چرا سفارت آمریکا اشغال شد؟
پژوهشگر: احمدرضا شاه علی
در شکلگیری حادثه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، عوامل متعددی دخیل و موثر بودند که تقریباً همهی این عوامل، متأثر از عملکرد دولت آمریکا، درقبال انقلاب اسلامی ایران بود. واقعیت این است که دولت آمریکا با وجودپیروزی انقلاب، دست از مداخلهگری در امور ایران برنداشت. در طول 9 ماه بین22 بهمن 1357 تا 13 آبان 1358، انواع و اقسام حرکتهای توطئهآمیز درسراسر کشور، علیه انقلاب شکل گرفت. که به گونهای آشکار، دست آمریکاییهادر وقوع آنها دیده میشد و عملاً سفارت آمریکا، به صورت یک مرکز جاسوسی، برای سازماندهی حرکتهای تفرقه افکن و تجزیهطلبانه، درآمده بود.پیش از آن حضرت امام بر این مسأله واقف بودند ولذا در این مدت، در تمامیسخنرانیها و اعلام مواضع خودشان، طلاب و دانشجویان و جوانان را بههشیاری در برابر آمریکا و ضرورت مقابله با توطئههای این دولت، فرامیخواندند. همین هشدارها، باعث میشد تا دانشجویان به این یقین برسند کهحضرت امام، به عنوان رهبری انقلاب، اخبار و گزارشهای دقیقی به حضورشان واصل میشود که اینگونه نسبت به اقدامات آمریکا، هشدار میدهند و همگانرا به مقابله با این اقدامات، دعوت میکنند.
شکی نیست که تسخیر سفارت، حرکتی خودجوش، مردمی و غیر دولتی بود کهعدهای از دانشجویان مسلمان دانشگاهها انجام دادند. آنان بعدها برای اثبات استقلالخود از گروههای سیاسی و پیروی بیچون و چرا از امام، عنوان «دانشجویان مسلمانپیرو خط امام» را برای خود برگزیدند. انگیزههای اصلی این حرکت، مقابله با احتمال سلطه دوبارهی آمریکا برایران، اعتراض به جنایتهای 25 سالهی آمریکا در ایران که بهطور مشخص با کودتای28 مرداد 32 آغاز شده بود، اعتراض به حضور شاه مخلوع در آمریکا و تثبیت جریانارزشی و اصولگرا و همچنین مقابله با حرکتهای کند و غیر انقلابی دولت موقت بود کهاندک اندک زمینهی دلسردی مردم و انقلابیون واقعی را از انقلاب و دستاوردهای آن،فراهم میکرد. چنین به نظر میرسد که دانشجویان پیشبینی میکردند که با این حرکت،دولت موقت استعفا دهد.
خانم مهندس «فروز رجاییفر» که در آن زمان در رشتهی مهندسی شیمی، گرایشپلیمر، در دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک سابق) تحصیل میکرد، میگوید:
«شب قبل از 13 آبان، از طرف انجمن اسلامی دانشکده با ما تماس گرفتند و از ماخواستند که ساعت 7 صبح روز 13 آبان، در محل دانشکده حضور داشتهباشیمو این مساله، در چهار دانشگاه دیگری هم که هماهنگ شده بود (دانشگاههایپلی تکنیک، ملی، صنعتی شریف و تهران) صورت گرفت...صبح 13 آبان،جلسات توجیهی در هر کدام از این دانشگاهها، برای بچهها برگزار شد و جریانتسخیر انجام شد...در این جلسات، ضرورت این کار بیان و به زمینههای آناشاره شد، مثل سفر شاه به آمریکا و فرمایش حضرت امام که فرموده بودندطلبهها و دانشجویان و دانشآموزان، حملات خود را نسبت به آمریکا زیاد کنندو این کشور را وادار به استرداد شاه کنند، یا ملاقاتی که نخست وزیر دولتموقت (مهندس بازرگان) با برژینسکی در الجزایر انجام داده بود که آنها همهزمینهی اعتراض را فراهم کرده بودند. در آن جلسه، عنوان شد که ما این کار را بهعنوان اعتراض به عمل آمریکا، انجام خواهیم داد و اگر ـ احیاناً ـ حضرت امام بااین کار مخالف باشند، چون اسم خودمان را دانشجویان پیرو خط امامگذاشتهایم، قطعاً تبعیت میکنیم و جریان را خاتمه میدهیم و اگر ایشان تاییدفرمودند که ـ طبیعتاً ـ برای ما وضعیت بسیار ایدهآلی پدید میآمد.
از مطالب دیگری که در آن جلسه مطرح شد، این پیش بینی بود که در اثر اینتسخیر، دولت موقت استعفا دهد که از نظر ما، خسران به حساب نمیآمد. چونما به این تحلیل و نتیجه رسیده بودیم که دولت موقت، با مسیر انقلابهمخوانی لازم را ندارد و میتوانم بگویم از این پیشبینی که امکان دارد دولتموقت استعفا دهد، خوشحال و راضی بودیم. البته این را باید اضافه کنم که اصلاًقرار بر این نبود که بحث تسخیر، تا این مدت طول بکشد. برنامهی ما چندساعت و در نهایت، یکی دو روز بود. هدفمان هم جمعآوری نمایندگانرسانههای بینالمللی بود، به صورتی که این خبر در دنیا انعکاس پیدا کند و ایناعتراض دانشجویان، به عنوان نمایندگان ملت ایران به گوش جهان برسد. درواقع، ابعاد ماجرایی که انجام شد به هیچ وجه برای بچهها پیش بینی شدهنبود.»
دکتر محمود احمدینژاد، از اعضای سابق دفتر تحکیم وحدت، نیز نکاتی خواندنیدر این مورد دارد:
«حضرت امام (ره)، در یک سخنرانی فرمودند که من دردهایی دارم که نمیتوانمبگویم. بهطور طبیعی در داخل (دفتر) تحکیم وحدت، این سخنان حضرت امام(ره) انعکاس پیدا کرد. در جلسهای بحث کردیم که باید ببینیم این دردها چیست؟و مشکلات چیست؟ و ما باید چکار کنیم؟... در نتیجهگیری، همه مشترک بودیمکه باید با یک حرکت بزرگ و تند، اقدامی انجام دهیم و فضایی در کشور ایجادکنیم که زمینهی بیان آن دردها فراهم شود. بحثهای مختلفی شد و پیشنهادی کهبه تصویب رسید، این بود که بیاییم حرکتی را برای 13 آبان، به صورتراهپیمایی، سازمان بدهیم. در آن شرایط، وضعیت به این صورت بود که شاه ازایران به آمریکا رفتهبود و آمریکا او را تحت حمایت کامل خودش قرار داده بود.امام و مردم اصرار داشتند که شاه به خاطر جنایاتش به ایران باز گردانده شود، تامحاکمه گردد؛ اما حکومت آمریکا از این کار ممانعت میکرد و این برای مردمخیلی سنگین بود. ضمن اینکه یک سابقهی تاریخی هم این اعتراض را تقویتمیکرد. چرا که مردم ما، در طول بیش از 25 سال، از حضور آمریکاییها درکشورمان، هیچ خاطرهی خوشی نداشتند و تنها در ذهن آنها خاطرهی تحقیر وفشار، چپاول، ظلم و فساد نقش بسته بود. لذا، زمینهی اقدام علیه آمریکا، بهطورطبیعی، وجود داشت. به هر حال، در دانشگاههای مختلف، مراسم مختلفیپیشبینی شد و عدهای هم قرار شد بروند مقابل سفارت آمریکا. در این فاصله،بخشی از بچههای تحکیم، مصمم شدند که وارد سفارت شوند و به حالتاعتراض، سه روز آنجا تحصن کنند.»
ابراهیم اصغرزاده، از دیگر دانشجویان پیرو خط امام، نیز علت اشغال سفارتآمریکا را چنین توضیح میدهد:
«بهتر میدانم ابتدا فضایی را که در آن تصمیم گرفتیم برای شما ترسیم کنم. بیشتر،خود فضا و شرایط آن بود که یک عده را به اینجا رساند تا این کار را بکنند. نهاینکه عدهای از پیش، سیاستشان این بود که بیایند و چنین اقدامی انجام دهند.اگر ما این کار را نمیکردیم، به حکم آن وضعیتی که در جامعه بود، قطعاً و قهراًاین کار انجام میگرفت. اگر ما این کار را نمیکردیم، عدهی دیگری دست به اقداممیزدند. پس این حرکت، دقیقاً در بستر عینی جامعه اتفاق افتاد. این وضعیتچه بود؟ ما یک حکومت وابسته و یک رژیم دستنشاندهی آمریکا را در منطقهسر نگون کرده بودیم و برداشتمان این بود که در داخل این حکومت، ظرف دودهه، حداقل، تمام سیاستگزاریها و برنامهریزیها، براساس محورهاییصورت گرفته بود که خط اصلی آن را، هیات حاکمهی آمریکا ترسیم میکرد.تحلیل این بود که انقلاب برای مبارزه با شاه، قطعاً باید در برابر آمریکا همبایستد. مبارزه با رژیم دست نشانده، طبعاً، منافع آمریکا را هم تهدید خواهد کردو با آن در خواهد افتاد. این واقعیتی بود و ما اول انقلاب با این تصور پایهیجمهوری اسلامی را گذاشتیم؛ یعنی وقتی حکومت جمهوری اسلامی، ترسیمشد و شکل گرفت و رای مردم به آن داده شد، همه بر این باور بودند که مبارزهیبا شاه، مبارزه با آمریکا را به دنبال دارد؛ یعنی از دست دادن شاه برای آمریکا درمنطقه، در حقیقت از دست دادن منافع حیاتی آمریکا است و از دست دادنژاندارم منطقه، یعنی شاه بود. این اتفاق روی داد و ما انتظار داشتیم که نقشدولت موقت باید نقشی باشد که منافع آمریکا را باز هم تهدید کند و باز هم درمقابل آمریکا بایستد، چه در داخل کشور و چه در منطقه؛ اما این اتفاق نیفتاد.دولت موقت، حتی در برابر سادهترین واکنشهایی که باید یک کشور برای حفظمنافع ملی خود داشته باشد، عاجز بود. دولت موقت، در سیاست خود، بنا را براین میگذارد که برای حفظ موقعیت خود، ناگزیر به برقراری رابطهی دوستی باآمریکا میشود.»
ابراهیم اصغرزاده، با انتقاد از ملاقات اعضای دولت موقت با برژینسکی ـ مشاورامنیت ملی کاخ سفید ـ و همچنین مدارای دولت موقت در برخورد با مسالهی پناهندگیشاه سابق به آمریکا، عامل این رفتارها را تشریح کرد و آن را ناشی از دیدگاه دولت موقتدانست:
«این درست ناشی از دیدگاهی بود که دولت موقت داشت. دولت موقت، دیدگاهمبناییشان راجع به انقلاب، اصلاً این نبود که مبارزه با شاه، مبارزه باآمریکاست؛ یعنی مبارزه با شاه را مبارزهای منطقهای و درون مرزی میدیدند.میگفتند ما که شاه را کنار گذاشتیم، دیگر کار به دنیا نداریم. در صورتی که مامعتقد بودیم و دیدگاه انقلاب در حقیقت این است که نمیتوان شاه را جدا ازمنافع آمریکا تصور کرد...این شرایط و همچنین خواستی که به وسیلهی عموممردم و توسط رهبر انقلاب، دامن زده میشد و دائم مطرح بود ـ یعنی ادامهیمبارزه با آمریکا و جلوگیری از توطئههای آمریکا ـ ما را بر آن داشت که کاریکنیم...تصرف سفارت آمریکا، در حقیقت، راهی بود که از طرفی مسایل داخلیما را حل میکرد، یعنی با دولت موقت برخورد داشت ]و[ از طرفی مسایل ما رادر منطقه و جهان در برابر سیاستهای امپریالیستی آمریکا حل میکرد. به همیندلیل بود که ما قبل از تصرف لانهی جاسوسی تحلیل میکردیم، با تصرفسفارت آمریکا، دولت وقت هم ساقط خواهد شد و این تحلیل درست از آب درآمد. شاید اصلیترین انگیزهها هم همینها بودند.»
آقای مهندس ضرغامی ـ رئیس سازمان صدا و سیما ـ نیز که خود در آن زمان ازدانشجویان پیرو خط امام بود، در مورد دلایل شکلگیری حرکت تسخیر لانهیجاسوسی میگوید:
«در شکلگیری حادثهی تسخیر لانهی جاسوسی آمریکا، عوامل متعددی دخیلو موثر بودند که تقریباً همهی این عوامل، متأثر از عملکرد دولت آمریکا، درقبال انقلاب اسلامی ایران بود. واقعیت این است که دولت آمریکا با وجودپیروزی انقلاب، دست از مداخلهگری در امور ایران برنداشت. در طول 9 ماه بین22 بهمن 1357 تا 13 آبان 1358، انواع و اقسام حرکتهای توطئهآمیز درسراسر کشور، علیه انقلاب شکل گرفت. که به گونهای آشکار، دست آمریکاییهادر وقوع آنها دیده میشد و عملاً سفارت آمریکا، به صورت یک مرکزجاسوسی، برای سازماندهی حرکتهای تفرقه افکن و تجزیهطلبانه، درآمده بود.پیش از آن حضرت امام بر این مسأله واقف بودند ولذا در این مدت، در تمامیسخنرانیها و اعلام مواضع خودشان، طلاب و دانشجویان و جوانان را بههشیاری در برابر آمریکا و ضرورت مقابله با توطئههای این دولت، فرامیخواندند. همین هشدارها، باعث میشد تا دانشجویان به این یقین برسند کهحضرت امام، به عنوان رهبری انقلاب، اخبار و گزارشهای دقیقی به حضورشانواصل میشود که اینگونه نسبت به اقدامات آمریکا، هشدار میدهند و همگانرا به مقابله با این اقدامات، دعوت میکنند.»
و به عنوان آخرین نقل قولی که تبیین کنندهی چرایی اشغال سفارت آمریکاست، بهاظهارات محسن میردامادی، یکی دیگر از سازماندهندگان این حرکت، اشاره میکنیم:
«زمینهی موضوع به این صورت بود که در اولین سال پس از پیروزی انقلاب کهحکومت طاغوت فرو ریخته بود، هنوز حاکمیت انقلاب تشکیلات مقتدریبرای ادارهی کشور نداشت. از یکسو، استانهای مرزی کشور دستخوشحرکتهای جداییطلبانه شدند و از سوی دیگر، در سایر استانها، گروههای ریزو درشتق ضدانقلاب، دست به آشوب و فتنه زدند. اعتصاب و تحصن و درگیریو اغتشاش در ادارات و کارخانهها و دیگر جاها، امری عادی و روزانه شده بود.شواهد و قرائنی در دست داشتیم که این وضع، طبیعی نیست. این احساس دربین دانشجویان وجود داشت که کارهایی که صورت میگیرد، نباید ناهماهنگ وخود به خودی باشد. به نظر میرسید این کارها، باید از جایی هدایت شود و اینتصور در بین دوستان وجود داشت که این کارها، به نحوی مستقیم، یا غیرمستقیم به وسیلهی آمریکا هدایت میشود؛ زیرا بحث اشغال سفارت آمریکا بهعنوان مرکزی که اگر اشغال شود، کل توطئهها از بین خواهد رفت پیش آمد وهمینطور هم شد. به طوری که وقتی سفارت اشغال شد، تمام این برنامههاتعطیل شد و شور و شوقی گسترده در ملت به وجود آمد که همه چیز راتحتالشعاع قرار داد.»
به نظر میرسد که مطالعهی مجموعهی مطالب نقل شده، از شرایط حاکم بر کشوردر زمان تسخیر لانهی جاسوسی و همچنین دلایل این کار، تصویر مناسبی ارائه دهد. بهطور خلاصه، میتوان در تشریح دلایل اشغال لانهی جاسوسی به عوامل زیر اشاره کرد:
الف) تصرف 444 روزهی سفارت آمریکا، حاصل دخالتهای 25 سالهی آمریکا درایران بود که از دههی 30 به بعد و با تضعیف قدرت انگلستان پس از جنگ جهانی دوم،نقش پررنگتری در کل منطقهی خاورمیانه پیدا کرده بود. واقعهی کودتای 28 مرداد1332ه.ش، که باعث بازگشت شاه به قدرت شد، توطئهی ننگینی بود که هیچگاه ازحافظهی تاریخ ملت مسلمان ایران پاک نشد. پس از آن نیز، آمریکا با تداوم حمایت ازشاه و تقویت او، به عنوان یک دیکتاتور وابسته، تلاش کرد تا امکان سرنگونی رژیمپهلوی را به حداقل برساند. در همین زمینه، آمریکا با همکاری اسرائیل، ساواک را بهعنوان یکی از مخوفترین سازمانهای اطلاعاتی جهان، راه اندازی کرد و برای سرکوبانقلابیون ایران تلاش بسیاری نمود و همچنین با اجرای طرحهای سیاسی، اقتصادی ونظامیق مد نظر خود، وابستگی ایران را به آمریکا افزایش داد. بر این اساس، تسخیرلانهی جاسوسی واکنش طبیعی به 25 سال توهین و تحقیر ملت ایران بود.
ب) به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا که از این واقعه زخم خورده بود، بهعلت تهدید منافعش در ایران، تلاش میکرد تا با این پدیده مقابله کند. به همین علت،برنامهها و نقشههایی را که اسناد سفارت گواه آن است، به اجرا درآورد. با تصرفجاسوسخانهی آمریکا، این تلاشها ناکام ماند. تسخیر لانهی جاسوسی برای مقابله باسنگاندازیهای آمریکا در برابر حرکت رو به جلوی انقلاب اسلامی اقدامی پیشگیرانه بود.
ج) چند ماه قبل از حمله به سفارت آمریکا، دولت کارتر، به بهانهی معالجهیپزشکی، به شاه اجازهی ورود به این کشور را داده بود. ملت ایران که هنوز خاطرهیکودتای 28 مرداد سال 1332ه.ش را به یاد داشت، این عمل را مقدمهای برایطرحریزی یک توطئهی جدید، در سرنگونی جمهوری اسلامی دانست. در این میان،تسخیر لانهی جاسوسی واکنشی به این اقدام مداخلهجویانهی آمریکا و اقدامیبازدارنده، برای مقابله با هرگونه توطئه ضدنظام بود.
د) با توجه به مشی غیر انقلابی و مماشات گونهی دولت موقت که موجب دلسردیمردم و نیروهای انقلابی شده بود، اشغال سفارتخانهی آمریکا، باعث میشد تا دولتموقت، در تنگنا قرار بگیرد و استعفا دهد. و با استعفای این دولت، زمینه برای روی کارآمدن و قدرت گرفتن نیروهای انقلابی و ارزشی فراهم شود. همچنین این اقدام،گروههای چپ را نیز که خود را ضد امپریالیست میدانستند، خلع سلاح کرد و به عقبراند.
تاریخچه و سیر توصیفی
مجموعهی عواملی که در صفحههای قبل ذکر شد، دانشجویان ارزشی و اصولگرایطرفدار انقلاب و امام را به این نتیجه رساند که باید برای حفظ انقلاب و نیز رابطهیسازمان یافته با امام، برای تشکیل یک تشکل دانشجویی اقدام کنند. محسن میردامادی،از دانشجویان پیرو خط امام، در این باره میگوید:
«این مسایل به انتخاب نمایندگانی از طرف دانشجویان سراسر کشور منجر شد وبرای طرح مسایل با امام، جمعی مشخص شد. در این ارتباط، دو بار خدمت امامرسیدیم. در ملاقاتها گفته شد ما نیاز داریم که حلقهی وصلی با شما داشتهباشیم و نظرات شما را در دانشگاهها پیاده کنیم و گزارش دانشگاهها را خدمتشما بدهیم و اگر نظراتی در مورد دانشگاهها دارید، ما مطلع شویم؛ امام خیلیتشویق و ترغیب به این کارکردند.
پیگیریهای بعدی، منجر به این شد که شورایی مرکب از هفت نفر نمایندگاندانشجویان که از کل دانشگاههای کشور انتخاب شده بودند ـ و بنده هم توفیقحضور داشتم ـ و پنج نفر از شخصیتهای مملکتی که عبارت بودند از: مقامرهبری فعلی و آقایان موسوی خوئینیها، دکتر حبیبی، محمد مجتهد شبستریو بنیصدر. این مجموعه قرار بود روی مسالهی دانشگاهها کار کنند و گزارشیخدمت امام بدهند و پس از آن حلقهی واسطه بین امام و دانشگاهها را داشتهباشند... در ارتباط با اینکه مسالهی لانه چطور پیش آمد، ما در همان جلساتی کهدر جمع هفت نفره داشتیم که جلسات زیادی هم بود و مسایل دانشگاهها مطرحمیشد و برنامهریزی برای فعالیتهای دانشجویی میشد، در یکی از آنجلسات، پیشنهاد اشغال سفارت آمریکا به وسیلهی یکی از برادران مطرحشد.»
آقای مهندس ضرغامی، در مورد شاکلهی تشکیلاتی اولیهی دانشجویان پیرو خطامام میگوید:
«شاکلهی اصلی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را اعضای انجمنهای اسلامیدانشجویان دانشگاه تهران، صنعتی شریف و پلیتکنیک (امیرکبیر) تشکیلمیدادند. دانشجویان مسلمان دانشگاه صنعتی شریف، پلیتکنیک، دانشکدهیفنی دانشگاه تهران، تقریباً از اول انقلاب جلسات هماهنگی با هم داشتند وسعی میکردند در قبال مسایل انقلاب، مواضع مشترکی اتخاذ کنند، تصمیمبرای تسخیر لانهی جاسوسی هم در همین جلسات اتخاذ شد. البته، ابتدا در یکجمع محدودتر و بعد هم بهطور عمومیتر در انجمنهای اسلامی هر سهدانشگاه. بعد هم دانشجویان مسلمان دانشگاه شهید بهشتی، به این سه دانشگاهاضافه شدند.»
در این میان، حجةالاسلام موسوی خوئینیها، حلقهی وصل و عامل کلیدی ارتباطدانشجویان و امام شد. وی نحوهی تعامل خود با دانشجویان و نیز واکنش احتمالی امام رادر قبال تسخیر جاسوسخانهی آمریکا چنین توصیف میکند:
«اولین باری که طرح تسخیر لانهی جاسوسی (سفارت سابق آمریکا) با بنده درمیان گذاشته شد، یکی به دلیل مشورت در مورد اصل انجام کار و دوم از نظراطلاع و کسب نظر و اجازه از حضرت امام ـ سلامالله علیه ـ بود. در آن زمان،بنده به نمایندگی امام، در صدا و سیما بودم. سه نفر از برادران دانشجو، آقایانمیردامادی، بیطرف و اصغرزاده، طبق قرار قبلی به محل کار بنده ـ در جام جم ـآمدند. ابتدا پس از گفت و گوی کوتاهی، از اوضاع جاری کشور و از عملکرددولت موقت و بازتاب منفی آن در جامعه، خصوصاً در میان نیروهای انقلابی،مبنی بر اینکه سمت و سوی جهت دولت ]موقت[ به سوی آمریکاست، برادرانطرح خود را در میان گذاشتند و در بیان لزوم طرح، اضافه کردند که طبقاطلاعات به دست آمده، یکی از عناصر مهم سیا در پوشش یک دیپلماتآمریکایی وارد ایران شده و گویا به دنبال اهداف خاصی در مقابله با انقلاباست.
به هر حال، ابتدا نظر بنده را جویا شدند که من هم موافق بودم و تایید کردم وسپس پرسیدند که به نظر شما، حضرت امام با چنین اقدامی، موافق خواهند بودیا نه؟ بنده، ضمن تحلیل کوتاهی چنین نتیجه گرفتم که ایشان قطعاً موافقخواهند بود. در اینجا، از من خواستند که بروم قم و طرح برادران را با حضرتامام(ره)، در میان بگذارم و به اطلاع ایشان برسانم و نظر ایشان را بخواهم تادرصورتی که موافق باشند، اقدام شود. بنده با طرح قضیه خدمت امام، مخالفتکردم و دلایل خودم را برای این مخالفت توضیح دادم که برادران نیز قانع شدند وقرار بر این شد که پس از تصرف لانه ]ی جاسوسی[ بلافاصله به اطلاع ایشان(امام) برسانیم و چنانچه مخالفت کردند، سریعاً محل را ترک کنیم و نیز ساعتشروع کار، در همان جلسه، مشخص شد و قرار بر این شد که بنده در ساعتیمقابل در «لانه» حاضر شوم که تا حدودی روشن شده باشد که کار طبق برنامهپیش رود. که همین کار هم انجام شد.»
آقای میردامادی ملاقات با حجةالاسلام خوئینیها را به این شکل بازگو میکند:
«تصمیم بزرگی بود. از ابتدا و قبل از اقدام، درصدد بودیم که در صورت امکان،نظر امام را دریابیم. راهی که به نظرمان رسید این بود که مشورتی با آقایموسوی خوئینیها داشتهباشیم و قبل از اشغال لانه، به جز دانشجویان، تنهاکسی که از قضیه مطلع بود، آقای موسوی خوئینیها بودند. با ایشان مفصلاًمشورت کردیم و تحلیل خودمان را گفتیم که مرکز توطئه علیه انقلاب را سفارتآمریکا میبینیم و تصمیم به چنین کاری گرفتهایم و میخواهیم نظر امام را همبدانیم. تحلیل ما را ایشان قبول داشتند؛ اما در این مورد که نظر امام را جویاشوند، موافق نبودند. ایشان میگفتند ما از مجموعهی نظرات امام، اینطور درکمیکنیم که امام مخالفتی ـ قاعدتاً ـ نباید داشته باشند، اما اگر از ایشان سؤالشود، احتمالاً به دلیل محظوراتی، نتوانند اعلام موافقت کنند و احتیاج به سؤالنیست. موقعی که ما با ایشان صحبت کردیم، فکر میکنم 8 روز تا 13 آبان ماندهبود و دو سه روز قبل از 13 آبان، به مناسبت کشتار دانشآموزان در حکومتنظامی سال قبل، امام پیامی دادند که در آن پیام به پذیرفتن شاه به وسیلهیآمریکاییها اعتراض کردند و (نقل به مضمون) گفتند که بر دانشجویان،دانشآموزان و طلاب علوم دینی است که حملات خود را علیه آمریکا گسترشدهند و خواهان استرداد شاه مخلوع شوند. ما ابتدا تصورمان این بود که موضوعبه امام گفته شده و امام اینطور نظرشان را بیان کردهاند، ولی بعداً که تحقیقکردیم، مشخص شد که اینطور نبوده است و امام از مساله مطلع نبودهاند. به هرحال، این پیام ما را مطمئنتر کرد که اگر این کار را هم بکنیم، در تعارض بادیدگاهها و خواستههای امام نیست و وقتی هم که اقدام شد، حضرت امامحمایت کردند.»
ابراهیم اصغرزاده، یکی از افراد اصلی درگیری در جریان گروگانگیری که به تازگیادعا کرده بود پیشنهاد دهندهی اصلی طرح اشغال سفارت بوده است، در این بارهمیگوید:
«ما تا حالا، بیان نمیکردیم که چه کسی نظر ابتدایی را بیان و طراحی کرده استو از آن پرهیز میکردیم (به دلایل امنیتی) و تصمیم گرفته بودیم که فقط سه نفر ازکسانی که در آن جریان دخالت داشتند، معرفی شوند. ولی اخیراً، روزنامههایداخل کشور، طی مصاحبههایی با دانشجویان ما به موضوع اشاره کردند و منبرای نخستین بار میگویم که این فکر را من طراحی کردم.»
وی در این باره میافزاید:
«سه تن از نمایندگان انجمنهای اسلامی (از جمله من) و از دانشگاههایپلیتکنیک، تهران و شریف طرحی را میآورند در دفتر تحکیم وحدت. آنطرح، طرح تسخیر سفارت آمریکا بود. در اواخر تابستان 58، این طرح راپیشنهاد کردیم و تحلیلمان را هم از اوضاع و شرایط سیاسی که توجیهکنندهیطرح بود، ارائه دادیم. در آن جمع، دو تن از نمایندگان دانشگاههای تربیت معلم وعلم و صنعت، با طرح ما مخالفت کردند. آنها معتقد بودند که اساساً دشمناصلی انقلاب ما، کمونیسم و تفکر منتسب به شوروی است و به طور طبیعی،اگر قرار است حرکتی هم انجام شود، باید با این جهت گیری باشد. البته آن نظر دردفتر تحکیم وحدت، در اقلیت قرار داشت و اکثر اعضای مرکزی با طرح ما موافقبودند؛ اما نکتهای که وجود داشت این بود که با توجه به ارتباطی که ما باحضرت امام، از طریق شورای مشورتی منتخب ایشان، برقرار کرده بودیم وبنایمان بر این بود که هر حرکتی که در دانشگاهها انجام میدهیم، با افکار ونظرات امام، هماهنگ باشد، لازم بود طرح تسخیر سفارت آمریکا را نیز با آناندر میان بگذاریم؛ ولی با توجه به ترکیب آن شورا، میدانستیم که قطعاً افرادی ازآن جمع مخالف اقدام ما هستند و طرح به نحوی لو خواهد رفت. به همین دلیل،ما سه نفر به عنوان پیشنهاد دهندگان طرح، تصمیم گرفتیم موضوع را فقط با دوتن از اعضای شورای مشورتی، یعنی حضرت آیتالله خامنهای و حجةالاسلامموسوی خوئینیها در میان بگذاریم. در آن ایام، آیتالله خامنهای به مسافرت(سفر حج) رفته بودند و در ایران نبودند و به این ترتیب، ما مساله را فقط با آقایموسوی خوئینیها درمیان گذاشتیم. در آن جمع، ابتدا خودمان هم دانشجویانجدیدی را دعوت کردیم تا هستهی اصلی برنامهریزی و طراحی عملیات شکلگرفت و از اوایل آبانماه 58]13[، جلسات برنامهریزی و طراحی جزئیاتعملیات به طور مستمر تشکیل میشد.
با توجه به حساسیت موضوع، سعی میکردیم جلسات بهطور کاملاً سری و درجاهای مختلف تشکیل شود. چون اگر طرح ما لو میرفت، از دو طرف تهدیدمیشدیم. یکی اینکه اگر گروههایی مثل منافقین یا چریکهای فدایی از طرح ماباخبر میشدند، با توجه به انسجام و سازماندهی که داشتند، زودتر از ما به اقداممشابهی دست میزدند و ابتکار عمل را در دست میگرفتند. طرف دیگر همدولت موقت بود، که با توجه به حساسیتی که به آمریکا داشت و از نظر عرفیهم مسؤول امنیت سفارتخانههای خارجی بود، اگر متوجه میشد، به شدتبرخورد میکرد. به همین دلیل، تلاش میکردیم که جلسات به شکل کاملاًمخفیانهای تشکیل شود.»
در این جلسهها، در مورد مسایل گوناگونی بحث و تصمیمگیری میشد. یکی از اینمسائل، انجام دادن فعالیتهای شناسایی لازم، برای اشغال سفارت آمریکا بود. خانممعصومه ابتکار، در این باره میگوید:
«یک گروه به عنوان متقاضیق ویزا وارد سفارت آمریکا شدند، منطقه را شناساییو نقشهی مقدماتی محل ساختمانها و واحدهای داخل مجتمع را تهیه کردند.گروه دیگر، از ساختمانهای بلند خیابان طالقانی و سایر خیابانهای اطرافمشرف به سفارت، نقشهی مجتمع را از بالا تهیه میکرد. گروه دیگری که کوچکبود، وظیفهی تامین غذا و امکانات برای حداکثر سه روز را بر عهده داشت. در آنزمان، هیچکس خوابش را هم نمیدید که اشغال سفارت بیش از این طول بکشد.هدف از این کار، قدرتنمایی و صدور بیانیهای جسورانه بود. تصاویر امامخمینی و سربندهای قرمز با شعار «الله اکبر» نیز باید برای250 دانشجو تهیهمیشد.»
خانم «رجاییفر»، از دیگر دانشجویان پیرو خط امام (ره)، در این باره میگوید:
«بچهها با امکانات محدودی که در اختیار داشتند، توانسته بودند اطلاعاتی رافراهم کنند، به این شکل که خط اتوبوسهای شرکت واحد که از خیابان آیتاللهطالقانی عبور میکرد، آن موقع اتوبوسهای دو طبقه بود. برخی از بچهها کهمسؤول شناسایی محوطهی داخل لانه بودند، با سوارشدن مکرر در ایناتوبوسها و رفت و آمد از جلوی لانه توانسته بودند تا آنجا که دید اجازه میداد،برخی ساختمانها و فاصلهی آن را با در ورودی جنوبی، در داخل خیابانآیتالله طالقانی محاسبه کنند و در آن جلسهی توجیهی، با کشیدن این نقشه برروی تخته آن را برای ما توجیه کردند. به هر صورت، درجهی اهمیتساختمانها، آن موقع خیلی برای ما روشن نبود...ولی در همان ساعات اولیهیتسخیر و با پیداکردن نقشه، توانستیم از محیط، اطلاع کافی کسب کنیم.»
یکی دیگر از دانشجویان در این مورد میگوید:
«من به همراه یکی دو نفر، از طریق هتلی که مقابل لانهی جاسوسی بود،ساختمان سفارت را شناسایی کردیم. رفت و آمدها زیر نظر گرفتهشد، ابعاد محلاجرای طرح با کیلومترشمار موتور، اندازهگیری شد و اینکه کل مجموعهیسفارت در چه مساحتی قرار گرفته؟ ساختمانهای اصلی آن کدام است؟ درهایاصلی و فرعی کجاست؟ و محل پارک ماشینهای سفارت در کجا قرار دارد؟»
سرانجام، هستهی مرکزی دانشجویان پیرو خط امام، طرح برنامهریزی شدهی زیر رابرای حمله و اشغال سه روزهی سفارت آمریکا پیاده کرد.
«به بهانهی تظاهرات روز 13 آبان، از مقابل سفارت عبور میکنیم، وقتیجمعیت از جلوی در سفارت رد شد، حساسیت پلیس برطرف میشود و تصورمیکند که جمعیت کاری با سفارت ندارد. در آن لحظه، با دستوری که یک نفرمیدهد، بچهها به سمت در سفارت حمله میکنند، عدهای از در بالا میروند وعدهای هم زنجیر را پاره میکنند و وارد محوطهی سفارت میشوند. در داخلهم، جمعیت به دو گروه تقسیم میشود. یک گروه، به سمت ساختمانهایاطراف محوطه میرود و یک گروه هم، ساختمان اصلی را که ما شناسایی کردهبودیم، محاصره میکنند. همهی حرفمان هم با آمریکاییها این است که ماکاری با شما نداریم و برای اینکه حساسیتشان تحریک نشود و خدای نکردهتیراندازی نکنند یا کارهای خشنی انجام ندهند، تاکید میکنیم که فقطمیخواهیم در داخل ساختمان یک تحصن موقت داشته باشیم و برویم. به اینترتیب، به آنها نزدیک میشویم و اگر توانستیم به داخل ساختمان نفوذ کنیم آنهارا به گروگان میگیریم و همان زمان معینی که بین 48 تا 72 ساعت بود، در آنجامیمانیم و بعد آنجا را ترک میکنیم.»
یکی دیگر از دانشجویان نیز در مورد نحوهی سازماندهی افراد برای تسخیر لانهیجاسوسی آمریکا چنین میگوید:
«ما سازماندهی کار را 48 ساعت قبل از اجرای برنامه، انجام دادیم. قرار بر اینشد که از هر دانشگاهی، بین 100 تا 150 نفر از دانشجویان شناخته شده و مورداطمینان، دعوت و انتخاب شوند. برای دعوت افراد هم تنها دو سؤال از آنهامیکردیم: 1ـ آیا میتوانید 48 ساعت، بیرون از خانه یا خوابگاه باشید؟ 2ـ آیا باانجام یک کار اعتراضی علیه آمریکا موافق هستید؟ اگر پاسخ منفی میدادند،میگفتیم حق صحبت کردن با هیچ کس دیگری را در این باره ندارید و اگر پاسخمثبت بود، میگفتیم فردا ساعت 8 صبح در فلان نقطهی دانشگاه برای شرکت درجلسهی توجیهی حاضر شوند. در هر دانشگاه، 4 نفر از دوستان، مسؤولمصاحبه و گزینش افراد بودند. در نهایت، عدهای از خانمها و یک عده هم ازآقایان انتخاب شدند.»
خانم رجاییفر، ادامهی ماجرا را اینگونه شرح میدهد:
«بنابر قرار قبلی، بچهها ساعت 30:6 صبح روز یکشنبه 13 آبان، در دانشگاهجمع شدند. پس از توجیه عملیات، قرار شد تک تک به تقاطع طالقانی ـ بهاررفته و بعد از تجمع، به سمت سفارت راهپیمایی کنیم و با استفاده از ابزارآلاتیکه تهیه شده بود، قفل را شکسته و سفارت را اشغال کنیم.»
وی در جای دیگر میگوید:
«اینطور وانمود شده بود که قرار است به مناسبت گرامیداشت 13 آبان، بهسمت دانشگاه تهران حرکت کنیم، ولی دانشگاههای ما در مسیری نبود که ازجلوی لانه بتوانیم عبور کنیم. برای اینکه بتوانیم از این مسیر استفاده کنیم، ازتقاطع خیابان طالقانی و خیابان بهار استفاده کردیم. قرار شد بهطور انفرادی، دراین تقاطع جمع شویم و از آنجا به شکل دستهی تظاهرکننده، حرکت کنیم بهسمت دانشگاه تهران. آرایش صفوفمان هم در جلوی لانهی جاسوسی به اینشکل بود که خانمها در صف جلو حرکت میکردند و آقایان در پشت سر آنها.قرار شد برخی خواهرها که چادری بودند، در وسط صف قرار بگیرند تا بتوانندوسایلی مانند: قیچی، آهنبر و غیره در زیر چادر پنهان کنند و در موقع تسخیر،در اختیار برادرها قرار دهند... برای اینکه ما از بقیهی مردم که توجیه نبودند،متمایز شویم، عکسهایی از حضرت امام، که در قطع کاغذهای A4، چاپ شدهبود و زیر آن عنوان «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» دستنویس شدهبود، دراختیار بچهها قرار گرفت. تا با بندی که روی آن قرار داده شده بود، آن را بهگردنشان آویزان کنند و همینطور بازو بندهایی که روی آن عبارت «دانشجویانمسلمان پیرو خط امام» نوشته بود را به بازویشان نصب کردند. این عده کهدارای این مشخصه بودند، مامور شدند تا بقیه را به خارج از لانه راهنمایی کنندتا جریان تحت کنترل باشد. بعد از تسخیر هم، درها دوباره بسته شد و قفلهاییکه ما با خودمان برده بودیم، به درها زده شد. ما با خودمان اسلحه نداشتیم وصحبت هم شده بود که چون مسلح نیستیم و آنها مسلحند، اگر احتمالاً در حیندرگیری، شهادتی هم صورت بگیرد، مثل تظاهرات قبل از انقلاب، پیکر آن شهیدرا به نشانهی جنایت آمریکا در تظاهراتمان استفاده میکنیم.»
سرانجام در ساعت 30:10 دقیقهی روز 13 آبانماه سال 1358ه.ش، قریب به 50دانشجوی سازماندهی شده، در تقاطع خیابان طالقانی و بهار به سمت سفارت آمریکاحرکت میکردند و لحظهی تاریخی اشغال جاسوسخانهی این کشور اینگونه اتفاقافتاد:
«وقتی جمعیت به در انتهایی لانه رسید، آقای اصغرزاده به من (مسؤولعملیات) اشاره کرد که عملیات را شروع کن، من منتظر ماندم تا صف حدود 50متر از در اصلی سفارت جلو رفت، بهطوریکه پلیس مستقر در محل، منفعل شدو به هیچ وجه احساس نمیکرد قرار است حملهای به سفارت صورت گیرد. درآن لحظه، دستور حمله را با بلندگویی که در دست داشتم صادر کردم و دوستانبه سمت در هجوم آوردند. 4 تن از دوستان، با قیچی آهنبر، مشغول بریدن قفلدر شدند، اما قفل که از فلز سخت ساخته شدهبود، بریده نمیشد. به همینخاطر، زنجیر را بریدند. در این فاصله، عدهای از نردههای در بالا رفتند و واردمحوطهی سفارت شدند. با باز شدن در، بقیهی نیروها به محوطه هجوم آوردندو وقتی احساس کردیم همهی دوستان وارد شدهاند، با زنجیر و قفلی که از قبلخریده بودیم، در را از داخل بستیم. هر جا قفل و زنجیری وجود داشت، خودمانهم قفل و زنجیری روی آن زدیم، تا آمریکاییها امکان خروج از محوطه وجابجایی در درون آن را نداشته باشند. یک تیم دیگر هم به بالای دیوارهایسفارت رفتند، تا کسی توانایی فرار پیدا نکند. بخش اصلی دانشجویان هم بهسمت ساختمان اصلی سفارت که آن را ساختمان مرکزی نامگذاری کرده بودیم،هجوم آوردند و آن را محاصره کردند.
آن هنگام، تلاش اصلی ما یافتن راهی برای نفوذ به ساختمان بود. همهیآمریکاییها درون ساختمان بودند. دوستی از پشت پنجره و با زبان انگلیسیشروع به صحبت کرد و گفت که ما کاری با شما نداریم و هدف دانشجویان آناست که مدت کوتاهی در داخل ساختمان تحصن کنند و از آنها خواست تا در راباز کنند...به دنبال امتناع آمریکاییها از همکاری، تصمیم گرفتیم با زور به داخلساختمان اصلی نفوذ کنیم.»
یکی دیگر از دانشجویان پیرو خط امام، ادامهی ماجرا را به این گونه شرح میدهد:
«تا بچهها داخل سفارت شدند، آمریکاییها رفتند داخل ساختمان اصلی و در رابستند. ساختمان مرکزی، تمام درهایش قفل بود و هیچ راه نفوذی نداشت. پشتآن، زیرزمین مانندی بود که نردههایش را بریدند و وارد آن شدند.»
اشغال سفارت بنا به گفتهی یکی دیگر از دانشجویان، به این نحو ادامه مییابد:
«حدود 20 تا 30 نفر از دوستان، به میلههای آن پنجره آویزان شدند، «یاعلییاعلی» میگفتند، تا اینکه بالاخره، میلههای پنجره کنده شد. وقتی از پنجره بهداخل پریدیم، وضع به هم ریختهای در برابرمان بود، یکی از آمریکاییها باتفنگ به طرف ما نشانه رفته بود و آرام آرام به سمت عقب حرکت میکرد. رئیستفنگدارهای آمریکایی هم بهطور وحشت زدهای، به همکارانش میگفت کهشلیک نکنند. ما همانطور پیش رفتیم تا بتوانیم زیر زمین ساختمان را بهطورکامل اشغال کنیم.»
معصومه ابتکار، در این مورد به نقل از آقای محمد هاشمی اصفهانی ـ همسر خود ـکه از ابتدا در تسخیر لانه حضور داشته است، میگوید:
«نخستین واکنش تفنگداران، پر کردن و کشیدن ضامن سلاحهای خودکارشانبود. تا به این وسیله، به دانشجویان هشدار دهند. وقتی محمد (همسر خانمابتکار) با لولهی تفنگی به سوی خود روبهرو شد، به یادش آمد صبح امروز،برای شهادت آماده شده است. برای ما شهادت، نه یک خطر، بلکه رستگارینهایی بود. مستقیم پلهها را طی کردیم و در حالیکه مانند گذشته، زنان در صفمقدم قرار داشتند، بدون توجه به فریادهای تهدیدآمیز تفنگداران به پیش رفتیم.وقتی چشم دانشجویان به یکی از تفنگداران افتاد، فهمید چرا وی شلیکنکردهاست. او بسیار ترسیده بود و دستهایش از وحشت، میلرزید... برخیتفنگداران، سعی کردند با شلیک گلولههای اشکآور، اجازه ندهند دانشجویانبه طبقات بالا برسند، ولی گاز اشکآور، به طبقهی بالا راه پیدا کرد و خودتفنگداران به سرفه افتادند. این تاکتیک نیز مؤثر نیفتاد و ظرف چند دقیقه،دانشجویان ـ به دلیل تعداد زیاد خود ـ بر تفنگداران غلبه و آنها را خلع سلاحکردند.»
در این میان، دانشجویان سرانجام موفق میشوند تا قبل از نابودی اسناد کاغذی ومیکروفیلمها، به بخشی از آنها دست یابند. یکی از دانشجویان در این مورد میگوید:
«ما دنبال اسناد و مدارک محرمانهای میگشتیم که بتواند ماهیت عملآمریکاییها را، در سفارت، به خوبی نشان دهد. در انتهای یکی از راهروها، بایک دیوار فولادی برخورد کردیم که خیلی مشکوک بود و به نظر میرسید نه یکدیوار، بلکه در مخصوصی است که احتمالاً پشت آن، محوطهی دیگری وجوددارد. صداهای خفیفی هم، از آن سوی دیوار، به گوش میرسید که بعدهافهمیدیم صدای دستگاه خردکن اسناد بوده است.
یکی از گروگانها را که در بازجوییها، فهمیده بودیم توانایی باز کردن قفلهایرمزدار را دارد، به کنار آن دیوار آوردیم و گفتیم باید اینجا را باز کنی. اول امتناعمیکرد، بالاخره با اصرار زیاد، آن در فولادی را که به شیوهی خاصی رمز گذاریشده بود، باز کرد.
وقتی وارد آن محوطه شدیم، دیدیم آنجا دنیایی از میکروفیلم، میکروفیش وانواع وسایل انهدام اسناد موجود است. تعدادی آمریکایی با دستگاههایموجود، مشغول خرد کردن و انهدام اسناد و مدارک محرمانه بودند. بلافاصله،همه را بازداشت و دستگاهها را خاموش کردیم. به این ترتیب، توانستیم بهبخشی از اسناد دست پیدا کنیم. در حالیکه بخش قابل توجهی هم از بین رفتهبود. حدود ساعت 30:1 بعدازظهر، ما کل ساختمان را اشغال کرده بودیم.»
به گفتهی آقای ضرغامی اولین کسانی که پس از تسخیر لانه در محل حاضر شدند،نیروهای سپاه بودند:
«بچههای سپاه و آقای محسن رضایی که آن موقع مسؤول واحد اطلاعات سپاهبود، سریعاً در محل حاضر شدند. به هر حال، تسخیر لانهی جاسوسی در عرضچند ساعت به مهمترین مسألهی کشور، بلکه جهان، تبدیل شد. طبیعی بود کهسپاه، به عنوان مسؤول حراست از انقلاب و دستاوردهای آن، سریع وارد مسألهشود. نیروهای سپاه در این مقطع، حفاظت از سفارت را بر عهده گرفتند کهنیروهای فرصتطلب، دست به حرکتهای انحرافی نزنند و پس از آنکهحضرت امام از اقدام دانشجویان صراحتاً حمایت کردند، آقای رضایی همکاریخوبی با دانشجویان به عمل آورد و امکاناتی را در اختیار دانشجویان قرار داد، تابه خوبی از اسناد و مدارک محافظت شود.»
پس از اشغال کامل سفارت، دستگیری جاسوسان آمریکایی و دسترسی به اسناد ومدارک، نخستین کاری که انجام داده شد، آگاه ساختن امام راحل از چگونگی انجام دادنکار بود. به همین منظور، حجةالاسلام موسوی خوئینیها، طبق برنامهی قبلی، بهسفارت مراجعه میکند؛ ایشان خود در این مورد میگوید:
«پس از ورود به داخل لانهی جاسوسی و آشنایی مختصر با محیط و جریانپیشرفت کار با دفتر حضرت امام (ره) در قم تماس گرفتم و پس از توضیحمختصرق اصلق طرح و مراحل انجام شده برای حاجاحمد آقا، از ایشان خواستم کهسریعاً به اطلاع حضرت امام برسانند و به ایشان ـ از قول من ـ عرض کنند کهنسبت به برادران و خواهرانی که دست به این کار زدهاند، مطمئن باشند کهنیروهای مسلمان و تابع رهبری و مقلد حضرت امام هستند؛ لکن اگر نسبت بهاصل کار، نظر مخالفی دارند، ما منتظر جواب هستیم که پس از قطع تلفن تافاصلهی پاسخ حاج احمد آقا، با مجلس خبرگان تماس گرفتیم و به همانترتیب، جریان را به اطلاع رئیس مجلس خبرگان رساندم. البته صرفاً جهتاطلاع بود و به هر حال، پس از چند دقیقه، حاج احمد آقا از قم تلفنی اطلاع دادندکه حضرت امام (ره) فرمودهاند: «خوب جایی را گرفتهاید، محکم نگه دارید.»پس از این تلفن و اعلام نظر حضرت امام، در درون لانه هیجان و شور و نشاطعجیبی پیدا شد که به دنبال آن، پس از دو سه ساعت که جلسهی علنی مجلسخبرگان شروع شد، حمایت خبرگان نیز از تریبون مجلس، رسماً از اقدامدانشجویان اعلام گردید.»
مجموعهی مطالب بالا که به منظور تشریح وقایع منتهی به تسخیر سفارت از قولشخصیتها و دانشجویان دخیل در این واقعه نقل شد، نشاندهندهی آن است که:
الف) دانشجویان پیرو خط امام، با عملی صد در صد انقلابی و مطابق خواست امام ودر جهت حفظ ارزشهای انقلاب در برابر خطر انحراف، چنین اقدامی انجام دادهاند.
ب) دانشجویان پیرو خط امام، همانطور که خود گفتهاند، در ادعای پیروی بیچونوچرا از امام، صادق بودهاند.
ج) امام، پیشاپیش، از طرح دانشجویان برای تسخیر سفارت اطلاع نداشتهاند، اماسخنان و عملکرد ایشان، حاکی از رضایت قلبی امام از این حرکت انقلابی داشت.چنانچه بلافاصله پس از موفقیت طرح، آن را تایید کردند.
د) ادعای برخی افراد که گفتهاند امام سه روز پس از اشغال لانه، به علت استقبالشدید مردم، این کار را تایید کردهاند، صحت ندارد. و امام به فاصلهی چند ساعت ازواقعه آگاه شده و آن را تایید کردهاند.
خانم رجاییفر در مورد اهمیت تایید حرکت از سوی امام (ره) میگوید:
«برای ما خیلی مهم بود که بدانیم موضع حضرت امام در این باره چیست؟ چونماجرای تسخیر، بعدها طولانی شد و از طرف دیگر، به واسطهی سر و صداییکه به پا شدهبود، فشارها هر لحظه بیشتر میشد و خستگیها و بیخوابیها والتهابات و نگرانی از عدم پذیرش این واقعه توسط امام، جو خیلی سنگینی را درداخل لانه حاکم کردهبود. روز 14 آبان، گمان میکنم ساعت 2 بعد از ظهر بود کهدر اخبار سراسری، جریان ملاقات مردمی حضرت امام پخش شد که امامفرمودهبودند این مرکزی که جوانان ما آن را گرفتند، مرکز جاسوسی بودهاست وبه این شکل این واقعه را تایید فرمودند. این بزرگترین و بهترین لحظهی زندگیمن بود. بعد از تایید ایشان هم، حمایتهای انفجارآمیز مردمی را داشتیم، کهباعث شد این جریان، قوام خاصی به خود بگیرد، خود را کاملتر کرده و ادامهپیدا کند.»
در تکمیل اظهارات بالا باید گفت که مرحوم حاج سیداحمد خمینی، در شامگاه روز13 آبان، به نمایندگی از حضرت امام، در جمع دانشجویان حضور مییابند و سپس به قمبازگشته و رهبر انقلاب را از جزئیات آنچه رخ داده بود، مطلع میسازند. امام هم درسخنرانی خود ـ در روز 14 آبان ـ و به فاصلهی یک روز از اشغال سفارت، آمریکا را«شیطان بزرگ» نامیدند و به سفارت آمریکا لقب «لانهی جاسوسی» دادند و بهطورعلنی، اقدام دانشجویان را تایید کردند و گروهها و دستههای سیاسی مخالف را مجبور بهسکوت و همراهی ظاهری با این اقدام نمودند. البته در فصل بعدی، بهطور مفصل، بهبررسی مواضع و خط امام، در اشغال لانهی جاسوسی خواهیم پرداخت؛ اما به عنوانحسن ختام این بخش، در اینجا به نقل سخنان گهربار پرچمدار انقلاب اسلامی، در اولینموضعگیری علنی، پس از اشغال لانهی جاسوسی اکتفا میکنیم:
«امروز خیانتهای زیرزمینی و توطئههای زیرزمینی... در همینسفارتخانهها... دارد درست میشود که مهمش و عمدهاش مال شیطان بزرگاست که آمریکا باشد. و نمیشود... آنها توطئه... بکنند، یک وقت ما بفهمیم کهاز بین رفت یک مملکتی... و شاه خزائن ما را برده است و در بانکها مقادیربسیار زیادی که ما حالا شاید بعضی از آنها را مطلع باشیم در بانکها سپردهاستو همهی آنها مال ملت است. تا این ]پولها[ را برنگرداند و اگر این ]شاه[ رابرنگردانند، ما طور دیگری با آنها ]آمریکاییها[ رفتار میکنیم.
اینها خیال نکنند که همینطور نشستیم، گوش میکنیم که اینها هر غلطیمیخواهند بکنند، نه خیر اینطور نیست. مساله، مسالهی انقلاب است. یکانقلاب بزرگتر از انقلاب اول خواهد شد. باید سر جای خودشان بنشینند و اینخائن ]شاه[ را او ]آمریکا[ برگرداند و آن بختیار خائن را هم برگردانند... آن مرکزیکه جوانهای ما رفتند، آنطور که اطلاع دادند، مرکز جاسوسی و مرکز توطئهبودهاست. آمریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه کند، پایگاهیهم اینجا برای توطئه درست کند و جوانهای ما بنشینند و تماشا کنند.»