زمان : 15 Mehr 1390 - 00:54
شناسه : 40059
بازدید : 2872
جوان ديروز، فراموش شده امروز جوان ديروز، فراموش شده امروز

جوان ديروز، فراموش شده امروز
محمد  زاده رحماني

اگر اين روزها به پارك هاي محلات سربزنيد سالمنداني را مي بينيد كه با تكيه بر صندلي هاي پارك و بعضا با تكيه بر عصاي خويش آنجا نشسته و با هم صحبت و به عبارت بهتر درد دل      مي كنند. اگر سري به سراي سالمندان كه خدا را شكر هنوز در شهرهاي كوچك باب نشده بزنيد با چهره هايي مواجه مي شويد كه آثار رنج روزگار و بدتر از آن گرد غربت بر چهره هايشان نشسته و فراموش شده اند.

چند وقت پيش به آسايشگاه سالمندان موسسه فاطمه الزهرا رفتم. يكي از پدربزرگ هايي كه در آنجا نگهداري مي شد از پنجره به چشم انداز كوهپايه اطراف نگاه مي كرد و مي گفت سال هاي سال در اين كوهستان دنبال دامداري و كشاورزي بودم تا 11 فرزندم را بزرگ كنم ولي امروز تنها كسي كه احوالي از من مي پرسد يكي از نوه هايم به نام نرجس است كه دانش آموز مدرسه راهنمايي در همين نزديكي هاست و گهگاهي به آسايشگاه مي آيد و دقايقي كنارم مي نشيند!

همچنين در آنجا پاي صحبت مادر بزرگي نشستم كه مي گفت شوهرش در جواني بر اثر سانحه تصادف فوت كرده و او 3 دختر و يك پسرش را با قاليبافي و رختشويي بزرگ كرده ولي امروز در سن 70 سالگي آخرين باري كه پسرش به ديدار مادر آمده 5 ماه پيش است!

انسان تعجب مي كند و از خود مي پرسد چطور ما كه داراي فرهنگ غني اسلامي و ايراني در زمينه احترام به والدين و تكريم بزرگترها هستيم به جايي رسيده ايم كه نه تنها حاضر نيستسم از پدر و مادر خود كه به فرمايش پيامبر اسلام (ص) مايه بركت زندگي و جامعه هستند نگهداري كنيم بلكه اگر بنا به شرايط كاري مجبور شديم آنها را به سراي سالمندان بسپاريم حاضر نباشيم به آنها سرزده و جوياي احوالشان باشيم.

به هر حال در اطرافمان هر روز آدم های بسياری را می بينيم كه زمستان های زندگی را سپري كرده و هم و غم آنها فراهم كردن نيازهاي زندگي و پرورش فرزندانشان بوده و از اين گذشته  نمايندگان کهنسال يک نسلند؛ نسلی که از روزها و سال ها، خاطرات زيادی را در کوله بار عمرشان انبار کرده اند. ما به اين نسل و تجربه هايشان سخت محتاجيم و اين عزيزان هستند كه زندگي امروز را به ما تحويل داده اند و موي سفيد را فلك رايگان به آنها نداده است.

يادمان نرود هر كدام از ما داراي يك فرآيندي در زندگي هستيم و به هر ترتيب به دوران سالمندي مي رسيم. در آیه54 سوره مبارك روم، سیر عمر آدمی و سال های سالمندی او این گونه ترسیم شده است: «خدا همان کسی است که شما را آفرید، در حالی که ضعیف بودید. سپس بعد از ناتوانی، قوّت بخشید و باز بعد از قوت، ضعف و پیری قرار داد. او هر چه بخواهد، می آفریند و دانا و تواناست.»

و بنا به نوشته كتاب كهن ذخيره خوارزمشاهی عمر بر چهار بخش است: یک بخش، روزگار پروردن و بالیدن و فزودن است، و این تا کما بیش پانزده سال و شانزده سال باشد و دوم، روزگار رسیدگی و تازگی است و این تا مدت سی سال باشد و در این مدت، فزودن و بالیدن تمام شود. پس از آن، روزگاری اندک است... که تا مدت سی و پنج سال باشد و بعضی را تا چهل سال و تا این روزگار، هنوز روزگار جوانی باشد و سوم، روزگار کَهْلی است و کَهْل را به پارسی «دوموی» خوانند و در این روزگار، بهری از قوّت جوانی با وی باشد و این تا مدت شصت سال باشد. پس از این، روزگار پیری باشد.»

البته نبايد از وظايف دولت و برنامه ريزان نيز در توجه به سالمندان و نيازهاي آنها غافل شد. بايد در شهرسازي و فضاي سبز شهري، ادارات، كتابخانه ها و مساجد به آسايش و طراوت سالمندان توجه و سيستم تامين اجتماعي و بهداشت درمان به گونه اي طراحي شود كه بيشترين و باكيفيت ترين خدمات را به اين قشر عزيز جامعه ارائه دهد.

پايان بخش اين يادداشت كه مناسبت نهم مهرماه روز جهاني سالمندان نوشته شده بيتي از غزليات حافظ است:

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر

كاي نور چشم من به جز از كشته ندروي