زمان : 23 Aban 1390 - 22:40
شناسه : 41591
بازدید : 2501
آیه ی ولایت یکی از دلایل قطعی بر ولایت حضرت امیر (علیه السلام) آیه ی ولایت یکی از دلایل قطعی بر ولایت حضرت امیر (علیه السلام)

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه ی ولایت یکی از دلایل قطعی بر ولایت حضرت امیر (علیه السلام)

«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ».[1]

همانا ولی شما خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان آورده، نماز بر پا می­دارند و در حال رکوع زکات می­دهند.

در بسیاری از کتب اسلامی و منابع اهل سنّت، روایات متعددی ناظر بر این که آیه­ی فوق در شأن علی (علیه­السلام) نازل شده، نقل گردیده که در برخی از آنها به مسأله­ی بخشیدن انگشتر، در حال رکوع اشاره شده و در برخی دیگر، تنها به نزول آیه­ی شریفه در حق علی (علیه­السلام) بسنده شده است.

این روایات را ابن عبّاس، عمّار یاسر، عبد الله بن سلام، سلمۀ بن کهیل، انس بن مالک، عتبۀ بن حکیم، عبد الله اُبی، عبد الله بن غالب، جابر بن عبد الله انصاری و ابوذر غفاری نقل کرده­اند. علاوه بر این افراد از خود امیر المؤمنین علی (علیه­السلام) نیز این روایت در کتب اهل سنت نقل شده است.

در میان کتب معروف اهل سنت، بیش از سی کتاب یافت می­شود که در میان آنها این حدیث نقل شده که از جمله­ی آنها می­توان این کتب را نام برد:

محبّ الدین طَبَری در ذخار العُقبی صفحه­ی 88

علامه شوکانی در تفسیر فتح القدیر جلد 2 صفحه­ی 50

علامه شوکانی درجامع الأصول جلد 9 صفحه­ی 478

واحدی در اسباب النزول صفحه­ی 148

سیوطی در لباب النقول صفحه­ی 90

سبط بن جوزی در تذکرۀ صفحه­ی 18

شبلنجی در نور الأبصار صفحه­ی 105

طبری در تفسیر طبری صفحه­ی 165

ابن حجر عَسقلانی در الکافی صفحه­ی 56

رازی در مفاتیح الغیب جلد 3 صفحه­ی 431

سیوطی در الدُّرّ المنثور جلد 2 صفحه­ی 393

حسام الدین هندی در کنز العمال جلد 6 صفحه­ی 391

فخر رازی در تفسیر کبیر ذیل آیه­ی مذکور

نکته­ی قابل توجه در آیه این است که شروع آن با لفظ «إنَّما» است. این لفظ مفید حصر است، یعنی: «ولی و سرپرست شما فقط این افراد هستند».

* شاید رکوع به معنی خضوع باشد!

شکّی نیست که رکوع در این آیه­ی شریفه، به معنای رکوع نماز است نه به معنای خضوع و خشوع. چرا که در عرف شرع و اصطلاح قرآن، هنگامی که لفظ «رکوع» به کار گرفته می­شود به همان معنای عرفی و اصطلاحی خود (یعنی رکوع در نماز) حمل می­شود، و علاوه در شأن نزول آیه روایات متعدّدی از طریق شیعه و سنّی نقل شده که همگی بر این دلالت می­کنند که آیه­ی شریفه در شأن علی (علیه­السلام) وارد شده که در حال رکوع انگشتر خود را به سائل بخشید. همچنین ذکر «یُقیمونَ الصَّلاۀ» نیز خود شاهد بر این موضوع است؛ چرا که در هیچ موردی در قرآن کریم نداریم که تعبیر شده باشد، زکات را با خضوع بدهید، بلکه زکات را باید با اخلاص و عدم منّت داد.

* شاید «ولیّ» به معنی دوست باشد!

همچنین شکی نیست که کلمه­ی ولیّ در این آیه­ی شریفه به معنای دوست و یا ناصر نیست؛ چرا که دوستی و یاری کردن مخصوص کسانی نیست که نماز می­خوانند و در حال رکوع زکات می­دهند؛ بلکه دوستی و نصرت، یک حکم عمومی است که همه­ی مسلمانان را در بر می­گیرد. همه­ی مسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یاری کنند؛ حتی کسانی که زکات بر آنها واجب نیست.

* شاید منظور آیه شخص علی (علیه­السلام) نباشد!

عبد الحمید آلوسی عالم اهل سنت، در کتاب «نثر اللآلی علی نظم الأمالی»[2] هنگامی که به این آیه می­رسد می­گوید: اگر منظور از آیه خصوص علی است چرا با لفظ «الَّذین» که برای جمع است، آمده است؟ در حالی که لفظ جمع، قابل تطبیق بر یک نفر نیست. اما جواب بر اشکال:

1. اگر حکمی به صورت عمومی صادر شود ـ برای تشویق دیگران ـ و سپس موضوع آن به حسب انطباق خارجی مقیّد به فردی خاص شود، این گونه سخن گفتن بسیار بلیغ­تر می­باشد. به عبارت دیگر این تعبیر یا به خاطر آن است که اهمیت موقعیت و نقش مؤثّری که آن فرد در این کار داشته روشن شود و یا به خاطر آن است که حکم در شکل کلّی عرضه شود اگر چه مصداق آن منحصر در یک نفر باشد؛ برای آن نظایری در قرآن کریم وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می­شود:

* «يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ…»[3]

این سوره در مورد «عمرو بن الجموح» نازل شده است، که مردی سالخورده و پولدار بود. او از رسول خدا صلی­الله­علیه­وآله پرسید «در راه خدا چه چیزی انفاق کنیم و به چه کسانی انفاق کنیم؟» که این آیه با لفظ جمع «یسئلونک» نازل شد.[4]

* «إِنَّ الَّذينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ…».[5]

این آیه با وجودی که با لفظ جمع «الَّذین» آمده، در مورد یک نفر به نام «عیدان بن أسوع الحضرمی» نازل شده است.[6]

* «…يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْ‏ءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ في‏ أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا…».[7]

در این آیه­ی شریفه از گروهی یاد شده است که «وعده­ی نصرت خدا را از روی جهل و نادانی راست نمی­پنداشتند و از روی انکار می­گفتند آیا ممکن است ما را قدرت و فرمانی به دست آید »، در حالی که گوینده­ی این کلام شخصی به نام «عبد الله بن سلول» سردسته­ی منافقین است.

* «الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ…».[8]

در این آیه­ی شریفه از مؤمنانی یاد شده است که مردمی به آنها گفتند: «لشکر بسیاری علیه شما مؤمنان فراهم شده». در حالی که منظور از لفظ «ناس» اوّل، که اسم جمع و دارای افراد بسیاری است، یک نفر به نام «نعیم بن مسعود الأشجعی» است.

* «… الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ…».[9]

در این آیه­ی شریفه خداوند متعال با لفظ «الذین» از سخن جاهلانه­ی کسانی یاد می­کند که خدا را فقیرو خود را غنی می­پنداشتند. در حالی که قائل آن سخن، «حیی بن أخطب» بود.

* «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً»[10]

این آیه در مورد یک نفر نازل شده که او «مرثد بن زید الغطفانی» است با وجودی که با لفظ جمع «الَّذین» بیان شده است.[11]

* «يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ…».[12]

خداوند با لفظ جمع «یستفتونک» از عدّه­ای یاد می­کند که از پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله در مورد کلاله سؤال می­کردند، در حالی که سؤال کننده تنها یک نفر یعنی «جابر بن عبد الله انصاری» بود.[13]

* «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ…».[14]

این آیه در مورد «عبد الله بن صوریا» نازل شده؛ در حالی که با لفظ جمع «الَّذین» آمده است.[15]

* «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُن‏…»[16]

همه مفسران اتّفاق نظر دارند که این آیه در مورد تنها یک نفر از منافقین نازل شده است.[17] با وجود این که آیه با لفظ «الّذین» که لفظ جمع است، موضوع توهین به ساحت مقدّس پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله را بیان می­کند.[18]

* «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ…».[19]

این آیه در مورد یک نفر نازل شده، در حالی که با لفظ جمع «یَحلِفُونَ» و «لِیُرضُوکُم» آمده است.[20]

* «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً…».[21]

در این آیه­ی شریفه خداوند متعال با لفظ جمع از برخی منافقین یاد می­کند که به گناه خود اعتراف کردند، در حالی که این آیه در مورد یک نفر نازل شده است و او «ابو لبابه­ی انصاری» است.[22]

* «وَ الَّذينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً …».[23]

خداوند متعال در این آیه با لفظ جمع، از کسانی یاد می­کند که ستمها در وطن خود از کافران کشیدند و در راه خدا مهاجرت کردند. در حالی که این آیه در مورد «رافع بن حریمله» نازل شده است.[24]

* «… وَ الَّذينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فيهِمْ خَيْراً…».[25]

این آیه­ی شریفه با لفظ جمع «الذین، یبتغون و…» آمده است در حالی که در مورد غلام «حُوَیطَب بن عبد العُزّی» نازل شده است.[26]

توجّه: زَمَخشری مفسّر اهل سنت در کتاب کشّاف می­گوید: این آیه در شأن علی (علیه­السلام) نازل شده. و علّت جمع آمدن ضمیر آن را این می­داند که دیگران هم به چنین کاری بپردازند تا از پاداش آن بهره­مند گردند.[27]

2. در ادبیات عرب مکرّر دیده می­شود که از لفظ مفرد به لفظ جمع تعبیر می­شود، مثلاً در آیه­ی مباهله[28] می­بینیم که کلمه­ی «نِسائَنا» به صورت جمع آمده در صورتی که با توجه به شأن نزول­ها منظور از آن خصوص فاطمه­ی زهرا (سلام الله علیها) است. همچنین «أنفُسَنا» جمع آمده است در صورتی که از مردان غیر از وجود مقدس پیامبر اکرم (صلی­ الله­ علیه­ وآله) و علی (علیه ­السلام) کسی در آن جریان نبود.

[1] . سوره­ ی مائده، آیه­ی 55.

[2] . نثر اللآلی، ص169.

[3] . سوره­ ی بقره، آیه­ی215.

[4] . الجامع لأحکام القرآن، ج3، ص26 و تفسیر الخازن، ج1، ص143.

[5] . سوره ­ی آل عمران، آیه­ی77.

[6] . الإصابۀ، ج3، ص51.

[7] . سوره­ ی آل عمران، آیه­ی154.

[8] . سوره­ ی آل عمران، آیه­ی 173.

[9] . سوره ­ی آل عمران، آیه­ی181.

[10] . سوره­ ی نساء، آیه­ی 10

[11] . تفسیر قرطبی، ج5، ص53 و تفسیر الإصابۀ، ج3، ص397.

[12]. سوره­ ی نساء، آیه­ی 176.

[13] . تفسیر قرطبی، ج6، ص28 و تفسیر الخازن، ج1، ص447.

[14]. سوره­ ی مائده،آیه­ی 41.

[15]. الجامع لأحکام القرآن، ج6، ص115 و تفسیر القرطبی، ج6، ص177 و الأصابۀ، ج2، ص326.

[16] . سوره­ ی توبه، آیه­ی 61.

[17] . هر چند در مورد نام او اختلاف است. برخی نام او را «جلّاس بن سوید» می­دانند و برخی دیگر می­گویند او «نبتهل بن حارث» و یا «عتّاب بن قشیر» بوده است.

[18] . به عنوان مثال رجوع کنید به تفسیر جامع الأحکام قُرطُبی، ج8، ص122 و تفسیر الخازن، ج2، ص241 و تفسیر الإصابۀ، ج3، ص549.

[19] . سوره­ ی توبه، آیه­ی 62.

[20] . تفسیر القرطبی، ج8.

[21] . سوره­ ی توبه، آیه­ی 102.

[22] . تفسیر القرطبی، ج8، ص242 و الروض الاُنُف، ج2، ص196 [ج6، ص328]

[23] . سوره ­ی نحل، آیه­ی 41.

[24] . تاریخ مدینۀ دمشق، ج8، ص668 و مختصر تاریخ دمشق، ج11، ص244 و الجامع لأحکام القرآن، ج10، ص71.

[25] . سوره ­ی نور، آیه­ی 33.

[26] . الجامع لأحکام القرآن، ج12، ص162.

[27] . تفسیر کشّاف، ذیل آیه­ی (إنَّما ولیکم الله...).

[28] . سوره­ ی آل عمران، آیه­ی 61.

برگرفته از کتاب شیعه در روایات اهل سنت / نوشته ی احمد نباتی.