به اینجا رسیدیم : فرهنگی داریم که باید انرا نگهداریم و ارتقاء دهیم قرار شد فرض گیریم که مصادیق فرهنگ را درست تشخیص داده باشیم و حوزه عمل را هم برای کار انتخاب کرده ایم از کودک و نوجوان و جوان هم می خواهیم شروع کنیم حال چگونه این کار را انجام دهیم ؟ با کدام راهکارها ؟ کدام ابزار ؟ کدام منابع و امکانات ؟
بهتر است نگاهی به جامعه بیاندازیم نگاهی به اموزش و پرورش جایی که مرکز اصلی حراست از فرهنگ است و جامعه هدف ما انجا قرار دارد ، و برای همین است که دیگر دستگاه ها هم برای شروع کار فرهنگی خود، به سراغ اموزش و پرورش می ایند و نمی دانیم این امر را باید به فال نیک گرفت یا بد !
شاید این سوال هم برای شما پیش امده باشد که قضیه زنگ ها در اموزش و پرورش چیست ؟
اینکه می گویند زنگ :
شیر ، کتاب ، پیوند،بسیج،سرشماری،امربمعروف،شروع سال،انقلاب،نهضت مطالعه مفید، ایثار،طرح طناب زنی ، انضباط اجتماعی ، زلزله ، طبیعت ، کرامت ،ولایت ، عفاف و حجاب ، سپاس معلم ، شورای دانش اموزی ، بهداشت روان ، دانش آموز و...( هریک از این کلمات را در اینترنت دنبال کنید خبر های انرا خواهید دید )
اینها یعنی چه ؟ این همان جمله است که قبلا گفته بودیم اغلب جاهایی که همه مثل هم فکر می کنند آنجا هیچ کس فکر نمی کند
این نشان می دهد که پیدا کردن راهکار انجام یک کار فرهنگی مشکل ترین قسمت کار فرهنگی است به همین خاطر اغلب وقتی یک راه پیدا می شود بقیه دیگر زحمت فکر کردن به خود نمی دهند و همان را تقلید می کنند و هیچ کس حاضر نیست هزینه ها ی کامل و دست آورد های واقعی نه تبلیغی کار را محاسبه کند و آنرا مبنای ادامه کارقرار دهد
خیلی ساده است شما هرموضوعی را می خواهید مطرح کنید فرق نمی کند در حوزه کتابخوانی باشد یا مواد مخدر ، ورزش باشد یا مذهب ، جامعه هدفتان کودک باشد یا نوجوان ، پیر باشد یا جوان ، مرد باشد یا زن برای انجام کار فرهنگی می توانید
1- زنگ مربوطه را در یک مدرسه به صدا در اورید و کلی وقت مسئولین استان ، شهرستان، دانش اموزان ان مدرسه راگرفته و یک خبر خوب برای صدا و سیما اماده کنید
2- یک مسابقه در ان رابطه برگزار کنید و به اندازه ای که برای ان طرح اعتبار دارید جایزه ها را بزرگ کنید تا اعتبار تمام شود
فکر نکنید داریم یک مطلب طنز تولید می کنیم نه ! این شرح کاری است که در اطراف ما در حال اتفاق افتادن است و میلیون ها و شاید میلیاردها تومان از اعتبار کشورصرف این دیدگاه می شود شاید بپرسید چرا ؟ خوب جوابش را در درد ل های قبلی اورده بودیم که به اجمال چنین می شود جمع بندی کرد :
1- عدم تشخیص مصادیق فرهنگی توسط مسئولین صاحب قدرت و ثروت فرهنگی در سطح کشور
2- تفویض اختیار نکردن امر فرهنگ به صاحبان فرهنگ و متخصصین و اکتفا کردن به روشهای تزریق اطلاعات و کارهای نمایشی
3- عمل نکردن به دستورات ارزشمند ولی فقیه به عنوان راهنمای اصلی حوزه فرهنگ سازی در کشور و قانع شدن به شاخ و برگ دادن فرمایشات ایشان
به نظر می رسد حد اقل اموزش و پرورش باید در برابر این گونه مسائل مقاومت بیشتری داشته باشد تا مرکز فرهنگ سازی کشوربه مجری کارهای کلیشه ای و بی خاصیت تبدیل نشود .
هرچند در این نوشته به زنگها پرداختیم ولی نباید فراموش کرد زنگ ها در اموزش و پرورش فقط یک مصداق است . برای اینکه بحث کاملا روشن شود به مصادیق دیگر اشاره می کنیم مثلا مسابقه ! بله مسابقه همانطور که اسمش پیداست باید بین افرادی که در زمینه ای کار کرده اند برگزار شود تا برترین انتخاب شوند و تا اندازه ای می توان گفت یک جمع بندی کار است البته خیلی از مسابقات که به صورت ثابت و سالانه برگزار می شوند با عث شده افراد و گروه ها در طول سال به فعالیت و اموزش بپردازند ولی به صورت کلی در کشور ما به جای انجام کار فرهنگی که البته احتیاج به برنامه ریزی ، کار و زمان دارد به راحتی یک مسابقه برگزار می کنند و گزارش می دهند و جالب این است که وقتی به حوزه تخصصی کودک و نوجوان نزدک می شویم عجز این افراد بیشتر معلوم می شود چون همه به نقاشی رو می اورند از صرفه جویی تا بهداشت از ورزش تا مقررات از دفاع مقدس تا انقلاب و.... همه را با برگزاری یک مسابقه نقاشی یا د ر سطح ضعیف تر یک ایستگاه نقاشی حل می کنند و اسمش را می گذارند کار فرهنگی برای کودک
این را بگذارید کنار فرمایش رهبر انقلاب که فرمودند:
((جملهاى راجع به مسألهى كودكان و نوجوانان عرض كنم حقيقتاً بايد بگويم كه اگر مسؤولان امور فرهنگى كشور بخواهند مسألهى كودك و نوجوان را آنچنان كه هست مورد اهتمام قرار دهند من خيال مىكنم خيلى از آنهايى كه مسؤولند از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به اين مسأله بپردازند.))
مصداق دیگر همین مدارس پرهزینه ترافیک است خوب معلوم است نیروی انتظامی می خواهد با تکیه بر دانش خود به حوزه کودک وارد شود و به اصطلاح کار را از پایه اصلاح کند اما بهتر است به این پرسشها پاسخ داد که اگر در جامعه متخلفی وجود دارد چند درصد به خاطر عدم اطلاعات خلاف می کنند؟ و چند درصد به خاطر اینکه مسئولیت پذیر نیستند؟ به خاطر اینکه خود خواه هستند؟ به خاطر اینکه تفکر منطقی رشد یافته ای ندارند؟... خلاف می کنند اگر این موارد با عث تخلف می شود چه کنیم که فرزندانمان اینطور تربیت نشوند؟ چرا که اگر خود خواه باشند اگر مسئولیت پذیر نباشند اگر مهربان نباشند اگر تفکر منطقی نداشته باشند و تمامی قوانین راهم بدانند باز متخلف از اب در می ایند .
قصد نداشتیم مطلب را کشدار کنیم چون درد دل باید کوتاه باشد اما چه کنیم که برای ثابت کردن اینکه دیدگاه ها و روشهای موجود ارزش تقلید های مکرر و هزینه کردهای کلان را ندارن کمی باید قلم فرسایی کرد انشالله مفید واقع شود