زمان : 16 Ordibehesht 1390 - 16:15
شناسه : 33537
بازدید : 3192
هویت و حافظه جمعی هویت و حافظه جمعی

هویت و حافظه جمعی

سرآغاز

برای مطالعه فرآیند شكل‌‌گیری هویّت جمعی و ملّی، شناخت ریشه‌‌های تاریخی آن ضروری است؛ بدین معنی كه باید رابطه میان احساس تعلّق مشترك و تداوم تاریخی هویّت مشخّص شود؛ زیرا هویّت بر علّت‌ها و ریشه‌ های تاریخی مبتنی است؛ ریشه‌‌هایی كه شكل امروزی و معاصر به خود گرفته‌‌اند. به بیان دیگر، ویژگی‌هایی كه ریشه تاریخی دارند و جوهر فرهنگی را شكل می‌‌دهند، سبب‌‌ساز پایداری جامعه انسانی هستند. به این ترتیب، هویّت، پرسشی را نیز درباره فرهنگ مطرح می‌‌سازد، زیرا فرهنگ كه پویایی ذاتی دارد، جوهر و اساس تجربه‌‌های تازه‌‌ای است كه به تدریج در "حافظه جمعی" نقش می‌‌بندد و این تغییر، به گونه‌ای است كه با پدید آمدن ذهنیّت جدید، ذهنیّت‌‌های پیشین یكباره از یاد نمی‌رود. ازاین‌ رو، فرهنگ مجموعه‌‌ای است در گذار پیوسته از گذشته به سوی آینده و این نقش هماهنگ كننده به فرد امكان می‌‌دهد كه خود را با شرایط متفاوت پیرامونش سازگار كند. البتّه این سازش و پیوند تنها به محیط دربرگیرنده فرد محدود نمی‌شود، بلكه قلمرویی گسترده‌‌تر را دربرمی‌‌گیرد. در اینجا می‌‌توان به تعبیر میشل سر erreS lehciM اشاره كرد كه می‌‌گوید:«نقش فرهنگ، جدا ساختن فضاها از هم پیوستن دوباره آنها به یكدیگر است.» (لوی اشتروس، 1983:40).


با "حافظه جمعی" است كه عوامل سازنده هویّت، شناسایی می‌‌شود. این حافظه كه گنجینه ارزش‌ها و آرمان‌های جامعه است، به مجموعه‌‌ای می‌‌ماند كه در ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه افراد جای دارد.


پدیده هویّت

شكل‌‌گیری ساختاری هویّت در یك جامعه برآیند آمیزش عوامل عینی و ذهنی در همین خاطره قومی است. در واقع، این حافظه تصویری چند بعدی است كه در اثر كنش متقابل و همبستگی عوامل گوناگون شكل می‌‌گیرد. ساختار هویّت نیز حاصل برآیند تركیب همین عوامل چند وجهی است كه هم می‌‌توانند با هم درآمیزند و پیوند یابند و هم می‌‌توانند از هم جدا شوند.


گفتنی است كه شكل‌‌گیری هویّت این‌‌گونه نیست كه تنها به سبب وجود یك حافظه جمعی، همگان الگوهای اجتماعی ارائه شده را بپذیرند؛ زیرا روشن است كه وابستگی به ارزشها و به كارگیری آنها به نسبت وابستگی طبقاتی افراد، یكسره متفاوت است و هم‌تراز و یكسان دانستن همه آنها، در واقع نفی هر نوع ساخت طبقاتی و به تبع آن نفی همه ارزشهاست. بدیهی است عواملی كه فرد را به گروه اجتماعی‌‌اش پیوند می‌‌دهد و زمینه مشتركی میان آنها پدید می‌‌آورد، متغیّرهایی است كه برحسب محیط و برحسب هر مرحله از حیات اجتماعی فرد، دگرگون می‌‌شود. همچنین تأثیر این عوامل بر شخص، به فاصله او از منبع و سرچشمه هویّت بستگی دارد.


پدیده هویّت، تنها در صورتی به سطح آگاهی می‌‌رسد كه در بطن خود هدفی آرمانی پرورش دهد، به گونه‌‌ای كه با امروزی شدن ارزش‌های دیرین، آرمان كنونی اعتبار یابد (لانو، 1980:191). از آن ‌رو كه این آرمان، موضوع خلاقیّت اجتماعی قرار می‌‌گیرد و بدین علّت كه موجب انسجام جمعه می‌‌شود، نباید از واقعیّت اجتماعی دور افتد؛ در غیر این صورت باید در انتظار بروز یك بحران هویّتی بود. معمولا چنین پیشامدی با ظهور و بروز شكل تازه‌‌ای از هویّت همراه است و این شكل تازه، به عواملی كه سازگاری بیشتری با آرمان واقعی جامعه داشته باشد، اعتبار می‌‌بخشد. گسترش ارزش‌های مشترك در جامعه كه بیشتر در چارچوب كارهای ایدئولوژیك نمایان می‌‌شود، بیشتر برای همسان‌‌سازی جامعه از نظر هویّتی و نیز پیشگیری از بروز بحران و تنش‌‌های اجتماعی است. البتّه پیگیری این سیاست، به معنی از میان بردن همه تفاوتها نیست، بلكه سعی بر آن است كه تنها با دخالت در روند بازسازی ارزش‌ها و در راه پدید آید. باید گفت كه انسجام برآمده از كاربرد این شیوه، اغلب ناپایدار است و از اعتراض‌های غیر مستقیم یا آشكار دور نیست. برای نمونه، یكی از واكنش‌‌های افراد جامعه، پدید آوردن شبكه‌‌های ارتباطی غیر رسمی است كه از راه آن، با جریان انداختن اطّلاعات مورد علاقه خود، اطّلاعات رسمی را بی‌ اعتبار می‌‌سازند (مافزولی، 1979:63).


حافظه فردی و حافظ جمعی

بر پایه آنچه درباره ویژگی‌های حافظه جمعی گفته شد، می‌توان نتیجه گرفت كه حافظه جمعی را مخزن حوادث تاریخی پنداشتن، یكسره نابجاست. بی‌گمان، خاطره محفوظ در حافظه در مفهوم گسترده آن، همانا بازسازی گذشته است و چون بازسازی است، گاه ممكن است با تحریف همراه باشد. برای روشن‌تر شدن این مفهوم، بجاست كه به دو جنبه متفاوت حافظه فردی و حافظه جمعی اشاره شود. با این جداسازی می‌توان گفت: هر فرد اجتماعی، دو حافظه دارد؛ یك درونی و دیگری بیرونی كه به تعبیری، یكی بیوگرافی شخصی اوست و دیگری زندگینامه تاریخی او. حافظه فردی را بیشتر پدیده‌ای اختیاری و كاملا فردی می‌دانند؛ حافظه‌ای كه فرد به اراده خود، آن را می‌كاود و مراحل گذشته را به یاد می‌آورد. ولی این در حالی است كه خاطره‌های محفوظ در حافظه فردی در چارچوب‌های زمانی و مكانی جای داشته باشد و در مورد آنها با دیگران توافق شده باشد. با این برداشت، حافظه فردی در پیوند با گروه معنا می‌یابد؛ از این‌ رو، می‌توان گفت: فرد برای خود نوعی محیط تصنّعی می‌سازد و فراتر از تفكّر درونی، با زمان و مكان و تاریخ همگانی پیوند می‌یابد(هالبواش، 1983:45).


در واقع، فرد به اراده خود به دو حافظه فردی و جمعی دسترسی دارد و برحسب اینكه تحت شرایط كدام یك از آن دو قرار می‌گیرد، وضع و حالتی متفاوت و حتّی متضاد به خود می‌گیرد.حال، ممكن است از هر دو حافظه برای دستیابی به جنبه‌های دقیق‌تر یك خاطره، همزمان بهره گرفت، بی‌آنكه باهم درآمیزند و یكی مخّل تحوّل مستقّل دیگری شود. به عنوان مثال، اگر خاطره‌ای فردی به حافظه جمعی راه یابد و در مجموعه‌ای كه دیگر مربوط به حافظه فردی نیست، جای گیرد، در همان هنگام تغییر شكل می‌دهد و به مجموعه حافظه جمعی تعلّق می‌گیرد. همچنین حافظه فردی، یكسره مجزّا و بسته نیست و گاه برای یادآوری گذشته و ترمیم برخی خاطرات، از حافظه دیگران بهره می‌گیرد و به شاخص‌ها و نشانه‌هایی خارج از دامنه خود كه بیشتر جنبه اجتماعی دارند، رو می‌آورد. همچنین باید دانست كه حافظه فردی بدون به كارگیری ابزارهایی چون واژه‌ها و باورها شكل نمی‌گیرد.


از آنجا كه هم حافظه فردی و هم حافظه جمعی، مانند خود گروه اجتماعی، پیوسته دستخوش دگرگونی است، طبعا وقتی می‌توانند از یكدیگر كمك بگیرند كه هیچ‌گاه در تطابق حافظه فردی و جمعی، وقفه‌ای پدید نیامده باشد و این دو، همواره بر پایه مشتركی بازسازی شده باشند. با توجّه به این پویایی، می‌توان گفت كه «حافظه، چه فردی و جمعی، به معنی حفظ گذشته در حال یا حفظ زمان حال درگذشته است» (هالبواش، 1983:78).


حافظه جمعی و تاریخ

در كنار تاریخ مكتوب، تاریخی زنده وجود دارد كه با گذشت زمان تداوم می‌یابد و بازسازی می‌شود. شماری از جریان‌های گذشته كه تنها به ظاهر ناپدید شده‌اند، در این تاریخ زنده جای دارند و حافظه جمعی را می‌سازند. حافظه جمعی را نمی‌توان با «حافظه تاریخی» یكسان دانست. اصولا «حافظه تاریخی» تركیب نادرستی است؛ زیرا حافظه حاصل تركیبی متبلور توسّط یك گروه انسانی است كه با فرسایش دایمی ناشی از تغییرات، به مقابله می‌پردازد؛ حال آنكه تاریخ، گزینه‌ای از رویدادها است كه به هم نزدیك و طبقه‌بندی شده‌اند. شرح این‌ رویدادها بیشتر در كتابها آمده است یا از راه آموزش می‌توان از چگونگی آنها آگاه شد. تاریخ از آنجا آغاز می‌شود كه دیگر خاطره زنده رویدادها حفظ نمی‌شود. در واقع تا زمانی كه خاطره وجود دارد، ثبت حوادث موردی ندارد.


هویّت بر علت‌ها و ریشه‌های تاریخی مبتنی است؛ ریشه‌هایی كه شكل امروزی و معاصر به خود گرفته است. به بیان دیگر، ویژگی‌هایی كه ریشه تاریخی دارد و جوهر فرهنگی را شكل می‌دهد، سبب‌ساز پایداری جامعه انسانی است. با حافظه جمعی است كه عوامل سازنده هویّت شناسایی می‌شود. این حافظه كه گنجینه ارزش‌ها و آرمانهای جامعه است، به مجموعه‌ای می‌ماند كه در ضمیرهای ناخودآگاه و خودآگاه افراد جای دارد. حافظه جمعی، به گذشته برمی‌گردد، ولی در هر گروه انسانی، محدوده‌ای وجود دارد و آنچه فراتر از این محدوده باشد، به تاریخ مربوط می‌شود. شناخت تاریخ از ادلّه‌ای پیروی می‌كند و به اعتقادات روز جامعه ارتباط ندارد. از این ‌رو در بررسی تاریخی، در نظر گرفتن این باورها الزامی نیست؛ حتّی ممكن است حاصل بررسی، به نفی برخی اعتقادات و باورها بینجامد.


حافظه جمعی، از دو نظر با تاریخ تفاوت دارد: نخست آنكه حافظه، یك جریان فكری مداوم و پیوسته است، زیرا آنچه از گذشته حفظ می‌شود، همچنان در ضمیر گروه زنده می‌ماند؛دیگر اینكه حافظه جمعی برخلاف تاریخ، از محدوده گروه فراتر نمی‌رود.البتّه ممكن است خاطرات یك گروه خاطرات گروهی دیگر را كامل كند، امّا باید خاطرات دو گروه با حوادثی كه گذشته را می‌سازد، بی‌ارتباط نباشد. این ارتباط میان گروه‌ها، مؤیّد این واقعیّت است كه افراد اجتماع همزمان در گروه‌های متعدّد عضویّت و مشاركت دارند. اگر سرزمین ملّی را به عنوان بزرگترین گروه در نظر بگیریم، درمی‌یابیم كه هر چند زندگی افراد و نزدیكان و دوستان آنان، در همین گروه بزرگ جریان دارد، نمی‌توان گفت كه توجّه به سرزمین ملّی، معطوف به سرنوشت فردی هریك از اعضای آن است. اگر تاریخ ملّی را فشرده‌ای گویا از رویدادهای مهمّی بدانیم كه زندگی یك ملّت را رقم زده است، باید توجّه داشت كه این تاریخ، با تاریخ محلّی تفاوت دارد؛زیرا تاریخ ملّی رویدادهای ثبت شده‌ای است كه برای همه شهروندان، قابل توجّه است.


تاریخ، سده‌ها را به دوره‌های متعدّد تقسیم می‌كند؛ همان ‌گونه كه نمایش یك اثر ادبی به چند بخش تقسیم می‌شود. در نمایش، از بخشی به بخش دیگر، همان داستان با همان شخصیّت‌ها و با حفظ همان خصلت‌ها، ادامه می‌یابد. در حالی‌كه از تاریخ چنین برداشت می‌شود كه از دوره‌ای به دوره دیگر منافع متضاد، جهت‌گیری ذهنیّت‌ها، شیوه ارزیابی رویدادها، سنّت‌ها، دورنمای آینده و... همگی شكل تازه می‌یابند(هالبواش، 1983:70).


هوّیت و فضای زیستی

در روند پا گرفتن هویّت فردی یا جمعی، یك جنبه مهم، وجود محدوده‌ای است كه هویّت در آن شكل می‌گیرد. این محدوده در واقع چارچوبی است كه ورای آن با هویّتی متفاوت یا متضاد برخورد می‌شود. ارتباط نزدیك هویّت و فضای زیستی، سبب هبستگی عمیق‌تر كسانی می‌شود كه در عرصه مشتركی به سر می‌برند. این همبستگی، بیشتر ریشه روانی دارد و عامل اصلی آن، هم‌شناسایی پیرامون محوری است كه همانا تكرار شدن رفتارهای مشابه در زندگی روزمره است (لانو، 1980:191).


وابستگی به فضا، گاه فقط از جنبه نمادی آن مطرح است؛ یعنی احساس تعلّق ممكن است بی‌برقراری، رابطه‌ای ملموس میان فرد و عرصه مورد نظرش پدید آید. رفتار مهاجران از این نظر بسیار گویاست. آنها كه بیشتر در اطراف شهرهای بزرگ جای می‌گیرند، با بازسازی برخی ویژگی‌های فضای اصلی‌شان، می‌كوشند با احساس بیگانگی مبارزه كنند. توّهم‌زایی فضا كه سبب‌ساز تداوم خاطره است، این گمان را پیش می‌آورد كه تغییری رخ نداده است؛ شاید با این توهّم است كه گذشته، به حال آورده می‌شود و به گونه‌ای، گذشت زمان از یاد می‌رود.


حاصل سخن

حافظه جمعی با تاریخ در هم نمی‌آمیزد و نباید این دو را باهم یكسان دانست. تاریخ، بی‌گمان گزینه رویدادهایی است كه جای بزرگی در حافظه افراد گرفته است. منظور، رویدادهای برگزیده و دسته‌بندی شده است كه شرح آنها را در كتابها می‌خوانیم یا از دیگران فرا می‌گیریم. به این ترتیب، طرح رویدادها به كسانی كه خاطره زنده آن را حفظ كرده‌اند، تحمیل نمی‌شود. در واقع تاریخ از جایی آغاز می‌شود كه سنّت تمام می‌شود، یعنی جایی كه حافظه جمعی رو به خاموشی می‌رود؛ و تا زمانی كه خاطره‌ای زنده است؛ نیازی به نگارش و ثبت آن نیست.


حافظه جمعی یك جریان پیوسته است و ضمیر گروهی، تنها آن چیزی از گذشته را دربرمی‌گیرد كه هنوز زنده است. این در واقع وجه تمایز حافظه جمعی و تاریخی است؛ زیرا تاریخ تسلسل زمان است به صورت تقسیم آن به دوره‌های متفاوت؛ از این ‌رو می‌توان گفت كه با پایان هر مرحله، همه چیز از نو آغاز می‌شود.


در حافظه جمعی، خاطرات اغلب ناكامل و به صورت تصاویر بازسازی شده است. چه بسیار است خاطراتی كه گمان می‌رود با وفاداری كامل حفظ شده و فرد در مورد اصالت آنها تردید نمی‌كند، در حالی‌كه ممكن است این خاطرات با شناسایی نادرست و براساس گفته‌ها و گواهی‌ها شكل گرفته باشد.پس چارچوب حافظه جمعی به تنهایی نمی‌تواند خاطره‌ای دقیق پدید آورد. همچنین، این خاطرات رفته رفته تیره می‌شود و تصویرهایی تازه، آرام آرام تصویرهای قدیمی را می‌پوشاند. عضویّت افراد در گروه‌های اجتماعی متفاوت، در دوره‌های متفاوت زندگی آنان نیز سبب كمرنگ شدن خاطرات می‌شود.


مآخذ

در كنار تاریخ مكتوب، تاریخی زنده وجود دارد كه با گذشت زمان تدوام می‌یابد و بازسازی می‌شود.شماری از جریانهای گذشته كه تنها به ظاهر ناپدید شده‌اند، در این تاریخ زنده جای دارند و حافظه جمعی را می‌سازند.


منبع چاپی: مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی. شماره 207 و 208

پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی)