زمان : 14 Ordibehesht 1390 - 22:35
شناسه : 33494
بازدید : 1696
حرکت در سحر تاریک(قسمت اول ) حرکت در سحر تاریک(قسمت اول )

وبلاگ ها در یزد فردا:ریگ متین/rigmatin.blogfa.com


حرکت در سحر تاریک. قسمت اول

تقدیم به پسران جاده،مرزداران راستین مدل یک زندگی

بگذارید آنچه را که میخواهم آخر بگویم و شاید بسرایم همین ابتدا بگویم : حقیر بیداری دانشجوئی را که اکنون از آن به جنبش دانشجوئی نام میبرند به مثابه بشاگرد سه دهه پیش میدانم که حاج والی آنرا شناسائی کرد و جهادگونه قدم در راه آباد کردن ۹۰۰روستای آن گذاشت.با این تفاوت که حاج والی بیرون از بشاگرد وارد ان شد و بیداری دانشجوئی ، حاج والی خود را درون خود دارد.البته ناگفته نماند شباهت جنبش دانشجوئی (که در مرحله بلوغ آن میتوان لفظ بیداری دانشجوئی را بکار برد) بابشاگرد و ویرانیهای زیر بنایی این دو مربوط به زمان حال و مسولان کنونی نیست بلکه ریشه در روالی اشتباه دارد که به مرور بدان خواهم پرداخت.لذا برانیم تا به فضل الهی سبک زندگی تشکیلاتی و آفاتی که الان بر کار جمعی وراد شده است را به بحث بنشینیم.

.................................................................

میدان بهارستان،خ ایران ۴شب دیگر میزبان عزادارن زهرای مرضیه است. آقا مجتبی تهرانی این شبها ساعت ۹،مبحث حیا را در حالی از دید اخلاقی شرح میدهد که کائنات(بجز صداوسیمای ما) در سوگ شهادت بی بی دوعالم است. واقعه ای به پهنای بی حیاترین اتفاق تاریخ قسمت دوم

تقديم به گلزار شهداي اصفهان---- آه خدايا كسي چه ميداند آنجا چه خبر است؟ ميشود گودالي كوچك نيز سهم ما شود؟

نگاهي به فرآيند جذب نيرو- قسمت اول

بدون شك جذب نيرو يكي از مشكل ترين و در نوع خود پيچيده ترين كار در مجموعه هاي دانشجوئي ميباشد. كادرسازي، سپردن سكان مجموعه به نسل بعد خود ، يارگيري در ميان توده خاكستري و احتمالا شبكه سازي ، از مهمترين علل تشكل براي جذب نيرو ميباشد. باذكر اين نكته كه همه اين مهم  در طول اهداف تشكل است ياداور ميشوم كه سوالي اين روزها مرا درگير كرده است: آيا تشكل ها ( كه براي هركار اساسنامه و آئين نامه دارد) براي جذب نيرو – كه به زعم حقير اصلي ترين كار تشكل است- آئين نامه جذب و ساماندهي دارند؟

در باب جذب نيرو اولين قدم مبحث شناسائي ميباشد. هر مجموعه با توجه به اهداف ، آرمانها و نيات برامده از مرامنامه خود كارشناسايي را انجام ميدهد.بگذريم كه  گاهي مجموعه هاي غير دانشجوئي نيز از خارج دانشگاه چشم به درون دانشگاه و شناسائي ياران خود دارند!!

شوراي مركزي يك تشكل ، چقدر به خود عرصه حضور و بروز ميدهد؟ در واقع ورودي جديدها در كلاس هاي عمومي ، سلف ، تريبون آزادهاي دانشجوئي ، خوابگاه و اردوها چقدر تنش به تن اعضاي كارامد تشکل برخورد ميكند؟ همان طور كه ملاحضه ميكنيد مكانهاي نام برده شده محفلهاي بكر و البته طبيعي براي شناسائي نيروست. يعني خود اين شناسائس بايستي به قول بچه هاي روش تحقيق، بامشاهده طبيعي باشد و البته فراموش نكنيم ضروري ترين نكته در اين مشاهده طبيعي ، پرهيز از برخورد تصنعي ميباشد و البته بيت الغزل اين تصنعي برخورد نكردن اين است كه شما بتوانيد با آنها زندگي كنيد و اين يعني وقت گذاري مداوم و البته وقت گذاری مداوم این نیست که مزاحم زندگی ورودی شوید.

اولين برخورد ورودي جديد باشما بسيار مهم است ، اينكه اوشما را از ديد فردي تشكيلاتي مي بيند يا دانشجوي عادي .گرچه نميخواهم به اين سوال جواب بدهم ولي اشاره ميكنم كه فاصله خود رابه عنوان دانشجوي تشكيلاتي با زندگي گاها دبيرستاني ورودي جديد حفظ كنيد و البته به آن احترام گذارید.

از نكات مد نظر در بحث شناسائي اين است كه واقعا بدانيد هدف شما از اين شناسائي چيست؟ بسيار بايد مراقب نوك پيكان هدف شناسائي بود تا داستان دكمه و كت نشود. اغراق نيست اگر بگوئيم حضور بي سروته و بيحساب كتاب در بين ورودي جديدها، بعد از مدتي، تشكل را وارد باتلاقي ميكند كه ضربه اي جدي به اعتبار مجموعه وارد ميكند.

شناسائي نيرو وجوه حساس ديگري نيز دارد، بنظرم هنر يك تشكل در امر مهم شناسائي اين است كه بستر و محيط اينكار را خودش شكل دهد . فراموش نكنيم اگر در ورزش، كلاس و يا محيط هائي از اين دست بدنبال شناسائي هستيد شما مهمان اين بستر و فضا هستيد. لذا بايستي خودتان اين فضا را بوجود اوريد. در اينجا زحمت تطابق محتوا با مصاديق را به خودتان ميدهم ولي اين سرخط را ميگويم كه سعي كنيد ورودي جديد را با استفاده از خود ورودي جديدها شناسائي كنيد.

نكته پاياني را به اين بحث اشاره ميدهم كه آيا براي شناسائي نيرو زمان خاصي مترتب است؟ و در واقع فصل اين شناسائي در چه بازده زماني ميباشد؟ حقير بنابه دلايلي هفته ششم سال تحصيلي به بعد را براي شناسائي انتخاب ميكردم گرچه نميدانم واقعا اين روش الان جواب ميدهد يا نه ؟ اما اشاره ميكنم كه در بحث زمان بندي شناسائي مراقب اثر تاخر باشيد. بنابراين سعي كنيد ورودي جديد با اخرين تشكل و كانون و هياتي كه اشنا ميشود شما باشيد ولي اخرين تشكلي كه دانشجو را ميبيند شما نباشيد!! و اين همان سهل ممتنع بودن رفاقت با ورودي جديد است. از سر همين داستان است كه حقير همواره با كارهايي مانند ستاد استقبال ورودي جديد مخالف بوده ام.

يادش بخير زماني در جمعي گفتم ديگر نميتوان با روشهاي منسوخ شده سالهاي قبل براي تشكل جذب و شناسائي كرد ولي دوستان توجهي نكردند بنابراين تاكيد ميكنم شناسائي و برخورد اوليه ورودي باما و برعكس ، مستلزم ظرايفي است كه بايد شناخت و رعايت كرد و البته بروز کردن این استلزامها.

..............................................................................

امروز خدا بخواد با حاج سعيد قاسمي راهي كرمانشاه هستيم ، سفري به زيبائي يك شب غبار آلود ايام فاطميه.

................................................................

تبصره اول : پسري 13ساله ، دوم راهنمائي ، مسوول شست وشوي دست شوئي هاي كوههاي دارآباد ، مودب و البته پركار ، ... اينها مشخصات آرش است پسري از جنس پسران جاده.

تبصره دوم : متاسفانه داستان بازداشت 4دانشجوي مشهد در تجمع بيداري اسلامي در بين اخبار گم شد.

تبصره سوم : چه كتابي است اين كتاب مشكات مصباح، بنظرم آبشخور شجاعت علامه مصباح را در ان ميتوانيد ببينيد.

تبصره چهارم: خدا رحمت کنه هادی مقنی رو

تبصره هشتم : به واقعيت كه نگاه مى‏كنيم، با جوانها كه برخورد مى‏كنيم، گزارش‏ها را كه مشاهده مى‏كنيم، مى‏بينيم با وجودى كه آرمان‏گرايى در جوانهاى ما موج مى‏زند و بدون ترديد وجود دارد، اما در عين حال مجموعه‏ى جوان كشور ما - كه مجموعه‏ى بزرگى هم هست - همه در برابر احساس آرمان‏گرايى يك‏طور نيستند و يك‏طور فكر نمى‏كنند: بعضى دچار غفلتند، دچار روزمرگى‏اند، سرشان گرم مسائل روزمره است و يادشان نمى‏آيد كه آرمانى هم وجود دارد - از اين قبيل جوانها شما ديده‏ايد؛ بنده هم با اين‏كه پيرم، اين‏گونه جوانها را سراغ دارم و مى‏شناسم و ديده‏ام؛ نه فقط از صفحه‏ى تلويزيون، بلكه در واقعيت هم مشاهده كرده‏ام - يك دسته هم كسانى هستند كه دغدغه دارند، اما مأيوس و غمگين و افسرده‏اند؛ نگاهشان بدبينانه است؛ مى‏گويند نمى‏شود كارى كرد؛ لذا از خير حيات طيبه مى‏گذرند؛ اينها هم با اين‏كه دغدغه دارند و غافل نيستند، در نهايت به دام غفلت و روزمرگى مى‏افتند. از اين قبيل هم شما ديده‏ايد، بنده هم ديده‏ام. در جلسات جوانها و دانشجوها - كه شما مى‏دانيد بنده از اين جلسات دارم و كم هم نيست - انسان گاهى نشانه‏هاى يأس و بدبينى و نگاه منفى را مى‏بيند: آقا! چه فايده‏يى دارد؟ نمى‏شود، فايده‏يى ندارد. البته در بعضى‏ها اين احساس سطحى است، در بعضى‏ها هم اين احساس عميق است و تغيير دادن آن مشكل است.(نايب الامام خامنه اي در دانشگاه كرمان 19/2/1384)

قسمت سوم

 تقدیم به دیوار کاهگلی کوچه قدیمی محله خشتی صفتمان که روی آن نوشته شده بود : پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیب نرسد...

شناسائی نیرو - قسمت دوم - آفات

در مطلب قبل به مسائل و مباحث و ضرورتهای شناسائی نیرو پرداختیم. در این مطلب برانیم تا نگاهی گذرا داشته باشیم به آفات و آسیبهای وارد بر این شناسائی:

هرآنچه که در باب اصول شناسائی و اصول حاکم برآن گفتیم درواقع فرصتهای حاکم براین وظیفه سنگین بود، حال نپرداختن به این فرصت ،درگذر زمان مولد تهدیدی خودساخته میشود.

الف)غفلت از محیط های ناب دانشجوئی : تشکل ها بایستی بدانند همانطور که همه اجتماعات ورودی جدیدها محل ورود انها نیست گاها عدم حضور درمحیطی که باید باشی و نباشی به همان قدر هزینه زاست که درمحیطی که نباید باشی حضور پیداکنی!! این ابتدای کار کمیسیون تشکیلات یک تشکل است که چونان اطاق فکری بایستی تیزبینانه اوضاع حیاتی ترین کار جذب یعنی شناسائی را رصد کند.

ب) دخالت در معادلات زندگی ورودی جدید: هیچ گاه برای اینکه متوجه عیار نیروهای تازه وارد دانشگاه شوید، محیط آنها را دست خوش تغییرات اجباری خود نکنید. هنر شما اینست که تمام قد زندگی اورا بپذیرید و به سبک زندگی او احترام بگذارید.

ج) دلخوش کردن به فرمهای به ظاهر تشکیلاتی : هرگز به فرمهایی که در ابتدای راه به ورودی جدید میدهید برای امر شناسائی اکتفا نکنید. شاید شرط لازم باشد ولی به هیچ عنوان شرط کافی نیست. گرچه خود این فرمها نیز خالی از اشتباه نیست و دانشجو دربرابر آن گارد میگیرد.

د)حضور در محیطهایی که اختلاط سلایق وجود دارد: بدون شک دربین دانشجویان سطوح مختلفی از افکار و عقاید و آرا وجود دارد. حتی گاها دانشجوئی که  بلحاظ اخلاقی و... دارای مشکلاتی هست با فرد جامعه هدف شما هم اطاق و هم مجلس شده است. این هنر شماست که در عین جدا کردن این سلایق هیچ سلیقه ای را ازخود نرنجانید و به تعبیر رهبری درجه خلوص جریان را بالا ببرید. اینهم از کارهای سخت شناسائی نیروست. حواستان راخوب جمع کنید که گاهی همان دانشجوی به ظاهر مقابل فکر ما ، فطرتی دارد که اگر غلغلکش دهید همراهتان خواهد شد.

و) غفلت از کانالهای غیر مستقیم : باید بپذیریم که توان ما برای شناسائی سطوح مختلف ورودیها کافی نیست لذا از کانالهای غیر مستقیم خود بخوبی استفاده کنید. کسانی که در لباس دانشجو و مسوول عضو رسمی شما نیست ولی واقعا میتواند دراین کار به شما کمک کند.

ن) حساسیت های بیجا و بیمورد : بعضا دیده ایم که اعضا درشناسائی نیروها وسواسها و محدودیتهای خودتوهمی را بوجود میاورند و به اندک دلیلی دانشجو را ازلیست شناسائی و طبعا جذب ،حذف میکنند. پس درعین رعایت چهارچوبهای تشکیلاتی در این کار مواظب برچسبهای من در آوردی باشیم.

ک)عدم تشکیل بانک اطلاعاتی : حتما و حتما و حتما پس ازهر شناسائی دادهای خود را یادداشت کنید. میدانم این مستلزم حوصله زیاد است ولی فراموش نکنید که خروجی این بانک اطلاعاتی است که پروژه جذب را کلید خواهد زد.

موارد دیگری از این آفات را میتوان ذکر کرد که از حوصله نوشتار خارج است گرچه درحین نوشتن این مطالب بدلیل خستگی زیاد از توضیح و تشریح قسمتها،صرفنظر کردم و مطلب این شد که ...!

........................................................

چه سفری بود این سفر کرمانشاه و بازی دراز، این حاج سعید روزی تمام قلعه قلبم را فتح میکند.

..........................................................

تبصره اول : ۶اردیبهشت چهارمین سالگرد وفات بابابزرگمه. به شکوفه های قرمز رنگ انار باغ بابابزرگ قسم هنوز رفتنش را باور نکردم.

تبصره دوم : خدا توفیق داد و امروز بازدید ۵ساعته ای از مرکز نانوبیوتکنولوژی داشتیم. چیزی شبیه معجزه بود.

تبصره سوم : ۷اردیبهشت سالروز پرواز عاشقانه حاج عبدالله والیست. روزی که بشاگرد به تمام معنا یتیم شد.

تبصره هشتم : اللهم اید و احفظ القائدنا و امامنا و سیدنا الامام الخامنه ای

 

حرکت در سحر تاریک - قسمت چهارم

تقدیم به فرمان ۸ماده ای ۱۰ساله ای که ۱۰سانتیمتر غبار روی آن را گرفته است.

در دو قسمت قبل نگاهی به فرایند شناسائی و آفات آن داشتیم. در این مطلب نظری کوتاه میاندازیم به اینکه پس از شناسائی چه باید کرد؟

مدتها قبل در اردوی ورودی جدید یکی از دفاتر شرکت کرده بودم ، در لابلای حرفهایی که با اعضای شورا رد و بدل میکردیم یکی از دوستان سوال کرد: حالا گیرم که ما با ورودی جدید رفیق شدیم پس از آن چه کنیم؟! و خود جواب داد: میتوانیم با وی رفیق شویم ولی واقعا نمیدانیم بعد از آن چه کنیم!! گرچه این نقل خاطره گونه بیشتر در زمان بررسی آفات جذب کاربرد دارد ولی میتوان از همین جا این مطلب را عاریه گرفت که براستی پس از شناسائی چه کنیم؟ جواب این مطلب زمانی راحت تر بنظر میرسد که : شما اولا اصول شناسائی را بخوبی رعایت کرده باشید و ثانیا شناسائی دیمی انجام نداده باشید.

خروجی کار شناسائی بایستی بصورت بانک اطلاعات ورودی جدیدها در اختیار شورا قرار گیرد. اجازه بدهید همین جا دو نکته را یادآور شوم که : اولا شما به اطلاعات همه ورودیها نیاز ندارید همانطوری که به همه اطلاعات آنها نیاز ندارید. ثانیا این اطلاعات باید در جلسه ویژه شورا طرح شود تا همه اعضا، عیار سنجی کنند و با ورودی آشنا شوند.

اطلاعات ورودی جدیدها هم بایستی فراتر از نام و رشته و... باشد. نمیخواهم در فضای توهمی مطلب را جلو ببرم ولی خوب دقت کنید که سهل شدن فرایند جذب ارتباط مستقیمی با فربه بودن شناخت شما از ورودی جدید در زمان شناسائی دارد، البته این بدان معنا نیست که آنقدر در شناسائی درجا بزنید تا سال تمام شود و به تعبیر عامیانه مرغ از قفس بپرد!!

پس از شناسائی، اولین جامعه هدفی که برای جذب انتخاب میکنید باید همراه ترین ، همدل ترین و پابکارترین فرد با اهداف تشکل باشد. ورودی که دارای روابط عمومی بالاست، دوران دانش آموزی فعالیت  تشکیلاتی داشته، اهل مطالعه بوده ، اهل سوال و دغدغه است، به معیارها و چهارچوب مجموعه شما نزدیکتر و در یک کلام زمینی آماده میباشد را سریع وارد پروسه جذب کنید. به هیچ عنوان هم اینکار را ناشیانه انجام ندهید، مواظب باشید جذب نادرست دانشجوی این چنین باعث از دست رفتن تعداد زیادی ورودی میشود زیرا افرادی با این خصوصیات خود سرحلقه های گروههای غیررسمی ورودیها هستند پس خواهشا دقت کنید اگر بیگدار به آب زدید و بد عمل کردید خیلی از ورودیها به شما بدبین خواهند شد.

از دیگر کارهای پس از شناسائی این است که مشخص کنید چه زمانی و چه کسی و البته کجا برای جذب اقدام کند. مثلا گاهی از قدرت نفوذ مسوول نهاد استفاده کنید ، گاهی واقعا شناسائی را و البته شناسائی را کش بدهید که جذب اتوماتیک وار رخ دهد. . در بازده زمانی هم اینکه مثلا هیچ گاه در اوج امتحان میان ترم ورودی سراغ جذب نروید. فکرکنم با این ۳مثال حدیث مفصلی از این مجمل خوانده شود.

پس از شناسائی نیازهای مجموعه خود و توانائیهای ورودی را لیست کنیدو ببینید چقدر این در و پاشنه با هم چفت میشود. انصافا اگر ورودی هرچند توانا بکارتان نمیاید بیجهت به جذبش اقدام نکنید. البته اجازه دهید اعتراف کنم که  اگر ورودی سطحش بالاتر از اعضای شماست نمیگویم جذبش نکنید ولی میگویم جذابش باشید.

پس از شناسائی و سطح بندی ورودیها ، به هیج عنوان از سطوح دیگر غافل نشوید : شاید شما در سطح بندی و عیار سنجی اشتباه کرده اید، شاید ورودی ،خود را درست به شما نشان نداده ، شاید افراد غیرخوابگاهی را از قلم انداخته اید و شایدهای دیگر. پس مواظب باشید هیچ گاه پرونده شناسائی را مختومه اعلام نکنید.

حرف در زمینه پس از شناسائی زیاد هست و از حوصله وب خارج، ولی به همین قدر اکتفا کنیم که اگر زحمت شناسائی در این مرحله خوب تحلیل نشود قطعا جذب ناموفقی اتفاق خواهد افتاد و آفاتی که بعد از آن وارد میشود. و نکته پایانی اینکه همیشه در مقطع پس از شناسائس از واقعیتهای مجموعه خود غافل نشوید، بگذارید و بگذریم از توضیح این جمله!!

................................................................

این شبها اگر در گوشه ای زانوی غم بغل کردید و غباری روی صورتتان نشست ما را هم دعا کنید. ۱۴قرن است این غبار چادر خاکی نسل به نسل به ارث میرود، و تو ای عزیز که در گوشه حسینیه کز کرده ای و از درد یتیمیت آه میکشی بدان میدان لولو تاوان همین ارث را و همین غبار را و همین عشق را میدهد.

............................................................

تبصره اول : شبهای عزاداری بیت رهبری با حضور امام امت فراموش نشه

تبصره دوم : دیروز شهادت محسن وزوائی بود. عارف خانقاه بازی دراز

تبصره سوم : روز معلم واسه ما یادآور گلهائیه که در اوج تدابیر امنیتی شهرداری از پارک قرض!! میگرفتیم و با یه جوراب تحویل معلم میدادیم. صمیمانه ترین تبریکها رو تقدیم میکنم به معلمینی که تمام این سوالها هم شیطونیهام رو تحمل کردند و هم پاجو شهای اخلاقیم رو هرس !! بخصوص معلم پنجم ابتدائیم و البته دائی جانم.

تبصره چهارم : دوست عزیزمون آقای آراسته هم به جمع شلغم کاران بدون مرز پیوست

تبصره پنجم : خداوند مطهری خامنه ای را حفظ کند.

تبصره ششم: زمانی تصور میکردم مرزهای مبارزه ای ما در مرزاسرائیل است، در فتنه احساس کردم این مرز میدان ۷تیر است، در روزهای اخیر دیدم این مرز تا انتهای اداره و محل کارمان آمده است. علیرضا شفا راست میگفت که ما و غرب تا عمق و فیها خالدون استراتژیک یکدیگر رفته ایم.

تبصره هفتم : خدا بخواد با رفقا میخوایم بریم عیادت حاج بخشی، سند زنده و قهرمان ۳راه شهادت

تبصره هشتم : با اهل درد شرح غم خود نمیکنم//// تقدیر قصه دل من ناشنیدن است

                آن را که لب به جام هوس گشت آشنا////روزی امین سزا لب حسرت گزیدن است

               قطعه ای از غزل قابل تامل بانگ جرس: نایب الامام خامنه ای