زمان : 04 Mehr 1390 - 16:18
شناسه : 39451
بازدید : 4023
یادی از شهدای شکست حصرآبادان در ابرکوه: شهید محمد فلاح زاده یادی از شهدای شکست حصرآبادان در ابرکوه: شهید محمد فلاح زاده

یادی از شهدای شکست حصرآبادان در ابرکوه: شهید محمد فلاح زاده

ابرکوه سرپرستی یزد فردا:در يكي از روزهاي بزرگ خدا هنگامي‌كه اذان مغرب و عشاء را گفته بودند و در سومين ماه از فصل سرد پاييزي كودكي در خانواده اي متدين و مذهبي پا به عرصه‌ي وجود نهاد.

خانواده‌ي او به خاطر ارادتي كه به خاتم الانبياء محمد مصطفي داشتند نام او را محمد يعني پاك و بي آلايش نهادند محمد در تاريخ7/9/1333 به دنيا آمد شش سال كودكي را در دامان مادري مهربان و دلسوز گذراند و سپس وارد مدرسه‌ي ششم بهمن شد و تا كلاس اول راهنمايي را درس خواند او به نماز و روزه خيلي اهميت مي‌داد و هميشه با خواندن قرآن اوقات بيكاري خود را پر مي‌كرد به كتابهاي زيادي از قبيل قرآن-مفاتيح-كتابهاي امام (ره)و آيت الله دستغيب-صحيفه السجاديه و كتابهاي ائمه و دعا-نهج البلاغه و نوحه سرايي علاقه مند بود.

او هميشه در راهپيماييها و نماز جماعت شركت فعال داشت از خصوصيات بارز او اين بود كه هيچ موقع بي وضو نبود و اخلاق خيلي خوبي داشت و با همه برخورد خوب داشت او پيرو ولايت و رهبري بود و خيلي انقلابي و مذهبي بود و هميشه شبها اعلاميه هاي امام را پخش مي‌كرد و از دستورات امام پيروي مي‌كرد و اگر كسي در مورد امام و روحانيت حرفي مي‌زد كه خوشايند نبود خيلي ناراحت و عصباني مي‌شد.

با نوارهاي ترانه خيلي مخالف بود و هميشه افراد را امر به معروف و نهي از منكر مي‌كرد حتي يك دفعه فردي را كه از دوستانشان بودند و علاقه اي به نماز جمعه نداشتند او را علاقه مند به نماز كرد و هيچ موقع نماز جمعه را ترك نمي‌كرد او هميشه در مورد مسائل سياسي و خدا و پيغمبر بحث مي‌كرد حتي آنقدر حساس به اين مسائل بود كه بدنش شروع به لرزيدن مي‌كرد او به كارهاي كشاورزي هم علاقه‌ي زيادي داشت.

محمد در سن 21 سالگي ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج يك فرزند پسر بود كه نامش را مهدي گذاشت او به فرزندش خيلي علاقه داشت و هميشه دلش مي‌خواست وقتي فرزندش بزرگ شد يك فرد مؤمن و با خدايي باشد او آرزويش اين بود كه افراد نماز بخوانند و هيچ وقت مساجد را خالي نگذارند تا قرآن و انقلاب پايدار بماند و بزرگترين آرزويش شهادت بود

او در شيراز شغل بنايي(نازك كار)داشت و سپس هنگامي‌كه فهميد سپاه پاسداران نيرو مي‌گيرد براي ثبت نام به سپاه رفت و شغل پاسداري را برگزيد او به اين شغل هم حساس بود و هميشه مي‌گفت انسان وقتي در لباس پاسداري مي‌رود احساس مسؤليتش زياد است و انسان بايد بداند كه چه كاري را بايد بكند.

از خصوصيات بارز اخلاقي او خوش رفتاري و فقيري و مظلوميت او بود محمد در سن30 سالگي راهي ميدان حق عليه باطل شد و همان دفعه‌ي اول كه به جبهه رفت در منطقه‌ي فياضيه در عمليات ثامن الائمه مورد هدف قرار مي‌گيرد و در تاريخ5/7/1360 به شهادت مي‌رسد و نداي ارجعي الي ربك را سر مي‌دهد و به لقاي معبودش مي‌شتابد.

http://www.yazdfarda.com/images/news/actual/?img=39451_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%D9%81%D9%84%D8%A7%D8%AD%20%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87.jpg

شهید از نگاه دیگران

مادر بيمارم را به شيراز آورده و در بيمارستان بستري كرده بوديم. محمد تازه عضو سپاه پاسداران شيراز شده و مسئوليت مهمي‌را به عهده گرفته بود،براي ملاقات مادرش بيست دقيقه مرخصي گرفته و به بيمارستان آمده بود. خوب يادم هست با عجله وارد اتاقي شد كه مادرم در آن بستري شده بود. آخر قول داده بود هر چه زودتر به ستاد و به حالت آماده باش برگردد. لباس نظامي‌چقدر برازنده‌ي تنش بود يكي از اقوام كه در كنار ما حضور داشت پست جديد محمد را به او تبريك گفت امّا محمد در پاسخ،خيلي قاطع اظهار داشت:«اين شغل و اين لباس فقط مسئوليت دارد،تبريك و مبارك باد ندارد. »

نامش محمد و رفتارش نيز كاملاً متأثّر از رفتار پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمد مصطفي(ص)بود. هميشه در سلام كردن پيش دستي مي‌كرد. بسيار مهربان و متواضع بود و از محبت مخلصانه و بي شائبه اش نسبت به ديگران هرگز دريغ نمي‌كرد. محمد لياقت همجواري با خدا را داشت از خاكيان نبود پس به افلاكيان پيوست.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد