زمان : 04 Mehr 1390 - 18:54
شناسه : 39456
بازدید : 3150
پاسخ دقيق آيت‌الله مصباح به شبهه اختلاف ميان روحانيت و تك‌روي با يادآوري نمونه‌هايي از رفتار امام(ره) پاسخ دقيق آيت‌الله مصباح به شبهه اختلاف ميان روحانيت و تك‌روي با يادآوري نمونه‌هايي از رفتار امام(ره)

پاسخ دقيق آيت‌الله مصباح به شبهه اختلاف ميان روحانيت و تك‌روي با يادآوري نمونه‌هايي از رفتار امام(ره)

در دیدار هفته گذشته اعضای اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان با آيت‌الله مصباح یزدی، یکی از دانشجویان سؤالی را درباره همگرایی و وحدت روحانیت به‌عنوان مراجع فکری و عقیدتی جامعه مطرح کرد که ایشان با ذکر مثال و نمونه‌هاي تاريخي جالبي از رفتارهاي امام راحل به این سوال پاسخ گفت.

به گزارش رجانيوز، پرسش اين دانشجو در مورد آن چيزي كه برخي رسانه‌هاي فتنه از آن به‌عنوان اختلاف ميان روحانيت ياد مي‌كنند.

در طي دو ماه اخير به‌ويژه پس از اعلام موجوديت جبهه پايداري رسانه‌هاي جريان فتنه با همراهي برخي از رسانه‌هاي منتسب به طيف‌هاي مدعي اصولگرايي تلاش كردند كه جبهه پايداري را به‌عنوان عامل تفرقه معرفي كنند و در اين زمينه حتي مدعي شدند كه جبهه پايداري با فعاليت تحت رهبري معنوي آيت‌الله مصباح در مسيري حركت مي‌كند كه نتيجه آن انشقاق و اختلاف ميان روحانيت است.

در يكي از اين موارد، روزنامه منسوب به قاليباف مدعي شد كه جبهه پايداري با سوء استفاده از آيت‌الله مصباح، قصد دارد ايشان را مقابل آيت‌الله مهدوي‌كني قرار دهد.

اما در حالي كه اعضاي جبهه پايداري هر يك با بيان خود به اين شبهات پاسخ داده و آن‌ها را رد مي‌كردند، دقيق‌ترين پاسخ را شخص آيت‌الله مصباح در پاسخ به دانشجوي عضو جامعه اسلامي دانشجويان بيان كرد.

اين دانشجو به‌عنوان مقدمه سؤال خود گفت: «انقلاب اسلامی پس از رحلت امام خمینی گردنه ها و حوادث سنگینی را طی کرد که اگر در کنار مقام معظم رهبری، به تعبیر حضرتعالی سرباز و به تعبیر ما سردارانی چون حضرتعالی وجود نداشتند، معلوم نبود ارزش‌های انقلاب اسلامی و آرمان امام خمینی به سرمنزل خود در این مقطع فعلی برسد. در واقع مهم‎ترین نتیجه ای که ما در دوران زعامت امام خامنه ای و مجاهدت‎هایی که علمایی چون حضرتعالی به‌ویژه در دوران اصلاحات و بعد از آن داشتید، گرفتیم، بحث مقاومت و پایداری بر ارزش‌ها و گفتمان انقلاب اسلامی بود.»

وي ادامه داد: «در حوادثی که از انتخابات دولت نهم به بعد به وقوع پیوست، چیزی که همیشه ما را نگران می کند بحث مرجعیت سیاسی، اجتماعی و فکری روحانیت در بدنه اجتماع است. خیلی ها می خواهند مرجعیت (به معنای مرجعیت شیعه) را در افکار عمومی از مرجعیت فکری و عقیدتی بیندازند و یکی از چیزهایی هم که می توانند در این مسیر دنبال کنن،د این است که بگویند روحانیت در بین خودشان اختلاف‌هاي جدی و شدید دارند. دامن زدن به اختلافات میان چهره های شاخص روحانیت (البته جسارتاً برخی مثل آقای هاشمی اگرچه لباس روحانیت دارند، اما در جامعه به‌عنوان یک روحانی اصیل شناخته نمی شوند، منظور روحانیت اصیل است) مثل حضرتعالی یا کسانی که در حوزه های علمیه هستند و تریبون‌های عقیدتی و فکری را بر عهده دارند، بزرگ جلوه دادن عدم همگرایی و اینکه بگویند اینها نمی توانند باهم سر یک میز بنشینند، دشمنان این را هم دنبال می کنند که یکی از دغدغه های ماست که وظیفه داریم خدمت حضرتعالی بیان کنیم تا از رهنمودهای حضرتعالی استفاده کنیم.»

آيت‌الله مصباح يزدي در پاسخ به اين سؤال با بيان اينكه "توقع اينكه یک مجموعه ای که همگی حسن نیت دارند و هدف واحدی هم دارند، در مسایل جزيی یک طور فکر کنند و یک طور تشخیص بدهند، انتظار بجایی نیست"، گفت: البته باید در این جهت سعی و تلاش کرد اما این توقع قابل برآورده شدن و بجا نیست.

وي با يادآوري يك نمونه در اين زمينه ادامه داد: در اوایل انقلاب، در برهه ای از زمان در نهضت روحانیت، دو شخصیت شناخته شده وجود داشتند که عکس‌هایشان با هم چاپ می شد. یکی امام بود و یکی شخص دیگری. البته بعضی مراجع دیگر هم در قم، مشهد، تهران و... بودند که آنها هم همگی مورد احترام بودند اما در این حد شهرت به‌عنوان رهبری نهضت نبودند اما مسایلی پیش می آمد که گاهی حتی این دو نفر از مراجع هم نمی‌توانستند تصمیم واحدی بگیرند.

رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني در مورد يك نمونه عینی که خود در آن حضور داشته گفت: دفعه اول که امام را دستگیر کردند، ابتدا کسی از ایشان خبری نداشت و بعد از مدت‌ها کم کم جایشان معلوم شد و برخی افراد با ایشان توانستند ملاقات کنند. مدتی امام منزلی در داودیه تهران داشتند تا اینکه ایشان آزاد شد و به قم برگشت.

وي افزود: رژیم می خواست از این فرصت استفاده کند و بگوید که با امام آشتی کردند. کوچه امام را آسفالت کردند و برق کشی شد و رفت و آمد وزيران به منزل امام باز شد و... یک روز جریانی پیش آمد که امام راجع به این موضوع خیلی حساسیت داشتند و این موضوع به دست یکی دیگر از مراجع در حال اجرا بود و عملی می شد اما امام با آن مخالف بود. طوری بود که امام دلیل روشنی هم برای اینکه این کار خطا است، نداشتند. بعضی وقت‌ها دلیل روشن داریم که بگوییم این کار غلط است اما امام دلیل روشنی نداشتند و فقط می فرمودند که فلانی را دریابید و نگذارید این کار را انجام بدهد. این در حالی بود که دلیل روشنی هم نمی توانستند بیان کنند.

آيت‌الله مصباح با بيان اينكه "برخی دوستان جوان‌تر بنا را بر اين گذاشتند که با این دو بزرگوار (امام و شخص دیگر) جلساتی بگذارند که نظرات‌شان به هم نزدیک شود تا نکند شکافی به‌وجود بیاید"، اضافه كرد: بالاخره بعد از رفت و آمدهای زیاد که بنده هم جزو آن‌ها بودم، (بعضی از آن جمع بعداً شهید شدند و برخی هم الآن جزو مراجع هستند)، امام فرمودند "اگر نظر آقایان این است که اصل کار را به مشورت بگذارند و طبق نظر اکثریت عمل کنند، من این کار را نمی کنم! چون واجب شرعی من است و نمی توانم کوتاه بیایم. اما اگر در کیفیت کار می گویند مشورت کنیم، چون عمل کردن بر طبق نظر اکثریت را مفیدتر می دانم، حاضرم به مشورت بنشینم. اما نمی‌توانم اصل کار را به مشورت بگذارم چرا که واجب شرعی را تشخیص داده ام و باید انجام بدهم".

وي با طرح اين سؤال كه "اگر من و شما بودیم، چه می شد؟ وقتی می دیدیم امام روی موضوع خیلی حساسیت دارد که باید این کار انجام شود و آن کار انجام نشود، چه کار می کردیم؟"، گفت: با این نظر که توقع داشته باشیم همگی با هم یک طور فکر کنیم، چه نتیجه ای می گیریم؟ اگر منتظر بودیم که نظر واحدی ایجاد شود، باید آن کار را ترک می کردیم. چون وحدت نظر پیدا نمی شد. یا باید کار ترک می شد تا به وحدت نظر برسیم یا باید به نظر یک نفر انجام می شد. گاهی اینچنین مواردی پیش می آید.

استاد علوم عقلي و نقلي حوزه علميه قم تصريح كرد: اگر همیشه منتظر باشیم که در هر کاری مشورت کنیم و نظر واحدی اخذ شود یا به نظر اکثریت عمل کنیم، خیلی کارها دیر می شود و باید ترک شود. اما اگر آدم تشخیص داد که اگر این کار انجام نشود، وقتش می گذرد و یک خطر جدی متوجه نظام است، نمی تواند منتظر همفکری باشد، بالاخره یک نفر باید خطر کند.

وي با تأكيد بر اينكه به‌صورت کلی اين مطب را مي‌گويد و همیشه اینطور نيست، گفت: اصل بر این است که با کسانی که حسن نیت دارند و هدف واحدی دارند، تبادل نظر کنیم و سعی کنیم نظرات‎مان را به هم نزدیک و وحدت نظر پیدا کنیم، اما گاهی چیزهایی پیش می آید که اگر انسان بخواهد با نظر اکثریت یا حتی نظر کل عمل کند، اصل مطلب از بین می رود و دیر می شود.

آيت‌الله مصباح گفت: باید سعی کنیم افراد را بهتر بشناسیم و اگر نظرات افرادي که حسن نیت دارند، با ما مخالف شد باز هم نبايد به آنها جسارت کنیم، چراكه اختلاف سلیقه طبیعی است. دو نفر پزشک حاذق صد در صد برتر دنیا هم در تشخیص یک بیماری اختلاف نظر دارند، حالا اگر یکی را عمل کردیم و دیگری را عمل نکردیم، نباید به دیگری فحش بدهیم و بگوییم که تو بد فهمیدی.

وي با تأكيد بر اينكه ما نسبت به آنهایی که سوابق خوبی دارند و امتحانات خوبی داده اند، چه نظرات‌شان موافق و چه مخالف ما باشد، بايد احترام بگذاریم، بيان داشت: در عمل هم باید تا جایی که ممکن است سعی کنیم نظرات به هم نزدیک شود و وحدت نظر داشته باشیم اما گر دیدیم یک جایی نشد، نگوییم اینها استبداد به خرج دادند و تک‎روی کردند، چون گاهی چاره ای نیست.

رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني افزود: در بسیاری از موارد، امام مجبور بود تک‌روی کند. اگر امام می خواست نظر دیگران را جلب کند، کاری پیش نمی رفت. امروز هم خیلی جاها هست که مقام معظم رهبری عیناً در اینچنین موقعیت‌هایی قرار می گیرند البته نه مثل امام، چون آن موقع شرایط خیلی حساس بود اما به هر حال چنین مواردی پیش می آید که انسان باید ببیند یا مسأله تفویت می شود و خودش اقدام کند یا اینکه منتظر بماند که دیگران توافق کنند تا جایی که کار به عقب بیفتد و گاهی هم کلا ترک شود.

وي در ادامه گفت: ما از یک طرف باید نسبت به افراردي که تجربه و شناخت خوبی از آنها داریم، حسن نظر داشته باشیم و احترام و تأییدشان کنیم و در شرایط مخالفت بدگویی نکنیم، اما آنچه محور اصلی و جهت کار ما را تشکیل می دهد، فکر رهبری است كه بايد سعی كنیم آن را بهتر بشناسیم و دنبال کنیم، چون من که کسی را نمی شناسم که به اندازه ایشان تجربه مثبت مطمئنی داشته باشد.

آيت‌الله مصباح تصريح كرد: البته باز هم عرض می کنم که این معنایش این نیست که دیگران را تخطئه کنیم و بگوییم که سوء نیست دارند، بلکه تشخیص‌شان است و شاید اشتباه باشد.

وي در پايان با بيان اينكه "توصیه شما را ما هم به چشم می پذیریم که سعی کنیم از نظرات دیگران استفاده کنیم"، اظهار داشت: اگر جایی هم کاری می کنیم، دل‌مان می‌خواهد که وحدت نظر داشته باشیم اما گاهی اوقات به جایی می رسیم که اگر انسان بخواهد منتظر باشد تا نظرات دیگران را جلب کند، مسأله تفویت می شود و وقتش می گذرد، لذا انسان ناچار است خطر کند و هرچه اتهام هست به جان بخرد و ناسزا را هم بشنود تا بعد از چند سال معلوم شود که خیلی اشتباه نمی گفته است.