكنم، چه چارچوبی دارم، هنوز هم به همان باورم كه من اینجا آمده ام كه كمك كنم به ایشان و به كل مجموعه كه بتوانیم به بخشی از آن اهدافی كه مشخص شده برسیم.
حالا بخشی از این وظایف به تعبیر شما در چهارچوب این صندلی قرار میگیرد و بخشی بیرون از آن، ولی به آن شدتی نیست كه مثلا رگولاتوری نتواند كار كند، حتی بعضا ممكن است كه من هم نظری داشته باشم که با خیلی از آن نقطهنظرات مثلا رگولاتوری سازگار نباشد، من خودم شخصا احساس می كنم كه تحت مقررات باید تعیین تكلیف كرد ولی اینجا كاملا در چهار چوب مخابرات عمل میكنم نه در چهارچوبی که شما تعبییر کردید
برای مثال بحث پروانه كه سال گذشته در دانشگاه صنعتی شریف مطرح شد و آقای خسروی گفتند كه اپراتور دولتی هم باید پروانه بگیرد. این بحث فراموش شد تا حالا كه مجبوریم به دلیل خصوصی شدن مجموعه مخابرات این كار را انجام دهیم، یا یك بحث دیگر؛ من هیچ وقت این جمله آقای خسروی را فراموش نمیشود که نامهای مبنی بر درخواست اجازه واگذاری سیم كارت اعتباری از سوی ارتباطات سیار به ایشان داده نشده، نامه دریافتی ایشان حکم به تصویب یک تعرفه خاص برای سیمكارت های اعتباری بوده است.
بحث صدور پروانه برای اپراتورهای دولتی اصلا به آن سمینار بر نمیگردد، قبل از آنها هم مطرح بود و حتما هم جالب است برای شما كه بدانید ما بیشتر پیگیر بودیم! كار باید یك روال پیدا كند و مادامی كه پروانهای در كار نباشد، فضای نامبرینگ و فضای فركانس مشخص نیست. حقوق اینها نسبت به هم مشخص نیست؛ یك موقع یك اپراتور بوده و یك شركت و یك ایران، شاید ضرورت ایجاب نمی كرد، ولی اکنون كه ما وارد این دوره میشویم كه اپراتورهای متعدد در زمینههای متعدد داشته باشیم، پروانه است كه حد و مرز آنها را نسبت به یکدیگر مشخص میكند. ما هم در مخابرات ایران اساسنامهای که داریم، به عنوان كارگزار و در واقع بازوی وزارت از طرف دولت تلقی میشویم نه به عنوان اپراتور، حتما برای ما مسئولیت دارد كه این مرزها مشخص شود وخیلی جا ها میرسیم به اینكه چون این مرزها مشخص نیست نمی دانیم چگونه باید تصمیم بگیریم، اگر این مرزها مشخص بود خیلی راحت تصمیم میگرفتیم.
بنابراین هم ما از مهندس خسروی خواهش كردیم كه دراینباره اقدام بكند، هم به آقای مهندس صدوقی و آقای مهندس فیضی گفتیم حتما باید به این سمت بروید كه ما چهارچوب فعالیت هر اپراتور را در كشور با پروانه مشخص كنیم و جالب است بدانید كه در حال حاضر بیش از اینكه سازمان تنطیم مقررات پیگیر این موضوع باشد، ما پیگیر موضوع هستیم. من دائما هر بار ایشان را میبینم سؤال میكنم و از شركتها هم خواستهام نفرات خاصی را مسئول پیگیری صدور پروانه برای شركتها كنند، این به عنوان دفاع از یك اصل است؛ دفاع از اینكه مبانی كار در بحث مخابرات باید شكل بگیرد، تا بخش بتواند به سلامت مدیریت شود.
من فكر می كنم مهندس خسروی هم خیلی خوب قدر این نگرش جامع را میدانند و این كه ما بخشی نگاه نمیکنیم و سعی نداریم مخابراتی كه حالا به عنوان مخابرات دولتی تلقی میشود بخواهیم تافته جدا بافته تبدیل كنیم. ایشان هم فكر می كنم قدر این موضوع را میدانند و ما را در این زمینه همراهی میكنند. مثال های متعدد دیگری هم در این زمینه وجود دارد، مثلا در زمینه كاهش قیمت اینترنت ما داوطلب شدیم و با مهندس خسروی هم كاملا هماهنگ كردیم، یعنی دوش به دوش كار را داریم با هم جلو می بریم، شاید اگر ما صرفا به فرمایش شما بخواهیم در چهار چوب مخابرات عمل كنیم، به فكر این موارد نباشیم.
و بحث سیمکارتهای اعتباری؟
در مورد آن نامه هم واقعا اینگونه نبود؛ ما بحث مجوز سیمكارت اعتباری دو اپراتور اول را از زمانی داشتیم كه طرح مطرح شد و درخواست رسمی به مجمع مخابرات رفت و تصویب شد، شاید فاصله این موضوع تا طرح در كمیسیون تنظیم مقررات در حدود سه ماه طول كشید و در نهایت در مجمع مطرح شد و من هم در این جلسه بودم، من معمولا جلسات كمیسیون تنظیم مقررات را شركت نمیكنم و به ندرت پیش می آید كه موضوعی باشد. حالا در آن جلسه من بودم و آنجا هم بحثهای مخالف و موافق خیلی راحت مطرح شد و تصمیم نهایی در واقع جمعبندی آن نظرات بود؛ یعنی اصلا تصور شما مبنی بر وجود یك قوه قهریهای که خیلی راحت نظرات خودشان را تعمیم میدهند به سایر قسمتهای بخش و مصوباتی كه می خواهند می گیرند و چهارچوبهایی كه میخواهد تنظیم می كند، اشتباه است.
شما فرمودید، مجمع در واقع به عنوان بخشی از بدنه سیاستگذار كشور عمل میکند؛ یعنی یك بهرهبردار میآید تصویب میكند كه ما میخواهیم سیم كارت اعتباری بدهیم و رگولاتور به عنوان كسی كه باید ناظر باشد بین بهرهبردارها و در واقع بالانس ایجاد و از بخش خصوصی دفاع كند، می آید همان چیزی كه مجمع بهش داده را تصویب میكند. این در واقع یك جوری همان تایید تصور ما نیست؟ مجمع تصمیم می گیرد سیم كارت اعتباری بدهد پس رگولاتوری باید بگوید باشد.
عرض کردم که واقعا با این افراطی که شما میگویید نیست. البته مجمع این موضوع را تصویب كرد چون این كار را صحیح میداند، در كمیسیون تنظیم مقررات هم عرض كردم كه نظرات مثبت و منفی زیاد بود؛ یعنی خیلیها دفاع میكردند كه حتما باید این كار انجام شود، آمار می دادند كه دنیا اینگونه است ما اگر این كار را نكنیم عقب میمانیم. از طرفی یك سری میگفتند اصلا معنی ندارد ما بخواهیم خدمات post paid را از prepaid جدا و هر كدام را به یك سازمان واگذار كنیم. هركدام اشاره میكردند به وضع بازار كه اگر كسی بخواهد سیم كارت اعتباری بخرد باید با سه برابر قیمت بخرد و از این حرفها زیاد رد و بدل شد، در مورد این موضوع که بخش خصوصی دارد در بخش اعتباری كار میكند هم خیلی استدلال شد، این که ارائه سیمکارت اعتباری از سوی MCI خیلی صدمه می زند به مجتمع رفسنجان و شاید آن ها نتوانند كارشان را ادامه بدهند، یعنی می خواهم بگویم تمام اینها بررسی شد و در آخر به یک تصمیم نهایی رسیدیم.
من هم آنجا به عنوان یك نفر، و نه بیشتر، بودم كه نظر میدادم و نظر من هم موافق بود؛ هم در مجمع، هم در سازمان تنظیم مقررات؛ منتها هم فضا برای صحبتهای مخالف و موافق كاملا باز است، هم در مجمع هم در آنجا، هم آن چیزی كه در آخر به جمعبندی رسید واقعا جمعبندی نظرات بود، نه به عنوان چیزی كه به عنوان نظر باید دیكته بشود. همانطور که میدانید ما در مجمع و کمیسیون تنظیم مقررات واقعا اعضا برجستهای داریم و اصلا شان اعضایی كه آنجا هستند، اینطور نیست كه به این شکل بشود رفتار كرد.
حالا یك سطح برویم بالاتر. بحث استقلال رگولاتوری. اینكه آیا رگولاتوری ما مستقل است؟ جایی كه رئیس رگولاتوریاش معاون وزیر است. بعد همان وزارتخانه ای كه مالك اپراتور رقیب بخش خصوصی می تواند باشد، یعنی همان تعبیر آقای دزفولی که زمین و داور و بازیكن همه یكیاند! این می تواند یك بعد بالاتر باشد. چطور (مثلا) خسروی معاون وزیر كه حالا رئیس سازمان تنظیم مقررات شده، میتواند بیاید با استقلال و فكر خودش رای بدهد و بگوید كه این آره، این نه، یا در مورد سیم كارت اعتباری یا در مورد ایرانسل؟
من فرمایش شما را قبول دارم، اما توجه شما را به یك نكته جلب میكنم: ما داریم یك دوره گذار را طی میكنیم. ما از یك بخش صد درصد دولتی و از مجموعه مقررات و قواعدی متناسب با چنین دورهای میخواهیم به یک فضای رقابتی فعال با حضور بخش خصوصی برسیم.
شما می دانید تا چند وقت پیش تنها كاری كه سازمان تنظیم مقررات میكرد، مجوز بهرهبرداری از فركانس بود، به كسی كه بیسیم یا رادیو آماتوری میخواست مجوز میداد، اصلا به آنجا میگفتند اداره فركانس. ما داریم این دوران گذار را طی میكنیم تا برسیم به یك نهاد تصمیمگیر، هدایتكننده و سیاستگذار در كل بخش ICT كشور...
وفا غفاریان - عکس از ایستنا
یعنی نهادی فراسازمانی؟
بله قطعا اینگونه خواهد بود.از 3-4 سال قبل تا امروز، سه نهاد سیاستگذار در بخش ICT داشتیم. اولش وزارت بود و هم آقای وزیر هم معاونان وزیر به لحاظ تكالیف قانونی كه داشتند و از طرف دیگر پاسخگویی كه در مقابل نهادهای نظارتی داشتند بخشی از این سیاست گذاری را برعهده داشته و دارند. یك بخش دیگرش خود مخابرات ایران بود؛ یعنی مخابرات از سال 83 كه شركت تخصصی مادر شده و قسمتهای عملیاتی مثل زیر ساخت، مثل موبایل خارج شد و تنها ماهیتی كه داشت ماهیت سیاستگذاری بود، هم قانون این را پیشبینی كرده بود در برنامه 5 ساله چهارم هم عملا همین اتفاق افتاد. اصولا فلسفه وجودی شرکت مخابرات ایران بر مبنای فلسفه سیاستگذاری بود، سومین نهاد تصمیمگیر هم سازمان تنظیم مقررات است كه بعد از گرفتن مصوبه برای اساسنامهاش آمد كاملا در جای خودش نشست، منتها من معتقدم اینها باید كم كم به سمت یك مرجع تصمیمگیری و سیاستگذاری واحد پیش برود كه طبیعتا آن مرجع واحد سازمان تنظیم مقررات خواهد بود.
لازمه چنین اتفاقی این نیست که رگولاتوری اول از مجموعه وزارتخانه جدا شود؟
تدریجا همینگونه خواهد شد؛ در واقع مخابرات ایران كه در همین مرحله واگذاری سهام براساس سیاستهای کلی اصل 44 به همین سمت خواهیم رفت.
اما آقای دکتر این تدریجا که می فرمایید دقیقا مصادف شده با زمان متولد شدن اپراتورهای خصوصی كه به دلیل مستقل نبودن رگولاتوری ممكن است صدمه ببیند. یعنی وقتی درحال رشد هستند بیشترین زمانی است كه باید از آنها حمایت شود، در همین زمان هم گولاتوری پیش روی آنها است كه دولتی است با نگاهی دولتی.
خود رگولاتوری هم در حال رشد است. ببینید یك سازمان تنظیم مقررات، آن طوری كه در ذهن شما است، باید مستقل، قوی، هوشمند باشد و اینكه بداند باید چه كار بكند....
دقیقا! یك سازمانی كه باید ناظر و قانونگذار باشد، قرار است چشم انداز تصویب كند، برنامه بدهد، اما به نظر ما این سازمان در حال حاضر فقط شده است ماشین امضا...
کم لطفی میکنید، اینگونه نیست...
ولی خب آخر واقعا سازمان در حال حاضر برنامه نمی دهد، بلکه اپراتورها هستند كه می گویند ما می خواهیم این كار را بكنیم، لطفا اجازه بدهید...
از این چیزی كه هستیم تا برسیم به آنجایی كه مورد نظر شماست، خود سازمان تنظیم مقررات هم باید رشد پیدا كند. رشد هم در ابعاد مختلف است؛ از نظر كارشناسی باید رشد پیدا كند، از نظر مدیریتی باید رشد پیدا كند، از نظر سلطه بر بخشICT و از نظر كمی و از نظر كیفی باید رشد پیدا كند. همه این اتفاقات یك شبه نمیافتد. فرض بكنیم –فرض ذهنی كه میشود كرد- كه از همین امروز ما بگوییم سازمان تنظیم مقررات كاملا مستقل از وزارت، مستقل از مخابرات ایران فعالیت میکند و وزارتخانه هم كوچكترین نقشی در سیاستگذاری این بخش نخواهند داشت. این تصمیم اگر گرفته بشود سریع ما را دچار یك خلا خواهد كرد، چون آن رشد اینجا اتفاق نیفتاده است، آن توسعه آنجا اتفاق نیفتاده است، آن آدمهایی كه باید آنجا تربیت شوند برای آینده هنوز آماده نشدهاند، آن سازوكارهایی كه باید شكل بگیرند هنوز شكل نگرفتهاند، در بسیاری از ارزیابیها و بررسیها اکنون همبستگی وجود دارد بین سازمان تنظیم مقررات و مخابرات ایران، بین سازمان تنظیم مقررات و شركتهای دختر...
منتها چرا می گویم این دوران گذار است؟ چرا می گویم ما علاقه ای به حفظ این وضع نداریم؟ چرا می گویم ما علاقهمندیم این سازمان تنظیم مقررات رشد پیدا كند؟ چون اصلا در مصوبهای كه از دولت برای پیادهسازی سیاستهای كلی اصل 44 گرفته شد، این را لحاظ كردیم كه به وزیر این اختیار داده شد که جابجایی آن عواملی كه لازم است از مخابرات جدا شوند و در سازمان تنظیم مقررات جای بگیرند، چه امكانات، چه آدمها، چه ساز و كارها و چه فرآیندها، كه موجب تقویت این كار شود، ما این كار را لحاظ كنیم.
ما خودمان مصر بودیم، ما خودمان در این مصوبه گنجاندیم، ما خودمان درخواست كردیم از دولت؛ بنابراین در10 سال آینده قطعا مهمترین نهادی كه بخش ICT را اداره میكند، سازمان تنظیم مقررات خواهد بود. وزارت كاملا یك نهاد و سازمان سیاسی متصل به دولت خواهد بود، مخابرات به شكل یک هولدینگ عمل خواهد كرد كه مجمعی از اپراتورها را سازمان دهی میكند، آن كسی كه بخش را اداره می كند، سازمان تنظیم مقررات خواهد بود. اساس نامهاش كاملا شایستگی این كار را دارد. اما پیاده كردن این اساسنامه هم به زمان نیاز دارد هم به یك سری اقدامات، هم نهاد سازی می خواهد هم كادر سازی و هم امكانات.
در اینکه سازمان برای رسیدن به چنین جایگاهی باید رشد کند شکی نیست. رگولاتوری در حاضر حتی سواد وتجهیزات این را ندارد كه بتواند برای محصولات مخابراتی تولید داخل گواهی تایپ اپرووال (TA) صادر کند.
TA كه حالا خیلی پیچیده است، موضوعات خیلی ساده تر از این هم داریم؛ مثلا اسكن فركانس را هم در حال حاضر برون سپاری کرده...حتما باید این ابعاد تقویت شود و مهمتر از آن همان برنامهای كه شما گفتید، شاید مهمترین كار این سازمان باشد. آن برنامه هم كادر مخصوص خودش را می خواهد، امكانات خاص خودش را می خواهد، از هم مهمتر پشتوانه اطلاعاتی قوی میخواهد؛ یعنی اطلاعات رگولاتوری باید بالاتر از اطلاعات همه باشد...
پس رسیدن به آن نقطه کاری است كه هم زمان میبرد و هم برنامه میخواهد که هم اساسنامه سازمان تنظیم مقررات این پتانسیل را دارد، هم جهتگیریهایی كه در وزارت مخابرات برای تنظیم مقررات شد در همین جهت است.
فرد انتخاب شده برای مقام ریاست این سازمان چطور؟ قبول دارید که این آدم باید شرایط ویژهای داشته باشد؟
صددرصد. كسی كه بخواهد راهبری یك كاری را بر عهده بگیرد، نیاز به یك سازمان دارد. حالا پدر یك خانواده باشد یا رهبر یك شركت. این فرد باید دو سه ویژگی باید داشته باشد كه این ویژگیها یك لازمه است. یكی اینكه از همه در آن حیطه مسئولیت آینده نگرتر باشد و یك ذره بهتر، آینده را ببیند، بهتر قواعد بازی را درك كند. اگر شما یك تیم فوتبال را هم راهبری كنید باید اینها را داشته باشید.
وقتی می خواهید یك خانواده را راهبری كنید هم اول باید در مورد محیطی (که قصد دارید در آن راهبری کنید) شناخت کسب کرده باشید، بعد بر مبنای شناختی كه از محیط و وضعیت دارید، بتوانید تصمیمات بهینه و بسیار خردمندانه بگیرید. تصمیمات خردمندانه الزاما تصمیماتی نیست كه منافع همه را در برداشته باشد. بسیاری از تصمیمات خردمندانه هستند كه ممكن است منافع عدهای در آن كمتر رعایت شود، منتها منافع جامعه را حفظ میكند. اینگونه تصمیم گیریها سخت است. نکته سوم هم این است كه راهبر یک سازمان باید بتواند این تصمیمات را درعمل پیاده كند، باید بتواند قدرتمندانه تصمیماتاش را درعمل پیاده كند، اینها چند شرط مهمی است كه برای راهبری هر چیزی از جمله راهبری این بخش ضرورت آن احساس میشود.
ما برای دستیابی به این ویژگی ها در سازمان تنظیم مقررات هنوز باید قدری تلاش كنیم؛ یعنی هنوز این شرایط محقق نیست، اما بعضا تصمیماتی میگیریم كه گوشهای از آن دیده نشده و یا تصمیماتی می گیریم كه به نوعی مجبوریم آن را تغییر بدهیم. عرض بنده هم همین است، ما برای اینكه برسیم به یك سازمان تنظیم كننده مقتدر، خردمند، دانا و توانمند، یعنی واقعا توانمند، كه وقتی امروز یك حكمی كرد همه آنهایی که خودشان را در متعابعت آن میدانند هم باید تلاش کنند تا آن حکم محقق شود.
با توجه به نتیجه بحث تاکنون که رگولاتور قدرتمند با آن تعریفی كه ما داریم احتیاج به یك آدم قدرتمند و به قول شما یك آدم رهبر دارد، به نظر شما در این دوران گذار و با وجود سه رگولاتوری که تابحال در این مسند نشستهاند، آیا واقعا مسیرمان رو به پیشرفت بوده؟
اجازه بدهید برای تعریف این قدرتمندی از یک مثال استفاده کنم: شما "میتی ژاپن" را ببینید، میتی ژاپن هر دهه یك كتابچه كوچك منتشر و جهتگیری صنایع كشور را مشخص میكند و چشمانداز میدهد. هیچ صنعتی الزام قانونی ندارد از این تبعیت كند، اما هیچ كدام جرات تبعیت نکردن ندارند، چون بسیار حساب شده است و با سنجیدن تمام عوامل است؛ یعنی اگر هیئت مدیره یا مدیرعامل یكی از شركتهای بزرگ ژاپنی به محورهای مطرح شده در آن کتابچه بیتوجهی بكند و بعد خسارتی به شركت وارد شود، باید پاسخگو به مجمع باشد.
ما چنین توصیههایی، چنین سازمانی میخواهیم؛ یعنی اقتدار فقط اقتدار قانونی نیست، ضمن اینکه من اصلا انكار نمیكنم که این اقتدار باید در بحث فشار برای پیادهسازی دستورات هم باید باشد، ولی یك اقتدار دیگر هم داریم كه آن ناشی از شناخت عمیق بخش است. میخواهم بگویم در هر دوی اینها ما باید رشد بكنیم. باید در هر دو پیشرفت بكنیم كه به گفته شما قدری از آن هم در آدمهای آن نهفته است. البته ساز و كارها هم موثرند. خیلی لذت دارد كسی كه در تنظیم مقررات است اگر یك آمار از بخش بخواهد بتواند آن را در اختیار داشته باشد؛ این آمار باید در بخش تولید بشود.
یعنی رگولاتور باید دانش داشته باشد...
دقیقا. اصلا قواعد بازی باید مشخص باشد؛ یعنی میخواهم بگویم ضمن اینكه آدمها قطعا نقش مهمی در ایجاد وضعیت آرمانی كه شما فرمودید دارند، ساز و كارها و فرآیند ها هم نقش مهمی دارند. اینها در واقع یك روند تكمیلی است؛ یعنی همه چیز باید به یك بلوغ برسد. نمیشود یك مرتبه یك بخش برسد به یك حد ایده آل، بدون اینكه به سایر جهات توجه بكند. همه اینها باید در یك رشد موزون با همدیگر جلو بروند تا موقعی كه برسیم به آن نقطه مورد نظرمان.
توضیحتان راجع به قدرت و اقتدار جالب است، اما من مشخصا در مورد افرادی حرف میزنم که در این سمت فعالیت کردهاند. بگذارید راجع به آن با یك مثال حرف بزنیم: زمانی كه آقای داورینژاد رگولاتور بودند، برای آئین نامه VoIP حتی توانستند به آدمهایی كه بزرگترین دلالها و (یا به قول مخابرات آن زمان) قاچاقچیهای VoIP هستند دست پیدا كنند، بعد یك آئیننامه تنظیم كردند كه به قول خودشان موقع شروع كردناش از هیچ آن نمیدانستند، میگفتند مشاورهای خارجی ما وقتی آمدند دفعه اول وقتی حرف می زدند ما همینطور به هم نگاه می كردیم كه اینها دارند در مورد چه حرف میزنند، ولی پله پله توانستند موضع را به جایی برسانند كه از نظر خیلی از کارشناسان ایدهآل بود. بعد به این دلیل كه یك سری آدم با یك بیزنس محدود كه به قول آقای داوری نژاد 300 هزار دقیقه در مقابل 1 میلیون و 800 هزار دقیقه ترانزیت VoIP داشتند بنای مخالفت با آن آییننامه گذاشتند. آقای داورینژاد میتوانست و آن مصوبه را پیگیری كرد، منتها به دلیل تغییر دولت، آن مصوبه در دوره آقای فردیس کنار گذاشته شد، بعد هم که آقای خسروی با داشتن تمام اطلاعات موجود هنوز نتوانستهاند نظر مشخصی در مورد تلفن اینترنتی بدهند و گاهی میگویند شرکت مخابرات صلاحیت بررسی این موضوع را دارد و گاه شرکت زیرساخت را متولی آن معرفی میکنند و ما همینطور داریم زمان و درآمد بالقوه از دست میدهیم...
من دیدگاهام را در مورد اینکه مبانی حقوقی و عملی رگولاتوری به چه شکل باید پیگیری شود عرض كردم. در واقع یك بحث كلامی و اصولی است در مورد اینکه ما باید واقعا دغدغه چه را داشته باشیم و توضیح دادم كه ما چه قضیهای را داریم دنبال میكنیم. ولی اکنون بحث از این قضیه اصولی و مفهومی رسید به یك بحث منتقدانه، مقایسه بین آقای داورینژاد و آقای خسروی وعملكردهایشان. این دو مشكل ایجاد می كند در ادامه این بحث، یكی اینكه اگر جایی بخواهد از بحث رگولاتور انتقاد بشود، حتما باید فضای پاسخگویی آن هم فراهم باشد. یعنی حتما به نظر من باید حداقل یكی دو تا از مدیران موثر رگولاتور باشند كه پاسخ شما را خیلی روشن و شفاف راجع به VoIP و راجع به جهت گیری هایشان بدهند، در غیاب مسئولان یك سازمان، انتقاد كردن از آنها به نظر من نتیجه ای نخواهد داشت...
اجازه می دهید من سوالم را تغییر بدهم؟ فكر می كنید رگولاتوری در همان روندی كه فرمودید برای رسیدن به یك سازمان قدرتمند با مدیرانی كه داشته، روند رو به رشدی داشته؟ یعنی موفق تر از پیش بوده یا نه؟
حالا اشكال دوم همین بود كه می خواستم توضیح بدهم: از مصادیق به مفاهیم رسیدن، یا از جز به كل رسیدن یا از یك سری نمونهها به برداشت كامل رسیدن، روش سادهای نیست. اجتهاد در واقع یعنی همین. در حوزه علمیه كه می گویند مجتهدان این كار را می كنند، میآیند از یك سری مصادیق رفتاری و روایت یك برداشت كلی می دهند. تازه خیلی ساده نیست كه ما چند مثال را در كنار هم بگذاریم و یك مفهوم كلی را برداشت كنیم. این از نظر آن اصول معرفتشناسی ایراد دارد، این روش استقرار و استنتاج یك روش دارد، متدولوژی دارد؛ یعنی نمی شود اینگونه نتیجه گرفت، این نتیجهگیری با خطا توام خواهد بود، یعنی شما چهار مصداق را كنار هم بگذارید و بخواهید یك مفهوم از آن برداشت كنید، اگر آن اصول رعایت نشود، آن جمعبندی شما ممكن است با خطا مواجه شود، بنابراین من می خواهم بگویم اصولا اگر ما بخواهیم یك سؤال مفهومی و كلی بكنیم و سعی كنیم با چند نمونه و مثال پاسخ آن را بدست بیاوریم به این سادگی امكان پذیر نیست و من این را صحیح نمیدانم و احساس میكنم بیش از اینكه هدایتكننده باشد، گمراهكننده است. در نتیجه من دو نظر دارم، اگر این بحث مفهومی را بخواهیم دنبال كنیم درهمان راستا، اینكه حالا ادامه دارد و من خدمت شما عرض میكنم. اما اگر می خواهید واقعا یك بحث مصداقی و جزء نگر و منتقدانه را دنبال كنید، بگذارید در فرصتی كه مهندس خسروی و مهندس داورینژاد هم تشریف داشته باشند. من یقین دارم آنجا این بحث می تواند جامعتر و اصولیتر بیان شود. برداشت را هم سعی كنیم صرفا روی چند مصداق نگذاریم...
گفتوگوی مفصل با وفا غفاریان; اسم رمز: آینده (بخش دوم)
ادامه گفتگو با دکتر وفا غفاریان:
و سئوال ما برای جمعبندی بحث رگولاتوری این است که با توجه به اینکه آقای خسروی تا پاییز امسال بازنشسته میشوند، هیچ وقت برای خودتان جذابیت داشته روی چنین صندلیای بنشینید؟
(لبخند میزند) راستش را بخواهید من تا به حال به این موضوع فكر نكردهام. به نظرم رگولاتوری دو سه نكته دارد: یكی اینكه حتما تخصص میخواهد، مثلا آقای دكتر بخشوندی متخصص این كار هستند، اصلا تحصیلاتشان در انگلستان بحث رگولاتوری بوده و اکنون هم كه در این صندلی نشستهاند، به خارج كشور هم در اینباره مشاوره میدهند .
از طرف دیگر این بحث کاملا مبانی حقوق دارد، شناخت عمیق مبانی حقوقی، مثل یك وكیل، یك قاضی می خواهد، وكیلی كه خودش در واقع سیاستگذار هم هست.
به آن تسلط بر تكنیك را هم اضافه كنیم.
این نكته دوم بود. حتما باید یك شناخت عمیق، هم تكنیكی هم ساختاری در مورد مخابرات كشور داشته باشد. یعنی اینگونه نیست كه برای یكی یك شبه اتفاق بیفتد، از این بعد خیلی غنی و قوی است، اغلب مدیران بخش مخابرات روی كار خودشان خیلی مسلط هستند، چون از آن سطوح پائین شروع كرده اند و آمده اند بالا، مثل همین آقای بخشوندی که با كاردانی وارد مخابرات آذربایجان شرقی شدند و در حال حاضر رسیدهاند به درجه دكترا و واقعا مطالب علمی را هضم كرده و تنها این نیست كه در دانشگاه صرفا درس خوانده است.
آقای فیضی هم همینطور .
اغلب مدیران را اگر نگاه كنید همینگونهاند. من به نظرم می آید كسی كه در مسند سازمان تنظیم مقررات است، ویژگی اولش این است كه باید تخصص رگولاتوری داشته باشد، دومین ویژگی باید یك شناخت عمیق نسبت به بخش ICT كشور داشته باشد تا بتواند نگاهی توسعهگرا داشته باشد. منصفانه به شما بگویم من هیچكدام از این ویژگیها را ندارم یعنی نه تخصصم تنظیم مقررات است، نه شناخت من نسبت به بخش مخابرات یك شناخت عمیق و دقیق است، چه در بعد ساختار چه در بعد فنی. هم در ذهنم واقعا آن بصیرت كامل روی این موضوع را ندارم. حالا صرف علاقه داشتن حرفی نیست ولی آن ویژگی های لازم برای چنین موضوعی را ندارم.
شكسته نفسی می كنید آقای دكتر. فكر میكنیم آن صندلی جای حساستری است و تسلط شما در مباحث مدیریت استراتژیک کاملا شما را برازنده چنین جایگاهی می کند.
وزارت ارتباطات: گذشته، حال و آینده
آقای دكتر اجازه بدهید بحث را با همان موضوعی كه فرمودید (صحبت كردن درباره بدنه مخابرات) ادامه بدهیم: قبول دارید كه بدنه مخابرات همچنان پیدایش نیروها و جریانات فكری دارد كه وفادار به مدیران قبلی است ؟ مثلا گروهی از بدنه کارشناسان و مدیران مخابراتی کشور به شدت وفادار به آقای غرضی هستند.
من خودم از طرفداران مهندس غرضی هستم؛ روز اولی كه آمدم اینجا، اول از همه رفتم پیش ایشان؛ یعنی این را نه عیب میدانم نه چیز دیگری. اگر این سوال را بخواهید دقیق تر بگوئید، بگوئید شاخصههای متمایز كننده بین این دیدگا هها را چه می دانید.
مثلا در مورد آقای غرضی گفته میشود که ایشان یك مدیر پوست كلفت و یكدنده و مقتدر بودهاند!
این كه خوب است.
اما گفته می شود اگر یك مدیری مثل آقای غفاریان وارد این مجموعه بشود، نمی تواند plan های مدیریت خودش را تبدیل به محصول نهایی بكند، مگر اینكه وفاداران به سیاستهای مدیران قبلی را همراه خودش بكند. حالا یك سری شاخص وجود دارد، من می خواهم راجع به بعضی از مصداقهای آن (چون برایم خیلی جدی است) از شما بپرسم: به دلیل اینكه مخابرات در این چند سال، با برندهایی كار كرده، در واقع امكانات را می شناسد، صاحب سلیقه شده و این سلیقه ممكن است متفاوت باشد با آن چیزی كه حالا مدیر جدید به دلیل تغییرات سیاسی كه بالای سرش انجام گرفته و امکان دارد با آن هم سلیقه نباشد.
من ضمن اینكه فرمایش شما را تائید می كنم، احساس میكنم هركدام از وزرای ما، حداقل از دوره مهندس غرضی به بعد كه ارتباطات موضعی جدی پیدا كرد در مملكت نگاه بكنیم، ویژگیها و به قول شما سبک خاص خودشان را داشتند؛ آقای مهندس غرضی واقعا یك مدیر استراتژیك بود. یعنی فرصتهای توسعه مخابرات را به درستی شناسایی و بعد مجموعه را بسیج می كرد برای اینكه از هر یك از این فرصت ها استفاده كنند.
هربار هم روی یك موضوع فوکوس میكردند؛ یعنی ایشان یك بار آمد و روی کارتهای تلفن کار کردند، بعد آمد روی قضیه موبایل و بعد خود ایشان گفت كه میخواهم بروم بخش ماهواره كه دیگر فرصت نشد.
ایشان ویژگیهای مهم یك مدیر استراتژیك را داشت كه در هر مقطع فرصتهای اصلی را شناسایی و به درستی هم شناسایی كند، با آن شناختی كه دارد بیاید مجموعه را بسیج كند روی این موضوع. البته بدیهی است که هر جا مخالفان استراتژیكی هم داریم. این را هم بپذیریم شاید بیشترین تنازعی كه در طول دوره مخابرات بود زمان مهندس غرضی بود، اما به باور من بیشترین دستاوردها هم در همان زمان حاصل شد.
و البته ایشان همیشه مورد حمایت مدیران بالاتر از خودشان بودند
بله، واقعا همین موضوعی را كه می گوئید آن موقع بارز بود؛ یك عده موافق بودند، یك عده مخالف، ولی ایشان تشخیص داده بود كه این كار باید بشود و تا این كار هم نمی شد به كار دیگر نمی پرداخت. به عقیده من یك مقطعی بود كه ما در وزارتخانه یك مدیر استراتژیک داشتیم.
و خودتان هم می دانید که ایشان در عین حال مدیر شركت مخابرات هم بوده، حق هم همین بود. اگر وزیری در یک سازمان دخول اجرایی می خواهد، بهترین روش این است كه خودش هم در عین حال وظیفه مدیر اجرایی را هم داشته باشد.
آقای دکتر عارف چطور؟
آقای دكتر عارف بسیار به بخش سیستمی مخابرات پرداختند و سازوكارها را بهبود بخشیدند. البته دوران ایشان دوران خیلی كوتاهی بود؛ به مراتب كوتاهتر از اینكه بشود سیستمها و ساختارها را اصلاح كرد. اما رویكرد ایشان به موضوع، برخلاف آقای مهندس غرضی كه متمركز میشوند روی یك موضوع خاص، یك نگرش تمامنگر بود. می خواستند كل مخابرات را بهبود ببخشند، كل مخابرات را تقویت و اصلاح كنند، اصلاح فرآیندها، اصلاح نظام های حاكم و قص علی هذا ... در نتیجه طبیعی است آن تجلی و آن بازتابهای زمان آقای مهندس غرضی را هم نداشت، نه در بعد موافقت، نه در بعد مخالفت؛ یعنی نه جناحهای مخالف علیه ایشان خیلی جبههگیری كردند و نه جبهههای موافق. در واقع آن زمان هم میشود گفت ما یك قدری حركت به سوی بهبود ساختار كلی مخابرات داشتیم، البته بهبود كه همیشه باید باشد. یعنی اینجور نیست كه خاص یك مقطع خاصی باشد، منتها ایشان این حركت را شروع كرد ولی خیلی كوتاه بود، شاید اگر حضورشان تداوم پیدا می كرد تا پایان دوره آقای خاتمی، اکنون خیلی از دستاوردهای مهم را در بعد اصلاح زیر بنای مخابرات هم از ایشان می توانستیم بیان كنیم كه این طور نشد.
و می رسیم به دوره آقای دکتر معتمدی...
زمان دكتر معتمدی را من می توانم بگویم تركیبی از این دو بود؛ یعنی آقای دكتر معتمدی هم قدری به سیستمها و روشها توجه داشتند، هم به پروژه ها و كارهای به حساب ملموس توجه داشتند، منتها چون به هر دو اینها توجه داشتند، در هر دو اینها یك سری دستاوردها داشتند كه در هیچ كدام دستاوردی مثل افراد قبلی نبود. در مقولاتی مثل پروژه موبایل، كارت اعتباری یا سوئیچهای دیجیتال در زمان آقای معتمدی جهشهای اینگونه نمی بینیم. بیشتر در تداوم كارهایی بود كه از قبل سیاستگذاری شده بود...
شاید هم این تغییر كابینه یا در حقیقت در تغییر مدیران، فرصتی باشد كه ما بتوانیم سبكهای جدیدی را تجربه كنیم، اگر الی الابد با یك سبك خاصی جلو می رفتیم، یك زمان اثر بخشیاش كم می شد.
مثلا كار جهادی در یك دوره ای جواب می دهد...
بله كار جهادی در یك دوره ای جواب می دهد، به غیر از آن باید به ساختارها پرداخت، به فرآیندها و به نظامات. یعنی این تغییر و تحولات شاید ضروری هم باشد. به هر صورت هركدام از این ها از هر منظری به مخابرات خدمت كردند. من بدون شائبه، بدون مبالغه، بدون اینكه بخواهم فقط كلامی گفته باشم معقتدم هرآنچه امروز ما به عنوان دستاورد داریم، بخشیاش به تلاشهای مدیران قبلی بر میگردد، یعنی اگر همین امروز هم بگوئیم ما داریم این كار را انجام می دهیم، ارتباطات روستایی را توسعه میدهیم، موبایل را ارزان میكنیم و همه این مواردی كه حالا ما به هر صورت به عنوان مسئول فعلی باید به مردم گزارش بدهیم، اگر خوب و عمیق نگاه کنید، یک بخشیاش بر میگردد به دوران آقای دکتر معتمدی، بخش دیگر بر می گردد به دوران آقای دکتر عارف و یک بخشیاش به دوران آقای غرضی و بخش دیگر هم بر میگردد به دوران ما. برای آینده هم اینگونه خواهد بود؛ یعنی افراد بعدی که جای ما خواهند آمد هم بسیاری از کارهایی که انجام میدهند، سنگ بنایش امروز گذاشته شده است، در زمان آقای دکتر معتمدی گذاشته شده است و همینطور الی آخر. در این پیوستار زمانی، هر آنچه ما داریم، بخشیاش مال دیروز است و هر چه امروز میکنیم، بخشیاش متعلق فردا است.
یعنی تصمیمی وجود نداشته که حالا از طرف شما یا مجموعه مدیریت ارشد باشد و بدنه کارشناسی مورد مقاومت قرار بگیرد؟
به دلیل اینکه اینها وابسته به یک سبک فکری دیگری هستند؟ نه واقعا اینگونه نیست.
امروز بدنه مخابرات به راستی و به درستی سیاستهای وزارت و مجمع مخابرات را پشتیبانی و حمایت میکند. از ته قلب هم این کار را میکند.
نگاهشان به بخش خصوصی چطور؟
نگاهشان به بخش خصوصی هم حداقل در سطح مدیران تصمیمگیر، کاملا هماهنگ با این موضوع است.
قبول کنید که بدنه بخش یک سری دغدغهها دارد ولی ما باید توجه کنیم این دغدغهها بیش از اینکه دغدغههای بخشی باشد، دغدغههای شخصی و فردی است. شاید این احساس وجود دارد که موقعیتهای کاری و اداریاش مورد تهدید واقع شود.
افراد باید روشن بشوند، آگاه بشوند، توجیه بشوند و مخاطرات برایشان به حداقل برسد؛ یعنی این حق طبیعی افراد است که نسبت به آینده خودشان دغدغه داشته باشند. من نفی نمیکنم، باید هم سازمان پاسخگوی این دغدغهها باشد.
و آخرین سوال راجع به بدنه حوزه: فکر میکنم موضوع تلخی است که میتوانید تکذیباش کنید ولی من و خیلی از دوستان دیگرم این را کاملا محسوس میبینیم آن هم در واقع ارتباط بخشی از بدنه کارشناسی وزارت ارتباطات و شرکتهای تابعه است با برندهای فعال در حوزه؛ انگار که نوکیا، زیمنس، اریکسون و باقی هر کدامشان یک آدمهایی دارند که کارمند شرکت مخابرات و شرکت ارتباطات سیارند ولی به اسم مشاوره دارند یک سری اطلاعات تجاری را به بیرون درز میدهند که این از نظر ما یک فاجعه است، درست کردناش یک عزم جدی میخواهد، فرهنگ سازی در بعد کلانتر می خواهد ولی ما متاسفانه این را در بخشهای دیگر هم داریم.
موضوع دیگری هم هست که باز اجازه بدهید این را هم بدون تعارف بگوییم: بحث پورسانت گرفتن! یعنی من فکر می کنم یک سری اتفاقها، یک سری پروژهها فقط به دلیل تبادل پورسانت انجام میشود، یک مثال دارم که خواهش میکنم مشخصا راجع به آن برایمان توضیح بدهید: یک سری سوئیچ خریداری شده، سوئیچ و تجهیزاتی در واقع به اسم تجهیزات NGN!
از نظر من NGN تجهیزات نیست، سوئیچ نیست، یک نگرش است، یک مفهوم است. دو تا سوال وجود دارد: یکی اینکه ما اکنون شرایط ادغام چند شبکه را به اسم NGN داریم یا نه؟ و دوم اینکه چرا ما داریم قیمت نوبرانه این تجهیزات را می دهیم؟ از این است که نتیجه می گیرم که این خرید هیچ دلیلی به غیر از پورسانتی که این وسط وجود دارد، نمی تواند داشته باشد.
من در این بعد کاملا با شما موافقم. NGN واقعا سخت افزار نیست، نرم افزار هم نیست، حتی سیستم هم نیست، واقعا مفهومش عمیق تر از این است. فرهنگ هم در آن هست؛ یعنی ما تا فرهنگ شبکههای نسل آینده را در مجموع نتوانیم پیاده کنیم، آن سخت افزار هیچ کمکی به ما نخواهد کرد. حالا چه سریکوئیت سوئیچ چه پاکت سوئیچ، هیچ فرقی نمی کند. تا ساختارهای ما متناظر با آن اصلاح نشوند، هیچ کمکی به ما نخواهد داشت، در آن سندی که مجمع جهانی مخابرات در مورد NGN داده است، 5-4 تا شاخصه برایش گفته است: گفته اگر NGN پیاده شود، CAPEXها OPEXها کاهش پیدا میکند. زمان به ثمر رسیدن سرویسهای جدید برای مردم کاهش پیدا میکند. اینها باید اتفاق بیافتد، این که ما Packet Switch را برداریم IP Based بکنیم، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.
حتی ممکن است به خودی خود بیشتر هم هزینه بر باشد.
قطعا همینگونه خواهد بود. اگر ما ساختار و سازه هایمان را همین گونه نگهداریم، بعد هم بیاییم همین نوع نگرش به تعامل بین استانی را نگهداریم، همین شبکه سلولی را هم نگهداریم، همین دیزاین مدیریتی را هم نگه داریم فقط بیائیم نوع تکنولوژی سوئیچ کردن را عوض بکنیم، هیچ کدام از چیزهائی که ITU گفته اتفاق نخواهد افتاد.
حالا یک اشاره دیگر. یکی از دغدغههای من این است که هنوز این جنسهای تجهیزات Packet switch استاندارد نشده است. بنابراین هر شرکتی که امروز شما با آن درگیر بشوی و سرمایه گذاری قابل توجهی بکنی، دیگر ناگزیری که تا انتها با او جلو بروی. مثل سوئیچهای دیگر نیست که ما یک جا نوکیا میگذاریم، یکی اریکسون میگذاریم، یک جا هواوی میگذاریم و تقریبا با دردسر کم این ها را با هم مرتبط می کنیم. NGN متاسفانه اینگونه نیست و این هم یک دغدغه بزرگ ماست. بنابراین من کاملا با شما موافقم. در حال حاضر ما 2 سال است یک تیم گذاشته ایم روی NGN کار می کند، یک سال و نیم است واقعا، بهترین کارشناسانمان را هم گذاشته ایم، آن موقع ها آقای مهندس کبیری بودند، الآن خودم و مهندس یوسف پور هستیم، ولی هنوز هم به یک جمع بندی نرسیدیم، در دنیا هم همین است.
همیشه هم سوال من از وندورها همین بوده. آیا واقعا توپولوژی که شما دادید، اوپکس را پایین میآورد؟ نشانم بدهید. واقعا بخشهایی که می خواهند سرمایهگذاری کنند، سریع میتوانند بهرهبرداری کنند؟ بعد یک نگاهی می کنند میگویند نه فکر نمیکنیم اینگونه باشد، میگویم پس NGN نیست، فقط شما یک هزینه کردید و صد تا سوئیچ را جمع کردید و 100 تا سوئیچ دیگر جایش گذاشتید، این که فرقی نمیکند. این دغدغه شما درست است و ما هم این دغدغه را متوجه شدیم و با همین نگرش هم داریم جلو می رویم.
نگفتید پس ماجرای این خرید چیست؟
من تا جائی که می دانم خریدی در سوئیچ NGN نبوده، مجانی داده شده. کیش مجانی گرفته، کرمان مجانی گرفته، اتفاقا با همین دید هم مجانی ارائه شده. شرکتها حساب کردند اگر آمدند 2 سوئیچینگ گرفتند و ما را وارد آن فناوری خاص کردند، ما هم باید با آنها جلو برویم. ما خودداری میکنیم، البته ما نمی خواهیم آن جور بگیر و ببند ریز بکنیم که مثلا برای یک سوئیچ هم بیایند از ما اجازه بگیرند. ولی تا آنجائی که من می دانم خریدی روی NGN انجام نشده، هر آنچه انجام شده خود شرکتها آن هم مجانی گذاشتهاند، راستش را بخواهید من خیلی هم با این موضوع راحت نیستم، بالاخره شرکتی که میآید مجانی اینها را می دهد، فکرهایی دارد که احتمالا منافع او را بیشتر تامین میکند، تا آن چیزی که ما دنبال میکنیم. ولی تا آنجائی که من می دانم ما پولی پرداخت نکردهایم، همهاش منتظر این هستیم که این اتفاق بیفتد و مطمئن باشید سرمایهگذاری که دارد میشود، واقعا می رود سر جای خودش می نشیند و آن نتایج نهایی که ما دنبالش هستیم را میگیرد. NGN بدون نتایج نهایی فقط تباه کردن پول است.
ما طرحی هم در ذهنمان هست، ما بیائیم پایلوت بزنیم که در حقیقت من این ایده را از بیتی گرفتم. یک شهر کوچک را انتخاب می کنیم، نه تهران! یک شهر با 100 هزار مشترک، بیائیم آنجا سیستم NGN را پیاده کنیم، با همان لایه هایی که دارد، مثل 3G، ببینیم چه اتفاقی میافتد.
یعنی چیزی که ما در واقع در مجمع به جمع بندی رسیدیم، قبل از اینکه تمام و کمال بدهیم شروع کنیم، یک شهر را به عنوان پایلوت بگیریم، بگوئیم این را آنجا با رقمی در حدود 100 هزار مشترک پیاده کنند، هم رفتار مشترک را ببینیم، هم واقعا ببینیم آن خدمات می تواند ارائه بشود، بعد این مقیاس را در کل کشور پیاده کنیم.
راجع به پورسانت و مشاوره هنوز چیزی نفرمودید....
نکتهای که گفتید راجع به فساد و پورسانت و این چیزها، از سه بعد می شود قابل بررسی است: یکی بعد مفهومی که این کار ممکن است در هر سازمانی وجود داشته باشد و بسیار هم نکوهیده است. یکی از ناهنجارترین و نامطلوبترین ارتباطاتی که یک vendor با یک سازمان میتواند داشته باشد این است که بیاید با این دیدگاه با موضوع برخورد بکند. این مفهوم هم همهجا می تواند اتفاق بیافتد. دیگری بعد ارزشی است که من بعد ارزشی را هم عرض میکنم. واقعا این بعد ارزشی بسیار نامطلوبی دارد. خود اروپائی ها هم که اینقدر در برقراری ارتباط اینگونه فعالند، یا خود چینیها، از آن طرف بسیار مقاومند و اجازه نمی دهند این جریان در کشورهای خودشان شکل بگیرد. اگر مساله خوبی بود باید از آن طرف هم اتفاق می افتاد که اینگونه نیست و بسیار حساسیتهای جدی نشان میدهند. آنجا اکثر شرکتها یک سری کدهای اخلاقی برای این رشته تعریف کردهاند و با خاطیان به شدت برخورد میکنند.
اما آنها در واقع با تامین مالی کارشناسهایشان نوعی پیشگیری هم کردهاند.
من با این گفته خیلی موافق نیستم؛ عدم تامین کارشناس و مدیر هیچ وجه مجوزی صادر نمیکند که آقا من را تامین نکردی پس من این کار را کردم. اگر من تامین نشوم در مخابرات این اختیار را دارم که جدا بشوم، از مخابرات بروم جای دیگری، ولی این اختیار را ندارم بمانم اینجا و شرکت و خودم را آلوده کنم به چیزهای ناهنجار. تیم یک بعد سوم هم دارد: یعنی یک بعد مفهومی که من کاملا با شما موافقم، یک بعد ارزشی هم داشت که جزو نباید های جدی است، هم مذهبی هم ملی، که ما از بعد ملی هم باید بسیار روی این موضوع حساس باشیم. یک بعد مصداقی هم دارد: بعد مصداقیاش تا این لحظه که من خدمت شما نشستهام، مصداقی نبوده که برخورد نشود. بسیار نادر بوده، هر جا هم ما احساس کردیم چنین برنامه ای بوده، چند مورد هم بود اعلام هم شد، به شدت برخورد شده است.
پس لطفا به لیستتان امتیاز گذاری مناقصه Core و Edge دیتا را هم اضافه کنید.
اتفاقا من پیش از این مصاحبه با آقای رادمان صحبت میکردم و واقعا به آقای رادمان همین توصیه را کردم، گفتم شما آن کار کارشناسی را جلو ببر، از هیچ طرف هم تاثیر نپذیر. گفتم شما از هر طرف که تاثیر بپذیری، یقین بدان از همان جا لطمه می خوری. شما همان شیوه کارشناسی را تا انتها جلو ببر و تاثیر نپذیر. یک چیز دیگری هم ما داریم آن هم چیز نامطلوبی است. همانی که رهبر معظم انقلاب به آن میفرمایند اباحه گری، یعنی بگویی اینها مباح است. آقا همه بودند، کجای کار نشستی شما؟ اینگونه نیست، به طور قرص و محکم بگویم واقعا اینگونه نیست. شبههای پیش بیاید، برخورد میکنیم. شخص من هم برخورد میکنم، آقای دکتر سلیمانی، حراست، مدیر عاملها همه برخورد می کنند و اگر واقعا جایی وجود دارد که شما میگوئید شما نشسته اید در اتاقتان در طبقه یازدهم و نمی بینید این اتفاقات می افتد، شما به محض اینکه آن مدارک مستدل را به من بدهید، من قول برخورد جدی را به شما میدهم.
بحث ما فقط بحث برخورد نیست، ما می گوییم مثلا یک کارشناس ساده NOC در نوکیا که نشسته پای کامپیوتر و کار ساده مانتیورینگ یک سیستم را انجام میدهد خیلی بیشتر از یک مدیر در دولت پول می گیرد. از شما خواهش می کنم تجاری نگاه کنید و بگویید چطور انتظار دارید این اختلاف پرداخت باعث فساد نشود....
من ضمن اینکه تاکید دارم که پرداخت کم به کارشناسان و مدیران ابدا مجوز این نیست که احیانا بخواهند پرداختهای غیر متعارف داشته باشند، با اینکه من اصلا تن به این کار نمیدهم ولی این نکته را از شما می پذیرم. بازار کار مثل هر بازار دیگری است، همینطور که یک دستگاه موبایل در روند عرضه و تقاضا قیمتش معلوم میشود. قطعا یک نیروی متخصص هم باید در روند عرضه و تقاضا قیمتش معلوم شود، نمی شود در یک بخش به یک متخصص بدهند 2 میلیون تومان، سیستم دولتی هم به همین شخص 250 هزار تومان بدهد؛ نتیجه اینکه رفته رفته سیستم دولتی که سیاستگذار و ناظر خواهد بود، از نیروی کیفی تهی خواهد شد و نمی تواند آن نظارت را روی بخش خصوصی بکند و افراد کیفی هم میروند آنجا با حقوقهایی که شما اشاره می کنید و افرادی هم که نمی توانند به دلایلی به آنجا راه پیدا کنند، یا به همین حقوقهای اندک بسنده می کنند، باید به آنها نظارت کنند، باید آنها را راهبری کنند، این را یک عیب درست و حسابی میدانم. ما حدود 6 ماه قبل یک طرح نظام پرداخت خاص مخابرات فرستادیم برای اخذ مصوبه.
یعنی نظامی مثل مثل وزارت نفت تدارک دیدهاید؟
دقیقا. نمی شود ما آدم هایی که باهوشند، شایستگی پرداختهای بالا را دارند را به شرکتهای خصوصی یا شرکتهای خارجی ببازیم و برعکس افرادی را که این شایستگیها را ندارند نگه داریم و به زور بخواهیم بر آنها نظارت کنند. این در بلندمدت جواب نمیدهد. البته یک نکته ظریف هم وجود دارد که اگر چه قاعده و منطق نیست، اما دارد جواب میدهد: برای کارشناسان مخابرات همه چیز پول نیست.
شما نمی توانید آقای مهندس فیضی را با پول قیمت بگذارید. نمی شود این را تعمیم بدهیم بگوئیم ما به پرداختها و به پیشنهاداتی که به کارشناسان ما داده می شود، بی توجه هستیم، چشممان را ببندیم و کار را با همینها جلو ببریم، اما به هر صورت این هم یک داستان است. بعضیها در همین بخش دولتی عمل میکنند، در مورد زندگیشان، در مورد مطلوبیتشان، در مورد رفتارشان بالاترین جایگاه و شاخصهای مالی داده نشده است ، نمی توان گفت 40 هزار نفر در مخابرات این گونه باشند، این امکان ندارد، قاعده هم نمیشود.
گفتوگوی مفصل با وفا غفاریان; اسم رمز: آینده (بخش سوم و پایانی
)
بخش سوم و پایانی گفتگو با دکتر غفاریان:
بخش عملکرد موفق: واقعیت یا توهم؟
آقای دکتر این غلو کردن در میزان موفقیتها که تبدیل به یک رویه عمومی در دولت شده چه معنایی دارد؟ ما واقعا 20 رتبه در آمادگی الکترونیکی بالا رفتیم (آن طوری که جناب آقای وزیر گفتند)؟
حالا بگذارید نتیجه را ببینیم شاید رفته باشیم...
آخر واقعا به نظر شما ضریب نفوذ اینترنت در ایران 60 درصد است ؟ یعنی ما 42 میلیون کاربر اینترنت داریم؟ این دقیقا حرفی است که آقای وزیر زدند.
ایشان یک فرمولی در آوردند بر اساس مجموع پهنای باند کشور....
با همان فرمولی که شما می گوئید، ضریب نفوذ ما 16 درصد است؛ یعنی ماکزیمم می شود 12 میلیون نفر.
در همین حدود. حالا یک نظریه هم هست 19 میلیون نفر، ما 60 درصد تا به حال نداشتیم.
اما آقای وزیر مصاحبه دارند، من از خبرگزاری فارس هم پرسیدم که گفتند عین نوارش را هم دارند.
من نمی دانم.
بر حسب پهنایباند دارند حساب می کنند؛ اگر اینجور است من 32 تا کاربر دارم. من در خانه K12 Bandwidth دارم، در شرکت هم همینطور!!
من در آخرین آماری که هم در استان گرفتم و هم از بخش برنامه ریزی خودمان گرفتم، با همین فرمول هایی که شما می گوئید، یکی 16.5 درصد است و یکی 19 درصد. من در این بازه آمار دارم. هر دو هم به نظرم معقول می آید.
شما اصلا تغییر رفتار مشترکان که مثلا می روند سراغ ویدئو را در نظر نمی گیرید؟
قبول دارم، اما می گویم این جهشی است که اتفاق افتاده، آمار هم نشان می دهد، ولی اینکه رسیده باشیم به ضریب نفوذ 60 درصد، نه چنین نیست.
یک مثال دیگر از این غلو شدن در میزان موفقیت ها میآورم. همین الآن 5 تا فیش تلفنی در 5 منطقه مختلف مخابراتی کرج بیاورم که بحث واگذاری اش کاملا مبهم است؟
من بازرسان را به طور ناشناس فرستادم، هم بازرسان مخابرات ایران هم وزارت را که بروند در قسمتهای مختلف ثبت نام کنند و به من گزارش بدهند، چون من هم از این طرف نگران این مساله هستم، ما در کرج 2 مرکزمان به روز نیستند در تهران هم یک مرکز شهید کلانتری را داریم که به روز نیست.
2 منطقه تهران یا یک منطقه؟
یک منطقه شهید کلانتری. اگر شما واقعا جایی را دارید که در انتظار چند ماهه هستند بگوئید من رسیدگی میکنم، برای اینکه ببینیم واقعا چرا چنین آمارهایی داده شده است. اگر ما این را گفتیم هدفمان اغراق نبوده. واقعا گزارشی که به من دادند این بوده. اصلا مردم باید احساس كنند به روز شده است.
مردم آن احساسی كه شما می گوئید به روز شده را ندارند.
هدف واقعا غلو نیست، می خواهیم آماری که اعلام میكنیم، مطابق همان چیزی باشد كه اتفاق افتاده است، ولی اگر جایی مشكل هست بگوئید تا من پیگیری كنم.
در مورد تولید داخل چه؟ این بحث خیلی مهمی است و دارد از طرف وزارتخانه پیگیری می شود. اما در حال حاضر از نظر من تبدیل به مضحكه شده است. اینكه مثلا کیش تلهكام میآید مناقصه 6 میلیون سیمكارت را میبرد، معلوم است Supplierاش ساژم است و سیمکارت را به اسم SKD وارد میکند و به کیش میبرد، بعد همان را بدون تغییر تحویل MCI در تهران میدهد، در واقع فقط روی بارنامه دارد تولید میكند! بعد شما یا حالا آقای صدوقی می روید بررسی بكنید، یك دستگاه به شما نشان میدهند و آقای صدوقی می پرسند چرا این كار نمیكند، می گویند اپراتور ما الآن نیست. همه میدانند این تولید داخل بیشتر یک بازی است؛ به نظر شما منطقی است؟ از نظر من تنها دارد هزینههایمان را بالا می برد.
سوال شما 6- 5 نكته دارد. تولید داخل را كه می دانید داستان شركت مخابرات تنها نیست، اینكه تولید داخل چگونه عمل كند، به وزارت صنایع بر میگردد، به بانكهای كشور بر میگردد، به وزارت بازرگانی بر میگردد، به گمركات بر میگردد، بخشی از آن هم به مخابرات بر میگردد.
آیا شما واقعا نمیتوانید گزارش بدهید که ما توان تولید این تجهیزات را نداریم؟ مثلا Smart chip یك تكنولوژی محدودی است كه فقط 3-2 شرکت در جهان دارند و اصلا توجیه اقتصادی هم ندارد که ما برویم دنبالش...
نكته دوم اینكه ما به عنوان جزء كوچكی از كار، یك مجموعه سیاست های حمایت از تولید كنندههای داخلی تدوین كردیم، داریم آن را قدم به قدم پیاده می كنیم.
وفا غفاریان - عکس از آرش کریم بیگی - ایستنا
آیا واقعا این سئوال برای شما پیش نیامده که در دنیا چرا فقط 4 تا برند موبایل در بحث زیرساخت و شبکه وجود دارد که GSM Solution دارند؟ نیازی بوده كه ما بیائیم بشویم صاحب تكنولوژی و Vendor ؟ حالا با این كنسرسیومی كه اکنون راه انداخته اید آیا ما هم جز شرکتهای صاحب فناوری محسوب میشویم؟ اصلا چه كسی با 6 میلیون صاحب برند می شود؟ چه كسی با 6 میلیون صاحب تكنولوژی می شود؟
من یك دغدغه بالاتر هم دارم، اینكه این ها واقعا نتوانند type approval یا TA را بگیرند. اینكه من بیایم در شرایط خاصی آن را آزمایش کنیم که نمیشود گواهی نمونه.
بحث برند هم بحث درستی است؛ با تیراژهای پائین نمیشود آن بلوغ در تولید یك محصول پیشرفته را داشته باشیم، موضوعی که ما به طور جدی پیگیری میکنیم TA است، كه حتما باید آن را از یك مرجع معتبر بین المللی تایید بگیرند. آن موقع دیگر فرق نمی كند كه شما مثلا بگوئید من این را در زیر زمینخانهام تولید كردم، اگر مرجع معتبر بینالمللی TA بدهد، معنیاش این است كه این یك محصول استاندارد است.
اما آقای عمیدیان در زمان ریاستشان در مرکز تحقیقات میگفتند ارگانهای بینالمللی برای TA دادن اصلا همكاری نمی كند چون احساس میكنند بازارشان در خطر میافتد.
نه اصلا چنین چیزی نیست. خود من برای چند محصول (آن موقعی كه صاایران بودم) TA گرفتم. سخت بود، اما گرفتم. برای گرفتن TA ما 3-2 كلاس آمدیم بالا. یعنی اینكه فكر میكردیم این قلم را خیلی خوب داشتیم می ساختیم، اما در طول کار متوجه شدیم اینطور نیست، كمكمان میكردند، پلهپله دست ما را گرفتند و آوردند بالا؛ وقتی گفتند گرید C برای این محصول، من خیالم راحت شد كه این محصول واقعا محصول خوب و قابل اعتمادی است. بنابراین اگر برای این محصولات واقعا TA گرفته شود، خیال من راحت است، اما من دغدغه بزرگی كه علاوه بر بحث برند دارم این است كه این TA یك جوری....
ماست مالی شود...
(می خندد) به تعبیر شما ...
آخر دارند همین كار را می كنند...
اینكه بگویند آیا ما 6 ماه گذاشتیم در استان سیستان كار كنیم این كه TA نشد! شما به این نكته توجه بكنید. شبكه ما از نظر سخت افزار، شبكه بسیار خوبی است. همه تجهیرات درجه یک است. من برایم قابل قبول نیست كه یك مرتبه برای چنین دلیلی شبكه را از دست بدهیم.
مرجع صدور تایپ اپرووال در قرارداد تعیین شده است؟
مرجع صدورش سازمان تنظیم مقررات است، منتها چون آنجا بازوی اجرائی ندارد، موضوع را به مرکز تحقیقات یا به خارج از كشور رجوع میدهد. منتها آن چه که ما تاكید داریم این است كه هر مرجعی كه تائید آن را می دهد، تصدیق اعتبار شده باشد، خودشcertified داشته باشد. هر سازمان نمیتواند TA بدهد. ما مصر هستیم تجهیزاتی كه وارد این شبكه میشود حتما TA گرفته باشد. اگر بروید TA بگیرید، همان روز اول به شما میگوید این چیزها را باید انجام دهید، این هم شرایط آزمایشاش است، دلبهخواه نیست كه مثلا من بگویم این 3 تا را نمی خواهم بگذرانم، در این صورت آنها هم میگویند ما به شما TA نمی دهیم. درتمام این پروسهها روش كاملا مشخص است. چه شرایط آزمایشگاهی فراهم می شود، چه ورودیهایی می دهند، چه خروجیهایی می گیرند، در چه حاشیهای باید بیفتد. تمام اینها مشخص است، اینكه مثلا یك هفته اینجا كار كند، حالا در گرما كار كرده، در سرما چه می شود؟ در سرما كار كرد، در رطوبت چه می شود؟ در كوتاه مدت و دراز مدت چه؟ اینها چیزهای نیست كه بشود یك شبه قضاوت كرد. بنابراین از دید من تا مادامی كه تجهیزات TA نگرفتند، وارد شبكه شدنش بسیار كار مشكلی است، TA جزء مسئولیتهای قانونی است كه نظام در عهده سازمان تنظیم مقررات گذاشته، سازمان تنظیم مقررات مجاز است از ساز و كار های داخلی و خارجی استفاده كند، منتها چیزی كه مهم است اینكه TA ای كه می دهد، خودش باید از جایی تایید شده باشد، یعنی در زنجیره استاندارد ها باشد. شما وقتی موسسه استاندارد بروید برای همه چیز به شما تاییدیه نمی دهد، می گوید من در حوزههای خاص می توانم به شما بدهم، بقیه را هم نمی توانم بدهم! این برخورد حرفهای است.
بخش آخر: خصوصیسازی در مخابرات
اگر مخابرات شبكه خصوصی بشود طبق قانون، باید زیرساخت دست دولت باقی بماند، آیا از نظر شما HLR در شبكه موبایل، كور (Core) وسوپركور(SuperCore) در شبكه دیتا زیر ساخت حساب میشوند یا خیر؟
HLR قطعا نمی شود، كور قطعا نمی شود، ولی سوپركور میشود.
یعنی شما از هیچ بخشی از شبكه MCI تعریف زیرساخت ندارید؟
اگر نظر مرا پرسیدید،نه نداریم.
نظر سازمان چیست ؟
در سازمان اختلاف نظر وجود دارد، آن چه من میگویمHLR اصلا ربطی به زیر ساخت ندارد، یعنی ماهیت حاكمیت ندارد.
بحث دیگر هم در مورد ACS است؛ در قانون اساسی انتشار تصویر و پست در انحصار صدا و سیما است.
دو نكته است که من مختصر میگویم. ما یك Broadcasting داریم، یك Unicasting.آن چه که برای مدیا است Broadcasting است. Unicasting كار telecommunication است .
درتمام دنیا هم همینگونه است.
ما باید تفاوت قایل بشویم بین انتشار كه یك كارBroadcasting است و Unicasting ، Unicasting در هیچ جای دنیا در اختیار صداو سیما نیست. جالب است كه این بحث ها را آنها هم داشتند. بنابراین آن چیزی كه در قانون اساسی آمده، بحث Broadcasting است، بحث Video-on-demandای كه پیش بینی شده بحث unicasting است، البته با شركتهای مخابراتی در اغلب جاهایی كه من در دنیا دیدم وارد بحث تولید محتوا هم نمیشوند، در تمام دنیا، مثلا در چین، این بحث را میدهند به تولید كننده، اما می خرند. License اعتباراتش را می خرند، خودشان وارد تولید نمی شوند.
یعنی شما معتقدید از این قانون می شود تفسیر unicast و Broadcast كرد ؟
بله قطعا همینطور است. اصلا انتشار كه می گویند، بحثBroadcast است.
ولی با سابقهای که بحثهای مشابه داشته حتما كار به شورای نگهبان می رسد.
ما هفته پیش در صدا و سیما جلسه ای داشتیم راجع به همین موضوع.در خود جلسه چند نفر از معاونان ارشد گفتند مخابرات دارد سیر درستی را می رود. ما برویم كمك كننده آنها باشیم و ما بیاییم بحث محتوا سازی را انجام دهیم .