زمان : 28 Dey 1390 - 17:11
شناسه : 44518
بازدید : 2506
در عرصه های مختلف گروه فشاری داریم که اجازه نقد نمی دهند در عرصه های مختلف گروه فشاری داریم که اجازه نقد نمی دهند

دکتراحمد واعظی: یک گروه فشار اجازه نقد نمی دهد/ باید نخبگان سیاسی را آسیب شناسی کنیم/ نباید ذره‌بین را فقط روی حاکمان گذاشت

احزاب و تشکل ها - رئیس دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم معتقد است: در عرصه های مختلف گروه فشاری داریم که اجازه نقد نمی دهند.

به گزارش خبرآنلاین، حجت الاسلام دکتر احمد واعظی سه شنبه شب در گفت و گویی 90دقیقه ای در برنامه تلویزیونی پارک ملت درباره ولایت فقیه و مردمسالاری دینی سخن گفت.

وی با تاکید بر اینکه این رفتارها مورد نظر رهبری نیست تصریح کرد: رهبر انقلاب به نقد و اصلاح کری سازنده سفارش دارند.

دکتر واعظی با بیان اینکه همان طور که در میان نقادها افراد افراطی داریم در سوی دیگر هم عده ای هستند که کوچکترین نقد را نمی پذیرند.

مهم ترین بخشهای سخنان رئیس دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم در ادامه می آید:


مردمسالاری دینی مدل حکومتی جدیدی در جهان است.


دموکراسی و تئوکراسی قرون وسطی دو الگوی قبلی است و ولایت فقیه الگوی جدیدی است که در خارج از کشور با تعجب و ولع می خواهند بدانند که این الگوی سیاسی چگونه است.


در مدل خلافت عنصر مردمسالاری وجود ندارد.


در جهان اسلام دو تفکر سیاسی اهل سنت و شیعه وجود دارد. مدل شیعه امامت و مدل اهل تسنن خلافت است و بر اساس این نظریه معتقدند که پیامبر امر سیاسی بعد از خود را به مردم واگذار کرد و نصب سیاسی انجام نداد. درباره مدل حاکمیت می گویند آنچه بعد از نبی اکرم(ص) پیش آمد مدل اسلام است و هرچه آن موقع اتفاق افتاد چون امت راضی بود درست است.


ولایت فقیه ریشه اش در امامت است. شیعه معتقد به این است که کسی بر کسی ولایت ندارد و ولایت از آن خداست. کسی که ولایت دارد اگر به کسی ولایت داد، او صاحب ولایت می شود. خدا به پیامبر(ص) ولایت داده و اگر کسی خواسته باشد صاحب ولایت شود باید به اذن پیامبر و امام باشد.


اگر کسی سئوال کند مبدا ولایت سیاسی در تشیع چیست؟ باید گفت مبدا آن ولایت معصومین است.


اگر امام معصوم در دسترس بود ولیِ جامعه است و اگر حضور نداشت کسی که او نصب کرده ولی است. نصب ولی فقیه نصب عام است.


در پاسخ به اینکه ولایت فقیه در شرایط غیبت چگونه احراز می شود؟ باید گفت: گاهی مردم به فردی اقبال می کنند؛ مانند امام خمینی که شهدا با خونشان پای ولایت ایشان را امضا کردند و مردم در انقلاب به حضرت امام اقبال کردند.


قانون اساسی مدلی را پیشنهاد کرده است و آن مدل خبرگان رهبری است که اصلح را انتخاب کنند. یادم می آید در خبرگان اول آیت الله منتظری که ریاست مجلس خبرگان را بر عهده داشتند اعتراض کردند و گفتند اگر امروز بخواهید تشخیص دهید بهترین متخصص قلب ایران کیست باید به مردم بگوییم بیایید رای دهید یا اینکه بگوییم متخصصین قلب جمع شوند و رای دهند؟ ایشان با این مثال بود که پیشنهاد خبرگان رهبری را مطرح کرد. بر این اساس از میان فقها افرادی انتخاب شوند واز میان خودشان فقیه اصلح را انتخاب کنند.


اصل ولایت فقیه از مسلمات فقه شیعه است و اختلاف در دایره و قلمرو این ولایت قرار دارد.


فقیه دو گونه کار دارد یکی فتوا دادن و دیگری یک سری امر را تصدی و ولایت و سرپرستی می کند. درباره وجوهات شرعی چه کسی تصمیم می گیرد که مسجد یا مدرسه ساخته شود و یا چه خرجی برای حفظ و ترویج دین انجام شود؟ یا کسی که یتیم است و اموالش در معرض تلف است باید توسط چه کسی سرپرستی شود؟


بخشی از فقها معتقدند ولایت به امور حسبیه محدود است. برخی نیز مانند آیت الله بروجردی، گلپایگانی، امام خمینی معتقد به ولایت عامه فقیه هستند. یعنی همه اموری که اگر امام معصوم حاضر بود مردم به امام مراجعه می کردند مردم باید در زمان غیبت به فقیه عادل جامع الشرایط رجوع کنند. شخصیت های برجسته ای قائل به این نگرش نیستند ولی همه به اصل ولایت فقیه معتقدند.


آن چیزی که باید به حساب امام خمینی گذاشت مردمسالاری دینی است.


امام با یک چشم به ادله ولایت فقیه نگاه کرد و با چشم دیگر نگاهی به دیگر ادله شرعی مانند امر شورا داشت. با نگاه به آن ادله - ولایت برای فقیه عادل و جامع الشرایط و شورا - سنتزی به نام جمهوری اسلامی ایجاد کرد. جمهوری اسلامی هدیه امام خمینی بود.


در آغاز انقلاب برخی بزرگواران به امام گفتند ما حکومت اسلامی داریم، جمهوری اسلامی نداریم. اما امام اساس را بر حضور مردم گذاشتند.


لیبرال های اولیه با دموکراسی موافق نبودند. لیبرال ها با گذاشتن قواعدی تاکید کردند که دموکراسی مطلق را قبول ندارند.


تز مردمسالاری دینی این است که به جای لیبرالیسم متُد را در چارچوب ارزش های اسلامی قبول می کنیم. درست است رئیس جمهور، رای اکثریت و مجلس وجود دارد اما حق ندارند خلاف اصول و ارزش های اسلامی قانون بگذارد و عمل کند.


در قانون اساسی، هم حاکمیت مردمی به رسمیت شناخته شده و هم حاکمیت اسلامی. در نظام ما مراجعه به آرا و جنبه های جمهوریت تبلور حاکمیت ملی است و شورای نگهبان و.. نشانه های اسلامیت و ولی فقیه از اسلامیت و جمهوریت صیانت می کند.


جلوه اقتدار، حضور و تدبیر ولی فقیه از باب اشراف اسلامیت بر جنبه مردمسالاری است.


برخی بحث ولایت مطلقه را بد می فهمند و با حکومت مطلقه به این معنا که هیچ چیزی فوق او وجود ندارد اشتباه می کنند.


آنهایی که معتقد به ولایت عامه فقیه هستند به دو دسته تقسیم می شوند. عده ای که می گویند فقیه در دایره مباحات می تواند الزام و منع کند و آنهایی که می گویند ولایت فقیه مطلقه است و اگر مصلحت وجود داشت حفظ و صیانت اسلام، مسلمین و نظام اسلامی محدود و مقید نیست.


در قانون اساسی لیستی از اختیارات ولایت مطلقه فقیه نیامده است اما ولی فقیه در هرجا که اسلامیت و جمهوریت به خطر بیافتد وارد شده و عمل می کند. در عزل وزیر اطلاعات رهبری تشخیص دادند فعل و انفعالات به صلاح نیست؛ آن موضوع در قانون اساسی نیست ولی این از جمله موارد ولایت مطلقه است. ولایت مطلقه به معنای حکم کردن بدون موازین نیست بلکه به معنای این است که رهبر به عنوان راهبر جامعه مسئول است و نمی تواند بگوید در قانون اساسی نوشته نشده که نباید در برابر رفتاری که منجر به فساد می شود ایستاد و...


چرا مجلس خبرگان باید متشکل از فقها باشد؟


تصدی ولی فقیه در فقاهت است و آنچه برجستگی خاص دارد و در روایت دائما به این مساله تاکید دارد عنصر فقاهت است. در عین حال که باید صفات دیگر هم داشته باشد.


مدل انتخاب خبرگان رهبری همان تابلوی شکل و قالب است. الان نوشته شده با انتخاب مردم، امکان دارد بعدا جامعه مدرسین صد نفر را معرفی کنند یا مراجع وقت 10 تا مرجع را معرفی کنند.


آسیب شناسی چگونه و توسط چه کسانی


200-300 سال است که مدل های مختلف لیبرال دموکراسی مدل سازی می شود.


باید آسیب شناسی کلان نظام سیاسی را در نظر بگیریم که شامل فرهنگ سیاسی هم می شود.


نگاه محدود به آسیب شناسی این است که ذره بین را روی حاکمان بگذاریم. باید ذره بین را روی کلیت نظام سیاسی، تعاملات قوا، فرهنگ سیاسی و.. گذاشت.


فرهنگ سیاسی از این جهت مهم است که وقتی می گوییم مردمسالاری دینی رکن جمهوریت است این موضوع به نهادهای مردمی و مردم برمی گردد. آیا برای داشتن مردمسالاری مطلوب نباید سازمان های مردمی خوبی داشته باشیم؟


رهبری به موازاتی که پیشرفت های نظام را به نشان می دهذد، ضعف ها را هم به رخ می کشد. سمت وسوی حرکت ما به جلو است. حتی در فرهنگ سیاسیمان.


در آسیب شناسی نباید تک بعدی نگاه کنیم. اگر فرهنگ سیاسی ناقص باشد و هر از چندی اصلاح ساختاری کنیم به نتیجه مطلوب نمی رسیم. آسیب شناسی باید آسیب شناسی جامع باشد.


بخش های حاکمیتی باید بازنگری داشته باشند.


بازنگری اساسی را در حوزه نخبگان می بینم. نخبگان حوزوی و دانشگاهی که دلسوز نظام و مردم و متعهد به نظام هستند و خواهان رشد و بالندگی نظام هستند.


وقتی می گوییم نخبگان باید آسیب شناسی کنند بین ساختارشکنی و نقد رعایت نمی کنیم.


رشد و شکوفایی نظام جوان ما منوط به این است که افراد دلسوزی که به صلاح کشور نظر دارند هوشمندانه و منصفانه ابعاد مسائل را ببینند.


هم نظام و دست اندرکاران باید صبوری داشته باشند و هم نخبگان.


باید نخبگان سیاسی مان را آسیب شناسی کنیم. جریانات سیاسی ما هیچ وقت خود و عملکردهایشان را نقد نمی کنند و فقط به حاکمیت می تازند.


برخی گروههای سیاسی زمانی که خودشان در مصدر قدرت بودند به دنبال تصاحب کانون های قدرت بودند. دولت و مجلس و..


آیا در قضایای انتخابات 88 عملکرد خیلی از نخبگان سیاسی قابل توجیه است؟ همان هایی که با شعار دروغ تقلب عملکرد خودشان را نقد نمی کنند.


وقتی جریان سیاسی می تواند صداقت خودش را نشان دهد که منصف باشد.


گروه فشاری در عرصه های مختلف داریم که اجازه نقد نمی دهند و این مورد نظر رهبری نیست. ایشان به نقد و اصلاح گری سازنده اصرار و اعتقاد دارند.


چطور در جانب نقادها افراد افراطی داریم در این سو هم عده ای هستند که کوچکترین موضوعی را برای نقد نمی بینند.


نخبگان سیاسی باید به سمت آگاهی بخشی و معرفت بخشی حرکت کنند. اگر جامعه ای رشد یافته از نظر فرهنگ سیاسی داشته باشیم ضریب رشد نظام بیشتر خواهد بود.


فلسفه اصلی ولایت فقیه مسئولیت و سِمَت نظارت برای آسیب نرسیدن به کشور است.