زمان : 08 Tir 1390 - 23:41
شناسه : 35411
بازدید : 3933
سلام مهاجر خدا سلام مهاجر خدا

سلام مهاجر خدا

سلام بر تو که از طواف عشق می آیی 

شانه های کویر خیلی وقت است منتظر توست  

سینه این خاک مدتی است برای جسم پاک تو گشوده  است

بیا که خیلی وقت است

در گیر و دار این دنیای خاکی  غبار غفلت گرفته ایم

آنروزها که دلها آسمانی تر بود  

شهادت ، آرزوی دلهای عاشق بود

و نصیب اولئک المقربون

و  شما که در خنده مستانه و در شادی وصل خویش

نزد خدای بزرگ  عند ربهم یرزقونید  

دست های خالی ما را بگیرید

و غبار دیدگان ما را به  قطره های زلال یاد تان بشوئید   

چه خوب وقتی آمدی

داشت یادمان میرفت که هرچه نام ونشان داریم

از گمنامی شماست  

و آرامش خیال ما در این همه سال

از غربت پیکرهای پاک شما زیر هرم آفتاب شلمچه  است

درود خدا بر تو دلاور

بر تو که فرزند پاک همین خاکی  

سلام بر تو که وقتی قامت رشید تو بر خاک افتاد

رایت سربلندی در این دیار به اهتزاز در آمد

گمنام نامدار

سرهای  ما از شرم نگاه تو به زیر است

که یاد تو را آنچنان که شایسته نام توست به جا نیاورده ایم

و گذاشتیم نامتان نان عده ای بشود

بیا که نشان گمنامی تو را از بقیع جسته ایم 

بیا و این قطعه از خاک ما را به بوی بهشت معطر کن

در این خاک آرام بگیر و ما را در روز سرگردانی به شفاعت بگیر