زمان : 23 Tir 1390 - 18:30
شناسه : 36152
بازدید : 5036
زندگینامه علما ::ثقه الاسلام کلینی زندگینامه علما ::ثقه الاسلام کلینی
زندگینامه علما : ثقه الاسلام کلینی

یزدفردا :ثقة الاسلام کلینی (ره)"مشهورترین دانشمند فقیه و محدث نامی شیعه در نیمه اول سده چهارم"هجری ، ثقة الاسلام محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی معروف به ((کلینی )) یا ((شیخ کلینی)) است. کلینی اصلا ایرانی و از روستای کلین بر وزن حسین واقع در 38 کیلومتری شهر ری و ناحیه جنوب غربی جاده قم

پدرش يعقوب بـن اسحاق که مردي با فضيلت و پاک سرشت بـود از همان اوان کـودکـي تربيت فرزندش را بر عهده گـرفت و بـا زبـان عمل، اخلاق، رفتـار و آداب اسلامـي را به او آموخت . وي بخشي از دوران امام حسن عسكري‌ع را درك كرده و خاستگاه كليني از نظر برخي شهر ري بوده و مدتي را نيز در قم به سر برده است. کلينـي بعد از کسب ادب از محضر پدر بزرگوار خود نزد دائي خـود که از محـدثين بزرگ و از شيفتگان مکتب اهل بيت به شمار مـي رفت، به ادامه تعليم و تعلم پرداخت و با منابع علـم حديث و رجال آشنا گرديد. بعد از طـي تحصيلات ابتدايي براي پيمـودن مدارج کمال انسانـي به شهر ري که در آن عصر از مرتبه علمـي خاصـي برخـوردار بـود مسافرت کرد .

شيخ کلينـي از محضر اساتيد برجسته اي که هـر يک در عصـر خـود از نـوابغ روز گار بشمار مـي رفتنـد کسب فيض نموده است که بـرخـي از آنها عبـارتند از:

احمد بن محمد بن عاصم کوفي.ـ حسن بن فضل بن زيد يماني.ـ محمد بن حسن صفار .ـ سهل بن زياد آدمي رازي .ـ محمد بن حسن طايي ـ محمد بن اسماعيل نيشابوري .ـ احمد بن مهران .ـ احمد بن ادريس قمي .ـ عبدالله بن جعفر حميري.

عصر کليني را بايد (عصر حديث) ناميد. نهضتـي که براي يافتـن، شنيـدن و نـوشتـن احاديث و روايات آغاز شـده بـود، سراسر ممالک اسلامي را فراگرفته بـود. کليني را مـي تـوان يکـي از تشنگان پاک باخته علـم حـديث به شمـار آورد. کلينـي بـا شناخت عصـر خـود و موقعيت زماني و پي بردن به اين مساله که ايـن عصر گذر گاه تشيع است و اگر احاديث و روايات از ايـن بحـران بگذرنـد بـراي هميشه تشيع مي تـواند سالـم و به دور از التقاط و انحراف مسير خـود را ادامه دهـد.

شهر ري را که تازه دوستـداران مکتب علـوي در آن به قدرت رسيده بودند، با همه زيبائيها و جاذبه هايـش رها کرده و به سـوي قـم، شهر محـدثـان و راويـان، هجـرت نمود,گرچه قـم مرکز تشيع بشمار مي رفت و جويندگان کلام اهل بيت عليه‌السلام را سيراب مي کرد اما عطـش سيري ناپذير کليني به زمزم زلال نـور ايـن خانـدان او را بـر آن داشت تا آن ديار مقـدس و حرم منـور را به اميد يافتـن روايات و احاديث ناشنيده ترک کند.

آثار
شیخ طوسی، و نجاشی دانشمند رجالی، کتب زیر را از تألیفات کلینی دانسته‌اند:
۱. کتاب الرجال
۲.کتاب الردّ علی القرامطة
۳. کتاب رسائل الائمّة علیهم‏السلام
۴. کتاب تعبیر الرؤیاء
۵. مجموعه شعر (مشتمل بر قصایدی که شعرا در مناقب و فضایل اهل‌بیت گفته ‏اند)
۶. کتاب الکافی

درگذشت

کلينـي پـس از کسب فيض از دهها استـاد و محـدث در روستـاها و شهرهاي آن زمان سرانجام به بغداد رسيـد. مـدت مسافرت کلينـي به درستـي معلـوم نيست. اما در ايـن شکي نيست که در طـول مسافرتها چنان علم و فضل خـود را به نمايـش گذاشت و تصـويري از يک عالـم شيعه حقيقي در اذهان مردم هر ديار مجسـم ساخت که وقتي به بغداد پاي نهاد فردي گمنام نبود.

کلینی در سال ۳۲۸/۳۱۹ خورشیدی که مصادف با مبدأ غیبت کبری امام زمان است در سن ۷۰ سالگی در بغداد، درگذشت. ابو قیراط محمد بن جعفر حسنی، یکی از بزرگان بغداد بر پیکرش نماز خواند. آرامگاه او در «باب الکوفه» در بغداد، امروز در ناحیه شرقی رود دجله کنار پل قدیم بغداد و زیارتگاه مسلمانان است.


به تهران نزدیک حسن آباد کنونی است. به همین جهت او را به لقب رازی منسوب به (( ری )) هم میخوانند.


ثقة الاسلام کلینی در عصر امام حسن عسکری (ع) متولد گشت ، و باچهار سفیر و نماینده خاص حضرت امام زمان (ع) غائب از انظار ، که در طول


غیبت کوتاه آن حضرت رابط بین شیعیان و امام زمان بودند ، همعصر بود.


قسمت اول :

ثقه الاسلام کلینی -نام هاي ديگر: محمد بن یعقوب کلینی،ثقة الاسلام کلینی،-موطن: کلین از توابع شهر ری-نام پدر : یعقوب-تاريخ وفات: قرن چهارم-زندگینامه ها:منبع :شماره 2 ماهنامه پاسدار اسلام-آفتاب حدیث-حسن ابراهیم زاده

مقدمه

فاصله((کٌلَین))تا((خمین))یازده قرن بیش نیست اماخدا می داند که در این گذرگاه تاریخ چه تازیانه ها که بر پیکر ابرار نخورد و چهسرها که ابرار بردار نرفت ؛ تا سنگ بنایی را که کلینی نهاد خمینی به پایان رساند.کلینی و خمینی هر دو سر یک رشته اند با یک خصوصیت و آن اینکه هر دو از خویش ‍ هیچچیزی نگفتند تا زبان گفت خدا گفت و تا قلم نوشت خدا نوشت.

از زندگی کلینی جز((کافی))چیزی در دست نیست.کافی شناسنامه کلینی است و کلینی را باید در آیینه کافی به تماشا نشست . کافی قلهای است که بدون فتح آن اجتهاد ممکن نیست و اقیانوسی است که بدون عبور از آن فهممعارف دین میسر نیست . ایمان ، نور و زهد و پارسایی گردآورنده مهمترین کتاب حدیثیشیعه - ثقة الاسلام کلینی - را به تماشا می نشینیم . سر بر در خانه اش می ساییم ونسل جوان ایران اسلامی و دنیای اسلام را به بهره گیری از حرارت و فروغ آفتاب حدیثفرا می خوانیم.

میلاد آفتاب

در زمانی که صدایی جز صدای سماسبان بنی عباس در سرزمین ایران یعنی قلب تشیع - روستای((کلین))[روستایی در 38 کیلومتریشهر ری] در خانه ای آکنده از عشق اهل بیت علیه السلام کودکی متولد شد که تاریخ حیاتاو با غیبت صغری عجین شد محمد نامی بود که یعقوب بن اسحاق برای فرزند خویش برگزید واذان و اقامه اولین کلماتی بودند که گوش او را نوازش دادند اولین کلاس درس او دامانپاک و پر مهر مادری عطوف و عفیف بود محمد مراحل ابتدایی علوم اسلامی را نزد پدر ودایی بزرگوارش علی بن محمد بن ابراهیم بن آبان که از استادان علم حدیث بود گذراندوی پس از گذراندن دوران آغازین تحصیل و آشنایی با منابع رجالی و حدیثی از کلینمهاجرت کرد و با کوله باری از معرفت و شناخت مکتب اهل بیت علیه السلام برای شکوفاییخلاقیتهای درونی و سیراب شدن از دریایی بی پایان علوم وحی و پیمودن کمالات اخلاقی وانسانی به ری وارد شد اگر چه فاصله 38 کیلومتری کلین تا ری برای او که با زادگاهخویش وداع همیشگی کرد مسافتی طولانی بود و غم غربت و دوری از خانواده آزارش می داداما برای کسی که برای خدا گام بر می دارد و برای خدا زندگی می کند این همه آسان است.

گزینش هدف

در هنگام ورود کلینی به((ری))بیشتر مردمان این شهر ازپیروان مذاهب حنفی و شافعی بودند اما به دلیل وجود شیعیان دلباخته ای در اطراف اینشهر، اکثرا اهل تسنن((ری))همواره تحت تاءثیر اخلاق و رفتار اسلامی آنها قرار داشتند.از این رو دیار به شهری شیعه نشین معروف بود((ری))در آن زمان شهری بزرگ بود و عقاید و مذاهب گوناگون در کنارهم و در آرامش ‍ کامل در آنجا به حیات ادامه می داد اما این آرامش گاه دستخوشحرکتهای سیاسی می شد فرقه اسماعیلیه با انگیزه تسلط بر ایران در این نقطه بیش ازدیگران سرمایه گذاری کرده بود و به ترویج و تبلیغ تفکر و آراء خود می پرداخت از اینرو((ری))به نقطه برخوردآراء و اندیشه های فرقه اسماعیلیه و مذاهب شافعی ، حنفی و شیعه تبدیل شده بود کلینیدر این زمان در کنار گذراندن تحصیلات خود نه تنها به عقاید و اندیشه های دیگر مذاهبو فرقه ها آشنا شد بلکه به ماهیت واقعی بعضی از این فرقه ها که می رفت تشیع را ازمسیر واقعیش خارج کند پی برد او درد را شناخت و درمان را تشخیص داد. درد، جداییمردم از سخنان اهل بیت علیه السلام و دارو، رساندن این سخنان به مردم بود او در اینزمان هدف خویش را بررسی می کرد و به دور از هیاهو مسیر خود را مشخص و تصمیم گرفت بهفراگیری و نوشتن آنها بپردازد از این رو در محضر استادان بزرگی چون((ابوالحسن محمد بن اسدی کوفی ساکن ری))



[1]به فراگیری حدیث پرداختدر نوشتن و بحث و گفتگو پیرامون احادیث از خود گذشتگی بسزایی نشان داد. او بیشترصرف زندگی خود را صرف حدیث کرد. اما با این حال از واقعیتهای اطراف خویش و ازمسائلی که شیعیان اطراف خویش و از مسائلی که شیعیان با آن دست به گریبان بودند،غافل نبود. او از کسانی نبود که عزلت گزیند و فقط به فکر نجات خویش باشد، بلکه دردورانهای پر آشوب همراه همگام و همراه با جامعه شیعی بوده . در دورانی که((قرمطیان))با عقاید التقاطیخود، که مخلوطی از عقاید زردشتی ، مانوی و اسلامی بود[2]به مبارزه با عقاید و مقدسات مسلمین پرداختند،کلینی با شجاعت شیعی خویش عقاید آنها را به نقد کشید و برای آگاه کردن شیعیان ازاین حرکت انحرافی کتاب((الرد علی القرامطه))را نوشت و در دسترس شیعیان قرار داد.

عصر کلینی را بایدعصر حدیث نامید. زیرا نهضتی که برای فراگیری و نوشتن احادیث آغاز شده بود سراسرممالک اسلامی را فرا گرفته بود و تشنگان علم حدیث از این شهر به آن شهر و از اینمحفل به آن محفل به آن محفل در جستجوی روایتگری بودند تا از او فراگیرند و براندوخته های خویش بیفزایند. تلاش اهل سنت در این عصر به قدری چشمگیر بود که می توانگفت اهل سنت هر چه دارد از این عصر دارد. در این عصر که زمانش به حدود تقریبی یکقرن می رسد کتابهای شش گانه حدیثی اهل سنت (صحاح سته ) تدوین شد.

کلینی در اینعصر مشغول و نوشتن احادیث بود در این زمان شاگردان امام هادی علیه السلام ، امامحسن عسکری علیه السلام و امام رضا علیه السلام هنوز زنده بودند. اما از آنها جزکتابها و جزوه های نیز در همین عصر از بین رفت.

خطر نابودی احادیث ، این میراثگرانقدر پیامبر علیه السلام و اهل بیت علیه السلام هر لحظه احساس می شد. زیرا باوفات این حاملان احادیث و غیبت امام زمان علیه السلام شیعیان از این سخنان گرانبهامحروم می شدند.

کلینی با شناخت عصر خود و موقعیت حساس زمانی و درک اینکه تشیعاگر از این مرحله به سلامت بگذرد برای همیشه از انحراف و التقاط رهایی یافته است ،برای تکمیل هدف و رسالت خویش به قم شهر محدثان و شاگردان اهل بیت علیه السلاممهاجرت کرد. در این زمان در قم راویان و محدثان در هر مسجد و حسینه ای به نقل حدیثمی پرداختند و بسیاری از اینان در شمار آخرین محدثانی بودند که بدون واسطه از زبانائمه علیه السلام حدیث شنیده بودند .وجود این فرزانگان موجب شد که عاشقان کلام موجبشد که عاشقان کلام اهل بیت علیه السلام به این شهر مهاجرت کنند و کلینی یکی از اینافراد بود. او با استفاده از محضر استادان بزرگی چون احمد بن محمد بن عیسی اشعری ،احمد بن جعفر بن عیسی اشعری ، احمد بن جعفر حمیری (مؤ لف کتاب قرب الاسناد) و فرزنداو محمد بن عبدالله حمیری به فراگیری حدیث پرداخت . استادان . محدثانی که کلینی درتشکل شخصیت او در نقش داشتند اما در این میان به رادمردی برمی خوریم که کلینی را بااو و او را با کلینی می شناسیم کسی که نامش در یک سوم با کافی سلسله سندهای روایاتکافی است . شخصیتی که نامش ‍ با کافی جاودانه شد. محدثی که در اسناد بیش از هفتهزار و یکصدوچهل روایت کافی (7140) چون ستاره می درخشد[3]او علی بن ابراهیم قمی است که کتاب تفسیر او پایهتفسیرهای تشیع گردید. و شاید اگر کلینی پروانه وار به گرد شمع گردید. و شاید اگرکلینی پروانه وار به گرد شمع وجود او نمی چرخد و او را لحظه ای چه در حال بیماری وچه در حال بیماری و چه سلامت در خانه و مدرسه رها می کرد و از او غافل می ماند،روایات و احادیثی که سلسله سندش به او ختم می شود چون دیگر آثار او برای همیشه ازمیان می رفت . اما کلینیاین اقیانوس حدیث را رها نساخت . او که تشنه کلام اهل بیتعلیه السلام بود جرعه جرعه نوشید و به این نوشیدن اکتفا نکرد بلکه دریایی از اینکوثر عشق را برای شیعیان پس از خود به یادگار نهاد.

هجرتی دیگر

گرچه قم مرکز تشیع به شمار می رفت و هر چه جوینده کلام اهل بیت علیهالسلام را سیراب می کرد اما عطش سیری ناپذیر کلینی او را بر آن داشت تا آن دیارمقدس را به امید یافتن روایات و احادیث ناشنیده ترک کند.او روستاها و شهرهایی بودکه کلینی به آن قدم نهاد در آن زمان کوفه یکی از مراکز بزرگ به شمار می رفت و کمترمحدث و یا محققی بود که در سفرهای خود به آن شهر وارد نشده و از محضر عالمان آنجااستفاده ای نکرده باشد.

کوفه در حقیقت جای تبادل نظر و نقطه آغاز در جهان اسلامبه شمار می رفت که همه آزادانه در آن به تبلیغ مذهب خود می پرداختند.از این رو هریک از نویسندگان و محدثان مذاهب گوناگون اسلامی مجلس درس و بحثی برای خود برپاداشته بودند و به نقل احادیث خویش می پرداختند از این رو هر یک از نویسندگان ومحدثان مذاهب گوناگون اسلامی مجلس ‍ درس و بحثی برای خود برپا داشته بودند و به نقلاحادیث خویش ‍ می پرداختند.((ابن عقده))یکی از کسانی بود که در این شهر سکونت داشت . او از حافظانبزرگ حدیث به شمار می رفت و حافظه قوی او موجب شده بود که آیتی از آیات حافظه درجهان شود.[4]

بسیاری از بزرگان مذاهب از محضر او کسب علم میکردند او اگر چه نظر مذهبی((زیدی جاردی))بود اما زهد و پارسایی از او محدثی موثق ساخته بود که همهمذاهب در نقل احادیث به او اعتماد داشتند کلینی نیز از این مرد بزرگ استفاده کرده ،از او روایاتی فرا گرفت.

ثقة الاسلام

کلینی پس از کسب علم وحدیث از دهها استاد و محدث در شهرها و روستاهای آن زمان ، سرانجام به بغداد رسید.او در مسافرتهای خویش ‍ چنان علم و فضل خود را به نمایش گذاشته رسید او درمسافرتهای خویش ‍ چنان علم و فضل خود را به نمایش گذاشته و تصویری از شیعه واقعی رادر اذهان مردم هر دیار باقی نهاده بود که هنگام ورود به بغداد فردی گمنام نبود.شیعیان به او افتخار می کردند و اهل سنت به دیده تحسین به او افتخار می کردند و اهلسنت به دیده تحسین به او می نگریستند. تقوا، علم و فضیلت او در اندک مدتی موجب شدکه هم شیعه و هم اهل سنت در مشکلات دینی به او مراجعه کنند، به طوری که عامه خاصهدر فتاوا به او روی می کردند و به همین سبب او اولین کسی بود که به لقب ثقة الاسلامشعرت یافت. [5]

کلینی نام آورترین شخصیت عصر خود بود. عصری کهاوج تلاش محدثان و عالمان بزرگ و حتی عصر چهار نایب خاص امام زمان علیه السلام بودهاست . در این عصر به دلیل محدودیتها و ممنوعیتهای اجتماعی این بزرگان ، مسئولیتفرهنگی و علمی تشیع بر دوش کلینی بوده است.

تاءلیف کافی

بغداد برای کلینی سرزمین تاءلیف بود. وی در آنجا فرصت یافت تااندوخته های سالها رنج و مشقت را در مجموعه ای گرد آوری کند او که کمبودهای جامعهشیعی را به خوبی درک کرده بود و می دید که با غایب شدن امام زمان (عج ) و دسترسینداشتن همه شیعیان به نواب خاص آن حضرت ، جای کتابی که در بردارنده تعالیم اسلامی وشیعی باشد، خالی است تلاش خود را در پی تنظیم احادیث گردآوری شده ، جهت داد و برایشیعیان دستورالعمل و کتاب مفسر و مبین تعالیم و احکامی باشد که قرآن به صورت کلیبیان کرده است.

مجموعه کتاب((الکافی))که شامل اصول کافی (دو جلد)، فروع کافی (پنج جلد) و روضهکافی (یک جلد) است و در بردارنده شانزده هزار و یکصد و نود و نه (16199) حدیث ازپیامبر اسلام علیه السلام ائمه معصومین علیه السلام می باشد - کتابی است که کلینیدر طی بیست سال تلاش ‍ خستگی ناپذیر به تاءلیف این اثر جاودانه برتری و فضل علمایتاریخ اسلام به اثبات رساند. کاری که او در مدت بیست سال برای تشیع به پایان رساندکاری بود که شش تن از بزرگترین عالمان اهل سنت در مدت یک قرن برای مذهب خود انجامدادند و کتاب کافی مهمترین و نفیس ترین کتاب از مجموعه کتب چهارگانه حدیثی ( کتباربعه مذهب تشیع است.[6]

کافی در زمانی به تبیین ارزشهای اخلاقی واسلامی پرداخت که اروپاییان دوران بربریت و وحشیگری را می گذراند و قبایلشان با قتلو غارت امرار معاش می کردند. زمانی که آنها در جهل غوطه ور بودند و از علم چیزی نمیدانستند و عقل و علم را در دادگاههای نمی دانستند و عقل و علم را در دادگاههایتفتیش عقاید قرون وسطایی به محاکمه می کشیدند اولین باب از اولین کتاب تشیع باعنوان عقل و آنگاه توحید و حجت ، ارزشهای الهی و انسانی را آموزش می داد. کتاب کافیرا هر کسی از دیدگاه خود بررسی کرده است . بر کافی هم فیلسوف شرح نوشته است هم عارفو هم فقیه و این نشانه بزرگی و جامع بودن کافی است . شرحهای مهم عبارت اند از:

1 -مرآت العقول از علامه مجلسی ، که با دیدی فقهی نگاشته شده است.

2 -شرح صدرالمتاءلهین معروف به ملاصدرا، که نگرش او نگرشی فلسفی و عرفانی ب احادیث است.

3 -کتاب وافی نوشته ملاحسین فیض کاشانی.

4 -شرح ملا صالح مازندرانی.

سبک کلینی

روش کلینی در ترتیب احادیث هر باباین است که حدیث صحیح تر و روشن تر را در اول باب قرار داده و سپس به همین ترتیباحادیث مبهم و مجمل را ذکر کرده است.[7]علاوه بر این ، کلینیدست به ابتکار دیگری زد که تا قبل از آن در میان عالمان و محدثان معمول نبود و آنبه کار بردن کلمه((عدة))به جای سلسله سندی است که به راوی حدیث ختم می شود .از مسائلی که موجب شد کلینی اینرویه را در نقل حدیث پیش گیرد، مشهور بودن راویان سلسله سند و نیز کم کردن حجم کتابو کمبود وقت بوده است.

((عدة))کلینی گاهی از احمد بن محمد بن عیسی ، گاهی از سهل بن زیادو زمانی از احمد بن خالد برقی روایت می نماید و اشخاص هر یک از این سه ، غیر ازاشخاص((عدة))دیگر میباشد. مثلا مراد او از((عده))در جایی که به واسطه آن از احمد بن محمد عیسی روایت می کندعبارت از پنج نفر: محمد بن یحیی عطار،علی بن موسی کمیدانی ، داود بن کوره ، احمد بنادریس علی بن ابراهیم بن هاشم است.[8]

این روش رهگشای سایرعالمان و محدثان شد به طوری که شیخ طوسی در کتاب رجال خویش این روش را برگزیدند وبه همین شیوه روایت را نقل کردند[9]علاوه بر این گاهیاحادیثی بدون نام محدث و راوی و با عنوان((قد قالالعالم))و یا((فی حدیثآخر))از کلینی نقل شده است که جمعی از عالمان ایناحادیث را دلیلی بر وجود ارتباط بین کلینی و امام زمان (عج )دانسته و گفته اند((ممکن است که کتاب (کافی ) به نظر اصلاح آن حضرت رسیدهباشد)).[10]و از کلام بزرگان نقلشده است که امام زمان (عج ) فرموده اند:((الکافی کافلشیعتنا)):((کافی))شیعیان ما را کافی است.

کلینی در زندگی سراسر نور وپربار خود علاوه بر تدوین و تاءلیف مجموعه الکافی ، کتابهای الرد علی القرامة ،تفسیر رؤ یا ( تعبیر خواب )، مجموعه شعر (حاوی قصایدی که شعرا در مناقب و فضایل اهلبیت علیه السلام سروده اند)، کتاب رسائل ائمه علیه السلام و کتاب رجال را تاءلیفکرده است.

کلینی بر مسند تدریس

کلینی در مسیر تحقق ونگارش از تغذیه فکری شاگردانی که به امید کسب علم از محضرش به بغداد سفر کردند لحظهای غافل نبود. او در باور کردن اندیشه خدایی شاگردانش از جان مایه گذاشت . بسیاریاز بزرگان از او روایت نقل کرده اند که از آن میان احمد بن ابراهیم معروف به ابنابی رافع صیمری ، احمد بن احمد کاتب کوفی ، احمد بن محمد بن سعد کوفی ، ابوغالباحمد بن محمد رازی ، عبدالکریم بن عبدالله بن نصر بزار تنسی ، علی احمد بن موسیدقاق ، محمد بن مطلب شیبانی ، محمد بن علی ماجیلونه ، محمد بن عصام کلینی ، جعفر بنمحمد بن قولویة قمی مؤ لف کتاب کامل الزیارات ، هارون بن موسی تلعکبری ، محمد بناحمد صفوانی و محمد بن ابراهیم نعمانی را می توان نام برد.[11]

عروجکلینی

کلینی پس ازهفتاد سال زندگی که بیست سال آن تلاش و تحقیق همراه با رنجها و غربتها برای تدوین کتاب کافی بود از این جهان عروج کرد. او غروب نکرد بلکه با کتاب ارزشمند کافی همارهدر آسمان تشیع پرتو افشانی می کند. او گرچه در قفس دنیا زیست اما در فضای بهشت تنفسمی کرد چرا که همه لحظه های عمرش را با کلام اهل بیت علیه السلام سپری کرد. وسرانجام در ماه شعبان سال 329 ق . عروج کرد.[12]و نه تنها شیعیانبلکه پیروان دیگر مذاهب اسلامی را سوگوار و بغداد را با رفتنش یکپارچه ماتم کرد.ابوقیراط محمد بن جعفر حسنی([13])یکی از بزرگان بغدادبر پیکر مطهرش نماز خواند و شیعیان با دلی پر اندوه پیکر مقدس او را در باب کوفه بغداد در بازار کوفه و در نزدیکی پل به خاک سپردند.

سلام بر کلینی روزی که تولدیافت و روزی که در آسمان دنیای درخشید و عروج کرد و روزی که در پیشگاه ذات اقدس اوبر انگیخته می شود.

آثار:


الکافی

کتاب تفسیر الرؤی

کتاب الرجال

کتاب الرد علی القرامطة

کتاب الرسائل (رسائل ائمه علیهم السلام)

کتاب ما قیل فی الائمه من الشعر

قسمت :دوم:شرحی دیگر:«ثقة السلام کلینی رحمه الله»/ زنده یاد حجةالاسلام و المسلمین علی دوانی *

مشهورترين دانشمند فقيه و محدث نامى شيعه، در نيمه اول سده چهارم هجرى، ثقة‏الاسلام محمّد بن يعقوب بن اسحاق كلينى رازى، معروف به «كلينى» يا «شيخ كلينى» است. كلينى اصالتا ايرانى و از روستاى «كلين» واقع در 38 كيلومترى شهررى و ناحيه جنوب غربى جاده قم ـ تهران، نزديك حسن‏ آباد كنونى است. به همين جهت، او را به لقب «رازى»، منسوب به «رى» هم مى ‏خوانند. (1)

ياقوت حموى، جغرافى ‏دان نامى (م 626 ق) مى‏ نويسد:

استخرى (زنده در 340 ق) گفته است كه رى از اصفهان بزرگ‏تر است و در مشرق، بعد از بغداد، شهرى آبادتر از آن نيست؛ هر چند نيشابور از حيث وسعت بزرگ‏تر از آن است. رى در طول و عرض يك فرسخ و نيم است و داراى روستاهايى است كه هر كدام از يك شهر بزرگ‏تر است.(2)

بارى، رى و روستاهاى آن، از روزگاران نخستين، جزو مراكز شيعه ‏نشين بوده است؛ هر چند بيشتر مردم رى را سنيان حنفى و شافعى تشكيل مى ‏داده‏اند. آرامگاه پدر كلينى، يعنى يعقوب بن اسحاق ـ كه از بزرگان شيعيان آن روز بوده ـ هم ‏اكنون در قريه «كلين» بوده و زيارتگاه مردم آن سامان است.

عُلانِ رازى (دايى كلينى) و جمعى ديگر از فقها و محدثان شيعه، همچون محمّد بن عصام (شاگرد كلينى) هم از آن قريه بوده‏ اند.



موقعيت كلينى در جهان اسلام

ثقة‏الاسلام كلينى در عصر امام حسن عسكرى عليه‏ السلام متولد شد، و با چهار سفير و نماينده خاص امام زمان عليه ‏السلام ـ كه در طول غيبت كوتاه آن حضرت، رابط بين شيعيان و امام زمان عليه ‏السلام بودند ـ هم عصر بود. با اين‏كه آن چهار تن، از فقها و محدثان بزرگ شيعه بودند و شيعيان آنها را به جلالت قدر مى ‏شناختند، ولى كلينى مشهورترين شخصيت عالى‏ مقامى بود كه در آن زمان، ميان شيعه و سنى با احترام مى‏ زيست و به صورت آشكار به ترويج مذهب حق و نشر معارف و فضايل اهل‏بيت عليهم‏ السلام همت مى ‏گماشت.

عموم طبقات، او را به ‏راستى گفتار و درستى كردار و احاطه كامل بر احاديث و اخبار مى ‏ستودند؛ به‏ طورى كه نوشته‏ اند شيعه و سنى در اخذ فتوا به وى مراجعه مى ‏كردند و در اين خصوص، مورد وثوق و اعتماد هر دو فرقه بود. به همين جهت ملقب به ثقة‏الاسلام گشت و او نخستين دانشمند اسلامى است كه به اين لقب خوانده شده و حقا شايسته اين لقب بزرگ هم بود.(3)

كلينى در امانت و عدالت، تقوا و فضيلت، حفظ و ضبط احاديث ـ كه همه از شرايط يك فرد محدث موثق جامع ‏الشرايط بوده است ـ مانند نداشت. به گفته علاّمه محمّد تقى مجلسى:

وى در ميان تمام دانشمندان ما، و آنها كه از او روايت كرده‏اند، همچنين در نظم و ترتيب كتابش الكافى بى ‏نظير بوده، و اين مزايا دليل است كه وى از جانب خداوند متعال تأييدات خاصى داشته است.(4)



کلینی در نظر دانشمندان شیعه
شيخ الطائفه محمّد بن حسن طوسى، پيشواى فقهاى شيعه (م 460 ق)، در كتاب گران‏قدرش الرجال، باب «كسانى كه از ائمه روايت نكرده ‏اند»، مى‏ نويسد:

ابوجعفر محمّد بن يعقوب كلينى، دانشمندى جليل‏القدر و عالم به اخبار و احاديث بود. او داراى تصنيفاتى است كه در كتاب الكافى تدوين شده است. در ماه شعبان سال 329 ق، وفات يافت، و در محله «باب الكوفه» مدفون گرديد. ما كتاب‏هاى او را در الفهرست آورده‏ ايم.(5)

و در الفهرست، تمام كتاب‏هاى الكافى و چند كتاب ديگر كلينى را ـ كه خواهيم شناخت ـ نام مى ‏برد، سپس طرق روايات خود را به آنها از استادانش شيخ مفيد، حسين بن عبيداللّه‏ غضائرى، سيد مرتضى و احمد بن عبدون بازگو مى ‏كند.(6)

دانشمند گران‏قدر رجالى، ابوالعباس احمد بن على بن عباس، معروف به «نجاشى» (م 450ق)، در كتاب نفيس و نامدارش الرجال ـ كه او را نامى ‏ترين دانشمند رجالى شيعه دانسته‏ اند و الرجال خود را بعد از الفهرست و الرجال شيخ طوسى نگاشته است ـ از كلينى، دانشمند بلندآوازه ما، بدين‏گونه ياد مى ‏كند:

ابوجعفر محمّد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، علان كلينى رازى دايى اوست. محمّد بن يعقوب كلينى، در زمان خود پيشواى علماى شيعه و چهره درخشان آنها در رى، و موثق‏ترين دانشمند شيعه در حديث و ضبط آن بوده است. كتاب بزرگش... به ‏نام الكافى را در مدت بيست سال تصنيف كرده است... .

سپس كتاب‏هاى الكافى و ديگر تأليفات كلينى را با شرحى كه خواهيم نگاشت، ذكر مى ‏كند.(7)

پس از شيخ و نجاشى كه پيشواى علماى رجال و تراجم هستند، ساير دانشمندان بزرگ ما هر جا به‏نام كلينى برخورد نموده، يا از كتاب بزرگ و نامدارش الكافى نام برده‏اند، از وى به عنوان موثق‏ترين دانشمند شيعه در فهم، نقل، ضبط حديث، حسن ترتيب و تنظيم كتابش الكافى ياد كرده ‏اند.

ابن شهرآشوب مازندرانى، علاّمه حلى و ابن داود، طبق معمول، همان تعبيرات شيخ و نجاشى را در ستايش وى آورده ‏اند.

سيد بن طاووس (م 664 ق) مى ‏نويسد:

وثاقت و امانت كلينى در نقل حديث، مورد اتفاق عموم دانشمندان ماست.(8)

شيخ حسين بن عبدالصمد عاملى (پدر شيخ بهايى) مى ‏گويد:

محمّد بن يعقوب در عصر خود، استاد علماى زمان خويش و سرآمد آنها و موثق‏ترين دانشمندان در نقل حديث بود. او در نقد و بررسى حديث، از همه‏ كس آشناتر و بر همگان تقدم داشت.(9)

ملاّ خليل قزوينى فقيه و محدث مشهور، در شرح فارسى اصول الكافى مى ‏نويسد:

دوست و دشمن به فضلش اعتراف كرده ‏اند.(10)

علاّمه مجلسى، در مرآة العقول شرح اصول الكافى نوشته است:

كلينى مورد قبول طوايف ايام و ممدوح خاص و عام بود.(11)

ميرزا عبداللّه‏ اصفهانى، مشهور به افندى، دانشمند نامى و شاگرد علاّمه مجلسى مى‏ نويسد:

منظور از «ثقة‏الاسلام» در اغلب موارد (در كتب رجال) ابوجعفر محمّد بن يعقوب بن اسحاق كلينى رازى صاحب الكافى و غيره، يعنى شيخ اقدم و مسلم بين عامه، خاصه و مفتى هر دو فرقه است.(12)

ميرزا محمّد نيشابورى، محدث اخبارى مى ‏نويسد:

ثقة‏الاسلام، قدوة‏الاعلام و بدر تمام، جامع سنن و آثار در حضور سفراى امام زمان عليه ‏السلام ، زنده كننده طريقه اهل‏بيت در رأس سده سوم هجرى... .(13)


کلینی در نظر دانشمندان عامه

كلينى در نظر دانشمندان عامه، مخصوصا نزد مورخان آنها كه بعد از او آمده‏اند، بسيار بزرگ است. همه از وى تجليل كرده و او را به عظمت و بزرگوارى ستوده ‏اند.

ابن اثير جزرى(14) در كتاب مشهور جامع الاصول مى ‏نويسد:

ابوجعفر محمّد بن يعقوب رازى ـ از پيشوايان مذهب اهل‏بيت عليهم ‏السلام ـ دانشمندى بزرگ و فاضلى نامدار است.

سپس در حرف «ن» از كتاب «نبوت»، او را تجديد كننده مذهب شيعه، در سده سوم هجرى دانسته است.

ابن اثير روايتى از پيغمبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله نقل مى ‏كند كه فرموده است:

خداوند سر هر قرنى، شخصى را برمى ‏انگيزد كه دين او را زنده و نامدار بدارد.(15)

آن‏گاه به گفتگو درباره اين حديث پرداخته و مى ‏گويد:

از مجددين و احيا كنندگان مذهب شيعه، در آغاز سده اول هجرى، محمّد بن على باقر (امام پنجم) و در ابتداى سده دوم، على بن موسى الرضا، و بر رأس سده سوم، ابو جعفر محمّد بن يعقوب كلينى رازى بوده ‏اند.(16)

از نوشته ابن اثير، به خوبى مقام و موقعيت كلينى آشكار مى ‏شود و مى رساند كه او در پايان سده سوم و آغاز قرن چهارم هجرى، بلندآوازه ‏ترين دانشمند شيعه بوده كه او را پس از دو امام، مجدد مذهب دانسته است.

برادر كوچك‏تر ابن اثير (عزالدين على بن اثير جزرى)، نيز در آغاز حوادث سال 328ق ، در كتاب الكامل فى التاريخ، كلينى را نخستين دانشمندى دانسته كه در آن سال چشم از جهان فروبسته است و مى ‏نويسد:

محمّد بن يعقوب ابوجعفر كلينى ـ كه از پيشوايان شيعه و دانشمندان آنها بود ـ در اين سال وفات يافت.(17)

بايد توجه داشت كه دانشمند و محقق معاصر، دكتر حسينعلى محفوظ، در مقدمه الكافى، ص 21، عبارت جامع الاصول را به اشتباه از على بن اثير، در الكامل نقل كرده و تصور نموده كه صاحب جامع الاصول و الكامل يك نفر بوده است.

فيروزآبادى، دانشمند لغت‏دان بزرگ (م 818 ق) در القاموس المحيط در لفظ «كلين»، از كلينى ياد كرده و او را از فقهاى شيعه دانسته است.(18)

ابن حجر عسقلانى (م852 ق) در كتاب مشهورش لسان الميزان ـ كه شرح حال علماى عامه و گاهى خاصه را تا زمان خويش به اجمال و تفصيل آورده است ـ درباره دانشمند بزرگ ما مى‏نويسد:

محمّد بن اسحاق ابوجعفر كلينى رازى در بغداد ساكن بود و در آنجا از محمّد بن احمد جبار و على بن ابراهيم بن عاصم و ديگران روايت مى‏كرد. كلينى از فقهاى شيعه و كسى است كه بر وفق مذهب آنها، كتاب‏هاى زيادى تصنيف كرده است.(19)

و نيز ابن حجر در كتاب ديگرش التبصير گفته است:

ابوجعفر محمّد بن يعقوب كلينى، از رؤساى دانشمندان شيعه است كه در زمان مقتدر (خليفه عباسى) مى‏ زيست.(20)

جز اينان، ساير دانشمندان عامه نيز هرجا به‏نام كلينى رسيده‏اند، از وى به عنوان دانشمندى بزرگ و فقيهى نامدار و يكى از پيشوايان پيشين شيعه ياد كرده‏اند.


استادان کلینی

ثقة‏الاسلام كلينى در رى، قم، بغداد، كوفه و ديگر نقاط دور و نزديك ممالك اسلامى ـ كه امروز براى ما درست روشن نيست ـ در نيمه دوم سده سوم هجرى، دانشمندان بزرگ، فقها و محدثان بسيارى را ملاقات كرده و از خرمن معلومات و محفوظات آنها خوشه‏ ها چيده و بهره‏ ها گرفته و از آنان به دريافت اجازات نايل شده است؛ كه اين اجازات نيز در آن زمان‏ها از آن بزرگ‏مردان به چنين رادمردى، بسيار باارزش بوده است. در كتب رجال و تراجم، بالغ بر چهل نفر از فقها و محدثان را نام مى ‏برند كه از استادان و مشايخ اجازه وى به شمار رفته ‏اند و كلينى در نزد آنها شرايط شاگردى به جاى آورده است.

گذشته از چندتن از علماى عامه كه ابن حجر عسقلانى نام برده است، اين عده از مفاخر فقها و محدثان شيعه كه در جلد اول و دوم مفاخر اسلام شناختيم و از آنها به اجمال و تفصيل نام برديم، از مشاهير استادان ثقة‏الاسلام كلينى ـ اين دانشمند پيشين شيعه ـ بوده ‏اند.(21)

احمد بن محمّد بن عيسى، احمد بن ادريس قمى (م306ق)، احمد بن محمّد بن سعيد همدانى، معروف به ابن عقده (333ق)، احمد بن محمّد بن عاصم كوفى، احمد بن مهران، اسحاق بن يعقوب، حسن بن حنيف، حسن بن فضل بن يزيد يمانى، حسين بن حسن حسينى اسود، حسين بن حسن هاشمى حسنى علوى، حسين بن على علوى، حسين بن محمّد بن عمران اشعرى قمى، حميد بن زياد نينوايى (310ق)، داود بن كوره قمى، سعد بن عبداللّه‏ بن جعفر حميرى، على بن ابراهيم قمى (م 307ق)، على بن حسين سعدآبادى، على بن عبداللّه‏ خديجى اصغر، على بن محمّد بن ابراهيم بن ابان رازى (دايى وى، معروف به عُلانِ رازى)، على بن محمّد بن ابى قاسم بندار، عبداللّه‏ بن احمد بن عبداللّه‏ برقى،(22) على بن موسى بن جعفر كميدانى، قاسم بن علاء، ابوالحسن محمّد بن عبداللّه‏ اسدى كوفى (ساكن رى)، محمّد بن حسن صفار(290ق)، محمّد بن على بن معمر كوفى، محمّد بن يحيى عطار، جمعا 35 نفر، و غير اينان.


شاگردان کلینی

اين عده از فقها و محدثان بنام شيعه، كه مشاهير علماى ما در نيمه اول و اواسط سده چهارم هجرى در ايران و عراق بوده ‏اند و استادان بسيارى از علماى نامى نيمه دوم سده چهارم هستند، از جمله شاگردان كلينى (مؤلف الكافى) به شمار مى ‏روند.

احمد بن ابراهيم، معروف به ابن ابى رافع صيمرى، احمد بن كاتب كوفى، احمد بن على بن سعيد كوفى، احمد بن محمّد بن على كوفى، ابوغالب احمد بن محمّد زرارى (285 ـ 368ق)، جعفر بن محمّد بن قولويه قمى (368ق)، عبدالكريم بن عبداللّه‏ بن نصر بزاز تنيسى، على بن احمد بن موسى دقان، محمّد بن ابراهيم نعمانى، معروف به ابن ابى زينب ـ كه از شاگردان مخصوص و نزديكان او بود و كتاب الكافى او را نسخه‏ بردارى كرده است ـ ، محمّد بن احمد صفوانى، مقيم بغداد ـ كه او نيز از شاگردان مخصوص او بود و كتاب الكافى را رونوشت كرده و از كلينى علم و ادب آموخته و به دريافت اجازه قرائت حديث، نايل آمده است ـ ، محمّد بن احمد سنانى زاهرى، مقيم رى، ابوالفضل محمّد بن عبداللّه‏ بن مطلب شيبانى، محمّد بن على ماجيلويه، محمّد بن محمّد بن عصام كلينى، هارون بن موسى تلعكبرى شيبانى (م 385ق)، جمعا پانزده نفر، و افرادى ديگر از قبيل بزرگان.


تأليفات كلينى

شيخ اجل طوسى، و نجاشى دانشمند رجالى، جمعا اين كتاب‏ها را جزء تأليفات كلينى به شمار آورده‏ اند:

1. كتاب الرجال،

2.كتاب الردّ على القرامطة،(23) ،

3. كتاب رسائل الائمّة عليهم‏السلام ،

4. كتاب تعبير الرؤياء،

5. مجموعه شعر (مشتمل بر قصايدى كه شعرا در مناقب و فضايل اهل‏بيت عصمت و طهارت عليهم ‏السلام گفته ‏اند.)،

6. كتاب الكافى (كه جداگانه از آن ياد مى ‏كنيم).



وفات و مرقد کلینی

ثقة‏الاسلام كلينى ـ اين محدث عظيم ‏الشأن پيشين كه در دنياى آن روز چشم و چراغ شيعه و سند افتخار دانشمندان بغداد، اعم از خاصه و عامه بود ـ پس از آن همه رنج و كوشش و تأليف و تصنيف و رواج و رونق مكتب خردپسند اهل‏بيت عصمت و طهارت عليهم‏ السلام ، سرانجام در سال 328 يا 329 ـ كه مصادف با مبدأ غيبت كبراى امام زمان عليه ‏السلام بود ـ در همان شهر بغداد چشم از جهان فروبست و مرغ روح بلندپروازش به آشيان جنان پرواز كرد. آرامگاهش امروز در ناحيه شرقى نهر دجله، كنار جسر (پل) قديم بغداد، معروف و زيارتگاه مسلمانان است. (تولد كلينى شناخته نشده است.)

شيخ طوسى در الفهرست، سال وفات كلينى را 328ق ضبط كرده، ولى نجاشى در الرجال، و خود شيخ نيز در الرجال ـ كه هر دو بعد از الفهرست تأليف شده‏اند ـ تصريح كرده‏ اند كه كلينى در سال 329ق وفات يافت؛ ما نيز اين تاريخ را معتبر مى ‏دانيم. در اين سال، شيخ اجل ابوالحسن صيمرى ـ نايب چهارم امام زمانِ عليه ‏السلام ـ نيز وفات يافت و با رحلت او، غيبت كبرى و طولانى آن حضرت آغاز شد، و جامعه شيعه در وضع خاصى قرار گرفت. ولى وجود كتاب الكافى، همچون ستاره درخشانى، شبستان تاريك اميد و آمال شيعيان را روشن ساخت، تا اين‏كه دانشمندان بعدى به تعميم و توسعه كار كلينى و نورپاشى بيشتر آثار اهل‏بيت عصمت عليهم ‏السلام پرداختند.

قسمت سوم :دربارۀ کافی اثر محمد مهدی خوش قلب


كتاب «الكافي» يكى از مهم‏ترين و معتبرترين كتب حديثى شيعه و ماندگارترين اثر ثقةالاسلام كلينى است. اين كتاب از سه بخش جداگانه تشكيل شده است:

1. اصول‏؛2. فروع‏؛3. روضه‏

مؤلف گرانقدر در بخش اول كتاب، طىِّ هشت عنوان (فصل) به تبيين اصول اعتقادى شيعه و برخى مطالب ديگر كه با مسائل اعتقادى ارتباط دارد، پرداخته است.

وى هر عنوان را به ابواب مختلفى تقسيم كرده و در هر باب روايات متعددى را نقل كرده است. برخى از اين عنوان‏ها بيش از دويست باب دارند. البته تعداد ذكر شده در هر باب بسيار متغير است؛ گاه در يك باب، تنها يك روايت ذكر شده، در حالى كه در بعضى ابواب، ده‏ها روايت آمده است.

عناوين اصلى كتاب و برخى ويژگى‏ها

1.عنوان العقل و الجهل كه تنها يك باب دارد، مشتمل بر 34 روايت است. توصيه‏هاى امام كاظم (ع)به هشام، در اين كتاب آمده است.

2.عنوان فضل العلم داراى ابواب پرشمارى است كه مباحث برخى از آنها عبارت‏اند از: «وجوب دانش‏پژوهى»، «آنان كه از راه دانش نان مى‏خورند»، «صفت علم»، «فضيلتِ دانش و دانشوران»،«نگارش و فضيلت آن»، «صفت عالم»، «تقليد»، «حق عالم»، بدعت و رأى و قياس» «نهى از سخن بدون دانش»، «وجود همه نيازمندى‏هاى مردم در قرآن و سنت».

3.در عنوان التوحيد نيز به موضوعاتى چون: «حدوث عالم و پديد آورندۀ آن»، « پايين‏ترين درجات شناخت خدا»،« نهى از سخن گفتن در كيفيت او»،« باطل كردن نظريۀ ديدن خدا»،« صفات ذات خدا»،« اراده و ديگر صفات فعل خدا»،« معانى اسماء الهى»،« مشيّت و اراده»،« سعادت و شقاوت»،«جبر و قدر و امر بين الامرين» پرداخته شده است.

4.در عنوان الحجة كه پس از ايمان و كفر، گسترده‏ترين بخش كتاب اصول كافى است، روايات زيادى در بيش از يكصد و سى باب، نقل شده كه به سرفصل های آن به صورت كلى اشاره مى‏شود:

1. نياز به حجت‏

2. طبقات انبياى رسل، ائمه‏

3. تفاوت ميان رسول، نبى و محدّث‏

4. شناخت امام و لزوم اطاعت از او

5 . صفات ائمه (واليان امر، خازنان علم، نور الهى، اركان زمين و...)

6 . عرضه اعمال بر ائمه‏

7 . ائمه، وارثان علم انبيا

8 . آنچه نزد ائمه است (علم كامل قرآن، كتب انبيا، صحيفۀ فاطمة، جفر، جامعه و...)

9 . دانش ائمه و افزونى جهات مختلف آن‏

10 . نصوص دالِّ بر امامت يكايك ائمۀ دوازده‏گانه‏

11. گزيده‏هايى از تاريخ زندگانى معصومان‏

5. عنوان الايمان و الكفر، گسترده‏ترين بخش اصول كافى و مشتمل بر بيش از دويست باب است. مباحث اصلى اين كتاب عبارت‏اند از: «خلقت مؤمن و كافر»، «معنى اسلام و ايمان»،« صفات مؤمن و حقايق ايمان»،« اصول و فروع كفر»، «گناهان و آثار،درجات و انواع آنها»و«انواع کفر».

6.عنوان الدعاء در دو بخش تنظيم شده است:قسم اول در بيان فضيلت دعا و آداب آن است. در این بخش، ابتدا به «آثار دعا»،« تغيير قضاى الهى به وسيله دعا»، «شفاى همه دردها» و استجابت آن پرداخته شده، سپس آداب دعا همانند: «تقدّم در دعا»، «رو به قبله نشستن و ياد خدا در هنگام دعا»، «دعاى پنهان»، «اوقات مناسب دعا» و «اجتماع افراد در دعا» تبیین شده است.در بخش دوم، متن برخى ادعيه و اذكار كوتاه كه به صورت مطلق يا ويژۀ برخى از حالات است، گردآورى شده است. نظير:دعا هنگام بيدار شدن و خروج از منزل، به دنبال نمازها، هنگام بيمارى‏ها، ویا هنگام قرائت قرآن.

7.عنوان فضل القرآن در چهارده باب، فضيلت حاملان قرآن، و نیز فضيلت تعلّم، حفظ ، قرائت و ترتيل آن را تبيين كرده است. همچنین مقدار فضيلت خواندن قرآن در هر روز نيز در این کتاب معیّن شده است.

8. در آخرين عنوان از بخش «اصول» كافى، (العشرة)، لزوم معاشرت، معاشرت نيك، معاشران خوب و

بد و نيز برخى از آداب و وظايف معاشرت و روابط اجتماعى نظير: سلام گفتن به يكديگر، احترام بزرگسالان، احترام كريمان، رعايت امانت در جلسات، حق همسايه، حقّ همسر، نامه‏نگارى و... بررسى شده است.

بخش دوم كتاب کافی كه «فروع الكافي» نام دارد دربردارندۀ روايات مربوط به مسائل فقهى است. در اين بخش عناوين زير وجود دارد:

1. كتاب الطهارة، 2. كتاب الحيض، 3. كتاب الجنائز، 4. كتاب الصلاة، 5. كتاب الزكاة والصدقه، 6. كتاب الصيام، 7. كتاب الحج، 8. كتاب الجهاد، 9. كتاب المعيشة، 10. كتاب النكاح، 11. كتاب العقيقه، 12. كتاب الطلاق، 13. كتاب العتق والتدبير والمكاتبه، 14. كتاب الصيد، 15. كتاب الذبائح، 16. كتاب الاطعمه، 17. كتاب الاشربة، 18. كتاب الزّى والتجمل والمروّة، 19. كتاب الدواجن، 20. كتاب الوصايا، 21. كتاب المواريث، 22. كتاب الحدود، 23. كتاب الديات، 24. كتاب الشهادات، 25. كتاب القضا والاحكام، 26. كتاب الايمان والنذور والكفارات.

يادآورى مى‏شود، در فروع كافى برخى از عنوان‏ها كه معمولاً در كتب فقهى به صورت مستقل آورده مى‏شوند به مناسبت، ضمن عنوان‏هاى ياد شده آمده‏اند. مثلاً اجاره، بيع، رهن، عاريه، وديعه، و امثال آن، در عنوان المعيشة، امر به معروف، در عنوان الجهاد و نيز زيارت نامه‏ها در عنوان الحج آمده است.

فروع كافى بزرگ‏ترين بخش كتاب كافى به حساب مى‏آيد.

در سومين بخش از كتاب كافى كه به نام «روضه» شهرت دارد، روايات مربوط به موضوعات مختلف و متنوع، بدون هيچ ترتيب و نظم خاصى گردآورى شده است. براى نمونه، به برخى از موضوعات آن اشاره مى‏شود:

1. تأويل و تفسير برخى آيات قرآن مجيد

2. توصيه‏ها و اندرزهاى ائمه(ع)

3. رؤيا و انواع آن‏

4. دردها و درمان‏ها

5. كيفيت آفرينش جهان هستى و برخى از پديده‏هاى آن‏

6. تاريخ بعضى از پيامبران بزرگ

7. فضيلت شيعه و وظايف آن‏

8. برخى مسائل تاريخ صدر اسلام و زمان خلافت اميرمؤمنان‏

9. مهدى (ع) و صفات او و نيز اصحاب و ويژگى‏هاى زمان حضور او

10. تاريخ زندگى برخى اصحاب و اشخاص، نظير ابوذر، ثمامة بن أثال، زيد بن على، سلمان، جعفر بن

ابى طالب.

تعداد روايات‏

تعداد روايات كتاب كافى را با رقم‏هاى مختلف گفته‏اند: يوسف بحرانى در لؤلؤة البحرين 16199،دكتر حسين على محفوظ در مقدمه كافى 15176، علامه مجلسى 16121 و برخى از معاصران مثل شيخ عبدالرسول الغفار 15503 حديث شمارش كرده‏اند. (الكلينى والكافى، ص 402)

البته اين اختلاف رقم‏ها ناشى از شيوۀ شمردن احاديث است. به اين معنى كه برخى روايتى را كه با دو سند ذكر شده است، دو روايت، و بعضى آن را يك روايت به حساب آورده‏اند. گروهى روايات مرسله را نيز كه با عبارت «وفى رواية اخرى» آمده است يك حديث شمرده‏اند و برخى آن را در شمارش به حساب نياورده‏اند. البته در موارد نادر هم مى‏تواند علت اختلاف، نبودنِ برخى روايات در برخى نسخه‏ها باشد. (الكلينى والكافى، ص 399)

اهميت

براى دريافت اهميت اين كتاب، ابتدا سخنانى از بزرگان حديث و پيشتازان اين ميدان را يادآور مى‏شويم و سپس به برخى از ويژگى‏هاى كتاب مى‏پردازيم.

«شيخ مفيد» كه از معاصران كلينى به‏شمار مى‏رود، درباره كتاب كافى مى‏نويسد: كتاب كافى از برترين كتاب‏هاى شيعه و پرفايده‏ترين آنهاست. (تصحيح الاعتقاد، ص 202)

«شهيد اول»، محمّد بن مكّى، در اجازه خود به ابن خازن، ضمن شمردن كتب حديثى شيعه مى‏نويسد: همانند كتاب كافى، در حديث شيعه نوشته نشده است. (بحارالانوار، ج 107، ص 190)

«شهيد ثانى» در اجازه خود به شيخ ابراهيم ميسى، کافی را به همراه سه كتاب: من لايحضره الفقيه، تهذيب الاحكام و استبصار، از پايه‏هاى ايمان و ستون‏هاى اسلام مى‏شمارد. (بحارالانوار، ج 108، ص 138)

علامۀ «محمّد تقى مجلسى» نيز ادعا مى‏كند: همانند كافى در ميان مسلمانان نگاشته نشده است. (بحارالأنوار، ج 110، ص 70)

و علامه «محمدباقر مجلسى» در كتاب مرآة العقول، شرح مبسوط وی بر كتاب كافى، مى‏نويسد: كتاب كافى از تمام كتب اصول، مضبوط­تر و جامع‏تر است و بهترين و بزرگ‏ترين تأليف فرقۀ ناجيه (شيعه اماميه) است. (مرآة العقول، ج 1، ص 3)

علامه «شيخ عبداللَّه مامقانى» مى‏نويسد: همانند كافى در اسلام نگاشته نشده و گفته مى‏شود اين كتاب بر امام زمان عرضه شده و آن حضرت آن را پسنديده و فرموده است: «اين كتاب براى شيعيان ما كافى است». (تنقيح المقال، ج 3، ص 202)

و بالأخره كتاب‏شناس بزرگ، علامه «شيخ آقا بزرگ تهرانى» مى‏نويسد: «كافى برترينِ كتب اربعه است؛ مانند آن درباره روايات اهل بيت نگاشته نشده است». (الذريعه، ج 17، ص 245)

مزايا و ويژگى‏هاى

1. نويسندۀ این کتاب، دوران نواب اربعه و بخشى از زمان امام حسن عسكرى(ع) را درك كرده است؛

2. نويسندۀ این کتاب، به جهت نزديكى زمانى با نويسندگان اصول، توانسته رواياتى را با واسطه‏هاى

كمتر نقل كند؛ از همين رو بخشى از روايات كافى با سه واسطه نقل شده است؛ (رجوع شود به: امين ترمس عاملى، ثلاثيات الكلينى و قرب الاسناد)

3. داراى عناوينى كوتاه و گويا است كه محتواى روايات باب را نشان مى‏دهد؛

4. روايات بدون دخل و تصرف نقل شده و توضيحات مصنف با روايت‏ها مشتبه نمى‏شود؛

5. مصنف سعى مى‏كند حديث درست‏تر و روشن‏تر را، در اول باب قرار داده و سپس احاديث مبهم و

مجمل را ذكر كند؛ (اصول كافى، ج 1، ص 10، مقدمه مترجم: سيدجواد مصطفوى)

6. تمام سند حديث در آن ذكر شده و از اين جهت با تهذيب و استبصار و من لايحضره الفقيه متفاوت

است؛

7. رواياتى را نقل مى‏كند كه با عنوان باب سازگار است و از نقل احاديث معارض خوددارى كرده

است؛

8. روايات را در غير ابواب خود قرار نداده است؛

9. از تنظيم و تبويب دقيق و منطقى برخوردار است؛ از عقل و جهل و سپس علم و آن‏گاه توحيد

شروع مى‏كند؛ در واقع برخى از مباحث معرفت‏شناسى را در مرحله نخست قرار داده و سپس به

مباحث توحيد و امامت مى‏رسد، آنگاه روايات اخلاقى را نقل كرده تا به فروع و احكام مى‏رسد و در

پايان جُنگى متنوع از احاديث را جمع نموده است؛

10. جامعيت كافى نسبت به مباحث عقيدتى، اخلاقى و فقهى از ديگر امتيازهاى آن است.

اشكالات وارد شده برکتاب

بزرگان فنّ حديث، ضمن تجليل بسيار از كتاب كافى، اشكالاتى نيز بر آن وارد كرده‏اند؛ از جمله:

الف. علامه فيض كاشانى در مقدمه وافى اشكالات زير را بر این كتاب وارد مى‏داند:

1. بسيارى از احكام فقهى را طرح نكرده است.

2. در برخى موارد به روايات قول مخالف اشاره‏اى نكرده است.

3. واژه‏هاى مبهم و مشكل را شرح و توضيح نداده است.

4. در برخى عناوين، ابواب و روايات، ترتيب مورد نظر را رعايت نكرده و گاه روايتى را در غير جاى خود آورده، يا عنوانى را حذف كرده و يا عنوانى غير لازم را درج كرده است.

ب. وجود برخى روايات كه با يكديگر در تضاد هستند و يا مخالف با مسلّمات مذهب است، اشكال ديگرى است كه بر اين كتاب وارد شده است. به عنوان مثال گفته‏اند: در كتاب كافى روايت‏هایى دربارۀ تحريف قرآن وجود دارد كه با اعتقاد شيعه سازگار نيست.

ج. برخى اسامى نظير: محمّد، احمد، حسين و يا حتى محمّد بن يحيى و احمد بن محمّد و امثال اينها كه بين تعدادى از راويان مشترك است، در اين كتاب آمده و مؤلف توضيح بيشترى درباره راوى نداده است. بنابر این مشخص نمى‏شود كه كدامين راوى منظور مؤلف بوده است. البته گاه مى‏توان از راه

تشخيص راوى و مروى عنه، فرد مورد نظر را معلوم كرد؛ ولى در موارد نادرى اين راه نيز كارگشا نيست و فرد مورد نظر، مجهول باقى مى‏ماند.

د. اشكال ديگر اینکه كه مسلماً كلينى تمام روايات را از استادانِ خود نشنيده است، بلكه برخى را شنيده و بعضى را با اجازه از كتاب آنها نقل كرده است كه البته هر دو نوع داراى سند متصل و معتبر است، ولى كلينى فرقى ميان آن دو قايل نشده و همه را با كلمه «عن» به يكديگر متصل كرده است در حالى كه برخى از مؤلفان بين اين دو نوع اخذ حديث با لفظ «حدثنا» يا «روينا» تقاوت قايل شده‏اند.

ه. برخى بر كلينى خرده گرفته‏اند كه چرا در كتاب كافى از برخى رواتى كه مسلماً ضعيف بوده‏اند نقل

روايت كرده است و تعدادى از آنها را برشمرده‏اند، از جمله: وهب بن وهب (ابوالبخترى)، احمد بن هلال، محمّد بن وليد صيرفى، و يا عبداللَّه بن قاسم حارثى. مجموع این اشکالات، در کتاب های الكليني و الكافي و الكليني و كتابه الكافي، به بحث گذاشته شده است و در کل صرف نظر از داورى و قضاوت درباره اين اشكالات، روشن است كه بر فرض صحت تمام آنها، باز چيزى از عظمت كار كلينى و از اطمينان به كتاب وى كاسته نمى‏شود و البته هيچ كتابى بجز قرآن مجيد كه از طرف خداوند متعال مصون و محفوظ مانده و هيچ انسانى بجز معصومان(ع) كه خداوند آنها را حفظ فرموده است، از اشتباه مصون نخواهند بود.

آيا روضه، جزء «الکافي» است؟

بعضى، بخش روضه را از آثار کلینی نمی دانند بلکه آن را به «ابن ادریس»، صاحب سرائر نسبت می دهند؛ بنابر این، روضه را جزء کتاب کافی به حساب نمی آورند. در مقابل اشخاص زیادی این بخش را جزء كافى و از آنِ كلينى دانسته‏اند. برای پیگیری اين بحث، می توان به كتاب الكليني و الكافي، صفحه 408 تا 415 و نيز كتاب الكليني و كتابه الكافي، صفحه 132 تا 140 مراجعه کرد.

پژوهش‏هاى انجام شده دربارۀ كافى‏

كتاب كافى از دوره‏هاى نخست، مورد توجه عالمان و حدیث پژوهان بوده، بنابر این كارهاى بسيارى دربارۀ آن انجام شده است.

شيخ آقا بزرگ تهرانى، در الذريعه، 27 شرح بر اصول، يا تمامى كتاب معرفى كرده؛ (الذريعة الى تصانيف الشيعه، ج 13، ص 94، 100؛ ج 14، ص 26 - 228؛ المعجم المفهرس لالفاظ بحارالأنوار، ج 1، ص 66 - 67) چنان كه ده حاشيه بر اين كتاب شمرده است. (الذريعة الى تصانيف الشيعه، ج 6، ص 181؛ المعجم المفهرس لالفاظ بحارالأنوار، ج 1، ص 66).

همچنين برخى ديگر از نويسندگان، كارهاى بسيارى را پيرامون كافى ذكر كرده اند كه بیشتر آنها تاکنون به چاپ نرسيده يا در دسترس نيستند. (ثامر هاشم حبيب، الشيخ الكلينى البغدادى وكتاب الكافى، ص 158 - 177)

گفتنی است، کنگرۀ بین المللی بزرگداشت ثقة الاسلام کلینی، در حال حاضر ، بخش قابل توجهی از آثار مربوط به کافی را که تاکنون منتشر نشده­اند، در دست آماده سازی و انتشار دارد.

در اينجا برخى از آثاری را كه پيرامون كتاب كافى منتشر شده ، در چند بخش معرفى مى‏كنيم:

الف. شرح و حاشيه‏

1.«التعليقة على كتاب الكافي»، محمّد باقر حسينى مشهور به ميرداماد(م 1041ق)، تحقيق: سيد مهدى رجايى (قم، مطبعة خيام، 1403ق)، 22 + 404ص.

اين تعليقه، تا كتاب الحجة از اصول كافى ادامه دارد و متن روايات نيز همراه تعليقه چاپ شده است. همچنين شارح، كتابى ديگر به نام «الرواشح السماوية» دارد كه در آن برخى قواعد علم حديث را نگاشته و مقدمۀ كافى را شرح كرده، و به عبارتی جلد اول اين تعليقه محسوب مى‏شود.

2. «شرح اُصول الكافي»، صدرالدين الشيرازى،(م 1050ق)، (تهران، مكتبة محمودى 1391ق) 492ص.اين شرح تا پايان كتاب الحجة از اصول كافى ادامه دارد. در ضمن، اين شرح با تصحيح محمّد خواجوى در 2 جلد، توسط مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى به چاپ رسيده است. همچنين خواجوى اين شرح را ترجمه نموده و در 2 جلد،همان انتشارات به چاپ رسانده است.

3. «الحاشية على اُصول الكافي»، رفيع‏الدين محمد بن حيدر النائينى، تحقيق: محمدحسين درايتى (قم، دارالحديث، 1383ش) 672 ص، وزيرى .

4. «الحاشية على اُصول الكافي»، سيّد بدرالدين بن أحمد الحسينى العاملي، تحقيق: على فاضلى (قم، دارالحديث، 1383ش) 352 ص، وزيرى .

5.«الدرّ المنظوم من كلام المعصوم»، على بن محمّد بن حسن بن زين‏الدين عاملى (م 1103 يا 1104ق)، تحقيق: محمدحسين درايتى(قم، دارالحدیث، 1385ش) 717 صفحه(1ج)، وزیری.

6. «مرآة العقول»، محمّد باقر مجلسى (م 111ق) (تهران، دارالكتب الاسلامية، 1404ق /1363ش، دوم؛ 26 ج.

7. «شرح الكافي، الاصول والروضة»، محمّد صالح المازندرانى، التعليق: ميرزا ابوالحسن شعرانى (تهران، المكتبة الاسلامية، 1342) 12ج. اين شرح، تنها اصول كافى و روضه را دربر دارد.

8. «الشافي في شرح الاصول الکافي»، 3ج، عبد الحسین المظفر(دوم:مطبعةالغری، نجف،1389ق- 1969م).

ب. ترجمه

1. «اصول کافی»، ترجمه و شرح: سید جواد مصطفوی (تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت،2ج)؛ این ترجمه، همراه با متن احادیث است.

2. «الروضة من الكافي»، ترجمه و شرح: سيد هاشم رسولى محلاتى (تهران، انتشارات علميه اسلاميه) 2 ج، 297 + 259 ص. در اين كتاب، متن عربى احاديث نیز درج شده است.

3. «الكافي»، ترجمه به انگليسى، المؤسسة العالمية للخدمات الاسلامية.

تاكنون 13 جلد از آن به همراه متن عربی منتشر شده است .

ج. تلخيص‏

1. «گزيدۀ كافى»، ترجمه و تحقيق: محمّدباقر بهبودى (تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1363)، 6 جزء در سه مجلد.(ج 1: معارف و آداب؛ج 2: طهارت، صلات؛ ج 3: زكات، روزه؛ج 4: حج، معيشت؛ج 5: ازدواج، آشاميدنى‏ها؛ج 6 : زيب و زينت، گل‏ها).

2. «خلاصه‏اى از اصول كافى»، ترجمه: على اصغر خسروى شبسترى، (تهران، كتاب فروشى اميرى، 1351ش)، 270ص.

3. «الصحيح من الكافي»، 3 ج، محمّد باقر بهبودى (الدار الاسلامية، 1401ق - 1981م).

4. «درخشان پرتوى از اصول كافى»، سيدمحمّد حسينى همدانى (قم، مؤلف، 1406ق).

د. معجم و راهنما

1. «المعجم المفهرس لالفاظ اصول الكافي»، الياس كلانترى (تهران، انتشارات كعبه).

2. «المعجم المفهرس لالفاظ الاصول من الكافي»، على رضا برازش (تهران، منظمة الاعلام الاسلامى، 1408ق - 1988م، اول) 2 ج، 2011ص.

3. «الهادى الى الفاظ اصول الكافي»، سيد جواد مصطفوى (آستان قدس رضوى، مشهد، 1406ق)، ج 1، ص 413ص، تا حرف شين.

4. «فهرس احاديث اصول الكافي»، مجمع البحوث الاسلامية، (آستان قدس رضوى، مشهد، 1409ق)

5. «فهرس احاديث الروضة من الكافي»، مجمع البحوث الاسلاميه (آستان قدس رضوى، مشهد، 1408ق).

6. «فهرس احاديث الفروع من الكافي»، مجمع البحوث الاسلامية (آستان قدس رضوى، مشهد، 1410ق).

7. «فهرس احاديث الكافي»، بنياد پژوهش‏هاى اسلامى آستان قدس رضوى.

ه. اسناد و رجال كافى‏

1. «تجريد اسانيد الكافى و تنقيحها»، حاج ميرزا مهدى صادقى (قم، 1409ق).

2. «الموسوعة الرجالية»، حسين طباطبايى بروجردى، 7 ج، تصحيح و تكميل: ميرزا حسن النورى (مجمع البحوث الاسلامية، مشهد، 1413ق /1992م).

جلد يك از اين مجموعه با عنوان: «ترتيب اسانيد كتاب الكافي»، در 567 صفحه و جلد چهارم آن با عنوان «رجالُ أسانيد او طبقات رجال الكافي»، در 468 صفحه، مربوط به كافى مى‏باشد.

و. دربارۀ كافى‏

1. «دفاع عن الكافي»، ثامر هاشم حبيب العميدى (مركز الغدير للدراسات الاسلامية، 1415ق /1995م) 2 ج، 768 + 789ص.

2. «الشيخ الكليني البغدادي و كتابه الكافي»، ثامر هاشم حبيب العميدي (مكتب الاعلام الاسلامى، قم، 1414ق /1372ش)، 495ص. در اين كتاب شرحى مفصل از زندگانى شخصى و علمى كلينى، تلاش‏هاى علمى پيرامون كافى و روش كلينى در فروع ارائه شده است.

3. «بین الكليني و خصومه، موقف محمد ابو زهرة من الکلینی»، عبدالرسول الغفار (دار المحجة البيضاء، بيروت، 1415ق /1995م)، 96ص. در اين كتاب، ايرادهايى كه محمّد ابو زهره از نويسندگان مصرى، بر كتاب كافى داشته، مورد تجزيه ، نقد و تحليل قرار گرفته است.

4. «بحوث حول روايات الكافي»، امين ترمس العاملي (مؤسسة دارالهجرة، قم، 1415ق)، 200ص.

5. «دراسات في الكافي للكليني والصحيح للبخاري»، هاشم معروف الحسنى (1388 /1968م)، 365ص. نویسنده در این کتاب، بحث‏هاى مقارن و مقايسه‏اى ميان كافى و صحيح بخارى انجام داده و موضوعاتى را از دو كتاب برگزيده و داورى كرده است.

6. «ثلاثيات الكليني و قرب الاسناد»، امين ترمس العاملي (مؤسسة دارالحديث الثقافية، قم 1417ق / 1375ش)، 445ص. در اين اثر پس از مقدمه - كه شرحى است از زندگانى كلينى و اصطلاحات ثلاثيات- روايات كلينى كه با سه واسطه به معصوم مى‏رسد، گردآوری شده كه مجموع آن 135 روايت است.

7. «الكليني و الكافي»، الدكتور عبدالرسول الغفار (مؤسسة النشر الاسلامى ، قم، 1416ق)، 589ص.

قسمت چهارم:

مقام ‌معظّم رهبري به كنگره بين‌المللي بزرگداشت ثقة الاسلام كليني (ره) كه هم‌اكنون در تالار شيخ صدوق آستان حضرت عبدالعظيم (ع) در حال برگزاري است‌، پيام دادند.

، متن پيام رهبر معظم انقلاب به كنگره بين‌المللي بزرگداشت ثقة الاسلام شيخ كليني به شرح ذيل است.

بسم‌الله الرحمن الرحيم
اقدام جناب آقاي‌ري شهري و موسسه دارالحديث، در تجليل از شخصيت شيخ كليني (رضوان‌الله تعالي عليه) و كتاب شريف كافي، شايسته سپاس و قدرداني است.

كتاب كافي، در دوره‌اي 1100 ساله، از وفات مرحوم كليني در 329 هجري تا روزگار ما، بيش از هزار سال است كه مرجعيّت علمي دارد و بين جوامع شيعه، دست به دست مي‌شود و هرگز هيچ فقيه، متكلم يا مفسر شيعه، از آن، مستغني نبوده است. با وجود اين و با وجود چاپ‌هاي متعددي كه از اين كتاب، انجام گرفته، تاكنون، حق آن ادا نشده بود و به نظر اين جانب، چاپ عرضه شده به مناسبت اين كنگره، به خاطر تصحيح فني بسيار خوب، مراجعه دقيق به نسخه‌هاي اصلي، ذكر گسترده نسخه بدل‌ها، جدا كردن اَساتيد از متن روايات و مزاياي ديگر، اثر برجسته و ارزشمندي است كه با سليقه به كار رفته در آن، ان‌شاالله يادگاري ماندگار خواهد بود.

شخصيّت شيخ كليني رحمة‌الله عليه نيز شخصيّت علمي بارز و برجسته‌اي است.

او در هر دو حوزه ري و بغداد، سال‌هاي زيادي را به علم‌آموزي و اخذ حديث از محضر اساتيد و مشايخي كه شمار آنها بيش از 50 تن است، سپري كرد و از ديگر سو، به تربيت گروه بزرگي از طالبان علم و معارف مكتب اهل بيت عليهم السّلام پرداخت كه خود، گواهي بر برجستگي‌هاي علميِ شيخ كليني‌اند.

كليني، تنها يك محدث نبود. بررسي كتاب كافي، از جهت چگونگي تبويب و تقديم و تاخير ابواب آن و عناوين انتخابي آنها (نظير: كتاب العقل و الجهل، كتاب الحجة، كتاب التوحيد و …) نشان مي‌دهد كه كليني، علاوه بر آن كه محدّثي بزرگ است، متكلمي چيره دست نيز هست و محتوا و روش و عناوينِ به كار گرفته شده توسط وي، ناظر به مسائل كلاميِ رايج در روزگار اوست. ضمنا مقدّمه شيخ بر كافي، مقدمه درخشاني است كه نشان مي‌دهد اين مرد، چه تسلّطي بر عبارات و كلمات و مطالب و مفاهيم كلامي و … داشته است.

عصر كليني نيز روزگار حسّاس و دشواري است. ولادت او، در حوالي سال 260 هجري اتفاق افتاده است كه سال وفات امام عسكري عليه السّلام و آغاز غيبت صُغراست و با در نظر گرفتن سال درگذشت او (يعني 329 هجري)، در مي‌يابيم كه حيات وي، كاملا منطبق بر دوره غيبت صُغراست كه از پيچيده‌ترين و حساس‌ترين برهه‌ها در تاريخ تشيع است و شيخ كليني، تقريبا 20 سال پاياني عمر خويش را‌، در بغداد به سرآورد كه محل سكونت نواب اربعه و وكلاي ناحيه مقدسه بود و اين ويژگي‌ها در حيات كليني، براي كساني كه مي‌خواهند درباره حركت علمي شيعه به تحقيق بپردازند، در خورِ توجّه است.

به هر حال، به نظر اين جانب، تجليل از كليني، تجليل از علم، تجليل از دين و تجليل از تشيع است. كافي نيز اثر ارزشمندي است و در مورد اين كتاب شريف و مولف بزرگوارش، هر چه تجليل و هر اندازه كار علمي انجام بشود، جا دارد.

اين جانب، به سهم خود، از جناب آقاي ري شهري و بقيه دست‌اندركاراني كه در برگزاري اين كنگره و به بار نشستنِ محصولات علمي آن دخيل بوده‌اند و هستند، تشكر مي‌كنم و براي همگي آنان آرزوي موفقيت دارم.

.آستان مقدس حضرت عبدالعظيم حسنی(ع) و مؤسسه علمی فرهنگی دارالحديث در ادامه همايش‌های بزرگداشت محدثان و عالمان ری، سومين كنگره را به مناسبت هزار و صدمين سال وفات كلينی (1429) به ثقةالاسلام كلينی اختصاص داده‌اند. اين همايش فردا از ساعت 8:30 در چهار بخش برگزار خواهد شد.

بخش اول اين كنگره از ساعت 8:30 تا 10:30 با پخش سررود جمهوری اسلامی ايران و تلاوت آياتی چند از قرآن كريم آغاز شده و پس از خير مقدم گويی توليت آستان حضرت عبدالعظيم(ع) و قرائت پيام مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) و گزارش دبير كميته علمی كنگره، . می‌پردازد.

دومين بخش اين همايش نيز از ساعت 10:45 تا 13 برگزار می‌شود كه در اين بخش آيت‌الله استادی، حجت‌الاسلام جعفر المهاجر از لبنان با موضوع «دراسة مقارنة بين الكلينی و الزهری»، حجت‌الاسلام سروش محلاتی با موضوع «ثقةالاسلام كلينی و مسئله مالكيت» و مايكل كوك با موضوع «حديثی معمايی در باب قبله در الكافی كلينی» از امريكا به ايراد سخن خواهند پرداخت. همچنين در اين بخش ميزگردی با حضور مختاری، صدرايی، درايتی و اسلامی برگزار خواهد شد.

بخش سوم اين كنگره نيز از ساعت 15:30 تا 17 برگزار شده و ثامر العميدی با موضوع «معلومات جديدة عن حياة الشيخ كلينی»، سيدكاظم طباطبايی با موضوع «جامع‌نويسان پيش از كلينی»، علی حسين الجابری با موضوع «احداثيات الفكر الاثنی عشری بين الكلينی و الصدوق» از عراق، محمود گلزاری با موضوع «به‌هنجاری و نابه‌هنجاری رفتار در روان‌شناسی معاصر و مقايسه آن، با طبقه‌بندی الكافی» به ايراد سخن خواهند پرداخت.

در بخش پايانی نيز حجج اسلام سيدجواد شبيری، سيدمحمدرضا جلالی، عبدالامير كاظم زاهد از عراق، مرتضوی، جعفريان و سيدحسن اسلامی به ترتيب با موضوعات توضيح الاسناد، العنعنة فی الكافی، نظرية المعرفة عند الامامية مرويات الكافی، اجتهادات و بيانات ثقةالاسلام كلينی، سنجش داده‌های كلينی درباره تواريخ شرعی و كلينی و رازی، اخلاق اسلامی به دو روايت سخنرانی می‌كنند. اين بخش از ساعت 17:15 تا 19:30 برگزار می‌شود و آيت‌الله‌العظمی سبحانی نيز به عنوان سخنران اختتاميه كنگره حضور خواهند داشت.

پی نوشت:قسمت اول :
[1]مفاخر اسلام ، علی داونی ، ج 3، ص 26.


[2]فرهنگ فرق اسلامی ، محمد جواد مشکور، ص 395 .


[3]معجم رجال الحدیث ، آیت الله خویی ، ج 11، ص 194.


[4]مفاخر اسلام ، ج 3، ص 55.



[5]ریحانة الادب ، میرزا محمد علی مدرس تبریزی ، ج 5 ص 79.


[6]سه کتاب دیگر این مجموعه عبارت اند از: من لا یحضره الفقیه تاءلیف شیخ صدوق ، تهذیب و استبصار،تاءلیف شیخ طوسی .


[7]اصول کافی (مقدمه )، کلینی ، ترجمه سید جواد مصطفوی ، ج 1، ص


[8]همان ، ص 114.


[9]همان .


[10]همان ، ج 5، ص 81.


[11]مفاخر اسلام ، ج 3، ص 27 و 90.


[12]ریحانة الادب ، ج 5، ص 80.



[13]همان

پی نوشت 2:

*. اين مقاله از كتاب مفاخر اسلام، ج 3، ص 40 گرفته شده است.

1 . شهيد سعيد قاضى نوراللّه‏ شوشترى، در حاشيه مجالس المؤمنين، جلد اول، چاپ اسلاميه، صفحه 92 مى‏نويسد: «به خط قطب‏ الدين رازى ديده‏ ام كه نوشته است: رى هنگام نسبت، بايد «ريئى» خوانده شود. علت اضافه «ز» اين است كه دو نفر به ‏نام‏هاى «رى» و «راز» آن شهر را ساختند و چون خواستند نامى بر آن بگذارند، دچار اختلاف شدند. سپس بنا گذاشتند كه آن شهر را به‏نام يكى، «رى»، و هنگام نسبت به‏نام ديگرى، «رازى» بخوانند.

2. معجم ‏البلدان، ج 3، ص117.

3. جاى تأسف است كه در آن روزگار ، لقب «ثقة‏الاسلام»؛ يعنى دانشمندى كه مورد وثوق و سند وثاقت اسلام و مسلمين است، آن قدر اهمّيت داشته كه براى اولين‏ بار، كلينى سرآمد دانشمندان و فقها و محدثان شيعه را بدان منسوب كرده ‏اند و امروز به قدرى الفاظ و اسامى و القاب ارزش خود را از دست داده است، كه به هر بى ‏سر و پا و بى‏سواد رياكار هم «ثقة‏الاسلام» مى ‏گويند! بر عكس نهند نام زنگى كافور!!

4. شرح مشيخه من لا يحضره ‏الفقيه، ص 267.

5. رجال الطوسى، ص 495.

6. الفهرست، شيخ طوسى، ص 135.

7. رجال النجاشى، ص 266.

8. مقدمه الكافى.

9. همان، به نقل از وصول الأخيار، ص 69 .

10. همان.

11. مرآة العقول، ج 1، ص 3.

12. مقدمه الكافى.

13. همان.

14. ابن اثير جزرى، نام سه برادر دانشمند از علماى عامه است. آنها از مردم جزيره نزديك موصل بوده ‏اند و لقب جزرى منسوب به آنجاست. برادر اول، مبارك بن ابى ‏الكرم اثيرالدين محمّد جزرى (م 606ق در موصل)، مؤلف كتاب‏ هاى النهاية و جامع الاصول، برادر دوم، عزالدين على بن اثير (م 630ق)، مؤلف كتاب‏ هاى اسدالغابة فى معرفة الصحابة، اللباب فى تهذيب الأسماء، و الكامل فى التاريخ، برادر سوم، نصراللّه ‏بن ابى‏ الكرم (م 637ق)، منشى و كاتب، صاحب كتاب المثل السائر فى ادب الكاتب و الشاعر و غيره، مدفون در كاظمين.

15. اصل حديث اين است: ان اللّه‏ يبعث لهذه الأمة فى رأس كل مأة سنة من يجدد لها دينها.

ابن اثير يك يا چند نفر از خلفا، علما و عرفاى سنى را هم نام مى ‏برد كه بر سر هر صد سالى، مجدد، نگهبان و احياكننده اسلام بودند. اين حديث از احاديث عامه است، ولى بسيارى از علماى فريقين به آن استناد جسته و كسانى را به ‏نام مجدد مذهب ذكر كرده‏ اند. نويسنده اين سطور، خود نظرى ندارد.

16. الرجال، ابوعلى حائرى، ص 298، به نقل از تعليقه وحيد بهبهانى، روضات الجنات فى احوال العلماء والسادات، ص 525.

17. الكامل، ابن اثير، ج 6، ص 274.

18. قاموس الرجال، ج 4، ص 256.

19. لسان الميزان، ج 5، ص 433.

20. روضات الجنات فى احوال العلماء والسادات، ص 525.

21. استادان و شاگردان كلينى را، از مقدمه الكافى و شرح حال كلينى مى ‏آوريم.

22. در مقدمه الكافى به جاى وى، على بن محمّد برقى نام برده كه درست نيست.

23. قرامطه، فرق ه‏اى بودند كه عقيده داشتند اسماعيل پسر حضرت صادق عليه ‏السلام ، امام غايب است و در حقيقت، همان اسماعيليه نخستين بودند. علت تسميه آنها به قرامطه يا قرمطى، اين است كه اولين بار شخصى به ‏نام «قرمط» از مردم حومه كوفه، چنين ادعايى كرد و پيروان او به ‏نام وى خوانده شدند. قرامطه به مرور ايام، سخت به انحراف در عقيده و اعمال كشيده شدند و بر ضد عموم مسلمين شورش‏ هاى زيادى كردند.

پی نوشت قسمت سوم :
برگرفته از:

«حیاة الشیخ محمد بن کلینی»، دکتر ثامر عمیدی

«فرهنگ کتب حدیثی شیعه»، سید محمود مدنی بجستانی

«آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه»، مهدی مهریزی