زمان : 01 Aban 1385 - 06:38
شناسه : 3190
بازدید : 856
گره كور گردشگريو پيامدهاي عدم تخصص مسئولان اين بخش گره كور گردشگريو پيامدهاي عدم تخصص مسئولان اين بخش

گردشگري امروزه به دليل درآمد و اشتغال زايي هاي مستقيم و غيرمستقيمي كه در دنيا از خود نشان داده توانسته در زمره صنايع پرسود خود را نشان دهد. صنعتي در كنار نفت و خودروسازي، منتهي با اين تفاوت كه گردشگري را صنعت پاك يا بدون دود مي نامند چرا كه گردشگري توانسته درآمدي 700 تا 750 ميليارد دلاري را براي خويش رقم زند. آمارها و مستندات موجود در سازمان مديريت و برنامه ريزي حاكي از اينست كه در طول سالهاي برنامه سوم توسعه (منظور سالهاي 79 تا 83) عملكردها در خصوص جذب توريسم به كشور ضعيف بوده به نحويكه در سال 1379 ما تنها 671 ميليون دلار، در سال 1380 حدود 701 ميليون دلار، در سال 1381 نيز 5/792 ميليون دلار، در سال 1382، 753 ميليون دلار و در سال 1383 نيز 950 ميليون دلار درآمد از طريق گردشگري نصيب كشورمان شده است.
يعني از 700 تا 750 ميليارد دلار در بدترين حالت ممكن سهم ما بايد به دليل داشتن 5/68 ميليون نفر تقريباً 1 درصد اين رقم را بخود اختصاص مي داديم ضمن آنكه ايران جزء 10 كشور تاريخي دنيا از لحاظ دارا بودن آثار و انبيه تاريخي و جزء 8 كشوري است كه داراي جاذبه هاي اكوتوريسمي است. بنابراين بر اساس شرايط اقليمي و تاريخي بايد درآمدش در رديف 10 كشور نخست گردشگري باشد، اما ما توانسته ايم در طول 5 سال برنامه سوم توسعه تنها 3 ميليارد و 867 ميليون دلار نصيب كشورمان كنيم. براستي چرا ما نتوانسته ايم در گردشگري موفق باشيم ؟ چطور فرانسه مي تواند در طول يكسال 75 تا 80 ميليون نفر گردشگر را در خود پذيرا باشد به عبارتي ماهانه حداقل 3/6 ميليون نفر را بپذيرد به عبارتي معادل يا بيش از برنامه پنجساله سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي باشد.
ديگر شاهد اين مدعا آمارهاي موجود در سازمان مديريت و برنامه ريزي است كه عملكرد شاخصهاي كليدي (اهداف كمي) بخش گردشگري در طول برنامه سوم توسعه حاكي از اين است كه در سال 1379 حدود 9/78 درصد مطابق برنامه، جهانگرد به كشور آمده است، در سال 1380 نيز 8/66 درصد و در سال 1381 حدود 61 درصد ،‌ سال 1382 نيز 47 درصد و در نهايت در سال 1383 پاياني برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي به 46 درصد رسيده است. به عبارت ديگر روندي كه مدام سير نزولي بخود گرفته است. اين در حاليست كه بالاترين آمار ورود گردشگران به كشور در طول برنامه سوم توسعه در سال 1380 رقم خورده كه حدود 1 ميليون و 400 هزار نفر به كشور آمده است در حاليكه بايد 2 ميليون و 100 هزار نفر به كشورمان مي آمد.
براستي تعجب آميز نيست كه عملكرد ما اينقدر با هدف گزاريهاي برنامه ،‌فاصله دارد ؟ و سهمي از خوان پررونق گردشگري نبريم در رتبه 92 دنيا جاي داشته باشيم.
به اعتقاد بسياري از كارشناسان، موفقيت يا شكست صنعت جهانگردي در هر كشور به طور مستقيم به اعمال سياستهاي حمايتي دولت از آن بازمي گردد به نحوي كه هر چه چتر حمايتي دولت نسبت به توريسم گسترده باشد شكوفايي در اين بخش هم بيشتر است. از اين ميان مي توان به تجربه كشورهاي چين و امارات متحده عربي اشاره كرد كه توانسته اند با تصويب قوانين مناسب فضاي مناسبي براي گردشگران دنيا فراهم نمايند.
مگر فرانسه، اسپانيا، ايتاليا، بريتانيا و آلمان چه كاري كرده اند كه موجب شده از اين همه توريسم را در خود پذيرا باشند ؟!
چرا ما در بالاترين ركورد خود تنها توانسته ايم به مرز 1 ميليون و 400 هزار نفر برسيم تازه اين موضوع را در نظر آوريد كه بسياري از كارشناسان اين آمارها را غيرواقعي مي دانند و معتقدند نه تنها آمار رسمي و دقيقي از ورود گردشگران به كشور نداريم بلكه آن دسته ما حتي در جاهايي از ايرانياني هم كه در خارج از كشور به سر مي برند، اگر به قصد ديدار از اقوام و خويشانشان به ايران بيايند باز هم جز آمار توريسم قلمداد مي شوند يا مثلاً افغاني ها و پاكستاني هايي كه براي كار به كشور ما سفر مي كنند جز آمار توريسم محسوب مي شوند.
چرا كه از سوي ديگر برخي آمارها حكايت از اين دارد كه در رديف بيشترين كشورهاي توريست فرست به ايران نام افغانستان، پاكستان و آذربايجان قرار دارد. و پس از آن نام كشورهاي تركيه، كويت، عربستان، امارات متحده عربي و بحرين ديده مي شود.
اين آمارها نشان دهنده اينست كه گردشگران اكثر اين كشورها از لحاظ مالي و اقتصادي در وضعيت پائينتري از ما قرار دارند و نمي توانند چندان درآمدي همانند توريسم به معناي واقعي براي كشورمان بهمراه داشته باشند اشتغال زايي مستقيم و غيرمستقيمي نصيب ما بنمايند.
در عين حال بسياري از كارشناسان علت ركود ورود توريسم به ايران را مربوط به چند عامل مهم از جمله عدم آشنايي مسئولان و دست اندركاران اين حوزه نسبت به توريسم مي دانند. واقعاً تعجب آميز است چرا حوزه اي تا به اين اندازه مهم بايد مسئولان قبلي و حال حاضر آن آشنايي، يا تخصصي آنچناني در اين خصوص نداشته باشند. و نتوانند حتي ايده مشخص و استراتژي منسجم و مدوني را ارائه دهند. برخي ديگر نبود قوانين جامع و كافي را در اين خصوص عامل مهمي مي دانند، عده اي ديگر فعال نبودن ديپلماسي خارجي ها ( دفاتر حاضر در سفارتخانه ها و... ) و برخي ديگر آماده نبودن زيرساختهاي مناسب از جمله هتل ها، ميهمانپذيرها و.... را عامل نيامدن توريسم به ايران مي دانند.
عده اي هم ركود و سكته در بخش گردشگري را با وقوع جنگ تحميلي مرتبط مي دانند. استناد آنها به ورود جهانگردان خارجي در سالهاي 1359 تا 1367 مي باشد كه معتقدند در اين مدت جهانگردان خارجي هيچ تمايل به ورود به كشور از خودشان نداده اند. با اينحال بايد دقت كرد كه پس از پايان جنگ تحميلي و با توجه به ايجاد ثبات و امنيت و همچنين اجراي برنامه هاي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي روند مذكور هر چند سير صعودي بخود گرفت و از سال 1367 تا 1379 به طور متوسط سالانه حدود 40 تا 50 درصد رشد داشت اما باز هم بايد يادآور شد ما هنوز اندر خم يك كوچه ايم.
هر چند توانسته ايم گردشگران را در سال 1367 از 70 هزار و 470 نفر به 1 ميليون و 300 هزار نفر در سال 79 برسانيم اما بايد به ياد آوريم كه درآمد دنيا از گردشگري 750 ميليارد دلار است و آيا به اعتباراتي كه مورد نياز اين بخش است توجه كافي داشته ايم چرا كه وقتي بخواهيم به اهدافمان دست يابيم لازمه اصلي آن وجود فراهم بودن زيرساخت هاي مناسب از جمله مهمانپذيرها و امكانات اقامتي، پذيرايي و ميان راهي در كشور است.
به طوريكه هدف برنامه سوم توسعه درسال 1379 حدود 61 هزار (تخت) ظرفيت تاسيسات اقامتي بود كه عملكرد 52 هزار و 429 تخت بود، در سال 1380 نيز 64 هزار تخت بود كه تنها 57 هزار و 661 تخت تحقق يافت، در سال 1381 نيز 68 هزار تخت بود كه 61 هزار و 770 تخت تحقق يافت. سال 1382 نيز 71 هزار تخت بود كه 63 هزار و 340 تخت تحقق يافت. سال 1383 نيز 75 هزار تخت هدف بود كه تنها 66 هزار و 289 تخت تحقق يافت.
به هر حال اميدواريم مسئولان سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري با ديد كارشناسي تر ،‌دقيقتر و جامعتري نسبت به اين حوزه بنگرند.

يزدفردا