تجلّی تجدّد در تاریخ نوین ایران
یادی از دكتر حسين محبوبي اردكاني و نکاتی درباره «تاريخ مؤسسات تمدني جديد در ايران»
.
شادروان دكتر حسين محبوبي اردكاني در سال 1294 خورشيدي در اردكان يزد متولد شد و در 1356 در تهران درگذشت. اين مورخ دانشمند، نكتهسنج و صاحب شيوه، «تحصيلات ابتدايي و مقدمات عربي را در محضر حاج شيخ محمد مدير فراگرفت. دوره متوسطه را در يزد و تحصيلات عاليه را در دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران به پايان رساند و در سال 1351 به اخذ درجه دكتري تاريخ نائل آمد. مدت پنج سال رياست دبيرستان ايرانشهر يزد را برعهده داشت و سالها نيز دبير آموزش و پرورش شهرستان قم بود. در سال 1343 از وزارت آموزش و پرورش به اداره كل انتشارات و روابط دانشگاهي تهران انتقال يافت و به سمت معاون آن اداره كل مشغول كار شد. پس از انتزاع روابط دانشگاهي از اداره كل انتشارات و ادغام «انتشارات» و «چاپخانه» و تشكيل موسسه انتشارات و چاپ، كماكان اين سمت را برعهده داشت. در طول سالهاي خدمت در دانشگاه، بنا به اصرار دوستانش كه به مراتب فضل و كمال او آگاهي داشتند، مدتي نيز در رشته تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني و موسسه تحقيقات و مطالعات علوم اجتماعي به تدريس پرداخت. اجداد استاد محبوبي اغلب از علماي بنام و از امجاد اتقياء بودند. وي فرزند مرحوم آقا شيخ احمد، نجل حاج ملاحسين(معروف به حاجي آخوند) فرزند حاج ملاعلي فرزند حاج آقا محمد بود كه همگي از علماء و بزرگان يزد بودهاند و در اردكان و يزد مرجعيت و حسن شهرت داشتهاند». استاد ايرج افشار درباره سجاياي اخلاقي و رفتاري مرحوم محبوبي اردكاني نوشته است: «محبوبي از معلمان عاليقدر كشور بود. شاگردانش هميشه از وسعت اطلاع و شيريني محضر درسش صحبت ميكنند. اما چون لهجهاش كاملا يزدي بود گاهي مايه شوخي با او ميشد... از نوادر اعضاي اداري كشور بود. راست و درست بود و دقيق. سرِ ساعت مقرر در دفتر كارش بود. چندان كه زيردستانش براي منظم بودن او در رعايت وقت، اين لطيفه را درست كرده بودند كه محبوبي را هر روز هفت دقيقه به هشت ميتوان سرِ چهارراه اميرآباد و بولوار ديد! هيچگاه دير نميآمد و طبعاً به سردي و گرميِ روز و بيماري و گرفتاري خانوادگي و مرخصي استحقاقي و استعلاجي متوسل نميشد. هيچوقت خواهش و درخواستي نداشت. اصلاً و ابداً دنبال اضافهكار و فوقالعاده مقطوع و مزاياي ديگر اداري نبود. در خدمتورزي به دولت به رضايت ارباب رجوع قانع بود.... بسيار دير سفر بود. ولي به قول ناصرخسرو: چون سفر «ناگذشتني» به درآمد، محبوبي گرامي به ديار ديگر بار سفر بست. فوتش در اواخر آبان روي داد. سنش از شصت و سه درنگذشته بود. ولي چند ماه اخير حالش نزار بود، تا اين كه تن خويش را به تيغ جراح سپرد. و پس از چند روز كه بيهوش و بيتوان بود، درگذشت». ايرج افشار باز هم در فضايل او نوشته: «... محبوب حلقه دوستان و همه محققان تاريخ ايران بود. زيرا هم محقق و دانشمندي پركار بود و هم انزواجوي و محجوب و بيشيله و پيله. به هيچ روي تشبثّ كننده نبود. هيچگاه به مبالغه و تملق خود را آشنا نكرد. آرام بود. متين بود. فضيلتها داشت كه به آساني شمردني نيست».
آثار و پژوهشهاي محبوبي اردكاني
از دكتر حسين محبوبي آثار متعددي برجاي مانده كه اغلبي از آنها منتشر شده است و ما اجمالاً در اينجا به معرفي آنها ميپردازيم:
1ـ «الابنية عن حقايقالادويه» يا «روضۀالانس و منفعۀ النفس» ـ در مفردات طب و خواص ادويه و گياهان و معالجات امراض گوناگون.... ـ تأليف موفقالدين ابومنصور عليالهروي، به تصحيح شادروان استاد احمد بهمنيار، به كوشش دكتر حسين محبوبي اردكاني، اسفند 1346. 2 ـ تاريخ تحول دانشگاه تهران و مؤسسات آموزش عالي ايران، انتشارات دانشگاه تهران، 1350. 3 ـ سه جلد مجموعه راهنماي دانشگاه تهران: راهنماي سال 1335 تا 1344، راهنماي 1345 و 1346، و راهنماي 1347، انتشارات دانشگاه تهران. 4 ـ تنظيم و تصحيح مجدد رباعيات منسوب به عمر خيام براساس يادداشتهاي مرحوم سعيد نفيسي. 5 ـ احوال و آثار خوشنويسان، جلد 3 و 4، تأليف دكتر مهدي بياني به كوشش دكتر محبوبه اردكاني ـ اين كتاب 4 جلد است و از سوي انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است. كتاب ديگر دكتر بياني به نام كتابشناسي كتابهاي خطي نيز به كوشش محبوبي اردكاني در سال 1353 به شماره 104 از سلسله انتشارات انجمن آثار ملي منتشر شد. 6 ـ ديوان حسابي ـ شاعر قرن دهم ـ به تصحيح و تحشيه استاد محبوبي در سال 1354 منتشر شد. 7 ـ فهرست تصاوير رجال عصر قاجار: در حدود هفده هزار قطعه عكس از رجال عصر قاجار و ابنيه آن دوره، مضبوط در كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران، به وسيله استاد محبوبي شناسايي شده و براي هر يك از آنها برگه شناسه لازم تهيه گرديده و بخشي از آن منتشر شده است. 8 ـ همكاري با دكتر اصغر مهدوي در تنظيم اسناد و مدارك بازمانده از حاجي محمدحسين امين دارالضرب و حاجحسين آقاي امينالضرب، شامل اوراق، مكاتيب، اسناد، دفاتر تجاري و مملكتي. 9 ـ مجموعه اسناد و مدارك فرخخان امينالدوله: استاد محبوبي با همكاري كريم اصفهانيان، شامل اسناد و مدارك و شرح مأموريت و مسافرت فرخخان امينالدوله به نام مخزنالوقايع كه جمعاً بالغ بر 6 جلد است و طي سالهاي 1344 تا 1357 توسط دانشگاه تهران انتشار يافته است. 10 ـ المآثر و الآثار اعتمادالسلطنه، به تصحيح و تحشيه استاد حسين محبوبي اردكاني، به كوشش ايرج افشار 1361. 11 ـ مقالات تاريخ و رجالشناسي دوره قاجار در دانشنامه ايران و اسلام. 12. مقالههاي متعدد تحقيقي در مجلات معتبر ادبي و فرهنگي همچون راهنماي كتاب، يغما و ... و 13 ـ تاريخ مؤسسات تمدني جديد در ايران، تأليف دكترحسين محبوبي اردكاني، در سه جلد، انتشارات دانشگاه تهران، ج 1 در سال 1354، جلد 2 در 1357 و جلد 3 به كوشش كريم اصفهانيان و جهانگير قاجاريه در 1368 منتشر شده است.
شيوه و منزلت محبوبي اردكاني در تاريخنگاري
حسين محبوبي بيترديد يكي از بهترين و دقيقترين مورخان روزگار ما بود و اهتمام او در جزئيات و دقايق تاريخ معاصر نشانه مقام او در اين عرصه است. وي سند پژوه، خطشناس، عكسشناس، مصحح، توضيحگر و آشناي اغلب مسائل مربوط به دوره قجر و پهلوي بود. بعدها اشتغالاتش در انتشارات دانشگاه تهران و تكميل رساله مهم دكترايش در باب مؤسسات جديد تمدني در اين سرزمين سبب شد كه مسائل تاريخي و فرهنگي ايران از 1320 تا 1350 خورشيدي را نيز بكاود و اطلاع و بصيرتي كمنظير در اين عرصه نيز بيابد. وي در هم نشيني با مورخان و پژوهشگران بزرگ معاصر، و کاوش در اسناد و عکس ها، و دسترسي به كتب و مطبوعات و منابع مهم، و انجام مأموريتهايي نظير تهية راهنماي سالانة دانشگاه و نگارش رسالة تاريخ تحول دانشگاه تهران و آموزش عالي در ايران، به تدريج به يكي از مطلعان درجه اول تاريخ قاجار و پهلوي بدل شد. بدبختانه غليان تاريخ در واپسين سنوات عمرش و بيوفايي عمر به او، كه در اوج شكوفايي و دانايي بود، مجال نداد تا بهرة بيشتري به فرهنگ و تاريخ ايران رساند. ايرج افشار نوشته است: «بيترديد در زمينة تاريخ قاجار از مطلعان و متخصصان بود. رجال عصر قاجاري را بسيار خوب ميشناخت و حضور ذهني عجيب در اين مورد داشت. رابطة خاندانهاي عصر قاجاري و مناسبات ميان آنها را خوب ميدانست. آنچه در موضوع تاريخ قاجار به صورت مقاله در مجلههاي يغما و راهنماي كتاب منتشر ساخت، گواهي است بر اين مدعا.»
جامعيت محبوبی اردکانی در تاريخ و فرهنگ سبب شد تا كتابها و مقالههايي در باب تاريخ آموزش، آموزش عالي، فرهنگ و فرهنگمردان ايران تحرير كند و اين آثار در نوع خود از مراجع درجه اول تحقيق در ايران محسوب ميشود. بيشك هيچ مورخي در تاريخ دانشگاه، نميتواند آثار محبوبي را ناديده بگيرد. چنان كه در تاريخ تحول فكر و تجدد آموزش در ايران، مقالة «دومين كاروان معرفت» از محبوبي، كه در مجلة يغما چاپ شد، نمونهاي عالي از تفحص در اين عرصه است. وي كتابي هم در تاريخ فرهنگ ايران در پنجاه سال اخير تحرير كرده بود كه منتشر نشده و احتمالاً يا نزد خانوادة وي و يا در انتشارات دانشگاه تهران باقي است و اميدواريم چاپ شود. آنچه دربارة آثار تاريخي محبوبي اهميت دارد، اشتمال آنها بر منابع متعدد و دست اول است. وي به جنبههاي كمشناخته و برخي منابع كمياب دسترسي و رجوع داشت و به خوبي اهميت هر موضوع و ارزش هر منبع را ميشناخت. لذا بدور از افراط و فارغ از سطحينگري، در هر مسألهاي غور ميكرد و مقاله يا كتابي پر مايه تهيه تالیف ميكرد. سبك تحرير او در حواشي و توضيحات، كمي به منشيان اواخر عهد قاجار و عصر مشروطه ميماند، اما در تأليفات و مقالات، معاصر و امروزی بود و روشن و مرسل و محكم می نوشت. از ذكر منابع- هرچند به ظاهر كماهميت- غفلت نميورزید و اغلب به منابع دست اول رجوع ميكرد و ارجاع ميداد. نكتة مهمي كه در مورد آثار وي وجود دارد، دشواري دسترسي به مقالات آن مورخ فقيد و پراكندگي آنهاست. اميدواريم فردي آشنا به موضوع، ضمن گردآوري آنها، به صورتي مناسب و يكجا به چاپ برساند. ميتوان به اين مجموعه، برخي مقدمهها و توضيحات بلند تاريخي و يادداشتهاي ديگر وي را نيز ضميمه كرد و كتابي ارزشمند فراهم آورد. كتابي كه بيشك از منابع موثق پژوهشگران در عرصة تاريخ معاصر ايران خواهد بود.
تاريخ مؤسسات تمدني جديد در ايران
اين كتاب، مشتمل بر سه جلد است و تنها جلد يكم در دوران حيات مؤلف انتشار يافت. جلد دوم در ارديبهشت ماه 1357، هفت ـ هشت ماه پس از رحلت محبوبي- منتشر شد و ناشر در ابتداي آن چنين نوشت: «دومين جلد از دورة سه جلدي «تاريخ مؤسسات تمدني جديد در ايران» متأسفانه هنگامي منتشر ميشود كه مؤلف دانشمند آن، چندي است روي در نقاب خاك كشيده است. اين اثرِ تحقيقي، كه در نوع خود بينظير است، حاصل ده سال كوشش مستمر يكي از محققان بزرگ تاريخ ايران است و مبسوطترين كتابي است كه به روش علمي و براساس مراجع معتبر، در اين زمينه به رشتة تحرير درآمده است. مؤلف براي دستيابي به اسناد و مدارك لازم، بسياري از كتب، رسالات، مجلات، نسخ خطي و حتي روزنامهها را به دقت مورد بررسي قرار داده و از آنجا كه در شناسايي سره از ناسره، حُسنِ تشخيص داشته است، به هر سند نامعتبري متوسل نگرديده و اثري از خود باقي گذاشته است كه سالهاي دراز پايدار و به يادگار خواهد ماند.»
هيچ اغراقي در اين توصيف نبود و دانشگاه تهران حقیقتا اثري بسيار مهم را منتشر ساخت. معهذا جلد سوم بيش از ده سال بعد منتشر شد. حال آنكه متن كامل اثر، در سال 1355 در اختيار انتشارات دانشگاه تهران قرار گرفته بود. محبوبي اردكاني در نامهاي به تاريخ 17/3/2535 نوشته بود: «مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ـ عطف به رونوشت گزارش شماره 4956 ـ 25/8/54 و دستور رياست محترم دانشگاه مورخ 26/8، اينك جلد سوم كتاب تاريخ مؤسسات تمدني جديد را از صفحة 814 تا 1297 كه پايان كتاب است تقديم ميدارد. فهرستها و عكسهاي لازم هم بعداً تقديم خواهد شد. نكات لازم مربوط به چيدن مطالب در اوراق قيد شده و بعداً توضيحات اضافي لازم داده خواهد شد. منتظر بذل توجه و دستور اقدام... رياست محترم دانشگاه هستم ـ با تقديم احترام و عرض تشكر ـ حسين محبوبي اردكاني».
جلد سوم، اگرچه به تأخير، سرانجام به همت كريم اصفهانيان و جهانگير قاجاريه منتشر شد و ايرج افشار در مقدمهاي با عنوان «به ياد مؤلف دانشمند» نوشت: «توجه دانشمند فقيد در نگارش كتاب خود بر آن بود كه حتيالمقدور اطلاعاتي از همة مؤسسات و وسايل تمدن جديد اروپا كه از اواسط روزگار قاجارها به ايران رسيده بود به دست داده، نشان بدهد كه هر يك از مظاهر تمدن جديد، اعم از تربيتي و نظامي و فني، چه زمان و با چه نظري به ايران وارد شده و چگونه گسترش يافته و كم و بيش پذيرفته شده است. طبعاً در بعضي از مسائل و مباحث ناچار به ميزاني كمتر و فهرستوار به موضوع پرداخته و به ناگزير منحصراً روزنامهها يا گزارشهاي معدود اداري مأخذ استناد و تحقيق او بوده است.» محبوبي اردكاني در نامة خود به رئيس دانشگاه از عكسهاي مربوط به مطالب كتاب نام برده كه "بعداً تقديم خواهد شد"، ولي در هيچ يك از سه جلد، تصوير يا عكسي ديده نميشود بجز چند عكس از مؤلف كه به ياد او چاپ شده است. اين نقيصه ميتواند در مجلدي تكميلي از طريق تصاوير موجود در آرشيو دانشگاه برطرف شود و حتي با عكسهاي ديگري كه در دسترس آن مرحوم نبوده و بعداً در چند مؤسسة پژوهشي تاريخي طبقهبندي شده، تكميل شود و اين خود تأليف مستقل و ارزشمندي تواند بود و حتي سرفصل رسالة تحصيلات عالي دانشجويان زبدة رشتة تاريخ ميتواند قرار گيرد.
هدف حسين محبوبي اردكاني از تأليف كتاب مفصل تاريخ مؤسسات تمدني جديد در ايران، دقيقاً منطبق با عنوان آن است. او سه حادثة ورود اسلام و تغيير مذهب ايرانيان، حمله مغول و ويراني وطن، و سروكار پيدا كردن با سياست مغرب زمين را «كه به قصد تهاجم و تضعيف برخاسته بودند نه نيت همراهي و همكاري»، اثرگذارترين رخدادهاي تاريخ ايران ميدانست. در اين مورد آخري، اين سياست «به دو زمينة مساعد برخورد كه يكي فقر بود و ديگري جهل. لاجرم خيلي زود به آرزوي خويش رسيد و راه را براي پيشرفت خويش هموار كرد و اين بحثي است بسيار باريك و تاريك كه اگر روشن شود، شايد سرچشمة دفع مشكلات ما و همة مردم مشرق زمين شود. بلي، اگر مردم مشرق زمين به درستي بدانند كه چرا عقب افتادهاند شايد به خود آيند و تكاني بخورند... در اين مطالعه – كه مطلقاً از عوالم سياسي به دور است – گمان ميكنم نخست بايد ديد كه مظاهر تمدن جديد چگونه وارد كشور شد و چگونه مورد عمل قرار گرفت. درست همان طور كه در غرب عمل كردهاند.»(ج 1- يك و دو)
با اين حال، محبوبي هيچگاه موضع مستقل و خاستگاه ايراني خويش را فرو نميگذارد. «انتخاب اين موضوع را نبايد حمل بر غربزدگي كرد. زيرا اولاً مقصود از آن، پيروي از ظواهر تمدن غرب و تقليدهاي بيمايه و سبكسرانه و نفرتانگيز و بيخردانه نيست. ثانياً ما چه بخواهيم و چه نخواهيم مقهور اين تمدن جهانگير هستيم و نه تنها ما بلكه همة مردم دنيا اين چنيناند. منتهي اگر بتوانيم تمدن جديد را در ناحية علم و صنعت فراگيريم و آداب و رسوم و خصوصيات قومي و ملي و مظاهر تمدن قديم خود را نيز نگه داريم – چنان كه ژاپونيها كردند – به راه راست رفتهايم و اين مطلبي است كه محتاج به اثبات نيست و فقط بايد ديد كه راه آن كدام است.»(ج 1، دو و سه)
شايد اين ديدگاه، قدري ساده به نظر آيد و در تقسيمبندي سهگانهاي كه قبلاً ما گفتيم، همان طيف معتدل و ميانه است که به گزینش و تلفیق معتقد بودند، اما دقت در بحث نظري مقدماتياي كه محبوبي در مقدمة جلد يكم آورده نشان ميدهد كه اتفاقاً او خوب موضوع را فهميده و اولاً ميداند كه مفهوم تاريخ دگرگون شده و امور نزديك تر را كه «هنوز جزو زندگي روز و معاصر به شمار ميرود و شايد خيليها آنها را از مسائل تاريخي ندانند»، وي شايستة اعتنا دانسته و بر اين قياس «درصدد جمعآوري و نگهداري مرتب و منظم سوابق مربوط به آنها» برآمده و با رعايت دو نكته از آنها استفاده كرده است: «نخست حذف جنبههاي مزاجگويي و خودستايي و بلندپروازي در مطبوعات داخلي، ديگر توجه به خصوصيات نوشتههاي خارجياني كه در موضوع شرق چيزي نوشتهاند(ج1، همان)
محبوبي منتقد منابع غربيان است، زيرا «ميان اخلاق و آداب و رسوم شرقيان و اروپائيان تفاوت بسيار موجود است كه در نتيجه اروپائيان سطحي و بيتعمق به دشواري به دقايق زندگي شرقيان پي ميبرند و از آن جهت، آداب و رسوم و خلقيات مردم مشرق به نظر آنها غريب ميآيد و نميتوانند اين حقيقت را دريابند كه هر ملتي و فردي خصوصيات اخلاقي منحصر به خود دارد و اين هم هيچ عيب نيست. از اين گذشته متأسفانه غربيان به ناروا حس تحقير و توهيني نسبت به شرقيان دارند... و از آن بدتر آنكه همه چيز را از دريچة منافع و سياست دولت خود ميبينند و هر حسن و امتيازي را اگر با سياست دولت خود موافق نيابند عيب و نقص ميپندارند و بر آن ميتازند و آن را زشت ميشمارند.»(ج1، سه و چهار)
مقدمة مختصر و پنج صفحهاي محبوبي بر جلد يكم كتاب، حاوي ديدگاه نظري او نسبت به تاريخنگاري است. وي: - اولاً بيطرف نيست و از موضع يك ايراني هوادار وطن و آرزومند پيشرفت و ترقي به همه چيز مينگرد. - دوم اينكه هدفي مخصوص داشته و قصد دارد به ديدگاه تكامل و توسعهگرا در كشور مساعدت كند و فاصلة ميان ما و ملل پيشرفته را كاهش دهد. - سوم اينكه منصف است و انصاف در تاريخنگاري را معارض موضع داشتن و بيطرف نبودن نميداند. - چهارم اينكه روش انتقادي دارد و عمدة اين روش را در نقد منابع و مصالح به كار ميگيرد و باور دارد كه تاريخنويس موظف است از سرچشمه مراقبت كرده و گزينشهاي درست و مطمئن انجام دهد. - پنجم اينكه معتقد است در توصيف وقايع، دقت و اعتدال لازم است اما وسواس نبايد داشت. - و سرانجام اينكه تاريخ معاصر را بدون فهم بسترهاي تحول اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و آموزشي نميتوان دريافت. شايد از اين نظر، وي به اصحاب مكتب آنال نزديك ميشود كه عرصههاي خاموش تاريخ را مهمتر از لحظههاي پرهياهوي معروف و مألوف دانسته، به سراغ فهم زيربناهاي تغيير پايدار در حيات انسان و جامعه و تمدن ميروند. البته تاريخ مؤسسات تمدني جديد را نميتوان كتابي واجد خصوصيات آن مكتب تاريخنگاري قلمداد كرد، اما بدان نزديك است. اين كتاب را ميبايد در زمرة تاريخنگاري نوين و ژرفكاوِ معاصر ايراني دانست كه هدف جملگي آنها، درك وضع و سیر خاص تاریخ ایران است. مثلا فهم امتناع تحول، آشفتگي بنيادي در سياست و اقتصاد، و سرانجام نوعي ميل به ناپايداري و برهم زدن تعادل نهادها و روابط موجود به سود اوضاع نامشخص و راديكال و ريسكپذير! گويي ملتي مايل است در ابهام زندگي كند و با هر برنامة روشن و مشخصي، سرِ ناسازگاري دارد. اما حقيقت آن است كه ميتوان با پيگيري ذات و ضمير رخدادها و سير پيدايش و گسترش و دگرگوني آنها، خطِ واضح و روشني از مسير تاريخِ نزديك يا معاصر در ايران را به زنجير ادراك رام كرد و آنگاه فهمي كاملتر از وضع كنوني به دست آورد.
مطالب سه جلد كتاب تاريخ مؤسسات تمدني جديد در ايران، بسيار متنوع و سرفصلهاي آن پرتعداد است. سير حركت آن، ريشهيابي از دوران صفويه است زيرا اين دوران، در يك تلقي تاريخي، بازسازي دولت ملي واحد در سرزمين كهنسال ايران است. محبوبي اردكاني به تفكيك از برخورد ايرانيان و فرنگيان ياد ميكند و هيچگاه به حواشي و توضيحات زائد نميپردازد. به نظر او، هرچه زمان ميگذرد، با بسط تمدن غربي در اروپا، روابط و برخوردها و شناخت طرفين از يكديگر نيز گسترش مييابد.
سراسر جلد اول "تاريخ مؤسسات تمدني جديد"، شرح اين تحولات است تا پايان دورة قاجاريه و چنان دقيق و با ذكر جزئيات كه گاه موجب تعجب است. البته برخي منابعي كه اينك در دست ماست در اختيار مرحوم محبوبي نبوده، اما بسياري از نظرات و نكتهسنجيهاي او بديع، و بدين تفصيل بيسابقه است. خاصه در تأسيس مدارس و كيفيات تحول آموزش جديد در ايران و آمار و امكانات اين مدارس از حيث محصل و معلم و دروس و مصالح مادي و مكانهاي آموزشي.
در جلد دوم، مؤلف قدري به عقب بازگشته و مجدداً تحولات دورة ناصري را باز گفته است. برخي گرايشات و برنامههاي اصلاحي و نمودهاي آن را مطرح كرده و به تفصيل دربارة سپهسالار و اعتضادالسلطنه و امينالدوله و حاجي محمدحسن امينالضرب و مرتضي قليخان صنيعالدوله سخن گفته و آغاز و انجام كارها و افكارشان را برشمرده است.
اينها همه مقدمهاي دقيق و تاريخي است كه خواننده را براي ورود به فصول اصلي كتاب آماده ميكند. از اينجا در بخش بعدي، نهادها و مؤسسات نو و بيسابقهاي را كه تحت اثر اصلاحات جديد و متخذ از تمدن جديد به ايران وارد شده، از ريشه مورد توجه قرار ميدهد و سوابق دقيق و كمنظيري دربارة هر يك بيان ميكند. ابتدا بانك و بانكداري، از بانك جديد شرقي و بانك شاهنشاهي و نشر اسكناس و بانك استقراضي و بانك عثماني و بانك ملي و ... همراه با مسائل اداري و كيفيت امتيازات و اعتبارات و معاملات و خدمات و شعب آن، به نحوي كه تاريخچه دقيق هر يك برخواننده معلوم ميشود. سپس توسعة اداري و مؤسسات مهم مدني و شهري، نظير شهرداري يا بلديه، شهرباني يا نظميه، سرشماري و ثبت اسناد و املاك، تشكيل دفترخانهها، بيمه و شركتهاي آن، تلگراف و پست و گمرك جديد و قوانين و سير تأسيس و تكوين و تحول آنها. بعد راهآهن و سابقة قديم آن تا ساخت راهآهن سراسري با ذكر جزئيات و مشكلات و خصوصيات و ايستگاهها و تأسيسات و آموزشگاهها و صنايع و مسائل مرتبط بدان در طول يك دورة پر افت و خيز تاريخي. همين فهرست كوتاه از جلد دوم براي درك ارزش اين اثر كافي است و به سياق كارهاي ديگر محبوبي، وجود فهارس متعدد و مفيد(كه تنها عيب آن غلطنامهاي در پایان کتاب است)، اين اثر را به كتابي خاص و اساسي در فهم تاريخ معاصر بدل كرده است. سرانجام به جلد سوم ميرسيم. ابتدا تاريخچة تلفن و اولين شركت تلفن، تلفن خودكار و ارتباط با خارجه و ارتباط تلفني كارير با كشورهاي ديگر و گسترش خطوط تلفني در سراسر شهرها و شهرستانهاي ايران، ملي شدن شركت تلفن و ايجاد كارخانههاي تلفن سازي و لوازم مربوطه نظير كابلها و آنتنها و ... سپس حملونقل هوايي از ساخت بالون در ايران تا خريد طياره و ايجاد باشگاه خلباني و ساخت فرودگاه مهرآباد و فرودگاههاي ديگر تا تأسيس هواپيمايي ملي ايران (هما) و آموزشگاه عالي اختصاصي هواپيمايي كشوري.
بد نيست در اختتام اين نوشتار، عبارتی پرمعنا از مرحوم استاد دکتر زرین کوب بيان شود: «مسئلة مهم، ظاهراً موضوع برخورد انسان است با تاريخ. طرز معيشت، طرز فكر، و ميزان پيشرفت در اين برخورد عامل عمدهيي است. براي انسان امروز ظاهراً مسئله اين است كه تاريخ را در چه مسير بايد انداخت. در صورتي كه انسان ديروز غالباً مسئله را اين طور مطرح ميكرد كه تاريخ را چگونه بايد تحمل كرد...».
منابع:
آثار دکتر محبوبی اردکانی به مشخصات درون مقاله، به ویژه تاریخ مؤسسات تمدنی در ایران// تاريخ در ترازو، دكتر عبدالحسين زرينكوب، انتشارات اميركبير، چاپ سوم 1370// سرمايهداري و حيات مادي 1800 ـ 1400، فرنان برودل، ترجمه بهزادباشي، نشر ني، چاپ اول 1372// حسين محبوبياردكاني، نوشته ايرج افشار، مجلّة راهنماي كتاب، سال بيستم، آبان و دي ماه 1356، شماره 8 ـ 10// پژوهشگران معاصر ايران، هوشنگ اتحاد، فرهنگ معاصر، جلد 10، چاپ اول 1385// يادگاري ماندگار از حسين محبوبياردكاني، ايرج افشار، مجلّه آينده، سال 11، شماره 6 ـ7// نادرهكاران (سوگنامه ناموران فرهنگي و ادبي)، به كوشش محمود نيكويه، انتشارات قطره، چاپ اول 1383.
مسعود رضوی.......مجله اطلاعات حکمت و معرفت