فرهنگ
دكتر ابوالقاسم قاسمزاده
*دكتراي علوم سياسي از دانشگاه شيكاگو
فرهنگيبودن و فرهنگيماندن در زمانه ما اگرچه سهل و آسان نيست، اما سختتر از آن «پيرفرهنگ» شدن است.
نه اينكه فرهنگ تو را پير و فرسوده كرده باشد، نه، پيرفرهنگ بودن اوج بلوغ انديشه و چراغ راه آيندگان شدن است.
هر جامعهاي با سوابق تمدني و تاريخي معدودي از اين شخصيتها را دارد كه گذر ايام و تحولات گوناگون آنها را از مسير فرهنگ خارج نميكند و در بازار كسب و كار «كاسبكار فرهنگي» نميشوند.
اينان همچون فانوس دريايي نشانه مسير هستند به سوي ساحل نجات. اندوخته فكري و دانش خود را به سوداگري حراج نميزنند و سوار بر اريكه قدرت نميشوند و نان به نرخ روز نميخورند. سختي زندگي و رنج بسيار را تحمل ميكنند، صبر فرهنگي دارند و از انديشهورزي باز نميمانند.
افتخارند اما فخرفروش نيستند. غرور دارند اما مغرور نيستند، متواضعاند. هميشه در راهاند بيآنكه هدف را گم كنند.
ميراثخوار نيستند، اما ميراثدار فرهنگ خويشاند و براي همين ميراثداري، درشتي بسيار ميشنوند و به عزلت نيز رانده ميشوند. در اين زمانه و در كشور ما چند نفري از انديشمندان چنيناند و معدودند كه پيرفرهنگ ما هستند.
دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن يكي از اين معدود شخصيتهاي فكري و فرهنگي ماست كه اهل انديشه و هنر او را پير فرهنگ مينامند. ادبياتي كه در نوشتن مقالات، انتشار كتابها و مصاحبهها و سخنرانيها از استاد در دست داريم نشان از وسعت دانش او در وادي ادبيات و هنر، در نگرش تاريخي و تمدني و در سياست با تعريف «تدبير امور» دارد.
نگارنده سالهاي سال است كه لذت خواندن و آموختن از اين پيرفرهنگ را دارم و خود را دانشآموزي در برابر آن «معلم» ميبينم. اگرچه يادنامه براي دكتر اسلامي ندوشن بخشهاي گوناگوني از ساحت توليد فكر را ميتواند دربرگيرد، اما به بهانه سير تحصيل دانشجوييام كه به علوم سياسي و جامعهشناسي سياسي بسته شده، قلم استاد در اين بخش نيز متفاوت از ديگران است.
اين تفاوت را در وهله اول در سادهنويسي و به اصطلاح خود «وجدانينويسي» در وادي سياسي ميبينم. همه نوشتههاي دكتر اسلامي ندوشن چه در نقد مشكلات روزانه يا در كندوكاو درباره موضوعهاي خاص و ويژه سياسي چنان از هنر سادهنويسي برخوردار است كه براي همه اقشار مردم آموزنده است و مهمتر از آن سراسر نوشتههاي او اين را نشان ميدهد كه «وجدان ميهني» دارد.
در وادي سياست نوشتن، در اين روزگار، تهمت و افترا، كنايه و ايهام و حذف رقيب متاسفانه نه تنها اصول نگارش شده بلكه روال اخلاقي گرديده است. ورود دكتر اسلامي ندوشن در وادي نشانه همان استثنا از قلم پيرفرهنگ است كه دغدغه وجداني براي ميهن خود دارد.
تنها مشكل را نميشكافد، فقط نمونههاي تاريخي نميدهد يا از تنظيم مقدمه به نتيجه محكوميت افراد-هر فردي مسوول يا غيرمسوول- نميرسد تا خود را رها كند. راهكار پيشنهاد ميكند و عطش تصحيح اشتباه دارد.
وجدانينويسي پاك و بيآلايش نوشتن است و به جاي افسردگي حال، تشويق و ترغيب به شدن بهتر و براي آينده مطلوبتر است. قلم استاد در وادي سياست به تعريف «تدبير امور» جامعه و ميهن در اين ميدان ميچرخد. لاجرم درس اخلاق سياسي را دربردارد و چراغ راه آينده است.
همين چند ماه قبل براي چندمين بار از او مقالهاي در «روزنامه اطلاعات» درج شد كه درباره «آلودگي هوا» بود.
آلودگي هوا تلخترين پديده در جامعه شهري ماست و دكتر اسلامي ندوشن ضمن شرح آن، همه را به مصاف با اين تلخي فرا ميخواند و پيشنهادهاي او براي حل مشكل، از سر دردمندي –بخوانيد وجدانينويسي- براي كودكان، پيران و جوانان كشور است.
قلم را نگه ميدارم كه نسل ما دانشآموزان همين «پيرفرهنگ» هستيم و اگر چند كلمهاي به ياد استاد نوشتم، جسارت بر سياق محبت دانشآموزي به معلم خود است كه پيرفرهنگ وطن است و پايان را با اين بيت سلام از غزل خواجه بزرگوار به محضر استاد تقديم ميكنم:
سلامي چو بوي خوش آشنايي بر آن مردم ديده بر روشنايي