بسم الله الرحمن الرحیم
آیه ی ولایت یکی از دلایل قطعی بر ولایت حضرت امیر (علیه السلام)
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ».[1]
همانا ولی شما خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان آورده، نماز بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
در بسیاری از کتب اسلامی و منابع اهل سنّت، روایات متعددی ناظر بر این که آیهی فوق در شأن علی (علیهالسلام) نازل شده، نقل گردیده که در برخی از آنها به مسألهی بخشیدن انگشتر، در حال رکوع اشاره شده و در برخی دیگر، تنها به نزول آیهی شریفه در حق علی (علیهالسلام) بسنده شده است.
این روایات را ابن عبّاس، عمّار یاسر، عبد الله بن سلام، سلمۀ بن کهیل، انس بن مالک، عتبۀ بن حکیم، عبد الله اُبی، عبد الله بن غالب، جابر بن عبد الله انصاری و ابوذر غفاری نقل کردهاند. علاوه بر این افراد از خود امیر المؤمنین علی (علیهالسلام) نیز این روایت در کتب اهل سنت نقل شده است.
در میان کتب معروف اهل سنت، بیش از سی کتاب یافت میشود که در میان آنها این حدیث نقل شده که از جملهی آنها میتوان این کتب را نام برد:
محبّ الدین طَبَری در ذخار العُقبی صفحهی 88
علامه شوکانی در تفسیر فتح القدیر جلد 2 صفحهی 50
علامه شوکانی درجامع الأصول جلد 9 صفحهی 478
واحدی در اسباب النزول صفحهی 148
سیوطی در لباب النقول صفحهی 90
سبط بن جوزی در تذکرۀ صفحهی 18
شبلنجی در نور الأبصار صفحهی 105
طبری در تفسیر طبری صفحهی 165
ابن حجر عَسقلانی در الکافی صفحهی 56
رازی در مفاتیح الغیب جلد 3 صفحهی 431
سیوطی در الدُّرّ المنثور جلد 2 صفحهی 393
حسام الدین هندی در کنز العمال جلد 6 صفحهی 391
فخر رازی در تفسیر کبیر ذیل آیهی مذکور
نکتهی قابل توجه در آیه این است که شروع آن با لفظ «إنَّما» است. این لفظ مفید حصر است، یعنی: «ولی و سرپرست شما فقط این افراد هستند».
* شاید رکوع به معنی خضوع باشد!
شکّی نیست که رکوع در این آیهی شریفه، به معنای رکوع نماز است نه به معنای خضوع و خشوع. چرا که در عرف شرع و اصطلاح قرآن، هنگامی که لفظ «رکوع» به کار گرفته میشود به همان معنای عرفی و اصطلاحی خود (یعنی رکوع در نماز) حمل میشود، و علاوه در شأن نزول آیه روایات متعدّدی از طریق شیعه و سنّی نقل شده که همگی بر این دلالت میکنند که آیهی شریفه در شأن علی (علیهالسلام) وارد شده که در حال رکوع انگشتر خود را به سائل بخشید. همچنین ذکر «یُقیمونَ الصَّلاۀ» نیز خود شاهد بر این موضوع است؛ چرا که در هیچ موردی در قرآن کریم نداریم که تعبیر شده باشد، زکات را با خضوع بدهید، بلکه زکات را باید با اخلاص و عدم منّت داد.
* شاید «ولیّ» به معنی دوست باشد!
همچنین شکی نیست که کلمهی ولیّ در این آیهی شریفه به معنای دوست و یا ناصر نیست؛ چرا که دوستی و یاری کردن مخصوص کسانی نیست که نماز میخوانند و در حال رکوع زکات میدهند؛ بلکه دوستی و نصرت، یک حکم عمومی است که همهی مسلمانان را در بر میگیرد. همهی مسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یاری کنند؛ حتی کسانی که زکات بر آنها واجب نیست.
* شاید منظور آیه شخص علی (علیهالسلام) نباشد!
عبد الحمید آلوسی عالم اهل سنت، در کتاب «نثر اللآلی علی نظم الأمالی»[2] هنگامی که به این آیه میرسد میگوید: اگر منظور از آیه خصوص علی است چرا با لفظ «الَّذین» که برای جمع است، آمده است؟ در حالی که لفظ جمع، قابل تطبیق بر یک نفر نیست. اما جواب بر اشکال:
1. اگر حکمی به صورت عمومی صادر شود ـ برای تشویق دیگران ـ و سپس موضوع آن به حسب انطباق خارجی مقیّد به فردی خاص شود، این گونه سخن گفتن بسیار بلیغتر میباشد. به عبارت دیگر این تعبیر یا به خاطر آن است که اهمیت موقعیت و نقش مؤثّری که آن فرد در این کار داشته روشن شود و یا به خاطر آن است که حکم در شکل کلّی عرضه شود اگر چه مصداق آن منحصر در یک نفر باشد؛ برای آن نظایری در قرآن کریم وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
* «يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ…»[3]
این سوره در مورد «عمرو بن الجموح» نازل شده است، که مردی سالخورده و پولدار بود. او از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پرسید «در راه خدا چه چیزی انفاق کنیم و به چه کسانی انفاق کنیم؟» که این آیه با لفظ جمع «یسئلونک» نازل شد.[4]
* «إِنَّ الَّذينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ…».[5]
این آیه با وجودی که با لفظ جمع «الَّذین» آمده، در مورد یک نفر به نام «عیدان بن أسوع الحضرمی» نازل شده است.[6]
* «…يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ في أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا…».[7]
در این آیهی شریفه از گروهی یاد شده است که «وعدهی نصرت خدا را از روی جهل و نادانی راست نمیپنداشتند و از روی انکار میگفتند آیا ممکن است ما را قدرت و فرمانی به دست آید »، در حالی که گویندهی این کلام شخصی به نام «عبد الله بن سلول» سردستهی منافقین است.
* «الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ…».[8]
در این آیهی شریفه از مؤمنانی یاد شده است که مردمی به آنها گفتند: «لشکر بسیاری علیه شما مؤمنان فراهم شده». در حالی که منظور از لفظ «ناس» اوّل، که اسم جمع و دارای افراد بسیاری است، یک نفر به نام «نعیم بن مسعود الأشجعی» است.
* «… الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ…».[9]
در این آیهی شریفه خداوند متعال با لفظ «الذین» از سخن جاهلانهی کسانی یاد میکند که خدا را فقیرو خود را غنی میپنداشتند. در حالی که قائل آن سخن، «حیی بن أخطب» بود.
* «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً»[10]
این آیه در مورد یک نفر نازل شده که او «مرثد بن زید الغطفانی» است با وجودی که با لفظ جمع «الَّذین» بیان شده است.[11]
* «يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ…».[12]
خداوند با لفظ جمع «یستفتونک» از عدّهای یاد میکند که از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در مورد کلاله سؤال میکردند، در حالی که سؤال کننده تنها یک نفر یعنی «جابر بن عبد الله انصاری» بود.[13]
* «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ…».[14]
این آیه در مورد «عبد الله بن صوریا» نازل شده؛ در حالی که با لفظ جمع «الَّذین» آمده است.[15]
* «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُن…»[16]
همه مفسران اتّفاق نظر دارند که این آیه در مورد تنها یک نفر از منافقین نازل شده است.[17] با وجود این که آیه با لفظ «الّذین» که لفظ جمع است، موضوع توهین به ساحت مقدّس پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را بیان میکند.[18]
* «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ…».[19]
این آیه در مورد یک نفر نازل شده، در حالی که با لفظ جمع «یَحلِفُونَ» و «لِیُرضُوکُم» آمده است.[20]
* «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً…».[21]
در این آیهی شریفه خداوند متعال با لفظ جمع از برخی منافقین یاد میکند که به گناه خود اعتراف کردند، در حالی که این آیه در مورد یک نفر نازل شده است و او «ابو لبابهی انصاری» است.[22]
* «وَ الَّذينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً …».[23]
خداوند متعال در این آیه با لفظ جمع، از کسانی یاد میکند که ستمها در وطن خود از کافران کشیدند و در راه خدا مهاجرت کردند. در حالی که این آیه در مورد «رافع بن حریمله» نازل شده است.[24]
* «… وَ الَّذينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فيهِمْ خَيْراً…».[25]
این آیهی شریفه با لفظ جمع «الذین، یبتغون و…» آمده است در حالی که در مورد غلام «حُوَیطَب بن عبد العُزّی» نازل شده است.[26]
توجّه: زَمَخشری مفسّر اهل سنت در کتاب کشّاف میگوید: این آیه در شأن علی (علیهالسلام) نازل شده. و علّت جمع آمدن ضمیر آن را این میداند که دیگران هم به چنین کاری بپردازند تا از پاداش آن بهرهمند گردند.[27]
2. در ادبیات عرب مکرّر دیده میشود که از لفظ مفرد به لفظ جمع تعبیر میشود، مثلاً در آیهی مباهله[28] میبینیم که کلمهی «نِسائَنا» به صورت جمع آمده در صورتی که با توجه به شأن نزولها منظور از آن خصوص فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است. همچنین «أنفُسَنا» جمع آمده است در صورتی که از مردان غیر از وجود مقدس پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و علی (علیه السلام) کسی در آن جریان نبود.
[1] . سوره ی مائده، آیهی 55.
[2] . نثر اللآلی، ص169.
[3] . سوره ی بقره، آیهی215.
[4] . الجامع لأحکام القرآن، ج3، ص26 و تفسیر الخازن، ج1، ص143.
[5] . سوره ی آل عمران، آیهی77.
[6] . الإصابۀ، ج3، ص51.
[7] . سوره ی آل عمران، آیهی154.
[8] . سوره ی آل عمران، آیهی 173.
[9] . سوره ی آل عمران، آیهی181.
[10] . سوره ی نساء، آیهی 10
[11] . تفسیر قرطبی، ج5، ص53 و تفسیر الإصابۀ، ج3، ص397.
[12]. سوره ی نساء، آیهی 176.
[13] . تفسیر قرطبی، ج6، ص28 و تفسیر الخازن، ج1، ص447.
[14]. سوره ی مائده،آیهی 41.
[15]. الجامع لأحکام القرآن، ج6، ص115 و تفسیر القرطبی، ج6، ص177 و الأصابۀ، ج2، ص326.
[16] . سوره ی توبه، آیهی 61.
[17] . هر چند در مورد نام او اختلاف است. برخی نام او را «جلّاس بن سوید» میدانند و برخی دیگر میگویند او «نبتهل بن حارث» و یا «عتّاب بن قشیر» بوده است.
[18] . به عنوان مثال رجوع کنید به تفسیر جامع الأحکام قُرطُبی، ج8، ص122 و تفسیر الخازن، ج2، ص241 و تفسیر الإصابۀ، ج3، ص549.
[19] . سوره ی توبه، آیهی 62.
[20] . تفسیر القرطبی، ج8.
[21] . سوره ی توبه، آیهی 102.
[22] . تفسیر القرطبی، ج8، ص242 و الروض الاُنُف، ج2، ص196 [ج6، ص328]
[23] . سوره ی نحل، آیهی 41.
[24] . تاریخ مدینۀ دمشق، ج8، ص668 و مختصر تاریخ دمشق، ج11، ص244 و الجامع لأحکام القرآن، ج10، ص71.
[25] . سوره ی نور، آیهی 33.
[26] . الجامع لأحکام القرآن، ج12، ص162.
[27] . تفسیر کشّاف، ذیل آیهی (إنَّما ولیکم الله...).
[28] . سوره ی آل عمران، آیهی 61.
برگرفته از کتاب شیعه در روایات اهل سنت / نوشته ی احمد نباتی.