نانش دهید و از ایمانش نپرسید((سفر نامه):کاظم دهقانی)
(سفر نامه):کاظم دهقانی (مشق کویر):در واپسین روزهای تابستان فرصتی فراهم آمد تا بتوانیم دوباره سفری به شمال کشور داشته باشیم. حرکت از یزد، عبور از کویر مرکزی ایران، طی ارتفاعات البرز شرقی و القصه رسیدن به جنگل های زیبا و سواحل دل انگیز مازندران. این خط ارتباط مربوط به جاده ی چوپانان است که تا همین چند سال پیش از جمله راه ها ی بکر و ناشناخته ای بود که عبور از آن کمی هولناک می نمود. اما امروز به لطف سفری تر شدن مردم، این مسیر هم برای خودش رونقی پیدا کرده. از گفتنی های این جاده، یکی این است که از مرکز تا شمال، چهار استان را به هم می پیوندد. یزد، اصفهان، سمنان و مازندران. بهترین آسفالت این راه برای اصفهان و مازندران و متاسفانه بدترین آن برای یزد است. معلوم نیست، یزد چرا در این زمینه از دیگران عقب افتاده و کیفیت راههای بیرونی اش مثل راههای داخل شهر خراب و آبرو بر است؟! بگذریم، از جذابیت های دیگر این جاده عبور آن از سه منطقه ی آب و هوایی است که از گرم و خشک شروع می شود، به کوهستانی می رسد و بالآخره به معتدل خزری ختم می شود.
توفیقی شد که ما چند روزی میهمان قوم و خویش عزیزی بودیم در کیاسر و سپس شبی هم در شاهرود. سفر کوتاه و لذت بخشی بود، خصوصا اینکه بازدید از بخش بسطام و روستای خرقان هم به آن اضافه شد. زیارت دیار زندگی و آرامگاه سلطان العارفین بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی َموهبت فراموش نشدنی این سفر بود. براستی مشتاقان این شیوخ مخلص، چه خالصانه تربت آنان را زیارت می کردند. آنچه اما مرا بدان سامان کشانید؛ سخن شایسته ای بود که عارف خرقانی بر پیشانی سرای خود نگاشته بود که: ” هر که در این سرا به در آید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید؛ چه آن کس که بر خوان خداوند عز و جل به جان ارزد، البته که بر خوان بوالحسن به نان ارزد! “…
آخرین بخش سفر ما بازدید از جنگل ابر بود.حدود یک ساعت جاده ا ی خاکی و کوهستانی را طی کردیم تا رسیدیم به جنگل. جنگلی زیبا و رنگارنگ و به غایت چشم نواز ولی با کمال تعجب خالی از ابر! ابرها از چشم ما مخفی شده بودند. انگار پشت در ایستاده بودند تا ما (کویری ها) از جنگل برگردیم و دوباره سر و کله شان پیدا شود. کما اینکه یک ساعت پس از بازگشت ما دوباره ابر بود و باران و ما با دل و دماغ سوخته و پشیمان از راه رفته!! مسیر آمده را برگشته بودیم !!