ایمانش را به هیچ کالایی عوض نمی کرد
یادداشت دکتر محمد علی خلیلی اردکانی
بمناسبت هفتمین روز درگذشت پدرش مرحوم حاج محمد خلیلی اردکانی
(پدر شهید محمد حسن خلیلی اردکانی و داماد ارشد آیت الله حاج سید روح الله خاتمی "ره")
بسم الله الرحمن الرحیم
شايد تكرار اين حقيقت تلخ ملال آور باشد كه ما ايرانيان همواره انسانهای وارسته و صاحبان فضل و كمال را در دوران زندگی به فراموشی می سپاريم و به هنگام مرگ و فقدانشان درحسرت عدم توجه به كمالات و ويژگی های انسانيشان در زمان حيات،متأسف می شويم. البته شايد اين ويژگی، جزئی از فرهنگ اكثريت قريب به اتفاق انسانها باشد.
به خاطر آوريم كه مولايمان، حضرت علی(ع) می فرمودند: "سلونی قبل ان تفقدونی "، پيش از مرگم پرسشگر مجهولات خويش باشيد.
در اين مختصر برآنم از سجايای اخلاقی بنده ای از بندگان خاص حضرت حق، جل و علا، مرحوم آقای حاج محمد خليلی اردكانی، در عصر و زمانه ای سخن بگويم كه غيبت و تهمت و دروغ و ريا و هتك حرمت و حيثيت و آبروی انسانها و چه بسا مؤمنين سكّه رايج اين روزگار باشد.
مرحوم خليلی، بنده ی واقعی خدا و مقرّب درگاه او بود. آنچه واجب بود،در عمل و رفتار و كردارش نمود عينی داشت و از آنچه حرام بود، سخت پرهيز می نمود. شايد گزافه نباشد كه نائل آمدن به اين درجه از بندگی، مستلزم عزم و اراده ای راسخ و صبر و استقامتی طاقت فرساست.
او انسانی قانع بود و نشانی از دلبستگی و تعلق خاطر به دنيا در او ديده نمی شد. ريا كاری و تزوير در برابرش سر تعظيم فرود آورده بودند. از او نه كلامی به غيبت شنيده شد و نه تا جايی كه ممكن بود گوشش به غيبت آلوده مي شد. يا درصورت امكان، غيبت كننده را اندرز مي داد و يا مجلس را به بهانه ای ترك می گفت. اگر به مجلسی دعوت می شد كه می دانست غيبت حرمتی ندارد، به آن مجلس نمی رفت. بارها ديده شد كه از افراد طلب بخشش می كرد، شايد به اين دليل كه شنونده ی ناگزيرِ غيبتی از آنها شده بود. هرگز با كسی به تندی سخن نمی گفت، جز برای رضای خداوند. برای كسی رنجش خاطری فراهم نمی كرد. در خانه و در مجالس كمتر لب به سخن مي گشود، امّا گاه سخنش بر دل می نشست و كلامش بر مخاطب يا مخاطبين نافذ و اثربخش بود. نشانه ای از توقع و دلخوری از ديگران در او يافت نمی شد. هرگز در زندگی طولانی و پربركتش به همسرش دستور نمی داد. در نگاه و چهره آرامش، ايمان موج می زد. نماز اوّل وقت و جماعتش از روزگار جوانی تا روزی كه ناتوانی او را خانه نشين كرد، ترك نشد. او بيشتر به "عمل و لطافت" ، اطرافيان و خصوصاً فرزندانش را تربيت مي كرد، نه به "قول و خشونت" .
آری! در زمانه ای كه دين برای جماعتی وسيله كسب و حفظ قدرت و ثروت و تحميق بندگان خالص، امّا ساده لوح خدا و برای جماعتی ،بيشتر برای بقا در عصر غلبه تزوير و چاپلوسی و دروغ و تهمت و ستمكاری كاربردی ندارد، وجود چنين افرادی نادر و كمياب كه ايمانشان را به هيچ كالايی معاوضه نمی كنند، غنيمت است و اگر در حيات آنها، غفلت، حجاب درك سجايای اخلاقی و ايمانی و عمل به آنها شده بود، ممات آنها بايد چنان بيدارگر باشد كه انسانهای غفلت زده، خصوصاً نزديكان و وابستگان آنها را متحوّل سازد و از آنها انسانهايی بسازد كه دغدغه ای جز رضايت و خشنودی خدا و خلق خدا نداشته باشد.
27 آذر 1390