زمان : 25 Ordibehesht 1390 - 23:11
شناسه : 33877
بازدید : 3934
گزيده فرمايشات مقام معظم رهبری ( بصيرت - تبيين) گزيده فرمايشات مقام معظم رهبری ( بصيرت - تبيين)

باسمه تعالی

گزيده فرمايشات مقام معظم رهبری ( بصيرت - تبيين)

 

« بلاهائى كه بر ملتها وارد ميشود، در بسيارى از موارد بر اثر بى‌بصيرتى است »

« گاهی خطاهای نخبگان بیشتر از خطاهای عامه مردم است »

 

اگر من بخواهم يك توصيه به شما بكنم، آن توصيه اين خواهد بود كه بصيرت خودتان را زياد كنيد؛ بصيرت. بلاهائى كه بر ملتها وارد ميشود، در بسيارى از موارد بر اثر بى‌بصيرتى است. خطاهائى كه بعضى از افراد ميكنند - مى‌بينيد در جامعه‌ى خودمان هم گاهى بعضى از عامه‌ى مردم و بيشتر از نخبگان، خطاهائى ميكنند. نخبگان كه حالا انتظار هست كه كمتر خطا كنند، گاهى خطاهايشان اگر كماً هم بيشتر نباشد، كيفاً بيشتر از خطاهاى عامه‌ى مردم است - بر اثر بى‌بصيرتى است؛ خيلى‌هايش، نميگوئيم همه‌اش.

 

بصيرت خودتان را بالا ببريد، آگاهى خودتان را بالا ببريد. من مكرر اين جمله‌ى اميرالمؤمنين را به نظرم در جنگ صفين در گفتارها بيان كردم كه فرمود: «الا و لايحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر». ميدانيد، سختى پرچم اميرالمؤمنين از پرچم پيغمبر، از جهاتى بيشتر بود؛ چون در پرچم پيغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زير پرچم اميرالمؤمنين دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائى را ميزد كه دوست ميزند؛ همان نماز جماعت را كه تو اردوگاه اميرالمؤمنين ميخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفين و نهروان - ميخواندند. حالا شما باشيد، چه كار ميكنيد؟ به شما ميگويند: آقا! اين طرفِ مقابل، باطل است. شما ميگوئيد: اِ، با اين نماز، با اين عبادت! بعضى‌شان مثل خوارج كه خيلى هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خيلى. اميرالمؤمنين از تاريكى شب استفاده كرد و از اردوگاه خوارج عبور كرد، ديد يكى دارد با صداى خوشى ميخواند: «أمّن هو قانت ءاناء اللّيل» - آيه‌ى قرآن را نصفه شب دارد ميخواند؛ با صداى خيلى گرم و تكان دهنده‌اى - يك نفر كنار حضرت بود، گفت: يا اميرالمؤمنين! به به! خوش به حال اين كسى كه دارد اين آيه را به اين قشنگى ميخواند. اى كاش من يك موئى در بدن او بودم؛ چون او به بهشت ميرود؛ حتماً، يقيناً؛ من هم با بركت او به بهشت ميروم. اين گذشت، جنگ نهروان شروع شد. بعد كه دشمنان كشته شدند و مغلوب شدند، اميرالمؤمنين آمد بالاسر كشته‌هاى دشمن، همين طور عبور ميكرد و ميگفت بعضى‌ها را كه به رو افتاده بودند، بلندشان كنيد؛ بلند ميكردند، حضرت با اينها حرف ميزد. آنها مرده بودند، اما ميخواست اصحاب بشنوند. يكى را گفت بلند كنيد، بلند كردند. به همان كسى كه آن شب همراهش بود، حضرت فرمود: اين شخص را ميشناسى؟ گفت: نه. گفت: اين همان كسى است كه تو آرزو كردى يك مو از بدن او باشى، كه آن شب داشت آن قرآن را با آن لحن سوزناك ميخواند! اينجا در مقابل قرآن ناطق، اميرالمؤمنين (عليه افضل صلوات المصلّين) ميايستد، شمشير ميكشد! چون بصيرت نيست؛ بصيرت نيست، نميتواند اوضاع را بفهمد.

 

بنده بارها اين جبهه‌هاى سياسى و صحنه‌هاى سياسى را مثال ميزنم به جبهه‌ى جنگ. اگر شما تو جبهه‌ى جنگ نظامى، هندسه‌ى زمين در اختيارتان نباشد، احتمال خطاهاى بزرگ هست. براى همين هم هست كه شناسائى ميروند. يكى از كارهاى مهم در عمل نظامى، شناسائى است؛ شناسائى از نزديك، كه زمين را بروند ببينند: دشمن كجاست، چه جورى است، مواضعش چگونه است، عوارضش چگونه است، تا بفهمند چه كار بايد بكنند. اگر كسى اين شناسائى را نداشته باشد، ميدان را نشناسد، دشمن را گم بكند، يك وقت مى‌بينيد كه دارد خمپاره‌اش را، توپخانه‌اش را آتش ميكند به طرفى، كه اتفاقاً اين طرف، طرفِ دوست است، نه طرفِ دشمن. نميداند ديگر. عرصه‌ى سياسى عيناً همين جور است. اگر بصيرت نداشته باشيد، دوست را نشناسيد، دشمن را نشناسيد، يك وقت مى‌بينيد آتش توپخانه‌ى تبليغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتى است كه آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان. آدم دشمن را بشناسد؛ در شناخت دشمن خطا نكنيم. لذا بصيرت لازم است، تبيين لازم است.

 

يكى از كارهاى مهم نخبگان و خواص، تبيين است؛ حقائق را بدون تعصب روشن كنند؛ بدون حاكميت تعلقات جناحى و گروهى و بر دل آن گوينده. اينها مضر است. جناح و اينها را بايد كنار گذاشت، بايد حقيقت را فهميد. در جنگ صفين يكى از كارهاى مهم جناب عمار ياسر تبيين حقيقت بود. چون آن جناح مقابل كه جناح معاويه بود، تبليغات گوناگونى داشتند. همينى كه حالا امروز به آن جنگ روانى ميگويند، اين جزو اختراعات جديد نيست، شيوه‌هاش فرق كرده؛ اين از اول بوده. خيلى هم ماهر بودند در اين جنگ روانى؛ خيلى. آدم نگاه ميكند كارهايشان را، مى‌بيند كه در جنگ روانى ماهر بودند. تخريب ذهن هم آسانتر از تعمير ذهن است. وقتى به شما چيزى بگويند، سوءظنى يك جا پيدا كنيد، وارد شدن سوء ظن به ذهن آسان است، پاك كردنش از ذهن سخت است. لذا آنها شبهه‌افكنى ميكردند، سوء ظن را وارد ميكردند؛ كار آسانى بود. اين كسى كه از اين طرف، خودش را موظف دانسته بود كه در مقابل اين جنگ روانى بايستد و مقاومت كند، جناب عمار ياسر بود، كه در قضاياى جنگ صفين دارد كه با اسب از اين طرف جبهه، به آن طرف جبهه و صفوف خودى ميرفت و همين طور اين گروه‌هائى را كه - به تعبيرِ امروز، گردانها يا تيپهاى جدا جداى از هم - بودند، به هر كدام ميرسيد، در مقابل آنها مى‌ايستاد و مبالغى براى آنها صحبت ميكرد؛ حقائقى را براى آنها روشن ميكرد و تأثير ميگذاشت. يك جا ميديد اختلاف پيدا شده، يك عده‌اى دچار ترديد شدند، بگو مگو توى آنها هست، خودش را بسرعت آنجا ميرساند و برايشان حرف ميزد، صحبت ميكرد، تبيين ميكرد؛ اين گره‌ها را باز ميكرد.

 

بنابراين، بصيرت مهم است. نقش نخبگان و خواص هم اين است كه اين بصيرت را نه فقط در خودشان، در ديگران به وجود بياورند. آدم گاهى مى‌بيند كه متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بى‌بصيرتى‌اند؛ نميفهمند؛ اصلاً ملتفت نيستند. يك حرفى يكهو به نفع دشمن ميپرانند؛ به نفع جبهه‌اى كه همتش نابودى بناى جمهورى اسلامى است به نحوى. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاى بدى هم نيستند، نيت بدى هم ندارند؛ اما اين است ديگر. بى‌بصيرتى است ديگر. اين بى‌بصيرتى را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهاى مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوى تقليدى - كه هر چه گفت، شما قبول كنيد. نه، اين را من نميخواهم - از بين ببريد. كسانى هستند كه ميتوانند با استدلال، آدم را قانع كنند؛ ذهن انسان را قانع كنند. و حتّى حضرت ابى‌عبداللَّه‌الحسين (عليه‌السّلام) هم از اين ابزار در شروع نهضت و در ادامه‌ى نهضت استفاده كرد. حالا چون ايام مربوط به امام حسين (عليه‌السّلام) است، اين جمله را عرض كرده باشيم:

 

امام حسين را فقط به جنگِ روز عاشورا نبايد شناخت؛ آن يك بخش از جهاد امام حسين است. به تبيين او، امر به معروف او، نهى از منكر او، توضيح مسائل گوناگون در همان منى‌ و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان - حضرت بيانات عجيبى دارد كه تو كتابها ثبت و ضبط است - بعد هم در راه به سمت كربلا، هم در خود عرصه‌ى كربلا و ميدان كربلا، بايد شناخت. در خود عرصه‌ى كربلا حضرت اهل تبيين بودند، ميرفتند، صحبت ميكردند. حالا ميدان جنگ است، منتظرند خون هم را بريزند، اما از هر فرصتى اين بزرگوار استفاده ميكردند كه بروند با آنها صحبت بكنند، بلكه بتوانند آنها را بيدار كنند. البته بعضى خواب بودند، بيدار شدند؛ بعضى خودشان را به خواب زده بودند و آخر هم بيدار نشدند. آنهائى كه خودشان را به خواب ميزنند، بيدار كردن آنها مشكل است، گاهى اوقات غير ممكن است. 5/5/1388 منبع: سایت دفتر نشر مقام معظم رهبری 

 

گزیده ای از ***************************** اخبار مهم

 

اسفندیار مشایی: هدف ما از این پس معرفی مکتب ایران است نه مکتب اسلام. احمدی نژاد هم جرأت بازگشت از مسیر اصلی ایران را ندارد. 13/5/89

 

آیت الله مصباح یزدی: كساني كه بيشرمانه مكتب ايران را به‌جاي مكتب اسلام معرفي مي كنند، خودي نبوده غيرخودي‌اند و بايد حواسمان جمع باشد. 19/5/89

 

هركس از اسلام حمايت کند از او حمايت مي‌‌کنيم ولي اگر منحرف شد بار اول تذكر مي‌دهيم و در صورتي كه ترتيب اثر ندهند به گونه ديگري رفتار خواهد شد 20/5/89

 

آیت الله سیّد محمد رضا مدرسی: مکتب ایرانی در مقابل مکتب اسلامی انحراف و مقدمه انحراف بسیار بزرگتر است. مرداد 1389

 

سرلشگر فیروز آبادی: رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با انتقاد شدید از طرح موضوعاتی چون مکتب ایرانی تاکید کرد: این قبیل اظهارات را انحراف و جرم علیه امنیت ملی و حمله به ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی می دانیم . 19/5/89

 

احمدی نژاد: روي آقاي مشايي حساسيتي را بهوجود آوردند كه اين حساسيت غيرعادي است. 20/5/89

 

علامه مصباح یزدی: مبادا كساني در دولت نفوذ كنند و بعد مشخص شود آنها از سرسپردگان بيگانگان بوده‌اند 7/10/89  

دليل اصلي انحراف خواص دنيا‌طلبي است 14/9/89   

 

این عزل و نصب‌ها از کجا در می‌آید؟ این حرف‌های ملی‌گرایانه و مکتب ایرانی، آن هم در زمانی که نهضت اسلامی در جهان اسلام در حال شکل‌گیری است، برای چیست؟ ملی گرایی و دم زدن از مکتب ایرانی با چه انگیزه‌ای می‌تواند صورت بگیرد؟ 24/1/90

 

برخی افراد منافقانه می گویند ما تابع ولایت فقیه هستیم 1/2/90

 

اگر مطهری زنده بود در مقابل جریان انحرافی می ایستاد. مطرح کردن ایران در برابر اسلام، حتی اگر از روی جهل هم باشد، یک خیانت بزرگ است -  13/2/90

 

شریعتمداری مدیر مسئول کیهان: ديروز (11/2/90) آقاي دكتر احمدي نژاد بعد از يك غيبت ۱۱ روزه كه از ايشان انتظار نمي رفت و تعجب همراه با تاسف دوستان واقعي رئيس جمهور محترم را در پي داشت، به دفتر كار خود بازگشت.. اين چرخش يكصد و هشتاد درجه اي(غیبت) دقيقا هنگامي آغاز شد كه دشمن احساس كرد- و يا در اين توهم افتاد- كه آقاي احمدي نژاد، حكم و توصيه رهبر معظم انقلاب را ناديده گرفته و از تن دادن به آن خودداري كرده است! 12/2/90

 

هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت نهم: رهبری انقلاب از برخی نامردی‌‌ها آزرده دل است اما شأن رهبری ایجاب می‌کند که وحدت اسلامی را بالاتر از دل آزرده خود بدانند. 12/2/90

 

حجت الاسلام والمسلمین ذوالنور: رابطه با رهبر معظم انقلاب باید رابطه امام و مأموم باشد؛ این رابطه، رابطه مطیع و مطاع، رابطه مقلِد و مقلَد است؛ این حرف ها یعنی چه که رابطه ام با رهبری رابطه پدر و فرزندی است؟ این حرف ها معنی ندارد. این حرف، حرفی انحرافی است.توقع داریم احمدی نژاد موضع ش را شفاف تر بیان کند؛ رابطه پدر و فرزندی یعنی چه؟ 12/2/90