زمان : 13 Aban 1390 - 01:28
شناسه : 41180
بازدید : 4866
روایتی دیگر ازتسخیر لانه جاسوسی روایتی دیگر ازتسخیر لانه جاسوسی

روایتی دیگر ازتسخیر لانه جاسوسی

ظهر روز 13 آبان 58 محمدموسوی خوئینی‌ها با دفتر امام تماس می‌گیرد و در مذاکره‌ای تلفنی با مرحوم سیداحمد خمینی، وی را در جریان حرکت دانشجویان قرار می‌دهد و نظر امام را در این خصوص جویا می‌شود. پس از مدت کوتاهی، از او پاسخ می‌شنود که امام فرموده‌اند خوب جایی را گرفتید، محکم آن را نگه دارید.

صبح روز سیزدهم آبان 58 دانشجویان منتخب از دانشگاههای شریف و پلی تکنیک و ملی گردهم آمدند و دانشگاه تهرانی‌ها نیز همزمان در دانشگاه خود حاضر شدند تا در یک حرکت هماهنگ به سوی ساختمانی که تا آن روز سفارت آمریکا خوانده می‌شد حرکت کنند. عده‌ای باید پس از ورود به ساختمان سریعاً مراجعه و گفت‌وگو با ارگانهای مربوطه را آغاز می‌کردند، برخی باید ورود موسویخوئینی‌ها را تدارک می‌دیدند و گروهی نیز باید امر تبلیغات را برعهده می‌گرفتند. دختران دانشجو نیز باید آهن‌برهایی که برای بریدن قفل و زنجیرها در سفارت تهیه شده بود را زیر چادرهایشان حمل می کردند. همه چیز آماده بود تا ابهت پوشالی آمریکا فروریزد.

ساعت10 صبح 13 آبان 58 دانشجویان انقلابی با سر دادن شعار الله اکبر به طرف سفارتخانه حرکت کردند و قفل و زنجیرهای در را با آهن‌بر بریدند. دانشجویان انقلابی با شکستن در به راحتی در اصلی را پشت سر گذاشتند اگر چه بعدها به واسطه اینکه چند نفر در عکس‌های گرفته‌شده، در بالای دیوار سفارت دیده می شدند همگی بالاروندگان از دیوار سفارت نامیده شدند.

ظهر روز 13 آبان 58 محمدموسوی خوئینی‌ها با دفتر امام تماس می‌گیرد و در مذاکره‌ای تلفنی با مرحوم سیداحمد خمینی، وی را در جریان حرکت دانشجویان قرار می‌دهد و نظر امام را در این خصوص جویا می‌شود. پس از مدت کوتاهی، از او پاسخ می‌شنود که امام فرموده‌اند خوب جایی را گرفتید، محکم آن را نگه دارید.

با فرا رسیدن ظهر، دانشجویان خط امامی، محمد موسوی‌خوئینی‌ها را نیز به میان خود آوردند. با شنیدن خبر موافقت امام جوش و خروشی دیگر در آنها پدید می‌آید و تماس‌ها با نهادها و سازمان‌های مربوط جهت مطلع کردن آنها آغاز شد. یکی باید شورای انقلاب را در جریان می گذاشت و دیگری مجلس خبرگان قانون اساسی را. دانشجویان خط امامی اگرچه می‌گفتند که فقط برای چند روز می‌خواستند لانه جاسوسی را به اشغال خود درآورند، اما دیگر ادامه کار از دست آنها خارج شده بود. مردم از یک سو خواهان ادامه مبارزه ضد استکباری آنها بودند و اسناد موجود در سفارت نیز از سوی دیگر آنها را به ماندن وامی‌داشت. دانشجویان اکنون به نظر می‌رسید که باید خود را برای یک دوره استقرار طولانی در داخل لانه جاسوسی آماده می‌کردند. استقراری که در نهایت 444 روز به طول انجامید.

اکنون 26 سال پس از تسخیر لانه جاسوسی، موسوی خوئینی‌ها در گفت‌وگو با ایسنا به خاطرات روزهای همراهی با دانشجویان برمی‌گردد، روزهایی که به گفته خودش تکرارناپذیرند.

- قصد ما از این مصاحبه، مروری مجدد بر وقایع تاریخی گذشته و بیان جزییات بیشتر است. آقای خویینی‌ها! شما در حادثه 13 آبان و ارتباط آنها با امام خمینی (ره) نقش مهمی را بر عهده داشتید. شرایط آن مقطع زمانی یعنی سالهای 58 و 59 را چگونه تحلیل می‌کنید؟

موسوی خوئینی‌ها: زمانی بعد از وقوع حادثه و پس از گذشت سال‌ها از این واقعه، ماجرا را تحلیل می‌کنیم که مدت‌ها گذشته است و آثارش نیز مشهود است. بنا به همین شرایط، نتایج مثبت و منفی آن را ارزیابی می‌کنیم و در مجموع مشخص می‌شود که این حرکت صحیح بوده است یا خیر. زمانی دیگر سعی می‌شود این تحلیل از نگاه کسانی باشد که تصمیم گرفتند این حرکت را انجام دهند، طبعا آنها با توجه به شرایط زمان خویش و اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان این اقدام را انجام دادند و آن هنگام این حرکت به نظرشان نتیجه مثبت داشته است. من آن شرایط را بیشتر از زاویه نگاه دوم توضیح می‌دهم.

در این مورد باید حوادث قبل از 13 آبان مورد بررسی قرار گیرد؛ در یک توضیح خلاصه باید گفت که انقلاب اسلامی مردم در ابعادی پیروز شده بود اما این پیروزی کامل نبود. یعنی توانسته بودیم از سویی رژیم شاه را ساقط کنیم و با انجام همه‌پرسی، نظام جمهوری اسلامی را تاسیس کنیم؛ از سوی دیگر بعد از انقلاب تقریبا تمام کسانی که مدیریت امور را در دست داشتند تجربه کافی نداشتند. فرماندهان نهادهای نظامی تازه تاسیس هم که مورد اعتماد مردم بودند مثل کمیته‌های انقلاب یا سپاه پاسداران تجربه‌ لازم را نداشتند. در مجموع آن زمان شاهد کشوری بودیم که تقریبا نظام اداری‌اش از هم گسیخته شده بود.

- فضای آن روز جامعه از نظر تسلط نظام بر امور چگونه بود؟

موسوی خوئینی‌ها: طبیعی است با سقوط رژیم شاه و از هم پاشیدن آن، شیرازه ارتش و سایر قوای امنیتی از هم گسسته شود. طبعا در آن شرایط، عناصر وابسته به رژیم سابق هنوز هم در داخل کشور بودند و می‌توانستند عملیات تخریبی انجام دهند. همین‌طور هم بود و به طور فعال اهداف خود را پی‌گیری می‌کردند. از طرفی مستشاران آمریکایی نیز بر حسب سلطه‌ای که در زمان شاه بر ارتش داشتند، هنوز در کشور حضور داشتند و غیر از آنها، عناصر وابسته به آمریکا در میان اقشار مختلف نفوذ کرده بودند. همه آنها توانایی تخریب و بر هم زدن اوضاع را داشتند و همان‌طور که گفته شد یک مدیریت کم‌تجربه قرار بود با همه این عناصر برخورد کند. جدا از همه اینها، تقریبا به طور مستمر در استان‌هایی مثل خوزستان، کردستان، گلستان (گنبد) همواره زمینه‌هایی برای آشوبگری وجود داشت که این جریانات نیز بر نگرانی‌ها می‌افزود. علاوه بر این معضلات، باید ترور مسوولان نظام از بالاترین تا پایین‌ترین سطوح را اضافه کرد؛ به طوری که حتی جوان‌هایی که تنها به صرف علاقه‌شان به انقلاب یک تفنگ به دست گرفته بودند و شب‌ها در کمیته‌ها و خیابان‌ها مراقب امنیت عمومی شهر بودند، ناگهان مورد حمله نیروهای ضد انقلاب قرار می‌گرفتند و ترور می‌شدند. در مجموع باید گفت شرایط آن زمان به هیچ عنوان مساعد نبود و اوضاع کاملا نگران‌کننده بود.

- موضع‌گیری‌ها و اقدامات دولت موقت در برخورد با این مشکلات و معضلات چگونه بود؟

موسوی خوئینی‌ها: علی‌رغم همه حمایت‌های حضرت امام (ره) و مردم از دولت، افرادی در دولت موقت در راس امور بودند که با اوضاع انقلابی آن زمان همراه نبودند؛ بخصوص نخست‌وزیر، مرحوم مهندس بازرگان. مرحوم بازرگان می‌گفت من مثل یک ماشین سواری بنز هستم که باید در یک خیابان آسفالته و هموار حرکت کنم، من بولدوزر نیستم. همان‌طور که در پاسخ قبل گفته شد، شرایط آن زمان هموار و معمولی نبود و انقلاب در هر لحظه با ناهمواری‌ها و مشکلاتی که شرح داده شد روبرو بود. طبیعتا اتومبیل سواری‌ای که فقط در یک جاده صاف و همواره می‌تواند حرکت کند، برای آن اوضاع و احوال که مملو از دست‌انداز و سنگ و موانع مختلف بود، مناسب نبود و با مشکل مواجه می‌شد. لذا دولت موقت با توجه به همین مسائل، توان لازم جهت رویارویی با این آشوب‌ها و بلواها را نداشت و با توجه به بعضی از دیدگاه‌هایش، قاطعیت لازم جهت برخورد با عناصر ضد انقلاب را هم نداشت. البته توجه داشته باشید این تحلیل را از نگاه انقلابیون و بخشی از نیروهایی که به تسخیر لانه جاسوسی دست زدند می‌گویم؛ چرا که خود افرادی مثل مرحوم بازرگان یا همفکرانش این تعابیر را قبول نداشتند و ندارند. اما به تعبیر من آنها قاطعیت لازم در برخورد با نیروهای ضد انقلاب را نداشتند. به عنوان مثال دولت موقت و شخص آقای بازرگان تشخیص می‌دادند که یکی از روسای ساواک در زمان شاه باز هم بیاید و سازمان اطلاعاتی در نظام جمهوری اسلامی را بازسازی و راه‌اندازی کند.

- در این موارد چه دلایلی را عنوان می‌کردند؟

موسوی خوئینی‌ها: توجیه آنان این بود که این افراد در زمان شاه فقط فرمانبردار بودند و بر محور آن رژیم فعالیت می‌کردند، حالا که آن محور عوض شده است طبق خواسته ما عمل می‌کنند. بنابراین می‌توان کسی را که مامور امنیت رژیم سابق بوده است، مجددا در سازمان اطلاعاتی جمهوری اسلامی به کار گرفت. در صورتی که اگر به سابقه برخی از عناصر سابق ساواک مثل مقدم که رییس سازمان امنیت بود توجه می‌شد، می‌فهمیدند که تا آخر عمر رژیم سابق علیه انقلاب و در حفاظت از نظام شاه فعالیت می‌کرد که در خاطرات افرادی همچون قره‌باغی نیز آمده است. طبعا این نگاه سبب می‌شد دولت موقت دست به اقدامات نگران‌کننده‌ای بزند، هرچند که نیروهای انقلابی نگذاشتند و جلوی این اقدامات را گرفتند. دولت موقت در مورد وزارتخانه‌ها نیز همین نگاه را داشت. در مجموع به نظر بنده رفتار دولت موقت در میدان دادن به عناصری که در رژیم شاه افراد موثری بودند مناسب و منطقی نبود، بخصوص آنکه بسیاری از آنها در دوران انقلاب هیچ نوع همراهی نداشتند و خود به خود هیچ وابستگی‌ای به انقلاب اسلامی حس نمی‌کردند.

- مناسبات و روابط دولت موقت با سایر نهادهای انقلابی آن زمان چگونه تنظیم شده بود و سطح همکاری‌شان تا چه میزان بود؟

موسوی خوئینی‌ها: دولت موقت، بخصوص نخست‌ وزیر، با نهادهای انقلابی آن زمان رفتار نامهربانانه‌ای داشتند و از همان ابتدا از جانب دولت موقت نسبت به کمیته‌های انقلاب و بعضی نهادهای انقلابی دیگر همچون سپاه پاسداران و جهاد سازندگی و دادگاه‌های انقلاب نگاه مثبتی وجود نداشت. البته ناگفته نماند این نهادها و سازمان‌ها به دلیل نوظهور بودن قطعا دچار اشکالاتی بودند. این دستگاه‌های برخاسته از انقلاب برای حفظ انقلاب بخصوص در آن برهه از تاریخ کاملا ضروری بودند؛ ولی دولت موقت چنین نگاهی به این سازمان‌ها نداشت و به مناسبت‌های مختلف این نهادها را زیر سوال می‌برد و واکنش آنها نیز موضع‌گیری در برابر دولت بود. این مشکلات را نیز باید اضافه کرد به آن عواملی که پیش از آن تحت عنوان موجبات نگرانی عناصر انقلابی در آن مقطع حساس از انقلاب نام بردم.

- منظورتان از عناصر انقلابی چه گروهی با چه تفکراتی است؟

موسوی خوئینی‌ها: منظورم از عناصر انقلابی افراد خاصی نیست. همچنین گروه بخصوصی را نیز در بر نمی‌گیرد بلکه منظور نسل آن روز است که در بحرانی‌ترین دوران انقلاب در صحنه‌های مبارزه حضور داشتند که خیل عظیمی از افراد جامعه را در بر می‌گرفت. یعنی همه‌ آنهایی که در عرصه‌های انقلاب حضور داشتند نگران این رفتارها بودند، رفتارهایی که از یک طرف در جهت رویارویی با نهادهای برخاسته از انقلاب بود و از سوی دیگر بها دادن به برخی عناصر رژیم گذشته و احیای آن نهادها با همان وضعیت قبل از پیروزی انقلاب.

- از صحبت‌های شما چنین نتیجه می‌گیریم که استعفای دولت موقت صرفا به خاطر تسخیر لانه جاسوسی نبود و قبل از آن نیز دامنه اختلافات دولت موقت با عناصر انقلابی گسترده بود.

موسوی خوئینی‌ها: بله. باید توجه داشت باشید اختلافات دولت موقت با عناصر انقلابی متاثر از اختلافات دیدگاه‌های آنها بود. از یک طرف دولت موقت به‌ویژه رییس دولت موقت و از جهتی دیگر نیروهای انقلابی و در راس آنان امام خمینی در رابطه با وقایع مختلفی که حادث می‌شد موضع‌گیری‌های متفاوت و بعضا متقابل هم داشتند. به عنوان مثال نگاه این دو گروه به آمریکا و موضع‌گیری‌هایشان در برابر این مقوله کاملا متفاوت بود. برای اثبات این مدعا می‌توان به ادبیات هرکدام از این نیروها در مورد آمریکا توجه کرد، آن‌گاه به راحتی این اختلاف دیدگاه را که عرض کردم مشاهده می‌کنید. خواه ناخواه این اختلاف نگاه در مسائلی که بین امام و همه‌ کسانی که امام را معیار و میزان در حرکت‌های انقلابی می‌دانستند و دولت موقت وجود داشت که مخاطرات بیشتری را به وجود می‌آورد. در ضمن وقتی شما در مسائل سیاسی و تحلیل‌های آن وارد می‌شوید، خود به خود بحث حدس و گمان‌ها نیز پیش می‌آید. آن زمان این گمان وجود داشت که نکند در پس تمام این قضایا دست آمریکا در کار باشد. در همین ایام نیز شنیده شد یکی از افراد سازمان جاسوسی آمریکا به ایران آمده و وارد سفارت شده است. خبر ورود چنین فردی آن حدس و گمان را تقویت می‌کرد. در آن فضا و شرایط، تحلیل‌های حضرت امام نیز اکثرا بر این محور بود که چون آمریکا بیشتر از همه از استقلال ایران متضرر شده است، طبیعتا خیلی از مشکلات و معضلات پیش روی ما از آمریکا نشأت می‌گیرد. این تحلیل‌های حضرت امام سبب می‌شد این ذهنیت در نیروهای جوان انقلابی تشدید شود که هنوز هم فشارها به آمریکا بازمی‌گردد.

- پس دانشجویان نیز با توجه به تحلیل‌های حضرت امام خمینی که به آن اشاره کردید، تصمیم به تسخیر سفارت آمریکا گرفتند؟

موسوی خوئینی‌ها: در چنین شرایطی که وصف آن گذشت، بعضی از دانشجویان به این فکر افتادند که اگر آمریکایی‌ها در پشت مشکلاتی که به آنها اشاره شد حضور دارند، باید مرکز تمام این توطئه‌ها و محل نوشتن این سناریوهای شوم در سفارت آمریکا باشد. لذا به نظرشان آمد اگر این محل را تسخیر کنند، شاید بعضی از ریشه‌های این جریانات مشخص شود. علاوه بر این، در همان ایام شاه وارد آمریکا شد. آمریکایی‌ها گفتند فقط بخاطر معالجه، شاه را پذیرفته‌اند اما بخاطر شدت بدبینی نسبت به آمریکا که در کشور وجود داشت و حاصل سال‌ها فتنه‌گری آمریکاییها بود، این توجیه پذیرفته نشد. بیشترین تحلیل این بود که عناصر فراری رژیم در آمریکا جمع شده‌اند و مقصود آن است که شاه را هم به آنجا ببرند و با محوریت او به عنوان یک حکومت منسجم عمل کنند و فعالیت‌های ضد جمهوری اسلامی را سازماندهی کنند. اما آمریکایی‌ها اصرار داشتند هیچ‌کدام از این مسائل و تحلیل‌ها صحیح نیست و صرفا بحث معالجه‌ شاه مطرح است؛ چون در آن ایام کشور دیگری نبود که بتواند همه‌ تجهیزات را جهت معالجه شاه فراهم کند. ضمن آنکه آمریکایی‌ها نیز از عواقب این کار مطلع بودند و آن‌چنان هم راضی نبودند که شاه را در کشورشان نگهداری کنند، باید خاطرات را در کنار هم قرار داد و از مجموع آنها نتیجه‌گیری صحیح داشت. با توجه به فعالیت‌ها و توطئه‌های گذشته آمریکایی‌ها که همگی در جهت مبارزه با نهضت‌های آزادیخواهانه بود، این باور در جامعه وجود نداشت که آمریکا صرفا به خاطر کمک‌های انسان‌دوستانه شاه را پذیرفته است و هیچ انگیزه دیگری ندارد.

- با این حساب ورود شاه به آمریکا فصل مهم و قابل ملاحظه‌ای است که حتی تسخیر لانه جاسوسی نیز متاثر از همین حرکت می‌باشد.

موسوی خوئینی‌ها: بله. با ورود شاه به آمریکا بود که تمام این تحلیل‌ها قوت گرفت و این قطعیت به وجود آمد که آمریکا مرکز تمام مشکلات و فتنه‌ها در داخل کشور است؛ لذا تصمیم بر آن شد برای آنکه هم اعتراضی در سطح جهانی و بین‌المللی نسبت به این اقدام آمریکا صورت گیرد و هم انعکاس گسترده‌ای داشته باشد، سفارت این کشور تسخیر شود. در درجه‌ دوم نیز تحلیل آن بود که فشار وارد کردن به آمریکایی‌ها موجب تحویل دادن شاه خواهد شد و یا باعث می‌شود او را از آمریکا بیرون کنند. تصور عمومی بر آن بود که دست شاه در آمریکا برای توطئه علیه انقلاب باز است. این خلاصه تحلیلی بود که آن زمان از تسخیر سفارت آمریکا ارائه می‌شد. البته شاید تحلیل‌های دیگری هم آن زمان در این رابطه مطرح می‌شد اما عمده دلایل تسخیر سفارت این مواردی بود که عرض کردم.

- آیا انگیزه‌ تمام دانشجویانی که در این کار شرکت داشتند یکسان و بر طبق همین مواردی بود که مطرح شد؟

موسوی خوئینی‌ها: البته نکته دیگری هم وجود داشت و آن اینکه بعضی از دانشجویان می‌خواستند با این حرکت به دولت موقت ثابت کنند جریان ضد آمریکایی بسیار نیرومند و قوی است و دولت باید در رفتار و موضع‌گیری‌هایش نسبت به آمریکا تغییر ایجاد کند. چون در همان ایام، قبل از حادثه 13 آبان 58، نمایندگانی از سوی دولت موقت به الجزایر رفته بودند. در آنجا ملاقاتی بین این نمایندگان و یکی از مقامات بلندپایه‌ آمریکایی – مشاور امنیتی کاخ سفید – صورت گرفته بود که بازتابی بسیار منفی‌ در داخل داشت. بعدها متوجه شدم که حضرت امام نیز از این بابت ناراحت شده بودند، بخصوص اینکه چرا بدون مشورت تصمیم به انجام چنین کاری گرفته‌اند. طبعا چنین دیداری بدون اطلاع اعضای شورای انقلاب و امام قدری سوال‌برانگیز شد و به شک و شبهه‌ها و نگرانی‌ها دامن زد. همان‌طور که گفتم تصور می‌شد یک حرکت ضد آمریکایی در داخل مثل تسخیر سفارت آمریکا هشداری به دولت موقت می‌داد که در رفتارش احتیاط بیشتری به خرج دهد.

- آیا قبل از اقدام دانشجویان در جریان کار قرار داشتید؟ در این زمینه با شما مشورت‌ شد یا نه؟

موسوی خوئینی‌ها: من در جریان اصل تصمیم‌گیری دانشجویان نبودم. یعنی آنها در جمع داخلی خودشان به این تصمیم رسیده بودند اما به شدت مقید بودند که عملی بر خلاف نظر امام انجام ندهند، چون در آن ایام در میان گرایش‌های مختلف در محیط‌های دانشگاهی معمولا دو حرکت بود که یا کاملا در مقابل امام بود یا در بعضی از موارد هماهنگی بسیار مختصری با امام داشتند. یکی از ناحیه مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها بود که از گروه‌های مختلف از جمله چریک‌های فدایی بودند و دیگری از سوی سازمان مجاهدین خلق بود که با تحلیل‌های خاصی که از قبل انقلاب داشتند با شیوه‌ مبارزه حضرت امام موافق نبودند و مبارزات امام را یک حرکت کور می‌دانستند. با این تعبیر، عنوان می‌کردند که دوران مبارزات خیابانی و تظاهرات و اجتماعات مردمی به پایان رسیده است و تنها اصول مبارزه در آن زمان را تحت تاثیر تفکرات مارکسیستی و لنینیستی، مبارزات چریکی می‌دانستند. بعد از آنکه انقلاب بر خلاف میل آنها به پیروزی رسید، با شیوه‌ اداره کشور مخالف بودند. در مقابل این دو جریان، دانشجویان مسلمانی بودند که در انجمن‌های اسلامی دور هم جمع شده بودند. البته آنها مانند آن دو گروه سازمان‌یافته نبودند ولی دارای تشکیلات و نظام منسجمی بودند. شایان ذکر است حتی نام این گروه از دانشجویان با انجمن‌های اسلامی و یا انجمن‌هایی که مجاهدین خلق بودند تفاوت داشت. آنها انجمن دانشجویان مسلمان بودند ولی این گروه از دانشجویان، انجمن اسلامی دانشجویان بودند. یعنی اسلامی بودن را مقدم بر سایر امور می‌دانستند و میزانشان نیز امام و رهنمودهای امام (ره) بود. به همین دلیل خیلی مقید بودند که رفتار و حرکتشان مانند آن دو گروه نباشد و کاملا پیرو خط امام باشند.

- چه شد که دانشجویان پیرو خط امام شما را به عنوان پل ارتباطی با امام خمینی (ره) در نظر گرفتند؟

موسوی خوئینی‌ها: همان‌طور که گفتم، این گروه از دانشجویان مصر بودند که حرکتشان همسو با نظرات امام باشد. لذا تصمیم گرفتند مطلب را به نحوی به اطلاع امام برسانند و از ایشان نظرخواهی کنند.اینجا به این فکر می‌افتند که موضوع را با شخصی در میان بگذارند، به همین دلیل سراغ من آمدند تا موضوع توسط اینجانب به اطلاع امام برسد. من در همان اولین ملاقات به آنها گفتم که این حرکت در مجموع مثبت است ولی از طرفی هم لازم نیست که این موضوع به اطلاع امام برسد؛ چراکه معتقد بودم اگر این حرکت مورد تایید امام هم باشد چون ایشان به هر حال رهبر کشور و بالاترین مقام رسمی کشور است طبعا صحیح نیست که بخواهند این حرکت را تایید کنند و بگویند بروید سفارتخانه‌ای را تسخیر کنید که باید امنیتش توسط مسوولان کشور تامین شود. به دانشجویان گفتم اگر شما بروید سفارتخانه را بگیرید، در همان دقایق اول کاری که می‌خواهید انجام دهید، اگر امام این حرکت را تایید کردند که چه بهتر، در غیر این صورت هم هیچ مشکلی نیست. اعلام می‌کنیم که ما با چنین هدفی می‌خواستیم اینجا را اشغال کنیم و چون امام فرمودند کار درستی نیست آمدیم بیرون و خود این هم حرکت مثبتی است؛ چون به جریان‌هایی که چندان به تبعیت از امام پایبند نبودند ثابت می‌شد جریانی وجود دارد که 100 درصد پیرو دستورات امام است. در نهایت آنها هم پذیرفتند که این حرکت تا قبل از اقدام نهایی به اطلاع امام (ره) نرسد. در ادامه قرار شد من نیز در جمع دانشجویان حضور پیدا کنم، چون اگر امام می‌دانستند من نیز در میان جمع دانشجویان هستم بسیار تاثیرگذار خواهد بود؛ چراکه امام مرا از قدیم می‌شناختند و مورد وثوق ایشان بودم و در مجموع به بنده نگاه مثبتی داشتند. از سوی دیگر اگر مردم و رسانه‌ها ببینند یک روحانی در جمع دانشجویان حاضر است، آنها نیز اطمینان بیشتری پیدا می‌کنند که این جمع غیر از جمع مجاهدین خلق و کمونیست‌هاست. همین اتفاق هم افتاد و من البته با کمی تاخیر به دلیل ترافیک خیابان‌ها به محل سفارت رسیدم.

- امام (ره) چگونه و چه زمانی از این ماجرا مطلع شدند؟

موسوی خوئینی‌ها: من بنا به ارتباط نزدیکی که با مرحوم حاج احمد آقا داشتم، تقریبا هر روز با ایشان تماس تلفنی داشتم ولی ماجرا را نگفتم تا اینکه در روز تسخیر سفارت و در همان دقایق اول با دفتر امام تماس گرفتم و با حاج احمد آقا صحبت کردم. برای ایشان توضیح دادم و گفتم عده‌ای از دانشجویان که کاملا افراد امین و مطمئنی هستند و پیرو نظر امام، آمدند و در اعتراض به سیاست‌های آمریکا چنین کاری را کردند. مرحوم حاج احمد آقا رفت و بازگشت و چند دقیقه‌ای طول کشید، طوری که حتی تلفن را قطع هم نکردم. حاج احمد آقا گفتند دلیل این تاخیر نماز خواندن امام بوده است. من صبر کردم تا نماز امام تمام شد بعد ماجرا را برای امام گفتم. خود حاج احمد آقا بعدا با تعجب به من گفت که امام اصلا نگفتند که صبر کنید یا بگذارید فکر کنم بعد از نماز دوم نظرم را می‌گویم، بلکه بلافاصله گفتند به فلانی بگویید که خوب جایی را گرفتید، آن را محکم نگه دارید. من وقتی نظر امام را برای دانشجویان نقل کردم، شور عجیبی بین آنها حاکم شد و بسیار خوشحال شدند. شاید از اصل حادثه برایشان مهمتر بود که کاری کردند که باعث خرسندی امام شده است. با این تعبیر که خوب جایی را گرفتید و محکم هم نگه دارید.

- پس از آن چه کردید؟

موسوی خوئینی‌ها: بلافاصله بعد از تماسی که با دفتر امام داشتم، با مجلس خبرگان تماس گرفتیم که آن زمان رییس این مجلس آیت‌الله منتظری بود. با توجه به ارتباط نزدیک بنده با ایشان، فکر کردم به ایشان هم اطلاع دهم (خبرگان در آن ایام پیش از ظهر و بعدازظهر جلسه داشت). چرا که یکی از مراکزی که رسانه‌ها همیشه سراغشان می‌روند همین مجلس خبرگان است و اگر از جریان مطلع نباشند ممکن است اظهاراتی شود که صحیح نباشد. دو سه ساعت بعد از صحبت‌های من، خبرگان تشکیل جلسه داد که هم آقای منتظری و هم مرحوم بهشتی - که مدیریت جلسات بیشتر به عهده‌ ایشان بود - در سخنرانی کوتاهی از این اقدام کاملا حمایت کرده بودند. در آن زمان مجلس خبرگان کانون مهمی بود که مسوولیت تصویب قانون اساسی را بر عهده داشت و شخصیت حمایت‌کنندگان (آقای منتظری و شهید بهشتی) هم در آن زمان تاثیر بسزایی داشت. ضمن آنکه همزمان بعضی از دوستان به مجلس خبرگان رفتند و ماجرا را با بعضی از اعضای آن در میان گذاشته بودند. به خاطر دارم مرحوم شهید دادمان مسوول شده بود که به مجلس خبرگان برود و جریان را برای آنها توضیح دهد. ایشان نیز ابتدا شهید دکتر باهنر را دیده بود و جریان را به او گفته بود. تا آنجا که حضور ذهن دارم آن زمان آقای خامنه‌ای و آقای رفسنجانی اصلا ایران نبودند و به مکه رفته بودند. آقای موسوی اردبیلی نیز آن زمان از اعضای شورای انقلاب بود ولی نمی‌دانم که آیا به ایشان نیز اطلاع داده بودند یا خیر.

- آن زمان احتمال اشغال سفارت‌های کشورهای دیگر نیز وجود داشت مانند سفارت شوروی یا سفارت انگلیس؟

موسوی خوئینی‌ها: خیر. البته در آن ایام در داخل جلسه‌های انجمن اسلامی که در دانشگاه تهران یا دفتر تحکیم برگزار می‌شد، برخی از افراد بودند که به شدت طرفدار دولت موقت بودند و اصلا با تسخیر لانه جاسوسی مخالفت می‌کردند. بدین جهت دانشجویانی که مصمم به تسخیر سفارت بودند سعی می‌کردند این افراد در جلساتی که در این مورد تصمیم‌گیری می‌شود حضور نداشته باشند؛ چون فکر می‌کردند اگر آنان نیز در این جلسات حاضر باشند موضوع را با دولت موقت در میان می‌گذارند و دولت نیز قبل از هرگونه اقدامی جلوی آنها را خواهد گرفت. ناگفته نماند تمام دانشجویان مسلمانی که تابع امام بودند طرفدار دولت موقت نیز بودند اما بخش اعظم آنها انتقاداتی نیز به دولت موقت داشتند. در مقابل نیز عده‌ای بودند که بسیار طرفدار دولت موقت بودند. این گروه از دانشجویان به این حرکت اصلا نگاه علمی یا اسلامی نداشتند و در ذهنشان این بود که این حرکت بی‌تاثیر از تحریکات شوروی نیست؛ چراکه تصور می‌کردند در ایران بند ناف هر حرکت ضد آمریکایی و ضد امپریالیستی به شوروی متصل است. در سال‌های اخیر کتابی به نام شنود اشباح منتشر شد که در ارتباط با من یادداشت‌هایی را از مجلات خارجی جمع‌آوری کرده بود و مرا این‌طور معرفی کرد که یک عنصر وابسته به شوروی هستم، تحصیلاتم نیز در دانشگاه پاتریس لومومبا در مسکو بوده است. این کتاب این‌طور می‌خواهد القا کند که چون من از نزدیکان امام بودم، خواسته‌های شوروی را به امام القا می‌کردم، بنابراین آن حرکت‌های تند ضد آمریکایی امام القائات و زمینه‌سازی‌های شوروی بوده است که مهمترین عنصرش من بودم. البته من در مقام تخطئه این نگاه و این کتاب نیستم. هر کسی آزاد است هر طور که می‌خواهد فکر کند. این نگاه و این طرز تفکر آن زمان نمی‌توانست باور کند که یک حرکت ضد آمریکایی کاملا مستقل و خودجوش صورت گرفته که بی‌ارتباط با شوروی است. حتی به خاطر دارم اولین سالی که بنده به عنوان امیر الحاج به مکه مشرف شدم، در تمام نشریات عربستان این مطالب را چاپ کردند که بگویند این کسی که آمده، مارکسیست است و وابسته به شوروی‌هاست و اصلا بزرگ شده‌ مسکو است.

- واکنش حضرت امام خمینی به این‌گونه تحلیل‌ها در آن زمان چه بود؟ آیا این نوع تحلیل‌ها توانست در بین عموم مردم جایگاهی پیدا کند؟

موسوی خوئینی‌ها: یکی از عمده‌ترین عوامل مطرح نشدن این‌گونه تحلیل‌ها در سطح عموم، موضع‌گیری هوشمندانه حضرت امام بود. چون ایشان شدیدا از این حرکت حمایت کردند و تعبیر انقلاب دوم را به کار بردند و حتی فرمودند این انقلاب از انقلاب اول با ارزش‌تر و مهمتر است، از این رو صاحبان این تعبیرها جرأت نکردند که در عرصه‌ مطبوعات و رسانه‌ها و عموم مردم این مطالب را عنوان کنند. لذا این دسته به فکر افتادند حرکت مارکسیستی (از نگاه خودشان) علیه آمریکا را خنثی کنند. بعد مطلع شدیم این دسته قرار است بروند و سفارت شوروی را اشغال کنند و ما نیز با تلاش فراوان جلوی این حرکت را گرفتیم و معتقد بودیم این حرکت، تسخیر سفارت آمریکا را نیز لوث و بی‌معنا می‌کند. ضمن آنکه وجهه‌ آمریکا با شوروی کاملا متفاوت بود؛ چراکه آمریکا کاملا علیه انقلاب ایران موضع گرفته بود. شاه و عوامل او را پناه داده بود و علنا با سیاست‌های انقلاب عداوت می‌ورزید و از 28 مرداد به بعد توطئه‌های این کشور در ایران کاملا مشهود بود. امام نیز از سال 42 به بعد اعلام کرده بود که دشمن اصلی ایران، آمریکاست. لذا این حرکت (تسخیر سفارت آمریکا) معقول و منطقی بود ولی اینکه بخواهیم برویم سفارت هر کشوری که با ما دوست نیست را اشغال کنیم دیگر صحیح نبود؛ چرا که به ‌غیر از شوروی، انگلیس هم بود. باید می‌رفتیم انگلیس را هم می‌گرفتیم؟ از این جهت با اطلاعیه و اعلامیه و هرطور که بود جلوی این حرکت‌ها را گرفتیم و معتقد بودیم اشغال سفارت شوروی هیچ دستاوردی نخواهد داشت، جز بی‌ارزش کردن تسخیر سفارت آمریکا.

- مروری داشته باشیم به حوادث و اقدامات بعد از تسخیر. به عنوان مثال یکی از سوالات در این بخش، برخورد با افرادی است که در لانه جاسوسی آمریکا دستگیر شده بودند؛ چراکه در خاطرات بعضی از این افراد بعد از آزادی‌شان از برخوردهای سخت‌گیرانه و انفرادی‌ها و شکنجه‌ها ادعاهایی به میان آورده‌اند، این اظهارات تا چه میزان صادق است؟ دومین سوالی که در این بخش مطرح است، بحث میانجی‌گری‌ها و مذاکرات جهت آزاد شدن دستگیرشدگان و نپذیرفتن این وساطت‌ها از جانب ایران است؛ تا جایی که گفته می‌شود بعضا با برخی افرادی که جهت مذاکره مانند رمزی کلارک به ایران می‌آمدند برخورد تحقیرآمیزی می‌شد.

موسوی خوئینی‌ها: وجود سلول انفرادی را صد در صد تکذیب می‌کنم. بهترین دلیل هم آزاد کردن تعدادی از زنها و سیاه‌پوست‌ها در همان هفته‌های اول بود. اگر چنین برنامه‌هایی وجود داشت طبیعتا باید در همان لحظات اول آزادی اعلام می‌کردند که شکنجه یا اذیت می‌شدند. ضمن آنکه اساسا دلیلی برای شکنجه آنها وجود نداشت تا بخواهیم اسرار ناگفته‌ای از آنها بشنویم. سفیر و کاردار و تمام مقامات بلندپایه سفارت ایران را ترک کرده بودند و بیشتر کسانی که دستگیر شده بودند کارمندهای اجرایی سفارت بودند. مستشاران نظامی نیز خارج از محوطه‌ سفارت بودند. البته در این میان افرادی بودند که به سبب کارهایی که می‌کردند مثل اقدام برای فرار، چند روزی آنها را به عنوان تنبیه در یک اتاق تنها قرار می‌دادیم. اصلا در آنجا سلول نبود و تنها اتاق بود. به‌علاوه دانشجویان تخصصی در این امور نداشتند. از سوی دیگر، این افراد باید بالاخره آزاد می‌شدند، چطور می‌شود افرادی که هر روز در معرض دید نهادهای بین‌المللی قرار دارند، از صلیب سرخ گرفته تا کشیشی که جهت انجام مراسم‌ مذهبی نزد آنها می‌آمد شکنجه کرد و هیچ ‌کس متوجه نشود؟ اینها کاملا حرف‌های بی‌اساس است و به هیچ وجه مستند نیست.

- در مورد نهادهای بین‌المللی که اشاره شد، ظاهرا آن زمان کمیسیونی بین‌المللی جهت تحقیق جنایات شاه و دخالت آمریکا در ایران تشکیل شد که یکی از وظایفش بررسی وضعیت دستگیر شدگان لانه جاسوسی آمریکا بود. نحوه‌ تعامل دانشجویان با این کمیسیون چگونه بود؟ بحث تحویل دانشجویان به این کمیسیون تا چه حد مورد پی‌گیری قرار گرفت؟

موسوی خوئینی‌ها: دانشجویان هیچ‌گاه با بازدید این نوع کمیسیون‌ها مخالف نبودند اما هیچ‌ وقت بحث تحویل دادن دستگیر شدگان به طور جدی مطرح نبود. البته آن زمان این موضوع عنوان شد که دستگیر شدگان به دولت تحویل داده شوند، ولیکن ما با مشورت حضرت امام به این نتیجه رسیدیم که اگر آنان در اختیار دولت قرار گیرند به لحاظ مسوولیت‌های رسمی بین‌المللی دولت فشار زیادی به ما وارد می‌شود. اما تا زمانی که آنها در اختیار دانشجویان هستند مجامع بین‌المللی نمی‌توانستند فشار زیادی به دولت وارد کنند، چون دولت می‌توانست استدلال کند که ما نمی‌توانیم به دانشجویان فشار آوریم و با قوه قهریه سراغ آنها برویم؛ چراکه هم مردم حامی آنها هستند و هم حرف ما را گوش نمی‌دهند. از این جهت ما معتقد بودیم اگر گروگان‌ها در اختیار دانشجویان باشند، دولت فرصت بیشتر و دست بازی برای مذاکره در مورد آزادی دستگیرشدگان خواهد داشت. لذا آنها در اختیار دانشجویان بودند تا زمانی که قرار شد تحویل داده شوند که 48 ساعت قبل به دولت تحویل داده شدند تا مقدمات رفتنشان فراهم شود.

- آیا اختلافی با شورای انقلاب بر سر همین موضوع وجود داشت؟ و آیا با همین استدلال شورای انقلاب تحویل گرفتن گروگان‌ها را نپذیرفت؟

موسوی خوئینی‌ها: خیر، اصلا چنین درخواستی نبود. قرار نبود دستگیر شدگان را به شورای انقلاب تحویل دهیم؛ چراکه شورای انقلاب هم مانند دولت بود. حتی زمانی که این دو نهاد با هم ادغام شدند بعد از استعفای آقای بازرگان بود که بعضی از این افراد به حکم امام وارد شورای انقلاب شدند و شورای انقلاب کار دولت را هم انجام می‌داد. در مجموع هیچ وقت نه شورای انقلاب، نه دولت درخواست تحویل گرفتن آنها را نداشتند و نه دانشجویان اساسا موافق این کار بودند.

- برای آزاد شدن دستگیر شدگان بحث امتیازگیری از آمریکا هم مطرح بود؟

موسوی خوئینی‌ها: در مورد آزاد کردن دستگیر شدگان باید برگردیم به زمانی که حضرت امام بیمار شدند و از قم به تهران آمدند و در بیمارستان بودند. آن ایام فشار زیادی برای آزاد کردن گروگان‌ها وارد می‌شد. البته به خاطر ندارم چرا آن زمان این فشارها بیشتر شد. به هر حال من با حاج احمد آقا رفتم خدمت امام در بیمارستان قلب و از ایشان پرسیدم که ما بالاخره چه باید بکنیم؟ امام فرمودند بهترین راه ‌حل آن است که تصمیم‌گیری در این مورد را به عهده مجلس بگذاریم. لذا در این مورد دانشجویان هیچ نقشی نداشتند و بحث امتیاز گرفتن از آمریکا هم اگر مطرح بود در حیطه‌ ما و دانشجویان نبود. آن زمان که مجلس تشکیل شد، یکی از اولین اقداماتشان تشکیل یک کمیسیون ویژه با همکاری دولت بود که در آن کمیسیون طرحی تهیه شد که طبق آن طرح، مقرر شد با وساطت الجزایر با آمریکا صحبت شود که کار آزاد کردن گروگان‌ها انجام شود.

- بعضی از منتقدین معتقدند کار آزادسازی دستگیر شدگان با تاخیر صورت گرفت و در انتخابات ریاست جمهوری این قضیه به ضرر کارتر تمام شد و به نفع ریگان. چقدر این تحلیل را با واقعیت نزدیک می‌دانید؟

موسوی خوئینی‌ها: این تحلیل‌ها به اعتقاد من کاملا بی‌اساس است. حداقل من و دانشجوها از این موارد و اینکه کسی رفته باشد مذاکره کرده باشد کاملا بی‌خبر بودیم. ضمن آنکه با توجه به شرایط آن زمان خیلی بعید است این موارد عمدا صورت گرفته باشد و بخواهد مخفی هم بماند.

- چرا آنها در ایران محاکمه نشدند؟

موسوی خوئینی‌ها: خیلی این بحث مطرح بود که دستگیر شدگان حتما در ایران محاکمه شوند، اما اگر این کار هم می‌شد به صورت سمبلیک و نمادین بود؛ چراکه آنها مسوولیت تمام کارهای آمریکا را به دوش نداشتند، بلکه همان‌طور که گفتم گروگان‌ها غالبا از کارمندان معمولی سفارت بودند. ضمن آنکه همه‌ آنها از زمان شاه در سفارت نبودند. از این رو منطقی نبود آنها را محاکمه کنیم. اما از همان اول هم قرار بود به صورت نمادین این محاکمه انجام شود ولی این کار هم به دلیل ناهماهنگی دانشجویان با دولت میسر نشد. علاوه بر این آن زمان امکان جمع‌آوری اسناد علیه آنان وجود نداشت و دستگاه قضایی و مراجع اجرایی کشور در آن زمان توان انجام چنین کاری را نداشتند. کما آنکه می‌بینیم امروز بعد از گذشت مدت‌ها، هنوز نتوانسته‌ایم یک دادخواست علیه صدام تنظیم کنیم.

- آیا همه اسناد به دست آمده به اطلاع همگان رسید یا فقط بخشی از اسناد منتشر شد؟ عده‌ای معتقدند اسناد به صورت گزینشی منتشر شد.

موسوی خوئینی‌ها: دو بحث است؛ یکی بحث چاپ اسناد است که همه چاپ شد و نزدیک به 70 جلد کتاب شده است. بحث دیگر که آن زمان مطرح بود، اسنادی بود که افشا می‌شد که طبیعتا گزینشی بود، چون باید به مناسبت خاصی مطرح می‌شد. اگر شما مجموعه اسناد را ملاحظه کنید، متوجه خواهید شد خیلی از اسناد مناسبتی با آن ایام نداشتند. آن زمان سعی می‌شد اسنادی از صدا و سیما و رسانه‌های عمومی منتشر شود که به نوعی به مساله‌ی آمریکا و عوامل این کشور در ایران مربوط شود.

- آیا تمام اسناد استخراج شد؟ چه اقدامی انجام شد تا آن دسته از اسنادی که تقریبا از بین رفته بودند بازخوانی شوند؟

موسوی خوئینی‌ها: خیلی از اسناد را آنها قبلا پودر کرده بودند و عملا قابل استفاده نبود. البته فعالیت‌هایی جهت خواندن این دسته از اسناد انجام شد اما کار بسیار پیچیده و سختی بود و هزینه‌ بسیار سنگینی داشت. یک سال از ماجرا گذشته بود و آن شور و اشتیاق اولیه هم نبود. دولت هم خیلی از این کار استقبال نمی‌کرد. دانشجویان نیز پراکنده شده بودند و دیگر میسر نبود که آن پودرها جمع‌آوری و سره و ناسره‌اش مشخص و به سندی قابل دسترسی تبدیل شود. جالب است بدانید بخشی از اسناد هم که مجددا بازیافت شدند با تلاش دانش‌آموزان بود که البته یک دانشجوی پزشکی مسوولشان بود. در بازسازی اسناد هم موفق شده بودند و خیلی جلو رفته بودند ولی ادامه کار به نیروها و هزینه‌های سنگینی نیاز داشت که به هر حال عملی نشد.

- به نظر شما اگر دانشجویانی که لانه جاسوسی را در سال 58 تسخیر کردند با تفکرات کنونی‌شان به آن زمان بازمی‌گشتند، دست به چنین اقدامی می‌زدند؟

موسوی خوئینی‌ها: ضرب‌المثلی است که می‌گوید چرخ زمانه به عقب بازنگردد. یعنی اگر فرض کنیم ایران به سال‌های قبل از 57 بازگردد و اگر همان شرایط تکرار شود باز هم همان کار تکرار می‌شود. اما تسخیر سفارت آمریکا در دل آن حوادث معنا پیدا می‌کرد. من اگر در ابتدا کمی از فضای قبل از این حادثه گفتم به همین دلیل بود. شاید سابقه نداشته باشد که امام از هیچ کاری به این شکل تعریف کرده باشند به طوری با هیچ‌یک از اعضای مرتبط با آن هم آشنایی‌ای نداشته باشند جز من و بخاطر آن تعبیر انقلاب دوم را به کار ببرند. زمانی مفهوم و ارزش این تعریف مشخص خواهد شد که شرایط وقت را دریابیم.

منبع: سایت طریق جاوید