زمان : 18 Mordad 1390 - 01:02
شناسه : 37415
بازدید : 3092
بيانات مهم رهبر معظم انقلاب در ديدار کارگزاران نظام 3:بخش اول : تذکرات مهم معنوی بيانات مهم رهبر معظم انقلاب در ديدار کارگزاران نظام 3:بخش اول : تذکرات مهم معنوی

بيانات مهم رهبر معظم انقلاب در ديدار کارگزاران نظام 3:بخش اول : تذکرات مهم معنوی 

یزدفردا :رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگزاران نظام مطالب مهمی را ایراد فرمودند که با توجه به اهمیت مطالب ضمن انتشار متن کامل بیانات معظم له  یزدفردا در چند قسمت به صورت موضوعی مطالب را انتشار تا انشالله  مورد توجه عموم ،اعم از مسئولین و مردم قرار گیرد .

  حضرت آیت الله خامنه ای در ابتدا فرمودند:برادران و خواهران عزيز، مسئولين زحمتكش و دلسوز كشور خوشامد عرض ميكنم؛ ان‌شاءالله خداوند اين ماه شريف را بر همه‌ى شما و بر ملت ايران مبارك بفرمايد. خدا را سپاسگزاريم كه يك سال ديگر به ما فرصت و مهلت داد تا باز بتوانيم اين مجلس صميمى و گرم را تشكيل بدهيم و درباره‌ى مسائل مبتلابه و مهم كشور مطالبى را بشنويم و بگوئيم.


ایشان در ادامه افزودند : من عرايضم را به سه قسمت تقسيم ميكنم: بخش اول، تذكراتى است كه در درجه‌ى اول خود اين حقير احتياج دارم به اينكه به اين تذكرات توجه كنم، كه ان‌شاءالله الهام از معنويت ماه رمضان باشد.


مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى - عارف معروف و مشهور و فقيه بزرگوار - در كتاب شريف «المراقبات»شان ميفرمايند: روزه يك هديه‌ى الهى است كه خداى متعال اين را به بندگان خود و به مؤمنين هديه كرده است. تعبير ايشان اين است كه: «الصّوم ليس تكليفا بل تشريف»؛ روزه را به چشم يك تكليف نگاه نكنيد؛ به شكل يك تشريف و تكريم نگاه كنيد، كه «يوجب شكرا بحسبه»؛ اين توجه به فريضه‌ى روزه - كه تكريم الهى نسبت به بندگان است - خودش مستوجب شكر است؛ بايد خدا را سپاسگزارى كرد. ايشان براى گرسنگى و تشنگى كه مؤمنين در ماه رمضان خودشان را ملتزم به آن ميدانند، فوائد متعددى را بيان ميكنند كه متخذ از روايات و برخاسته‌ى از دل نورانى اين مرد بزرگ است. از جمله‌ى آنها، يا اهمّ آنها - كه ايشان خودشان ميگويند اين خاصيت از همه مهمتر است - اين است كه ميگويند اين گرسنگى و تشنگى يك صفائى به دل ميبخشد كه اين صفاى قلبى زمينه را فراهم ميكند براى تفكر، كه «تفكّر ساعة خير من عبادة سنة».(1) اين تفكر از نوع تفكرِ مراجعه‌ى به باطن و روح و دل انسان است كه حقايق را روشن ميكند و باب حكمت را بر روى انسان ميگشايد. از اين بايد استفاده كرد.

 درباره‌ى عمر فكر كنيم. عمر سرمايه‌ى اصلى هر انسانى است. همه‌ى خيرات به وسيله‌ى عمر - همين ساعات زودگذر - به دست مى‌آيد؛ اين سرمايه است كه ميتواند سعادت ابدى و بهشت جاودان را براى انسان تدارك ببيند. درباره‌ى اين عمر فكر كنيم. گذر عمر را ببينيم. ناپايدارى ساعات زندگى و روزها و شبهاى اوقات عمر را احساس كنيم. به اين گذر زمان توجه كنيم؛ «عمر، برف است و آفتاب تموز». لحظه به لحظه از اين سرمايه دارد كاسته ميشود؛ و اين در حالى است كه اين سرمايه، همه چيز ماست براى كسب سعادت اخروى؛ چه جورى مصرفش ميكنيم، در كجا مصرفش ميكنيم، در چه راهى آن را خرج ميكنيم؟

 تفكر در باب مرگ، عبور از اين عالم، لحظه‌ى خروج روح از بدن و ملاقات جناب ملك‌الموت؛ اين لحظه براى همه‌ى ما پيش مى‌آيد؛ «كلّ نفس ذائقة الموت»؛(2) همه، اين را ميچشيم. حالِ ما در آن لحظه چگونه است؟ دل ما در آن لحظه در چه حال است؟ اينها نكاتى است كه در خور تدبر و تأمل است. فكر در اين زمينه‌ها، از جمله‌ى تفكر لازم و اساسى و ضرورى است.

 يك زمينه‌ى ديگر براى تفكر، همين دعاهاست. مضامينى كه در دعاهاى مأثور هست، فوق‌العاده است. ايشان در همين «مراقبات» ميفرمايند: حقايق و معارفى كه در ادعيه‌ى رسيده‌ى از معصومين (عليهم‌السّلام) وجود دارد، يك دهم آن در همه‌ى روايات و خطبِ رسيده‌ى از معصومين (عليهم‌السّلام) وجود ندارد؛ جز آن روايات توحيدى و خطب توحيدى. اين دعاها خيلى اهميت دارد.

 من حالا فقره‌اى از يك دعائى را در نظر گرفته‌ام كه چند دقيقه‌اى بعضى از جملات آن را عرض بكنم و تكرارى باشد براى آن كسانى كه شنيده‌اند، و تذكرى باشد براى آن كسانى كه نشنيده‌اند: دعاى بيستم صحيفه‌ى سجاديه؛ دعاى شريف معروف به مكارم‌الاخلاق.

 اولِ اين دعا ميفرمايد: «اللّهمّ صلّ على محمّد و ءال محمّد و حلّنى بحلية الصّالحين و البسنى زينة المتّقين»؛ آرايش بندگان صالح را به من عنايت كن، من را زينت بده به زينت صالحين، و زيور متقين را به من عنايت بفرما. يعنى من را جزو بندگان صالح و متقين و پرهيزگاران قرار بده. بعد درباره‌ى متقين خصوصياتى را ذكر ميكند، كه اينكه ميگوئيم زيور متقين را به من عنايت كن، من را مزين به زينت متقين كن، يعنى چه. در چه چيزى ما به زينت متقين و پرهيزگاران زيور پيدا كنيم و نزديك شويم؟ معمولاً وقتى صحبت تقوا به نظر مى‌آيد، اجتناب از گناهان فردى و انجام عبادات و اين چيزها به ذهن متبادر ميشود - كه البته آنها يقيناً هست؛ شكى نيست - اما اينجا امام سجاد (عليه الصّلاة و السّلام) بيست و دو سه مطلب را در ذيل اين فقره بيان ميكنند كه ماها را متوجه به ابعاد جديدى از معناى تقوا، مفهوم تقوا و مصداق تقوا ميكند.

 «و البسنى زينة المتّقين» در اين چيزها: اول، «فى بسط العدل»؛ گستردن عدالت. عدالت را در ميان جامعه مستقر كنيم؛ عدالت قضائى، عدالت به معناى تقسيم منابع حياتى كشور ميان آحاد مردم، عدالت به معناى تقسيم درست فرصتها ميان مردم. تقوائى كه از ما انتظار ميرود، جزو پايه‌ها و مبانى اين تقواست.

 «و كظم الغيظ»؛ فرو خوردن خشم. يك وقت هست كه شما يك فرد معمولىِ متعارفى هستيد، خشم شما نسبت به يك برادر دينى است، نسبت به يكى از اهل خانواده است، نسبت به يكى از كاركنانتان است - كظم غيظ خيلى فضيلت دارد؛ «و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس»(3) - يك وقت هم هست كه شما يك مسئول اجتماعى هستيد، جايگاهى داريد؛ حركت شما، اثبات و نفى شما، قول و فعل شما در جامعه اثر ميگذارد؛ در يك چنين شرائطى، خشم شما ديگر با خشم يك آدم معمولى برابر نيست. عليه كسانى، عليه جريانى خشمگين ميشويم و حرفى ميزنيم؛ آثار اينچنين خشمى با آثار يك خشم معمولى كه حالا انسان بر فرض خشمگين ميشود و يك نفر را كتك ميزند، خيلى متفاوت است. كظم غيظ؛ خشم را فرو بخوريد؛ كار از روى خشم انجام نگيرد. ممكن است شما با يك كسى، با يك جريانى، با يك مجموعه‌اى موافق نباشيد؛ اينجا استدلال و منطق حاكم باشد؛ اگر اين استدلال و منطق آميخته شد با خشم، كار را خراب ميكند؛ تجاوز از حد انجام ميگيرد، اسراف به وقوع ميپيوندد؛ «ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا».(4) اسراف يعنى زياده‌روى.

 «و اطفاء النّائرة»؛ يكى از كارهائى كه لازمه‌ى تقواى ماست، فرو نشاندن آتش است. اين شعله‌ور شدن آتش - مراد، همين آتشهاى اختلافاتى است كه بين مجموعه‌ها هست، بين گروه‌ها هست، بين دستگاه‌ها هست - در حكم آتش سوزان است. سعى همه بايد اين باشد كه اطفاء كنند. نبايد بر روى آتش بنزين پاشيد، نبايد آتشها را مشتعل كرد. اينكه ما مكرر در مكرر توصيه ميكنيم به دوستان، به مسئولين، به كسانى كه تريبون دارند، به كسانى كه حرفشان يا به طور عموم يا در بخشى از فضاى كشور منعكس ميشود، كه گفته‌ها را، زبانها را، اظهارات را، تعبيرات را كنترل و مراقبت كنند، به خاطر اين است. گاهى اوقات يك تعبيرى نه فقط ضد اطفاء نائره است، بلكه مشتعل كردن هرچه بيشتر نائره است؛ اطفاء نيست، بلكه ضد اطفاء است.

 «و ضمّ اهل الفرقة»؛ اين كسانى كه از جماعت مسلمين جدا ميشوند، از جماعت كشور فاصله ميگيرند، كوشش كنيد اينها را نزديك كنيد، منضم كنيد. كسانى كه ميانه‌ى راه هستند، اينها را به منزل مطلوب برسانيد. نگذاريم با رفتار ما، با عمل ما، با اظهارات ما، با منش ما، كسانى كه يك ايمان نيمه‌كاره‌اى دارند، بكلى از ايمان ببُرند؛ كسانى كه نيمه‌ارتباطى با نظام دارند، از نظام منقطع شوند. عكس اين عمل كنيم؛ كسانى كه در نيمه‌ى راه هستند، اينها را جذب كنيم. مصداقهاى تقوا و شعب تقوا اينهاست.

 «و اصلاح ذات البين»؛ ميانه‌ى افراد را اگر اختلافى وجود دارد، اصلاح كنيم. «و افشاء العارفة و ستر العائبة»؛ درباره‌ى اشخاص، نقاط مثبت را، نقاط خوب را افشاء كنيم، منتشر كنيم. از كسى، از مسئولى كار خوبى سراغ داريد، اين را بيان كنيد و بگوئيد. نقطه‌ى مقابل: اگر چنانچه نقطه‌ى منفى‌اى سراغ داريد، اين را افشاء نكنيد. افشاء نكردن معنايش اين نيست كه نهى از منكر نكنيد؛ چرا، به خود آن كسى كه به كارش اشكالى وارد است و بايد ايراد گرفته شود، گفته بشود؛ اما افشاء كردن اين چيزها مصلحت نيست. در اين باره صحبتهاى زيادى هست. اين يك بخشى از اين دعاست. بيست و دو سه مطلب بود كه حالا اين شش هفت تايش را اجمالاً عرض كرديم. دلهامان را به اين سمت ببريم. از خدا بخواهيم كه «البسنى زينة المتّقين»؛ آرايش متقين را به ما بدهد. بالاخره چاره جز اين نيست. روزه هم در قرآن «لعلّكم تتّقون»(5) است؛ روزه را واجب فرمود براى اينكه ما تقوا پيشه كنيم. از جمله‌ى موارد تقوا اينهاست. اين، آن بخش اوّلى كه عرض كرديم.