زمان : 16 Ordibehesht 1390 - 21:27
شناسه : 33567
بازدید : 3105
کشتی پهلو گرفته کشتی پهلو گرفته

کشتی پهلو گرفته


نازنین! چشم اگر کبودی را نبیند ، دست که التهاب و تورم را لمس می کند .عزیزدل! کسی که دل دارد بی یاری چشم و دست هم درد را می فهمد. ای کسی که پنهانکاری را فقط در دردها و مصیبت هایت بلد بودی، شوی تو کسی نیست که این رازهای سر به مهر تو را نداند و برایشان در نخلستانهای تاریک شب نگریسته باشد.


اینجا جای تازیانه نامردان است ، درآن زمان که ریسمان در گردن مرد تو آویخته بودند.ای خدا ! این غسل نیست ـ شستشو نیست ـ مرور مصیبت است. دوره کردن درد است.تداعی محنت است.ای وای از حکایت محسن! حکایت فاطمه و آن در و دیوار ! حکایت آن میخهای آهنین با بدن نحیف و خسته و بیمار! حکایت آن آتش باآن تب دار! حکایت آن دست پلید با این گونه و رخسار!حکایت آن همه مصیبت با این دل بی قرار!


آرامتر اسماء! دست به سادگی از این همه جراحت عبور نمی کند ، دل چطور این همه مصیبت را مرور کند!؟ چه صبری داشتی تو ای فاطمه ! وچه صبری داری تو ای خدای فاطمه! این که جسم است این همه جراحت دارد، اگر قرار به تغسیل دل بود، چه می شد! این دل شرحه شرحه ، این دل زخم دیده ، این دل جراحت کشیده.

اسماء بیار آن کافور بهشتی را که دیگر دل ، تاب تحمّل ندارد.ثلث این کافور بهشتی جبرییل آورده ، حنوط پیامبر شدـ سلام براو ـ ثلث دیگرـ حنوط تو مظلومه ی مهربان من! و ثلث دیگر ازآن من. کی می شود این ثلث آخر به کار بیاید و من تنها مانده را به شما دو عزیز رفته ملحق کند؟


آن کفن هفت تکه را بده اسماء! کاش می شد آدمی به جای یار عزیز تر از جان خویش ، فراق را برای همیشه کفن کند.خدایا ! این کنیز توست ، این فاطمه است ، دختر پیامبر و برگزیده ی تو.دختر بهترین خلق تو.دختر زیباترین آفرینش تو.خدایا ! آنچه رهایی اش را سبب می شود بر زبانش جاری کن.برهان او را محکم گردان.درجات او را متعالی فرما و او را به پدرش برسان.


بچه ها بیایید.حسن جان! حسین جان! زینبم! عزیزم ام کلثوم بیایید با مادر وداع کنید.سخت است می دانم ، خدا در این مصیبت بزرگ به اجر و صبرش یاری تان کند. آرام تر عزیزان! از گریه ، گریزی نیست.اما صیحه نزنید ،شیون نکنید، مثل من آرام اشک بریزید.نمی دانم چطور تسلایتان دهم.این مادرآخرمادری نبود که همتا داشته باشد ،که کسی بتواند جای او را پر کند،که جهان بتواند چون او دوباره بزاید.اما تقدیر این بوده است ، راضی شوید به مشیت خداوند و زبان به شکوه نگشایید.رویش را؟ سیمای مادر را؟


باشد ، باز می کنم، هرچند که دل من دیگر تاب دیدن آن چهره ی نیلی را ندارد وای ، مهتاب چه می کند.با این رنگ روی مهتابی! اینقدر صدا نزنید مادر را! او که اکنون توان پاسخ گفتن ندارد، فقط نگاهش کنید و ارام اشک بریزید.اما نه ، انگار این دست های اوست که از کفن بیرون می آید و شما را درآغوش می گیرد.این باز همان دل مهربان اوست که نمی تواند پس از وفات نیز ندای شما را بی جواب بگذارد.تا کجاست مقام قرب تو فاطمه جان!


شما را به خدا بس کنید بچه ها! برخیزید!


این جبرئیل است که پیام آورده ، برخیزید!


جبرئیل می گوید: روح این بچه ها مفارقت می کند از جسم، بردارشان.جبرئیل می گوید:عرش به لرزه درآمده ، بردارشان.شیون ملائک آسمان را برداشته ، بردارشان ،تاب و تحمل خدا هم ...علی جان! بردارشان.


برخیزید بچه ها! چه شبی است امشب خدایا! لا حول و لا قوه الا بالله.برخیزید بر مادرتان نماز بخوانیم.نماز آراممان می کند.نماز تسلایمان می بخشد.حسن جان! بگو بیایند.به آن چند نفر بگوآرام و مخفیانه و بی صدا بیایند.همه کار همین امشب باید تمام شود ، وصیت مادرتان زهراست.صبور باش حسین جان! دلت را به خدا بسپار.در این مصیبت عظمی از او کمک بگیر.


انا لله و انا الیه راجعون...


و انا الی ربنا لمنقلبون...

کتاب صوت «کشتی پهلو گرفته» را از اینجا دانلود کنید

شجاعی ، سیّدمهدی : کشتی پهلوگرفته ، چاپ چهارم، تهران : وزارت آموزش و پرورش ،1370ش ، صص 142 ـ 145