زمان : 17 Shahrivar 1390 - 19:52
شناسه : 38482
بازدید : 5122
بیایید براي همه بيماران دعا كنيم خصوصاٌ كساني كه همه اميدشان خداوند است بیایید براي همه بيماران دعا كنيم خصوصاٌ كساني كه همه اميدشان خداوند است

بیایید براي همه بيماران دعا كنيم خصوصاٌ كساني كه همه اميدشان خداوند است

وارده به یزدفردا :محمد از یزد :حال والدین بیمارانی که در بیمارستان ها بستری هستند حال وصف ناپذیری است هر زماني كه از بیماری عزیزی خبری می شنوم  همواره حال وهواي دعا براي شفاي همه نيازمندان در وجودم تازه شده ودر نهايت احساس فقر و نياز از يگانه قادر متعال رفع كسالت همه بيماران را طلب نموده ام ، شايد با تعريف قضيه بيماري فرزندم بتوانم منظورم را برسانم .

چند سال قبل درست روز قبل ازتعطيلات رسمي چند روزه ، فرزندم دچار بيماري بسيار نادري شد و پزشك معالج داروي خاصي را تجويز كرده و با اطمينان بهبود را در گرو تهيه سريع آن دارو اعلام نمود ، سراغ اولين داروخانه رفتم كه نداشت و راهنمايي كرد فلان داروخانه ، آنجا هم نداشت ،و بعدي و بعدي و... هيچ ،كنار خيابان توقف كردم در خاطرم مجسم شد ، پدري فرزند بيمارش را از روستايي دورافتاده با مشقت و به اميد بهبود به شهر آورده و در جستجوي دارو ....... خدايا خيلي سخته ، يك لحظه موقعيت خودم را از يادم بردم و انگار كه آن مرد روستايي و حال پريشانش را ميبينم ،خيلي دلم برايش سوخت .

زنگ تلفن همراه، و همسرم بود كه در كنار تخت فرزندم و در انتظار رسيدن دارو ، گفتم نيست بايد بروم تهران ،گفت تا برسي تهران شب شده فردا هم كه تعطيلات شروع ميشه ، داروخانه بيمارستان شهيد صدوقي رفتي ؟ گفتم نه و راه افتادم .

مسئول داروخانه گفت نداريم و ناياب هست ولي شخصي كه چند ماه قبل بستري بوده و اين دارو را از بازار آزاد تهيه كرده بود بعد از بهبود 2 واحد از اين دارو مازاد نيازش بوده و اين هم شماره تلفن او ،تماس گرفتم و 180 كيلومتر رانندگي و 440 هزار تومان نقد و سوگند آن شخص كه همين قيمت برايم تمام شده ، در راه برگشت باز در خاطرم گذشت كه خدايا آن مرد روستايي ........

گريه به سراغم آمد نتوانستم رانندگي كنم و كنار جاده توقف كردم و از خدا كمك خواستم براي همه و راه افتادم.....

وقتي رسيدم يكي از اقوام كه از موضوع مطلع شده بود تماس گرفت و گفت آشنايي از بازار آزاد تهران 2 واحد خريده به قيمت500 هزار تومان و با هواپيما ارسال خواهد كرد ،اواخر شب آن هم از تهران رسيد وقتي در فرودگاه بودم باز ياد آن خانواده روستايي افتادم كه در خيالم بود ،از ته دل گفتم خدايا شكرت كه من به لطف خودت هم وسيله داشتم و هم توان مالي . . . و هم آشنايي در تهران و. . .

خدايا تويي تنها اميد نااميدان از غير خدايا شفاي همه فقط در توان خودت هست و بس به مصلحت خودت اسباب رفع نياز همه نيازمندان را مهيا كن ، گرفتم و به بيمارستان رفتم يكي از دوستان كه به ندرت هم باهاش در تماس بودم براي احوالپرسي تماس گرفت و وقتي موضوع را فهميد صبح اول وقت تماس گرفت كه داروخانه فلان بيمارستان فقط يك واحد از آن دارو را دارد و با 200 هزار تومان وديعه بطور قرضي مي دهد رفتم و گرفتم و نياز دارويي تكميل شد و لطف خدا كه بهبودي فرزندم را سريعاٌ فراهم نمود ، باز در خاطرم گذشت كه فرزند روستايي چه شد ، كاش امثال آنها هم بتوانند براي عزيزانشان كاري بكنند ، چند روز بعد از تعطيلات براي تهيه همان دارو ( جهت برگرداندن نمونه قرضي ) راه افتادم و اولين داروخانه كه رفتم داشت ،گفتم اين دارو كه ناياب بود مسئول داروخانه گفت از ديروز خيلي هم فراوان شده و اين بار اشكم از شوق بود و حيران شدم ......و برای تمامی کسانی که در شبکه بهداشت و درمان در صدد رفع نیاز های مردم هستند دعا کردم .

البته هميشه از كادر زحمتكش بيمارستان مجيبيان و آقاي دكتر گلشن (پزشك اطفال) كه با تشخيص سريع و درست بيماري از جمله اسباب بهبود عزيزم بودند كمال تشكر را دارم .