زمان : 12 Farvardin 1390 - 00:23
شناسه : 32155
بازدید : 3965
حامد بهداد: بازی می‌کنم به شرطی که ۵ میلیارد تومان دستمزد بدهند حامد بهداد: بازی می‌کنم به شرطی که ۵ میلیارد تومان دستمزد بدهند

حامد بهداد: بازی می‌کنم به شرطی که ۵ میلیارد تومان دستمزد بدهند

یزدفردا "

بیوگرافی حامد بهداد:

متولد 6 آبان 1352 مشهد
برای اولین بار با ایفای نقش اصلی در فیلم « آخر بازی » (همایون اسعدیان، 1379) سینما را تجربه کرد و برای بازی در همین فیلم هم کاندید سیمرغ بلورین از نوزدهمین جشنواره فیلم فجر شد. اما بعدها با وجود اینکه هیچگاه در شکل و شمایل نقش اول ظاهر نشد، اما توانست بازیهای در خور توجهی از خود در قالب نقش مکمل در فیلم های مختلف به جا بگذارد که از جمله می توان به فیلم های « بوتیک » (حمید نعمت الله، 1381)، « این زن حرف نمی زند « (احمد امینی، 1381)، « کافه ستاره » (سامان مقدم، 1384) و « آدم » (عبدالرضا کاهانی، 1385) اشاره کرد. اما پررنگ ترین بازی او در قالب نقش مکمل، بازی در فیلم « روز سوم » (محمدحسین لطیفی، 1385) بود که در نقش یک افسر عرافی که در بحبوحه محاصره خرمشهر عاشق دختری خرمشهری می شود، ظاهر شد و موفق شد نظر اکثر کارشناسان و منتقدان سینمایی را به خود جلب کند و برای دومین بار پس از « آخر بازی » کاندید سیمرغ بلورین از دوره بیست و پنجم جشنواره فیلم فجر شود. بازی حامد بهداد در « روز سوم » اوج هنرنمایی اوست.

او دارای تحصیلات لیسانس است .كمتر كسى باور مى كرد بازيگر ناشناخته فيلم آخر بازى روزى به يك ستاره تبديل شود. اما بازى دلچسب و فراموش نشدنى حامد بهداد در آخرين ساخته سينمايى همايون اسعديان او را به يكى از اميد هاى بازيگرى نسل سوم بدل ساخت. بهداد در اولين حضورش كانديداى دريافت سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول مرد از نوزدهمين جشنواره بين المللى فيلم فجر شد و پس از آن با حضورى كوتاه اما درخشان در فيلم بوتيك بار ديگر توانست كانديداى دريافت تنديس خانه سينما شود و حالا پس از ۵ سال از وى به عنوان يكى از آيندگان بازيگرى نام مى برند حامد بهداد در مجموعه تلويزيونى سايه آفتاب ساخته محمدرضا آهنج با ايفاى نقش رضا توانست چهره اى متفاوت از خود بروز دهد و اين بار شاهد قضاوت بيشترى درباره بازى اش باشد
او كه در اين سال هاى اخير تمام تلاش خود را معطوف حرفه اش كرده است مى كوشد تا در فضاى سينماى كشور از حاشيه نشينى پرهيز كند.

مجموعه آثار:

- آخر بازی (همایون اسعدیان، 1379)
- این زن حرف نمی زند (احمد امینی، 1381)
- بوتیک (حمید نعمت الله، 1381)
- کافه ستاره (سامان مقدم، 1384)
- عروس کوهستان (یوسف سیدمهدوی، 1384)
- باغ فردوس پنج بعدازظهر (سیامک شایقی، 1384)
- آدم (عبدالرضا کاهانی، 1385)
- روز سوم (محمدحسین لطیفی، 1385)

- تسویه حساب (تهمینه میلانی، 1386)


جشنواره ها و جوایز:

- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از نوزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « آخر بازی » - 1379
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « روز سوم » - 1385
- کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از هشتمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم « بوتیک » - 1383
- کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از دهمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم « کافه ستاره » - 1385
- پنجمین بازیگر نقش مکمل مرد سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای بازی در فیلم « این زن حرف نمی زند » - 1382
- دومین بازیگر نقش مکمل مرد سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای بازی در فیلم « بوتیک » - 1383

حامد بهداد در سالی که حضور پر رنگی در جشنواره فیلم فجر با فیلم‌های متعددش داشت موفق به دریافت سیمرغ بازیگری شد.

هفته‌نامه جهان سینما در شماره نوروزی خود گفت‌و‌گویی با این بازیگر سینمای ایران داشته که بخشی از آن را در ادامه می‌خوانید.

بیشتر دوست داشتید برای کدام فیلم سیمرغ بگیرید؟

همه فیلم‌هایم را دوست دارم، البته ترجیح می‌دادم برای فیلم‌های «بوتیک»، «کافه ستاره»، «حس پنهان» و یا «روز سوم» سیمرغ می‌گرفتم.

امسال حدس می‌زدید برای فیلم «جرم» سیمرغ بگیرید؟

حدس می‌زدم برای «سعادت‌آباد» ساخته مازیار میری نامزد بشوم.

به حضورتان در فیلم «انتهای خیابان هشتم» به کارگردانی علیرضا امینی دلبسته بودید، از اینکه فیلم در جشنواره به نمایش در نیامد چه احساسی پیدا کردید؟

برای بازی و حضور در این فیلم کلی زحمت کشیده بودم. با توجه به مضمون فیلم حدس می‌زدم که برای آن محدودیت‌هایی به وجود بیاید. همه گروه سازنده فیلم اعم از سیدجمال ساداتیان به عنوان تهیه کننده، علیرضا امینی به عنوان کارگردان و بقیه تیم سازنده افسرده شدیم.

حضور پر رنگ فیلم‌های اجتماعی در جشنواره امسال آیا برآیند سیاست‌گذاری مدیران فرهنگی است و یا فیلم سازان به صورت طبیعی به این موضوعات توجه نشان داده‌اند؟

حتی فیلم کمدی از جنس رامبد جوان «ورود آقایان ممنوع» آثار متفاوتی بود و به طور اصولی ساختار درست ژانر کمدی در آن رعایت شده بود، اما فیلم‌های کمدی سطحی و سخیف که این روزها در سینمای اکران جولان می‌دهد و یکه‌تازی می‌کنند، در مقطعی فروش خوبی داشتند، اما مخاطبان از دیدن این فیلم‌ها دلزده شدند و اکران موفقی نداشتند.

این‌ها فیلم‌های مستهجن و مبتذلی هستند که قبل از انقلاب هم سینماگران اصیل و هنرمند با این جریان مخالف بودند. تنها تفاوت سینمای مبتذل این دوران با دوران قبل از انقلاب وجود حجاب و به کار نبردن الفاظ رکیک است. همان چیزهایی که سینمای مبتذل قبل از انقلاب با آن درگیر بود الان هم به نوعی در فیلم‌های سخیف کمدی وجود دارد و هر دوی این جریان‌ها در آن سال‌ها و این سال‌های اخیر چیپ هستند. فیلم‌های نمی‌دونم صد کیلو چی‌چی، چی‌چی خندان، عروسی چی‌چی، آقای چند رنگ، کلاغ هفت‌پر، چراغ نارنجی و آبی، این نوع فیلم‌ها در قبل از انقلاب هم وجود داشتند چون فکر کردن برای دوستان نویسنده و کارگردان این نوع آثار کمی تا قسمتی سخت و دشوار است و انرژی می‌برد.

اگر چک سفید به شما بدهند وسوسه نمی‌شوید این نوع فیلم‌ها را بازی کنید؟

بازی می‌کنم به شرطی که ۵ میلیارد تومان دستمزد بدهند. البته یک میلیارد هم بدهند بازی می‌کنم. اشکالی هم ندارد.

به علاقه‌مندان‌تان چه پاسخی می‌دهید؟

جواب علاقه‌مندان با من، شما ناراحت نباشید. این همه فیلم خوب بازی کرده‌ام حالا دو تا فیلم بد بازی کنم. مگر چطور می‌شود. حرف این است که از بازی در این نوع فیلم‌ها پولی هم در نمی‌آید. برخی دوستان با ۲۰ میلیون تومان می‌روند و در این نوع فیلم‌ها بازی می‌کنند.

این مبالغ ارزش بازی کردن در فیلم‌های کمدی سطحی را ندارد؟

آخر فروشنده باید به قیمت بفروشد. توی سر سگ بزنی از جنس این فیلم‌ها ساخته می‌شود. البته این نوع فیلم‌ها باید وجود داشته باشد، اما به شرط اینکه اجازه بدهند فیلم‌های مستقل هم به حیات خودشان ادامه بدهند. اگر از این سینما بد می‌گویم به این دلیل است که رو ‌به‌روی سینمای مستقل ایستاده است و نمی‌گذارد رشد کند. برخی هم تلاش می‌کنند از این نوع کمدی سطحی بیشتر اکران شود تا یک شادی مسخره به دل جامعه تزریق شود. جامعه‌ای که ۷۰ درصد مردمش از نظر روحی غمگین هستند.

به حضور در فیلم‌های مستقل، کم‌هزینه و اجتماعی ادامه می‌دهید؟

اگر منافاتی با حیات شغلی من نداشته باشد، باز هم در این فیلم‌ها بازی می‌کنم. اما اگر باعث شود از نان خوردن بیفتم این نوع پیشنهادات را قبول نمی‌کنم.

و آنچه در ذيل مى خوانيد حاصل گفت وگو با حامد بهداد درباره نقش رضا در مجموعه سايه آفتاب است که قبلا انجام شده بوده است .


اين اولين بار بود كه شما را در يك مجموعه داستانى دنباله دار مى ديديم

بله اين نخستين بار است كه در يك سريال بازى كرده ام. البته در دو كار اپيزوديك هم بازى داشته ام جست وجو در شهر و معما

بازى شما در اين كار با نقش هاى ديگر تان متفاوت است. چه شد كه اين نقش را پذيرفتيد

علت تفاوت اين نقش با نقش هاى ديگر اين است كه طبيعى بازى نمى شود، خيلى ها مى گويند كه نقش غلوشده اى است، ممكن است اينگونه به نظر برسد. با اينكه متداول نبودن ديالوگ ها به اين غلو دامن مى زند اما نظر شخصى ام چيز ديگرى است. البته مى توان گفت تمام شخصيت هاى داستان به همين سبك نوشته شده است

چه شد كه به حرفه بازيگرى روى آورديد

طى قرارى كه با خود گذاشته بودم ما به دنيا آمده ايم تا شاهد اتفاق هايى در زندگى مان باشيم، شاهد اتفاقات ريز و درشتى كه من نيز ناظر اين اتفاقات هستم. بگذريم، پس از آخر بازى يك اپيزود از مجموعه همسفر را براى قاسم جعفرى كاركردم و بعد از آن يك مجموعه ۲۶ قسمتى (كودكان و نوجوانان) به سفارش شبكه جهانى جام جم را كارگردانى كردم. يك اپيزود از مجموعه معما را بازى كردم. به هر تقدير اينها حدفاصل آخر بازى و بوتيك به حساب مى آمد

در مصاحبه اى از شما پرسيده شده بود «بازى شما در اين سريال بى شباهت به بوتيك و اين زن حرف نمى زند نيست»، با آنكه مخالفت كرده بوديد، مى خواهم به تفصيل در اين باره توضيح دهيد

بى ربط است، بازى هاى آل پاچينو نيز شبيه به هم هستند. اما چرا آل پاچينو بازيگر خوبى است. ساده ترين بخش بازيگرى در اين است كه بخواهى بازى متفاوتى ارائه كنى. بازيگر براساس نگرش و شخصيتش كارش را پيش مى برد. ما در بازيگرى دنبال چه چيزى هستيم؟ چه تفاوتى ميان بازى حميد فرخ نژاد در عروس آتش و ارتفاع پست وجود دارد؟ حقيقت اين است كه در هر دو فيلم عالى بازى كرده است. من به عنوان بازيگر و كسى كه كارشناسانه (صددرصد تخصصى) به اين مقوله نگاه مى كنم، پيگير شباهت اين دو نقش نيستم؛ بلكه سراغ اين وجه ماجرا مى روم كه اين بار چقدر توفيق نصيب او شده و چه مقدمه در نقش روح دميده شده است. نقش چارچوبى است كه توسط نويسنده ترسيم شده و بازيگر تنها به آن جان مى دهد

بازيگر انديشه هاى كارگردان و نويسنده را از دريچه دغدغه هاى شخصى اش متجلى مى سازد. او نقطه نظرات نويسنده و كارگردان را به خاطر مى سپارد اينكه مى گويم نويسنده يعنى كسى كه درام مى داند از طرفى ديگر با دغدغه ها و از زاويه نگاه خودش نقش را خلق مى كند. در اينجا است كه مهرداد شبيه رضا و رضا شبيه سروش است. به نظر من تفاوت به آن معنى متداول و كليشه اى چيز جالبى نمى تواند باشد اما تفاوت در يك نگاه جديد است كه مى تواند بازى را جذاب كند
 باز هم تاكيد مى كنم كه تمام بازيگران مطرح دنيا شبيه خودشان بازى مى كنند. صدا همان صداست و بدن همان بدن است؛ فقط آن آدم در موقعيتى جديد قرار گرفته كه نويسنده آن موقعيت را به صورت كاملاً ويژه مى آفريند و ارائه مى دهد. رضا در سايه آفتاب مى تواند دو كوچه آن طرف تر از مهرداد زندگى كند ولى شبيه هم نيستند و اين را مى توان از تك تك عناصر بصرى موجود فهميد. رضا پاى بند به خانواده خود است و براى گذران زندگى به هر كارى تن داده است و اين هر كارى، در حين آبرودارى است. كار رضا اصلاً دزدى نيست، من نمى خواهم رضا را توجيه كنم يا برايش كسب آبرو نمايم. براى من فرقى نمى كند كه آن نقش دزد باشد يا هر چيز ديگر. رضا بچه كوچه است و سوداى پيشرفت (از نوع عجيب و غريب) را ندارد اما مهرداد (بوتيك) اين سودا را دارد. رضا به خانه و خانواده اش اهميت قائل است و به زندگى سنتى پاى بند است
 رضا مابه ازاى بيرونى ندارد، در صورتى كه مهرداد مابه ازاى بيرونى دارد. خواستم از رضا نقشى بسازم كه دوست داشتنى باشد و تماشاگر با آن همذات پندارى كند. در مجموع تفاوت در جزئيات معنا پيدا مى كند و من در جزئيات اين را رعايت كرده ام

شخصيت رضا با ادبياتش همخوانى ندارد و ديالوگ هايش شاعرانه است. تقابل لمپنيسم و شاعرانگى عجيب است

وقتى مى گويم مابه ازاى بيرونى ندارد، اين مسئله را نيز شامل مى شود. اتفاقاً ديالوگ هاى او از اين ادبيات برخوردار است. فرض كن رضا همراه پدربزرگش به مراسم عزادارى ايام محرم مى رفتند و عزادارى مى كردند يا در زورخانه اشعار فردوسى را مى شنيده، پس اين كاراكتر كلى اشعار و ادبيات حفظ شده دارد

ديالوگ رضا در يكى از اپيزودهاى سريال درباره رنگ پيراهن اش اين بود رنگش عوض نمى شد جز با مرگ به اين شخصيت نمى آيد كه فلسفه مرگ را بداند و روشنفكرانه حرف بزند

ابتدا بايد روشنفكرى را معنى كرد. او به خاطر معشوقه اش سياه  پوشيده است، همين. در قديم بعضى ها پس از مرگ معشوق خود سياه مى پوشيدند و تا چهل روز و يا بيشتر و شايد تا آخر عمر سياه را درنمى آوردند، فرض كن رضا ضرب المثل ها و اصطلاحات را خوب نمى شناسد، پاى نقالى نشسته است و داستان هاى شاهنامه را هم شنيده است. زمانى كه من ديالوگ هاى او را خواندم، گفتم اين شخصيت مى تواند به اين گونه باشد، يكى از آدم هاى خاص زور خانه

بازى شما موجب شده تا بازى هاى ديگر ديده نشود و شخصيت رضا برجسته تر از سايرين باشد

تلاش كردم كه خوب بازى كنم و به ديگران كارى نداشتم. دوست ندارم وارد حاشيه شوم. سعى مى كنم كار خودم را به نحو احسن انجام دهم

آيا در انتخاب نقش خود به تيم بازيگرى و پارتنر هاى خود اهميت مى دهيد

اين مسئله اهميت دارد اما نمى توانم در اين ماجرا تاثير گذار باشم. به هر حال من بايد كار خودم را انجام دهم

شما در بوتيك و اين زن حرف نمى زند نيز حضور كوتاه اما بازى برجسته اى داشته ايد. آيا اين را ادامه خواهيد داد

خير، هيچ چيز دست ما نيست و هر چه كه خداوند رقم برند همان را انجام مى دهم. در فيلم نفست رو حبس كن سامان مقدم، در يكى از نقش هاى اصلى بازى مى كنم كه كمى متفاوت است. ظاهر نقش ساده است اما براى ايفاى نقش زحمت زيادى كشيده ام. درآوردن و خلق نقش براى من يعنى رضايت خودم و بعد كارگردان. زمانى كه خودم و كارگردان از نقشى كه ايفا كرده ام راضى باشيم آن كار برايم دلچسب است؛ چون اين يك ائتلاف ميان من و كارگردان بوده و هر دو به مخاطب فكر مى كنيم. زمانى كه براى خودت قرارداد هاى كوچك مى گذارى و به آنها عمل مى كنى، كارگردان و تماشاگر مشعوف مى شوند. اتفاق بسيار خوبى مى افتد. آن قدر كه باورت نمى شود و خودت از نقشى كه بازى كرده اى شگفت زده مى شوى

در كل به اين سريال چگونه نگاه مى كنى. آيا مجموعاً از عملكرد خودت راضى هستى

من تنها از صداوسيما ناراضى ام. صداوسيما مى تواند شرايط بسيار خوبى فراهم كند اما اين شرايط بسيار كم فراهم مى شود و مجموعه هايى همانند امام على كمتر توليد مى شود. صداوسيما بايد ارزش گذارى هاى سخت گيرانه و بهترى را داشته باشد. به هر تقدير كار خودم را مى كنم و از كارم لذت مى برم. اميدوارم تماشاگران نيز در اين لذت با من شريك باشند

فكر مى كنيد چرا بعضى ها از بازى شما ناراضى اند

مهم نيست كه بعضى ها از كار من ناراضى اند، مهم اين است كه بعضى ها از كار من راضى اند. اميدوارم به زودى كارى ارائه دهم كه آنهايى كه ناراضى اند نيز بازى مرا دوست داشته باشند.در اين كار نظر مخالف و موافق بسيار است و نظر مخالف نظر بدى نيست و يك سرى نظرات بازيگر را رشد مى دهد و جايگاهش را ارتقا مى بخشد