زمان : 23 Bahman 1389 - 22:37
شناسه : 30285
بازدید : 5043
تحولات مصر و درسهایی که بایستی از آن بیاموزیم تحولات مصر و درسهایی که بایستی از آن بیاموزیم

تحولات مصر و درسهایی که بایستی از آن بیاموزیم

یزدفردا "سرویس سیاسی "محمد سعید صالحی فیروزآبادی:سرانجام پس از 18 روز حسنی مبارک مجبور به استعفا از پست سی ساله خود شد.در این نوشتار سعی می شود بدون داوری بعضی از وجوه خیزش مردم مصر و پس زمینه هایی که میتواند از چشم ناظرین خارجی پنهان بماند برجسته شود.به این امید که رفتار ملت ایران در رویارویی با تهدیداتی که هویتش را تهدید می کند به پختگی لازم برسد.

1- مبارک با طول مدت مدیریت سی ساله خود بر ملت مصر به یک فیلم سینمایی تکراری تبدیل شده بود.واقعیت ذهن انسانی ما چنین است :انسانها از تکرار خوششان نمی آید.انسانها دوست نمی دارند سخنان و رفتاری را بشنوند و ببینند که از پیش توانایی حدس زدن در مورد آن را دارا هستند.

2- به چالش کشیدن غریزه برتری جویی انسانها:خالق ما انسانها ،ما را به صورتی برنامه ریزی کرده است که خود را کمتر از دیگران ندانیم.وظیفه مدیران سیاسی کشورها بایستی به شکلی باشد تا اعمال مدیریت جوامع انسانی کمترین تزاحم و اصطکاک را با این غریزه انسانی ،ایجاد نماید.

3-برجسته نمودن عوامل خارجی برای ایجاد استحکام در مدیریت داخلی:از آنجایی که پایه های مدیریت حسنی مبارک و دیکتاتورهایی نظیر او توجهی به زمینه های روانشناختی مردمی که بر آنها مدیریت اعمال می شود، استوار نیست آنها مجبورند مدیریت خود را بر پایه حمایتهای خارجی و بیگانگان استوار نمایند.در اینجا است که رفتار انورسادات و حسنی مبارک ، در پیروی کورکورانه از منافع کشورهای غربی و پشت کردن به منافع ملت مصر و مردم منطقه را میتوانیم درک نماییم.

همچنین میتوانیم چرایی تسلیم زودهنگام حسنی مبارک و بن علی را در برابر مردم مصر و تونس را بفهمیم.حمایت غرب و ایالات متحده آمریکا از مخالفان بن علی و مبارک برای آنها بزرگترین شوک بود.آنها در برابر علامت سوال و تعجب بزرگی قرار گرفته بودند:چرا بایستی غرب و ایالات متحده آمریکا در برابر خدمت صادقانه آنها چنین نامردانه از پشت به آنان خنجر بزند و در موقع سختی پشت آنان را خالی نماید.

4- نقش رسانه های غربی در استواری و ادامه خیزش مردم مصر تا سرنگونی مبارک:

چه بخواهیم و چه نخواهیم بخشی ازواقعیت این است: چنانچه حمایتهای رسانه ای رسانه ها ی غربی و زیر ذره بین قرار دادن رویدادهای آن نبود، حسنی مبارک و بن علی به راحتی می توانستند این تظاهرات را سرکوب نمایند.این را در سرکوب اسلامگرایان در سالهای قبل شاهد بودیم.اینکه چرا برای دولتهای غربی ادامه دیکتاتوری وابستگانشان در این دوره قابل تحمل نیست بحث دیگری را میطلبد.

نتیجه مهمی که این جانب می خواهم بگیرم چنین است:توجه نکردن به غرایز انسانی انسانها و برنامه نداشتن برای آن، مردم ما را مستعد برنامه ریزی برنامه ریزان اجتماعی کشورهای دیگر قرار میدهد.کشورهایی که منافع آنان با منافع مردم ما، می تواند همسو نباشد.

5-عجله کشور های غربی برای سرنگونی مبارک و بن علی:برای کشورهای غربی قابل تحمل نیست این دیکتاتورها مدت زیادی پس از خیزش مردم دوام بیاورند.


طول کشیدن عمر این حکومتها باعث عمق یافتن مبارزه و غیر قابل تحمل شدن ومتلاشی شدن کل ساختار حکومتی کشور هدف (در اینجا مصر و تونس )میشد.ساختاری که غربیها نیازمند چهره های آن برای تداوم مدیریت مطلوب خود ،میباشند.

6-هدایت رسانه ای برای رویدادهای آتی:

از اینجا به بعد نقش رسانه های غربی برای ایجاد رفتار های دلخواه خود در خیزشگران برجسته تر خواهد شد. در همانحال در چانه زنی های آینده برای تعیین و هدایت رفتارهای مدیران آینده و اینکه روند مدیریتی تداوم رفتار مدیران قبلی باشد،نقش رسانه ها،قابل چشم پوشی نیست.

7-آیا رویداهای آن کشورها به نفع کشور ما تمام خواهد شد؟

اینکه خیزش مردم مصربه نفع ما تمام خواهد شد و یا نه

بستگی به پختگی و مهارت نخبگان فکری کشور ما دارد.اطمینان دارم پس از این خیزشها نگاه بومی به منافع کشورها تقویت خواهد شد.کشورهای غربی مجبور به مشارکت بیشتر مردم مسلمان در تصمیم گیریهای جهانی خواهند شد.اما در همانحال این بستگی به پختگی و مهارت ما در تدبیر جامعه خودمان دارد.متاسفانه در انتخابات قبل نخبگان فکری کشورمان امتحان خوبی را پس ندادند.بخشی از نخبگانی که در ساختار قدرت نیز حضور داشتندآبروی کل خانواده ملت ایران را به علت دست نیافتن به موفقیت های لحظه ای،به چالش کشیدند.در همانحال باعث از بین بردن قدرت خود در ساختار قدرت شدند.بخشی از نخبگان صاحب قدرت سیاسی،قدرت معنوی خود را با وارد شدن به حوزه های مالی و پول معاوضه کردند.

نخبگان ناظر در انتخابات در برگزاری انتخابات و کنترل و وادار کردن مسابقه دهندگان به رعایت قوانین انتخاباتی اراده لازم را از خود نشان ندادند.

افرادی که به مدت سی سال نان نظام سیاسی کشور را خورده بودند و شهرت و همه چیزشان از نظام سیاسی موجود بود به افرادی غیر قابل پیش بینی برای کشور تبدیل شدند.بخشی از نخبگان فکری کشور برای جلب آرا به جای برخورد فکری محترمانه از رانت سیادت،متوسل شدن به خاندان های خاص و یا بهره گیری از امتیاز رسانه ای رسانه های غربی روی آوردند.

آیا نظام سیاسی کشورمان توانایی برگزاری انتخابات آبرومندانه تر و مشارکت افراد فکور و قابل پیش بینی را خواهد داشت؟

آیا نظام سیاسی کشور توانایی نوزایی و نوسازی در عرصه مدیریتی همگام با سرعت تحولات در جهان کنونی را خواهد داشت؟

پاسخ به این سوالات وزن کشور ما را در آینده و در روابط بین الملل مشخص خواهد کرد.

یزدفردا