زمان : 20 Aban 1390 - 17:55
شناسه : 41434
بازدید : 2101
اندر حكايت ازدواج «ثروت خانم» و «قدرت خان» اندر حكايت ازدواج «ثروت خانم» و «قدرت خان»

اندر حكايت ازدواج «ثروت خانم» و «قدرت خان»

راويان شيرين سخن و طوطيان شكرخا چنين نقل كنند كه در سرزميني آن طرف كوه قاف دختركي جذاب و دلربا زندگي مي‌كرد. كه به او « ثروت خانم » مي‌گفتند دخترك دل‌ها ربوده بود و با ديدنش هوش از سر كساني رفته بود كه با يك كشمش و يا مويز سردي يا گرمي وجودشان را فرا مي‌گيرد، ‌خواستگاران بسيار داشتي و طالب وصالش به شمارگان ستارگان آسمان بودي.

روزي از روزها «قدرت خان» جواني ستبر سينه و قوي بازو از آن ده مي‌گذشت. وزير كان بر آن شدند تا اين دو را بهم رساندي تا از اين وصلت كام برآوردي، اما بزرگ‌زادگان و اكابر بلد از عواقب آن سخت هشدار دادي كه چون گوش شنوا و چشم بينا نبود، شد آن كه نبايد مي‌شد.

پس از چندي مولود اين ازدواج پا به عرصه هستي نهاد كه اين كودك را «مفسده» ناميدند و از اين « مفسده» «مفاسد اقتصادي و اجتماعي » بسيار زاده شد. . .

بچه‌هاي عزيز: داستان ادامه داره شما برويد بخوابيد كه وقت خوابه ! گرچه قصه ما به سر رسيد كلاغه هم به خونه نرسيد. هيچكس به جايي نرسيد چون بالا رفتيم ماست نبود، پايين آمديم هم دوغ نبود ولي راويان اخبار علت را اين گونه بيان كردند: چون هرچي بود مال بچه‌هاي «ثروت خانم» و«قدرت خان» بود.

خواب‌هاي خوش ببينيد بچه‌ها.. .