حافظه تاریخی : بيانات آیت الله خامنه ای در آغاز هفتمين گردهمايي ائمهي جمعهي سراسر كشور (۱۳۷۰/۰۶/۲۵
سخنراني در گردهمايي ائمه جمعه سراسر كشور (۱۳۷۰/۰۶/۲۵ - ۰۰:۰۰)
حضرت آيت الله خامنه اي رهبر انقلاب اسلامي صبح امروز در هفتمين گردهمايي ائمه جمعه سراسر كشور طي سخنان هشدار دهنده اي توجه ائمه جمعه را به جنگ تمام عيار فرهنگي دشمنان اسلام و انقلاب كه با استفاده از شيوه هاي بسيار زيركانه اي عليه جمهوري اسلامي ايران به اجراء درآمده است جلب كردند و ضرورت جذب عواطف و ايمان مردم و بويژه جوانان به سوي جايگاههاي مقدس نماز جمعه را مورد تأكيد قرار دادند.
در اين گردهمايي كه در حسينيه امام خميني رضوان الله تعالي عليه برگزار شد مقام معظم رهبري به پيشرفتهاي بدست آمده در زمينه برنامه ريزي، انتخاب انسانهاي كارآمد،استفاده از تجربه هاي فراوان گذشته و آشنايي با مسائل و مفاهيم مورد نياز نظام اشاره كردند و فرمودند: اقتصاد كشور امروز براي مسئولين در نقطه روشني قرار دارد و براي رسيدن به اهداف برنامه اقتصادي يك مشي صحيح، متين و قابل دفاع بكار گرفته شده است و بايد به آينده اين برنامه اميدوار باشيم. ما در اداره كشور و حركت عمومي به سمت اهداف انقلابي در مسيري روشنتر، دقيقتر و مستحكم تر از گذشته قرار داريم و به همين دليل توطئه هاي دشمنان بر ضد جمهوري اسلامي نيز پيچيده تر شده است.
حضرت آيت الله خامنه اي چگونگي اضمحلال ايدئولوژي الحادي ماركسيسم و بدنبال آن ظهور يك امپراطوري بزرگ به سركردگي آمريكاي جهانخوار را خاطرنشان ساختند و با استناد به آيات قرآن كريم فرمودند: در جبهه واحد كفر و استكبار اختلاف، تشتت آراء و تعارض نيروها با يكديگر در حدي وجود دارد كه انسانهاي با ايمان، وقت شناس و با كياست بتوانند از آنها در جهت اهداف الهي استفاده كنند. امروز اسلام تنها تفكر مكتبي است كه در برابر مجموعه قدرت مادي جهان و امپراطوري خطرناك غربي ها به مقابله برخاسته است.
رهبر انقلاب اسلامي در ادامه بياناتشان سياستهاي استعماري امپراطوري غرب در آفريقا، آمريكاي لاتين و برخي كشورهاي آسيايي را ياد آور شدند و فرمودند: اسلام با تفسير درست و انقلابي كه امام بزرگوارمان آن را اسلام ناب محمدي(ص) نام نهادند تنها سنگر مستحكم و يگانه نقطه اتكاء و اميد انسانهاي حق طلب است كه امروز در برابر قدرت نمايي مستكبرين بپا ايستاده و ملتها را به سوي خود جذب مي كند. جوانان آزاديخواه در اقصي نقاط دنيا به نظام اسلامي چشم اميد بسته اند ونجات از ظلم و ستم استكبار را در استمداد از اسلام و انقلاب اسلامي مي جويند.
مقام معظم رهبري از تنگ كردن محاصره اقتصادي و وارد ساختن انواع فشارهاي سياسي عليه جمهوري اسلامي ايران بعنوان حربه هاي دشمنان اسلام در شرايط امروز ايران اسلامي ياد كردند و ضمن تقبيح مدعياني كه به نام دفاع از حقوق بشر با نظام اسلامي به مقابله برخاسته اند فرمودند: كساني كه امروز با حربه حقوق بشر به جنگ جمهوري اسلامي مي آيند براي بشر هيچ حقي قائل نيستند و اگر حقي براي انسان قائل باشند آن را متعلق به انسان غربي مي دانند و حاضرند هزاران انسان غير غربي را براي حفظ سعادت و سلامت خود قرباني كنند. آنها انسانهاي فريبكاري هستند كه شعارحقوق بشر را به عنوان يك فشار سياسي بر عليه جمهوري اسلامي بكار مي گيرند.
حضرت آيةالله خامنه اي دربخش ديگري از بياناتشان وجود يك توطئه عميق فرهنگي بر عليه جوانان مسلمان و انقلابي ايران را يك امر واقعي و عيني دانستند و فرمودند: دشمنان اسلام امروز با استفاده از شيوه هاي بسيار زيركانه و شيطاني يك جنگ و مبارزه تمام عيار فرهنگي را عليه ملت ما به راه انداخته اند. آنها قصد دارند تا نسل جوان ما را كه نيروي مدافع كشور و هميشه حاضر در صحنه هاي كار و عمل، خودسازي، تربيت علمي و تحقيقي و پيشرفت بوده است بتدريج تباه كنند. آنها تلاش مي كنند تا ذهن و فكر نيروي جوان كشور را تحت تأثير تبليغات گوناگون خود قرار دهند و آن را نسبت به حقايق مقدس اسلامي كه به عنوان پايه ها و ستونهاي اصلي اعتقادي شناخته شده اند بي تفاوت و سست كنند.
رهبر انقلاب اسلامي دفاع و تبيين صحيح حقايق، اصول، مباني و معارف اسلامي را براي خنثي كردن تهاجم فرهنگي دشمنان يك ضرورت خواندند و ضمن تأكيد بر اهميت وظايف ائمه جمعه در اين خصوص فرمودند: ائمه جمعه بايد به بيان درست و توجيه صحيح معارف اسلامي، توحيد و حكومت الهي و نيز دفاع از لزوم عبوديت انسان در مقابل احكام الهي بپردازند زيرا اين امر تأثير نامحدودي خواهد داشت.ابلاغ سخن حق به دلهاي انسانها، ايجاد جاذبه در مركز نماز جمعه و جذب عواطف و ايمان مردم مسئوليت سنگيني است كه ائمه جمعه بايد به انجام آن اهتمام ورزند.
مقام معظم رهبري شناخت بيمارها و دردهاي فكري، فرهنگي و معنوي جامعه و درمانآنها را از جمله وظايف مهم ائمه جمعه ذكر كردند و افزودند: مردم امام جمعه را مركز مراجعات خود مي دانند و حل معضلات خود را از او مي خواهند. در دوره اي كه حكومت در اختيار مسلمين است دشمن بيش از هر زمان ديگر براي زدودن مفاهيم اسلامي از اذهان تلاش مي كند لازم است ائمه جمعه در گردهمايي هاي خود به بررسي شيوه هاي درمان و حل مسائل و معضلات فكري و معنوي مردم بپردازند زيرا نماز جمعه محلي است كه دلها را محكم و ايمانها را قوي مي كند و به سربازان و جنود خداوند شجاعت اقدام مي بخشد.
حضرت آيت الله خامنه اي در پايان سخنانشان از روحانيت به عنوان اميد و تكيه گاه معنوي مردم نام بردند و با ذكر اين مطلب كه ائمه جمعه بزرگترين مظهر عمومي روحانيت است فرمودند: امامت جمعه به معناي نمايندگي كل روحانيت و نظام اسلامي است لذا از تريبون و منبر مقدس نماز جمعه بايد مباحث و تحليلهاي سياسي روز به شكل صحيح، عميق و دقيق بيان شود.
بر پايه همين گزارش پيش از سخنان رهبرانقلاب اسلامي، حجت الاسلام والمسلمين رسولي محلاتي دبير شوراي مركزي دبيرخانه ائمه جمعه سراسر كشور گزارشي از عملكرد اين دبيرخانه طي يكسال گذشته را به اطلاع ائمه جمعه رساند.
هفتمين گردهمايي ائمه جمعه سراسر كشور كه صبح امروز با سخنان حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در حسينيهي امام خميني رضوان الله تعالي عليه آغاز بكار كرده بود، پيش از ظهر امروز نيز بكار خود ادامه داد و آيت الله مشگيني رئيس مجلس خبرگان و امام جمعه قم طي سخناني نكاتي را در زمينه ي ضرورت جلوگيري از تجمل گرايي در ميان مسئولين و روحانيون يادآور شد.
اين گزارش حاكيست پس از سخنان آيت الله مشكيني ميزگردي با شركت آقايان نجفي وزير آموزش وپرورش، ابطحي معاون امور بين الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و سياحي يكي ازمسئولان وزارت فرهنگ و آموزش عالي پيرامون مسائل فرهنگي و اجتماعي برگزار شد كه طي آن مسائل و مشكلات فرهنگي كشور در ارتباط با قشر نوجوان و جوان بويژه دانش آموزان و دانشجويان، مسائل مربوط به موسيقي، چاپ كتاب و نشريات براي ائمه جمعه سراسركشور تشريح شد و بر ضرورت اتخاذ شيوه هايي جديد براي ايجاد مصونيت قشر جوان كشور در برابر توطئه هاي فرهنگي بيگانگان تأكيد گرديد. بنا بر همين گزارش قرار است در گردهمايي سه روزه ائمه جمعه سراسر كشور ميزگردهايي نيز بمنظور بررسي مسائل امنيتي، سياست خارجي و اقتصادي كشور و همچنين كميسيونهايي در خصوص مسائل ائمه جمعه،تبليغات، فرهنگي و اجتماعي تشكيل گردد.
سخنراني در آغاز هفتمين گردهمايي ائمهي جمعهي سراسر كشور (۱۳۷۰/۰۶/۲۵ - ۰۰:۰۰)
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
اولاً به همهى آقايان محترم، بزرگان و چهرههاى شاخص و برجستهيى كه بحمداللَّه صحنهى امامت جمعهى كشورمان را منور كردهاند، خير مقدم عرض مىكنم. ثانياً تذكراً عرض مىكنم كه اگر اين جلسات كه با زحمت معتنابهى تشكيل مىشود - چون شما آقايان از نقاط مختلف طى طريق مىكنيد و تشريف مىآوريد و زحمات سفر را متحمل مىشويد و ترتيبات برنامهريزى و غيره را انجام مىدهيد - پيشرفت چشمگيرى ايجاد بكند، حق اين جلسات ادا شده است؛ و اگر قرار باشد ما چنين پيشرفتى را انتظار بكشيم، دخالت و حضور و ورود دلسوزانهى يكايك آقايان در جلسات بحث و مشورت - يعنى همان كميسيونها - ضرورى است.
من از همهى آقايان، بخصوص كسانى كه صاحب فكر نو و ابتكارى و جرأت اقدام در گشودن راههاى ناگشوده هستند، خواهش مىكنم كه سعيمان بر اين باشد كه به طور دايم و روزبهروز، اين مجموعهى سراسرى كشور را تكامل ببخشيم. اگر ما قانع باشيم كه همانطورى كه ده سال پيش نمازهاى ما برگزار مىشد، حالا هم برگزار بشود، غبن است؛ «من استوى يوماه فهو مغبون»(1). قاعدهى هر كار مستمر، بخصوص وقتى وظيفهى بزرگى بر عهده دارد، اين است كه به طور دايم در حال تحول و پيشرفت باشد.
بالاخره مجموعهيى انسانى، با ذخيرهى باارزشى از علم و معرفت و فرهنگ و تجربه و دانش، در مسؤوليتى والا قرار گرفته است، كه چون دربارهى اين مسؤوليت زياد بحث شده، قصد ندارم تكرار مطلب بكنم. اين مجموعه با اين مسؤوليت، بايد در حال پيشرفت و تحول باشد؛ راهش را پيدا كنيد. چگونه تحول ايجاد خواهد شد؟ ابزارش چيست؟ ما چه كار بايد بكنيم؟ شما بايد چه كار بكنيد؟ بايد اينها را فكر كنيد. اين جلسات قاعدتاً براى اينگونه مقاصد تشكيل مىشود.
و اما قبل از اينكه مطلب مورد نظر را عرض بكنم، مقدمهيى را بيان مىكنم.آن مقدمه اين است كه امروز وضعيت كشور و نظام و انقلاب ما از دو جهت قابل توجه است: اول از جهت موازين معمولى يك حكومت؛ يعنى برنامهريزى، انتخاب آدمهاى كارآمد، به كار گرفتن تجربههاى فراوان، آشنا شدن با مسائل و مفاهيمى كه در حكومت به آنها نياز است، و روان شدن كار. ما در اين جهت پيشرفت كردهايم و اثر اين پيشرفت محسوس است. بنابراين، در مجموعهى ادارهى كشور، همه چيز رو به پيشرفت است.
من حالا كه به خطوط گوناگونى كه در ادارهى كشور وجود دارد، نگاه مىكنم، احساس مىكنم كه ما در همهى اين خطوط، از لحاظ مديريت، برنامهريزى و پختگى در كار، در حال پيشرفتيم. اگر تحليل دقيق و مبسوطى در اين باب بشود، اين نكته روشن خواهد شد. مثلاً ما در زمينهى اقتصاد، در حال پيشرفتيم. ممكن است بعضى از ظواهر موجود در زمينهى اقتصاد، مثل تورم و گرانى ارزاق و مسائلى از اين قبيل، به ذهن آقايان بيايد؛ اما من عرض مىكنم كه اين با آن چيزى كه ما ادعا مىكنيم، منافاتى ندارد. ما بالاخره در همين زمينهى اقتصاد، با گذشت سالهاى متمادى، به نقطهى روشنى رسيدهايم؛ يعنى براى مسؤولان، برنامهى اقتصاد كشور، برنامهى روشنى است؛ و مشىيى كه براى رسيدن به هدفهاى اين برنامه در نظر گرفته شده، مشى صحيح و متين و قابل دفاعى است.
خيلى از كارهايى كه خودش صحيح، هدفش صحيح، و ممشا هم درست است، در حين عبور از گردنههاى مختلف، به مشكلاتى برخورد مىكند. اين مشكلات، دليل نادرست بودن راه و هدف و برنامه و پيشبينى نيست. حالا اين يك نمونه، برنامهى متين و دقيقى است كه اگر بىمعارض و بىمزاحم پيش برود، به نقاطى خوب خواهد رسيد. در زمينهى مسائل سياسى و مشى بينالمللى، برنامهى دقيقِ روشنِ حسابشدهيى وجود دارد كه اگر بىمعارض و بىمزاحم حركت بكند، به هدفهاى خوبى خواهد رسيد. در زمينههاى مختلف، دردها شناخته شده، و مسؤولان در صدد برنامهريزى و اقدامند.
البته «كلّ ما يتمنّى المرء يدركه» و «نيّة المؤمن خير من عمله»(2). هميشه مؤمن چيزهايى را نيت مىكند كه احياناً در مقام عمل نمىتواند به آنها دست پيدا كند. نيت مؤمن، هميشه بالاتر و بهتر از آن مقدارى است كه عمل مىكند؛ اين يك امر قهرى است. حالا اين مسائل اقتصادى يا سياسى و غيره، به عنوان مثال مطرح شد؛ اين يك جنبهى مسأله است؛ يعنى امروز وضع ما در حركت عمومى كشور به سمت هدفهاى انقلابى، از گذشته روشنتر، دقيقتر و مستحكمتر است.
طرف ديگر قضيه اين است كه امروز به همين دليل و بسى دلايل ديگر، توطئههاى دشمنان برضد ما پيچيدهتر است. البته هيچكس در عالم به صراحت اعتراف نمىكند كه قصد مخالفت با جمهورى اسلامى را دارد، يا با اسلام مخالف است. ظاهرها همه دوست، زبانها گرم و گيرا، اما باطن قضيه چيز ديگرى است. يك طرف، دشمن چپ بود كه به خودى خود مضمحل و نابود شد و ما آن را در صحنه نداريم. يعنى نظام ماركسيستى و كشورهاى فراهم شدهى با اين نظام، امروز آن موضع خصومت ديروز را با ما ندارند. اما سؤال اين است كه آيا حذف اين دشمن در مجموع صحنهى نبردى كه انقلاب و اسلام با دشمنان دارد، به نفع ما تمام شد؟ آيا در ميدان نبرد، به معناى كم شدن دشمنيها با ما شد، يا نه؟ از يك نظر بله، اين به نفع ما تمام شد و آن، اين بود كه جبههى الحاد، سلاح برندهى خودش را - كه تفكر ماركسيستى و مكتب تدوينشده و سروتهدار ماركسيسم بود - از دست داد.
برادرانى كه در دوران مبارزات و اوايل انقلاب با گروههاى چپ سروكار داشتند، يادشان است كه با چه حدتى و از چه موضع قدرت و اطمينانى از اين مكتب ياد مىكردند. آن جبهه از بين رفت و معلوم شد كه امروز تفكر مادّى صريح، در دنيا جايى ندارد. اين، نقطهى مثبت قضيه بود؛ اما از آن طرف، امام در نامه به رئيس جمهور شوروى، مرقوم فرمودند كه شما بايد مواظب باشيد كه تسليم غرب نشويد؛ ولى به اين توصيهى امام عمل نشد.
امروز اروپاى شرقى كه مايهى دغدغهى اروپاى غربى بود، جزو اروپاى غربى و نانخور و سياهى لشكر اروپاى غربى شده است! كشورهايى كه در بين دو قدرت، در حال مانور بودند، به خاطر اينكه در آن كشورها استقلال حقيقى نيست، به يك طرف متمايل شدهاند و همه به يك طرف رفتهاند.
امروز يك امپراتورى خطرناك عظيم - البته به حسب ظاهر؛ باطن قضيه چيز ديگرى است كه حالا بيان خواهم كرد - مجهز به علم و سلاح و تكنولوژى، در يك نقطهى عالم قرار گرفته؛ در رأس آن هم امريكاست. اين خطر بزرگى است؛ ما نبايد آن را دست كم بگيريم.
نقطهى مثبتى كه باز در اينجا بايد از نظر دور نماند، اين است كه «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض»(3)؛ يعنى از جنس يكديگرند. در مورد «المؤمنون و المؤمنات» مىفرمايد: «بعضهم اولياء بعض»(4)؛ پيوستهى به يكديگرند. بين منافقون و منافقات، آن صميميت و صفا و وحدت هرگز به وجود نخواهد آمد. بالاخره در اين جبههى واحد كفر و استكبار، اختلاف و تشتت رأى و تعارض قوا و نيروها با يكديگر به قدرى وجود خواهد داشت كه اگر مؤمنينِ وقتشناس وجود داشته باشند و بخواهند از فرصتها استفاده كنند، بتوانند؛ ليكن ظاهر قضيه آن است كه اگر خطر واحدى مجموعهى قدرت مادّى عالم و اين امپراتورى خطرناك را تهديد بكند، آنها دستشان با هم است.
امروز در دنيا در مقابل اين امپراتورى واحد، چه قدرتى هست؟ كاملاً روشن است كه هيچ تفكر و مكتب و ايدئولوژى و گرايش فكرىيى غير از اسلام نيست. نگذاشتند كه در مقابل اين مجموعه، چيزى از سنگرهاى قدرت و مبارزه باقى بماند؛ جز اسلام كه همچنان باقى است و به حول و قوّهى الهى هميشه باقى خواهد بود.
البته امروز افكارى در دنيا هست. همين دانشمندان فيلسوف و جامعهشناس غربى، از قبيل آنهايى كه قبلاً بودند، امروز هم هستند و مكاتب اجتماعى دارند؛ ليكن اين مكاتب اجتماعى و سياسى، در خدمت تفكر غربى است. همين ليبراليسم و به اصطلاح دمكراسى غربى - كه خودشان مايلند اين امپراتورى جهانى را به نام دمكراسى بشرى اسم بگذارند؛ كه البته در آن از دمكراسى و آزادى واقعى هم خبرى نيست - در خدمت همين امپراتورى است.
امروز مكتبى كه به انسانها تعليم بدهد كه بايد با اين شيطان زر و زور جنگيد، وجود ندارد؛ ناسيوناليسم و حس مليت هم در مقابل آن قدرت قرار ندارد. يك روز در آفريقا و در امريكاى لاتين و در بعضى كشورهاى آسيا، استعمارگران مستقيماً قدرت را به دست مىگرفتند؛ روحيهى قوميت و مليت مردم را جريحهدار مىكردند و در مقابل خودشان قرار مىدادند؛ امروز آن هم نيست. امروز سياست استعمارى، خيلى دقيقتر از آن است كه حس ناسيوناليسم و مليتگرايى و قوميتگرايى مردم را بر عليه خود تحريك بكند. قوميت عربى، يك نمونه است. آيا قوميت عربى در مقابل امريكا خواهد ايستاد، يا در خدمت امريكاست و به نفع آنها به كار خواهد رفت؟
هيچ مكتبى، هيچ سنگرى و هيچ نقطهى اتكاء و اميدى وجود ندارد. البته انسانهاى حقطلب هيچوقت از بين نمىروند. خفقان ناشى از قدرت استكبار و قدرتنماييهاى او و خلافهايى كه هماكنون مرتكب مىشود و بعدها بيشتر مرتكب خواهد شد، اينها هيچكدام از بين نخواهد رفت و از نظر انسانهاى دقيق و حساس، مغفول نخواهند ماند. نسل جوان در كشورهاى مختلفِ فقير و وابسته و در خدمت استكبار غربى، مطمئناً مثل گذشته جوش و خروش خواهند داشت؛ اينها كه از بين نمىروند؛ اما سنگرى هم ندارند و وسيلهيى كه پشت سر آن قرار بگيرند و آن را براى اطفاى غيظ خود در مقابل مستكبران و ظالمان به كار ببرند، در اختيارشان نيست. يك وسيله باقى است، و آن اسلام است؛ آن هم اسلام با تفسير درست و انقلابى و به تعبير امام بزرگوارمان، اسلام ناب محمّدى (صلّىاللَّه عليه و آله). اين اسلام است كه امروز در مقابل اين همه قدرتنمايى در دنيا حضور دارد و از آن مىترسند؛ اين اسلام است كه هنوز ملتها را به خود جذب مىكند؛ اين اسلام است كه امروز شما به هر نقطه از نقاط عالم كه سفر كنيد - چه كشور اسلامى باشد، چه غير اسلامى - انسانها و جوانان زيادى را مىيابيد كه به شوق آن، به همان شبحى كه از دور مىبينند و مىشنوند، اميد و دل بستهاند؛ لذا به شما نزديك مىشوند، با شما حرف مىزنند، از شما استفسار مىكنند و خيليها از شما كمك مىخواهند.
اين تنها سنگرى است كه در مقابل استكبار و در مقابل شيطان و شيطنت با اين عظمت، باقى است. نتيجه اين است كه امروز دشمنيها با اسلام و با نظامى كه اين حقيقت و اين مكتب را ترويج مىكند و پرچم آن را به دست گرفته، بيش از پيش است. اين هم آن طرف ديگر قضيه است.
امروز ما بايد منتظر دشمنيهاى بسيار عميق و پيچيدهيى از طرف استكبار باشيم. البته بعيد است كه اين دشمنيها به صورت حملهى نظامى و به صورت تجربههاى گذشته باشد؛ به احتمال زياد راههاى ديگرى را براى اين كار انتخاب خواهند كرد. يكى از راهها، تنگ كردن محاصرهى اقتصادى است. يكى از راهها، فشارهاى روزافزون سياسى است.
الان مىبينيد چند وقتى است كه باز مسألهى حقوق بشر در دهنها افتاده است. فلان كشور، فلان مجموعه و فلان كميسيون، با حربهى حقوق بشر به جنگ جمهورى اسلامى مىآيند؛ كسانى كه ته دلشان، حقوقى براى بشر قايل نيستند؛ و اگر حقى براى انسان قايلند، براى انسان غربى است، نه براى هر انسان؛ و حاضرند كه ميليونها انسان غيرغربى، براى حفظ سعادت و سلامت خودشان نابود و فدا بشوند. اين آدمهاى دروغگو، شعار حقوق بشر را عليه جمهورى اسلامى علم مىكنند، و قبلاً هم فشارهاى سياسى از اين قبيل و فشارهايى از طريق به وجود آوردن مراكز فساد و تباهى در داخل را علم كرده بودند.
اينكه ما مكرر گفتهايم و مىگوييم كه توطئهى فرهنگى در جريان است و من آن را به عيان در مقابل خودم مشاهده مىكنم، متكى به استدلال است؛ شعار نمىدهم؛ من اين را مشاهده مىكنم. امروز دشمن با شيوهى بسيار زيركانهيى در داخل، در حال يك جنگ و مبارزهى تمام عيار فرهنگى عليه ماست. اين همان مقدمهيى است كه مىخواستم عرض بكنم.
مطلب اين است كه حالا ما براى اين جنگ فرهنگى چه كار بايد كنيم؟ عادت بر اين جارى است كه اگر يك مشكل فرهنگى در كشور ديده يا شنيده بشود - كه چنين مشكلى هم وجود دارد - همهى روها را به طرف دولت برگردانيم و بگوييم كه دولت! شما چرا تلاش و فعاليت نمىكنى؟! مثال واضحش هم بدحجابى، يا در بعضى از شهرها و نقاط دور افتاده، رواج اين ساز و دهلهاى قديمى و اين چيزهايى است كه گاهى آقايان براى ما مىنويسند، يا گزارش مىآيد و ما مطلع مىشويم كه بعضى آقايان گلهمند و ناراحتند.
البته اينها ظواهر بدى است - شكى نيست - اما مسألهى توطئهى فرهنگى اينها نيست؛ اينها ظاهرهى كوچكى است و نسبت به آن توطئه، مسألهى خيلى كماهميتى است. امروز از لحاظ وضع حجاب و وضعيت زنان كشور، فاصلهى ما با قبل از انقلاب، خيلى ژرف و عميق است. كمتر قسمتى است كه ما نسبت به قبل از انقلاب، اينقدر فاصله پيدا كرده باشيم. شما ببينيد در كداميك از بخشهاى مختلف جامعه - چه بخشهاى مربوط به مذهب و دين، چه بخشهاى مربوط به مسائل علمى، چه بخشهاى مربوط به سياست و اقتصاد و غيره - اين همه فاصله بين وضع موجود و وضع آن روز وجود دارد، كه در حال حاضر ما ميان زن امروز و زن زمان حكومت ستمشاهى مشاهده مىكنيم؟ آن روز، چيزى از زن باقى نمانده بود. آن روز، نگذاشته بودند كه چيزى به نام حرمت و حجاب و حفاظ و قداست و طهارت زن باقى بماند؛ بخصوص در شهرهاى بزرگ. وضعيت امروز، قابل مقايسه با آن روز نيست. البته شكى نيست كه بايد از اين بهتر بشود؛ اما آنچه كه امروز هست، قابل مقايسه با آن روزگار نيست. اين، آن چيزى نيست كه ما بايد به عنوان ضايعهى فرهنگى و پوسيدگى جامعهى خودمان و به عنوان خطر و حملهى دشمن به آن توجه بكنيم؛ چيز ديگرى است كه در مواردى، اين هم يكى از گوشهها و يكى از مظاهر آن است.
خلاصهى مطلب اينكه آقايان! نسل جوان در حال تباه شدن تدريجى به وسيلهى دشمن است؛ ما بايد نگذاريم. ما بايد نسل جوانى را حفظ كنيم كه اگر جنگ بود، دفاع كند؛ اگر حادثهيى در داخل بود، حضور پيدا كند؛ آنجا كه نوبت علم و تربيت علمى و تحقيقى است، درس بخواند و خودسازى كند؛ آنجايى كه صحبت آينده است، خود را آماده كند. روى اين نسل جوان كه مايهى تكيه و اميد است، دارد بتدريج با شكلها و شيوههاى گوناگون، كار و تلاش مىشود؛ اين تلاش هم عمدتاً فرهنگى است. البته محافلى براى اينكه جوانان را ببرند و آلوده به فساد بكنند، وجود دارد، كه جنبهى غير فرهنگى و جنبهى عملى دارد؛ ليكن آنچه كه بيش از همه خطرناك است، ذهن و فكر و روحيهى جوان است؛ اين را بايد دريافت.
بيشترين چيزى كه روى ذهن جوان اثر مىكند، دو عامل است: يكى تبليغات گوناگون دشمن است؛ تبليغاتى كه جوان را نسبت به حقايق مقدس اسلامى و حقايقى كه در انقلاب به عنوان مسلّمات و پايهها و ستونهاى اصلى اعتقاد شناخته شده، سست و بىتفاوت كند. و عامل دوم، عدم تبيين و دفاع صحيح از اين حقايق و اصول است. من گمان مىكنم كه تأثير عامل دوم، كمتر از عامل اول نباشد؛ چون در نظام جمهورى اسلامى، به طور صريح و علنى، عليه اسلام و اصول اسلامى و مبانى اسلامى و معارف اسلامى، كمتر تبليغ مىشود و ميدان براى تبليغ وسيع باز نيست؛ بنابراين تبليغ دشمن فقط سطح معينى را مىپوشاند؛ در حالى كه عامل دوم، ديگر حد و اندازهيى ندارد.
وقتى ما تبليغ نكرديم، وقتى ما حقايق را بيان نكرديم، وقتى ما تبيين و دفاع درستى از معارف اسلامى - از خود توحيد، از حكومت الهى، از لزوم عبوديت انسان در مقابل خدا، از لزوم تسليم انسان در مقابل احكام خدا، كه پايههاى اصلى است - نكرديم، تأثيرى كه از اين عدم دفاع و عدم تبيين و عدم توجيه صحيح حاصل مىشود، محدود به حد خاصى نيست؛ شامل همه است.
من از اينجا مىخواهم به وظيفهى خودمان به عنوان روحانيون و بخصوص ائمهى جمعه وارد بشوم. به نظر من، وظيفه خيلى سنگين است. كارى كه آقايان ائمهى جمعه بايد انجام بدهند، كار بسيار عظيم و بزرگى است؛ نمىتوان با آن سرسرى برخورد كرد، و نمىشود آن را سهل گرفت.
البته آنچه ممكن است در ذهن بعضى از آقايان بگذرد، در ذهن من هم هست. ممكن است بعضى بگويند كه ما هرچه تبليغ بكنيم، از آن طرف مثلاً راديو و تلويزيون يا بعضى از مراكز، ضد تبليغ انجام مىدهند. البته من اين را تا حدودى قبول دارم؛ طبعاً ما كه به طور صددرصد اين را قبول نداريم. بله، تبليغات بد و نادرست در آنجا هست؛ ولى من قايل به تفكيك بين مسائل هستم. من مىگويم دو مسأله هست:
يك مسأله اين است كه ببينيم ضد تبليغهايى كه از ناحيهى غير ماست، چيست؛ آنها را بايد علاج كنيم؛ در اين شكى نيست. البته بايد دستى و تدبيرى و اقدامى و كارى دنبال آن برود، و اميدواريم كه انشاءاللَّه اصلاح بشود. نسبت به آن مسائل، دنبالگيرى هم هست.
مسألهى ديگر اين است كه حالا با توجه به همين وضعيت، و با توجه به اينكه راديو و تلويزيون ما، راديو و تلويزيونِ مطلوبِ حد اعلاى لازمِ براى محيط اسلامى نيست، چه كار بايد كرد؟ آيا اين، تكليف را از گردن ما برمىدارد؟ آيا محيط روحانى ما مىتواند ادعا بكند كه همهى تلاش و كار لازم را در جهت توجيه افكار جوانان و نوجوانان و زنان و مردان در اين جامعه انجام مىدهد؟ اين، آن سؤالى است كه ما بايد به آن جواب بدهيم. در اين بخش قضيه، من خودم را هم به عنوان يك روحانى مثل شما مسؤول مىدانم. البته وظايف ديگرى هست كه بايد در جاى خودش عمل بشود، و اميدواريم كه عمل بشود.
در باب تبيين چهطور؟ من مىگويم در يك شهر، آنچه كه از منبر جمعه متوقع است، فقط اين نيست كه ما مطلبى را آماده كنيم و برويم در منبر بيان كنيم؛ بيش از اين متوقع است. متوقع اين است كه مثل طبيبى باشيم كه بيمارى را جستجو مىكند و او را مىشناسد و درمان او را با زحمت هرچه تمامتر تهيه مىكند و آن را بر روى زخم مىگذارد، يا به بيمار مىخوراند.
تكليف ما اين نيست كه بگوييم: «ما گفتيم؛ هر كس مىخواهد، عمل بكند». اين مربوط به اين دوره نيست كه حكومت به دست مسلمين است؛ دورهيى كه بار ادارهى جامعه بر دوش ماست؛ بخصوص دورهيى كه دشمن اين همه تلاش مىكند، تا مفاهيم اسلامى را از ذهنها بزدايد. تكليف ما فقط اين نيست كه حالا مطلبى را گفتيم؛ شد، شد؛ نشد، نشد؛ ما فقط بايستى حرفمان را بزنيم؛ اينگونه نيست. ما بايستى حرف خود را به دلها برسانيم؛ «و ما علىالرّسول الّاالبلاغ»(5). اينكه چيزى را در هوا پرتاب كنيم، كسى گرفت، گرفت؛ نگرفت، نگرفت؛ به جايى رسيد، رسيد؛ نرسيد، نرسيد؛ اين قبول نيست. من اين را به عنوان يك مشكل مشاهده مىكنم.
البته مىدانم كه آقايان تلاش مىكنند و زحمت مىكشند. امامجمعه در يك شهر، مركز توقعات و محل مراجعات است؛ كار مردمى و كار ادارى و سياسى دارد؛ مردم حل خيلى از مشكلات را از او مىخواهند؛ حتّى به صرف اينكه او و بعضى از مسؤولان حكومت هم معممند، بعضى از كوتهنظرها، وجود مشكلات را از چشم او مىبينند! من اينها را مىدانم؛ ليكن بايد بر اين مشكلات فايق آمد و آن تكليف اصلى را پيدا كرد.
برادران! امروز در يك شهر، اگر امام جمعه فرضاً به اختلاف فلان دو مسؤول ادارى نرسيد، هيچطورى نمىشود و هيچ آسمانى به زمين نمىآيد. البته اگر رسيد و اقدام و اصلاح كرد، خيلى بهتر است؛ اما چنانچه من در اين شهر باشم و مسؤوليت تريبون و منبر عظيم تبيين دين خدا را داشته باشم و درعينحال جوانان گروهگروه بىدين بشوند، اين ضايعه است.
ما اول بايد فكر كنيم كه چگونه مىشود جوانان را به نماز جمعه جذب كرد. من گزارش نمازهاى جمعهى سرتاسر كشور، حتّى بعضى از بخشها را به مرور مىبينم. آنچه كه اين گزارشها براى ما ايجاب مىكند، اين است كه نسبت به اين قضيه، بررسى و فكر بشود. البته خيلى آسان مىشود همهى تقصيرها را گردن ديگران انداخت؛ بگوييم وضع اقتصادى اينطور، گرانى آنطور، فوتبال آنطور، پس مردم نمىآيند! مىشود اين را گفت؛ اما درست نيست.
اينها عواملى در گوشه و كنار هستند و البته تأثيراتى هم دارند - بىتأثير نيستند - اما عامل اينكه ما ببينيم در نماز جمعهى ما جوانى حضور ندارد، يا بسيار معدود حضور دارد، يا با شوق و رغبت نمىآيد، اين نيست. اصل قضيه اين است كه اين مركز بايد جاذبه داشته باشد، تا بكشاند. اگر جاذبه داشت، خواهد كشاند؛ حتّى از پاى تلويزيون هم هرگونه انسانى را مىكشاند.
آقايان! بايد روى اين مسأله فكر كرد. توقع و خواهش من اين است كه آقايان در اين جلسات روى اين مسأله فكر كنند كه چه عواملى را براى اين قضيه مىشود به كار گرفت؛ از چه شيوهى بيانى بايد استفاده كرد و از چگونه مطلبى براى جذب و جاذبه بايد بهره برد. ممكن است بعضى ابتكار لازم در شناختن بيان صحيح نداشته باشند؛ بسيار خوب، بنشينيم ترتيبى بدهيم كه آنچه بايد گفته بشود، با بهترين بيان در مجموعهيى تدوين گردد و در اختيار همه گذاشته شود.
ما نبايد اين مركز به اين مهمى را رها بكنيم؛ اساس كار ما اينجاست. نماز جمعه است كه دلها را محكم و ايمانها را قوى مىكند؛ شجاعت اقدام به افراد مىبخشد و اين سربازان عظيم و اين جنوداللَّه را در هنگام لزوم به كار مىاندازد. اگر اين حربه كند شد، بسيارى از مشكلات به وجود خواهد آمد.
تكيهى نظام الهى به مردم است؛ و مردم بيش از همهچيز، با عواطف و با ايمانشان در صحنه حضور پيدا مىكنند؛ اين عواطف و اين ايمان را بايستى جذب كرد. البته من در اين زمينه مطالبى دارم كه فقط مربوط به ائمهى جمعه نيست؛ مربوطه به همهى روحانيون است، و بايستى آن مطالب را در جمعى عرض بكنم كه فقط اختصاص به آقايان ائمهى جمعه نداشته باشد، كه همهى بار بر در خانهى اين بزرگواران فرود بيايد؛ ليكن آنچه كه اينجا مىتوانم عرض بكنم، اين «منبر» است. اين منبرى كه در اختيار ماست، مسؤوليت سنگينى است؛ اين مسؤوليت را بايستى با تمام شرايط و با همهى خصوصيات آن قبول كرد و به همانگونه كه لازم است، از آن استفاده نمود.
امروز چشم مردم به شماست. امروز اميد و تكيهى معنوى مردم به روحانيت است. بزرگترين مظهر عمومى روحانيت در همهجاى كشور، ائمهى جمعه هستند. البته در حوزههاى علميه و مراكز علمى، اساتيد و اساطين و مراجع هستند؛ اما مخصوص بعضى از نقاط كشورند. آن چيزى كه در همه جاى كشور عموميت دارد، امامت جمعه است. امامت جمعه، هم نمايندگى از كل روحانيت، و هم نمايندگى از نظام است؛ چون نظام هم نظام اسلامى است.
با اين ديد، با اين برداشت و با اين توجه، بايستى در آن مركز و آن كانونِ با آن اهميت حضور پيدا كرد و بر اساس آن بايستى مطلب انتخاب نمود و به مردم گفت. من گمان مىكنم كه بر اين اساس ما بايد مقدارى كار كنيم. البته حرفى ندارم كه خود من در هر كارى كه بايد انجام بگيرد، شركت بكنم. با اينكه گرفتارى من زياد است، ليكن اين مسأله را بسيار مهم مىدانم و معتقدم كه بايستى براى اين كار، فكر اساسى بشود.
بايد مطالبى از مسائل اسلامى آماده گردد و به شكل مناسبى تحرير و تقرير بشود و در همه جاى كشور گفته بشود؛ آنچنان كه در همهى دلها و ذهنها جاى بگيرد. بايد مطالبى از مسائل اسلامى انتخاب بشود كه پاسخ به شبهههاى تقديرى و فرضىيى باشد كه مىدانيم امروز با وسايل مختلف، در بين خواص مردم پراكنده مىشود.
افكار فلاسفه و نويسندگان و متفكران مادّى غرب، امروز در سطح دانشگاههاى ما، به صورت كتاب و ترجمه وجود دارد. نمىشود سدى درست كرد كه اينها وارد نشوند؛ اين امكان ندارد و مصلحت نيست. افكار بايد بيايند و حضور داشته باشند. در مقابل آن افكار، بايد پادزهر ايجاد كرد. روحانيت اين كشور، جوانان را در مقابل تفكرات پُرجاذبهى ماركسيسم واكسينه كرد و به آنان پادزهر زد.
ماركسيستها در اين مملكت، مگر كم كار مىكردند، كم جزوه منتشر مىكردند، كم بحث مىكردند؟ همين متفكران اسلام و روحانيون بودند كه توانستند در مقابل آن همه حرف پُرجاذبه و شيرين و عوامفريب - كه از آن عوامفريبتر، انسان كمتر حرفى را سراغ دارد - جوانان ما را حفظ كنند. در بين جوانان ما كسانى بودند كه با ماركسيستها مبارزهى علمى مىكردند. حالا ديگر هر فكرى باشد، جاذبهاش بيشتر از آنها كه نيست.
ما بايد مطالبى را آماده كنيم كه رد انحرافات و تحريفات و اشتباهاتى باشد كه به شكل خوراك فكرى، در كتابها و جزوههاى مختلف، ميان جوانان ما تقسيم مىشود. حتّى گاهى نادانسته، در جزوهها و كتابهاى درسى دانشگاه و نيز در گفتگوهايى كه در رسانههاى جمعى ما منتشر مىشود، اين مطالب مىآيد! ما بايستى پاسخ اينها را آماده بكنيم. جمعى خوشفكر و دانشمند وقت بگذارند و آماده كنند، تا در بين همهى ائمهى جمعه منتشر گردد و بر روى آن، كار و مطالعه شود. مباحث و تحليلهاى سياسى و كار سياسى دقيق و مسائل سياسى روز، بايد به شكل صحيح و عميق و دقيق بررسى گردد و در اختيار ائمهى جمعه گذاشته شود. اينها كارهايى است كه خود اين مجموعه بايد انجام بدهند. اين مجموعه، يك سازماندهى عمومى در سطح كشور است كه بايد كارهايش را خودش و در درون خودش انجام بدهد. البته در مركز، قهراً وظايفى بر عهدهى برادران هست.
اين طرق را بايد انتخاب كرد: منبرهاى جمعه را بايستى پُرجاذبه كرد و جوانان را به آن جذب نمود. از چيزهايى كه منفّر طباع سالم است، بايستى پرهيز كرد. از چيزهايى كه ايمانها را از روحانى سلب مىكند، بايستى اجتناب كرد. يكى از وظايف عمدهى روحانيت، عبارت از اين است كه اين ايمانها را حفظ كند؛ چون ايمان به روحانيت، همواره ملازم با ايمان به اصل دين بوده است. كمتر كسانى بودهاند كه روحانيت را قبول نداشته باشند، اما يك اعتقاد درست و حسابى به اصل دين داشته باشند. بعضى ادعا كردهاند، ولى ما كمتر يافتهايم. مردم دين را از اين طريق فهميدهاند. ايمان مردم به دين، بايد همراه با ايمانشان به همين مجموعه باشد.
البته كميسيونها مجال دارند كه روى اين مسائل بحث كنند. بحمداللَّه چند روزى فرصت هست؛ مىشود اين موضوعات را مورد تأمل قرار داد و در آنها انديشيد و واقعاً دلسوزانه و پيگير، راه پيدا كرد؛ خداى متعال هم كمك خواهد كرد.
به فضل الهى، تشكيلات عظيم امامت جمعه در كشور، تاكنون خدمات بزرگى انجام داده و كشور و انقلاب را حفظ كرده و به مردم اميد و نشاط بخشيده است؛ در آينده هم انشاءاللَّه بايستى همينطور باشد، و به فضل الهى خواهد بود، و ابزار و وسيلهاش در اختيار ماست. ما بايستى تلاش و كار كنيم، تا انشاءاللَّه رحمت الهى جلب بشود. اميدواريم كه خداوند متعال به آقايان توفيق عنايت كند و همهى ما را راهنمايى كند و راههاى رشد و هدايت را بر روى ما باز نمايد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
----------------------------------------------
1) بحارالانوار، ج 68، ص 173
2) بحارالانوار، ج 7، ص 322
3) توبه: 67
4) توبه: 71
5) نور: 54