زمان : 19 Bahman 1389 - 16:30
شناسه : 30077
بازدید : 3963
 جايزه فردوسي به قلم بنيانگذار آن چرا ابوالقاسم فردوسي؟ جايزه فردوسي به قلم بنيانگذار آن چرا ابوالقاسم فردوسي؟

 جايزه فردوسي به قلم بنيانگذار آن

چرا ابوالقاسم فردوسي؟

دكتر محمدعلي اسلامي ‌ندوشن‏

سرویس فرهنگ و ادب یزدفردا "حسین مسرت

چندي پيش پايه گذاري«جايزة ابوالقاسم فردوسي» را اعلام کرديم به اين صورت: ‏


«در دايرة اهداف «ايرانسراي فردوسي » و در جهت پاسداشت از زبان و فرهنگ و ادب فارسي، جايزه‌اي به نام ابوالقاسم فردوسي پايه گذاري مي‌گردد. موضوع آن، ارج گذاري است به:‏
http://www.yazdfarda.com/images/news/actual/?img=30077_9297500.jpg


1- کتاب يا رسالة برجسته‏‌اي که در کمک به شناخت تاريخ و تمدّن ايران تأليف گرديده.‏


2- نمايش يا فيلم يا هر نوع فعّاليّتي که در همين‏ زمينه پديد آمده.‏


3- بهترين اثر سال به صورت داستان‏.‏


نيز کودک يا نوجوان زير چهارده سالي که هزار بيت از شاهنامه را در حفظ داشته باشد، مشمول اين جايزه قرار مي‌گيرد.‏


‏ تشخيص و انتخاب برعهدة هيأت داوران خواهد بود. يک هيأت اجرايي نيز بر اين برنامه نظارت خواهد داشت. گرچه اين جايزه صرفاً جنبة اعتباري و افتخاري دارد، با اين حال هديه‌اي شايسته به صورت نمادين به برندگان اهدا مي‌گردد. / آذر 1389‏


اکنون لازم است که توضيحي در اين باره داده شود. اين جايزه به چه منظور است و چرا اين نام را بر خود دارد؟


علائمي نشان مي‌دهد که دنيا در آستانة يک دگرگوني است. دو موج گذشته و حال با هم برخورد پيدا کرده‌اند، و براي آنکه اين برخورد موجب تزلزل و گسيختگي نگردد، هر کشور براي خود چاره‌انديشي مي‌کند. در اين ميان کشورهايي مانند ايران که داراي تاريخي چند هزار ساله و فرهنگي پيچيده و پربار هستند، وظيفة آنها سنگين‌تر مي‌شود. بنابراين لازم خواهد بود که با هوشياري گذشته را ارزيابي کرد و آينده را در برابر چشم داشت. در دوره‌اي زندگي مي‌کنيم که هر اشتباه يا غفلت ممكن است موجب خسرانهاي جبران ناپذير گردد.‏


به روزنامه‌هاي جهان نگاه کنيم و يا پيچ راديو را بگردانيم. سرلوحة خبرها را بحران، آشوب، و تظاهرات خياباني مي‌بينيم. هيچ نقطه از جهان آرام نيست. از پيشرفته‌ترين و قدرتمندترين کشورها، تا ضعيف‌ترين آنها. از آمريکا تا افغانستان، و از روسيّه تا يمن. اروپا نيز که کانون تمدّن غرب شناخته مي‌شود، وضع مطمئن تري ندارد. همين چندي پيش تظاهرات دامنه داري انگلستان و فرانسه را تکان داد. کشورهاي کوچک‌تر چون يونان، ايرلند، پرتغال و اکنون آلباني نيز به هم چنين.‏


امّا دنياي سوّمي‌ها، داستان ديگري دارند، آنان گويي بر روي يک زلزلة خاموش نشسته‌اند. سه چهار نمونه در برابر چشم است: همين دوسه ساله تايلند درخاور دور، قرقيزستان در خاورميانه، و اکنون تونس و مصر....‏


لطف حق با تو مداراها کند چون که از حد بگذرد رسوا کند
http://www.yazdfarda.com/images/news/actual/?img=30077_9297500.jpg


(مولوي)‏


عجيب است که تونس در ميان کشورهاي مشابه، از همه باثبات‌تر به نظر مي‌رسيد. چطور شد که ناگهان يک جرقّه، يک بهانه، يک خودسوزي جواني بينوا، اين آتش را برافروخت؟ اين جوان نمايندة صدها هزار جوان ديگر قرار گرفت، و دامنة آتشي که او بر تن خود برافروخت، تا به مصر هم کشيده شد. آتش زير خاکستر را نبايد دست کم گرفت.‏


اکنون از خود بپرسيم که اين شورشيان جوان، اين زن و مردي که در خيابان‌ها ريختند، چه مي‌خواستند؟ آيا حق داشتند يا نه؟ در هر حال، مي‌خواستند آنچه هست، جز آن باشد. تراکم اشتباهات، تراکم بي اعتنائي‌ها، حوصله‌شان را به سر برده بود. مي‌ديدند که زبان خوش فايده ندارد. مشت گره کرده مي‌بايد. البتّه خشونت و آشوب، روش مطلوبي نيست؛ ولي وقتي راه‌هاي ديگر بسته شد، چه مي‌شود کرد؟ بايد ريشه‌ها را هم از نظر دور نداشت. ‏


باز هم بايد ترجيح داد که فوران نارضايتي مردم به اين صورت ابراز گردد که هنوز جنبة مسالمت دارد. نوع ديگرش، تروريسم، بمب گذاري و کشتن افراد بي گناه است که جا به جا ديده مي‌شود، و اختراع اين يکي دو دهة اخير بوده است، حاکي از عقده‌هاي لبريز شده که نسبت به نظم دنياي موجود علائم بيماروار از خود نشان مي‌دهد.‏


همة اينها مي‌نمايند که دنياي کنوني توازن خود را از دست داده است، و اين ناشي از فقدان عدالت است در همة شئون. تمدّن قرن بيستم، مست دستاوردهاي خود شد، و دنيا را به دو دستة پيشرفته و واپس مانده تقسيم کرد، و چنين پنداشت که در ساية تکنولوژي، همه چيز به دست آورده مي‌شود. تکنولوژي البتّه نشانة پيشرفتگي علمي است، به شرط آنکه با پس رفتگي انساني همراه نباشد.‏


به دنبال نبود عدالت، خواه ناخواه، فاصلة ميان کردار و گفتار نيز پا به ميان مي‌نهد، بدانگونه که دوران جديد به کمک رسانه‌ها، يکي از رياورزترين دوره‌هاي تاريخ شده است. اگر گاه به گاه از خلال بعضي از روزنامه‌ها هم حقايقي نشت کند، بي درنگ رسانه‌هاي غول پيکر به ميان مي‌آيند و همه چيز را در خود تبخير مي‌کنند.



آمريکا و روسيه


بر دو قدرت بزرگ جهاني، آمريکا و روسيّه نظر افکنيم: بحران اقتصادي امريکا چند سال است که حرفش در ميان است که اين خود هم تأثير گيرنده از بحران اجتماعي است، و هم برانگيزندة آن، و اين هر دو در سياست هم اثرگذار مي‌شوند و امّا قدرت دوم که روسيّه باشد، پس از فروپاشي شوروي، هنوز درست نمي‌داند که چه راهي در پيش گيرد، ميان سرمايه داري و سوسياليسم در نوسان است. ثروتمنداني که در آن از برکت نفت به اين پايگاه رسيده اند، دست همة سرمايه داران نام آور امريکا و اروپا را از پشت بسته اند. در مقابل، از قراري که گفته مي‌شود خيابانهاي مسکو پر از محتاجاني است که از گذرندگان، پول يک سيگار با يک چتول ودکا، طلب مي‌کنند.1 همين چندي پيش در خبر آمده بود که هشت هزار مأمور پليس در آن کشور، به اتهام رشوه خواري تحت پيگرد قرار گرفته‌اند.



نمونه‌اي از نمونه‌ها!‏
http://www.yazdfarda.com/images/news/actual/?img=30077_9297500.jpg


نفت زدگي


چون حرف نفت به ميان آمد، اين را هم بگوئيم که از زماني که اين «طلاي سياه » وارد ضرابخانة جهان گرديده، تمدّن بشر مسير ديگري در پيش گرفته، بدانگونه که نوعي حالت «نفت زدگي» بر سراسر جهان سايه افکنده، که حتّي کشورهايي هم که نفت ندارند، از تأثير آن بر کنار نمانده‌اند و چنين مي‌نمايد که از زمان ورود نفت، ديد انسانها نسبت به زندگي تغيير کرده. کشمکش بر سر نفت جزو ابتلاهاي بين‌المللي است: توطئه‌ها، کودتاها، زد و بندها؛ و در کشورهاي نفت دار، بروز اختلاف طبقاتي شديد؛ تراکم ماشين‌هاي دودزا و سم پراکن که محيط زيست را مي‌آلايند.‏ همچنين افت اخلاق عمومي را نيز که نتيجة غيرمستقيم آن است، نبايد از نظر دور داشت.‏


منظور اين نيست که نفي ارزش انرژي کرده باشيم، به هيچ وجه. حرف بر سر حفظ تناسب و اندازه شناسي است که بايد در همة شئون ملحوظ بماند. استفاده از نيروهاي بي گزند جزو ذات زندگي است. براي آنکه زندگي با نيرو بر سر پاست. ولي نفت، آنگونه که به کار برده شده، متأسّفانه از مادّه‌هاي حادثه ساز بوده است.‏


قرن بيستم، صنعت را گشايندة همة گره‌هاي زندگي انگاشت و بقيّة شئون را به غفلت سپرد. ابزار ساختة دست بشر، مقدّم بر خود بشر قرار گرفت!‏ کسي نمي‌تواند تنزّل اخلاقي را که پاية زندگي اجتماعي است، در ميان مردم دنياي متجدّد انکار کند. البتّه ابزار و وسايل جديد آسايش جسماني را فراهم کرده‌اند، ولي در مقابل، آب را از زندگي انسان گرفته‌اند. مثلاً در جوامع پيشرفته و معروف به متمدّن دلخوشي زندگي به چيست؟ به ارضا خواست‌هاي جسماني و سرگرمي‌هاي سبک. آنچه روح زندگي بود، يعني عواطف و حسّ همدردي و همدلي و جوانمردي، به صورت کالاي مندرس درآمده، و امّا جوامعي که هنوز در حالت برزخي به سر مي‌برند، يعني نه اين‌اند نه آن، و زماني «دنياي سومي »خوانده مي‌شدند، افت اخلاقي وضع نگران کننده‌اي به وجود آورده است. سلب اعتماد، جرم گرائي، کم ادبي و تندخويي بي دليل، بدانگونه که گاهي يادآور اين غزل معروف مي‌شود که زماني به اشتباه به حافظ نسبت داده مي‌شد، ولي از او نيست:‏


اين چه شوري است که در دور قمر مي‌بينم


همه آفاق پر از فتنه و شر مي‌بينم
http://www.yazdfarda.com/images/news/actual/?img=30077_9297500.jpg


دختران را همه جنگ است و جدل با مادر


پسران را همه بدخواه پدر مي‌بينم!‏



جايزه فردوسي


اکنون ممکن است پرسيده شود که همه اينها درست، ولي چه ارتباطي با جايزة «ابوالقاسم فردوسي»؟ خواهيم ديد که بي ارتباط نيست. مگر نه آن است که هر دوراني اقتضايي دارد و چاره‌جويي خاصّ خود را مي‌طلبد؟ ما در روزگاري زندگي مي‌کنيم که دنيا نشانه‌هاي بحران از خود نشان مي‌دهد. بنابراين هر اقدامي که بتواند «آگاهي ملّي »را در مردم بيدار کند، بايد از آن غافل نماند. ايران در طيّ تاريخ خود بر سر بزنگاه‌هاي بحراني، همين کار را کرده، هر کشوري قائمه‌هايي دارد که براي ادامة حيات خود بر آنها تکيه مي‌کند. قائمة ايران فرهنگ اوست. اين فرهنگ واجد جنبه‌هاي مثبتي است که بايد آنها را به کمک گرفت، و در مقابل، جنبه‌هاي منفي آن را به کنار نهاد.‏


انسان برحسب ذات خود، «خير »خود را مي‌خواهد. ملّت‌ها نيز چنين‌اند؛ منتها بايد بدانند که «خير »کدام است و «ناخير »کدام.‏ اگر قبول داريم که در اين دوران حساسّ بايد از جنبه‌هاي مثبت فرهنگ خود کمک بگيريم، در صدر پاسداران اين فرهنگ مي‌رسيم به ابوالقاسم فردوسي.‏


وقتي گفته مي‌شود فرهنگ، منظور همان عامل نگهبان و هشداردهنده است که قومي را در راه مستقيم به جلو مي‌راند، و يا او را از لغزش بازمي دارد. همان است که فردوسي آن را با کلمة خرد به کار مي‌آورد.‏


‏ خرد رهنماي و خرد دلگشاي


خرد دست گيرد به هر دو سراي


خود شاهنامه سراپا کتاب خرد است، نه کتاب جنگ؛ زيرا اگر خرد به کار برده مي‌شد، جنگ اتّفاق نمي‌افتاد. در اين کتاب خوبي و بدي رودررو قرار مي‌گيرند، و خوشبختانه سرانجام کار به پيروزي خوبي خاتمه مي‌يابد، و قوم گناهکار به مجازات مي‌رسد. به اين سبب گفته اند: شاهنامه آخرش خوش است. جنگ شاهنامه نمودار کلّ مسئلة جهاني است، در هر زمان و هر سرزمين. يعني جنگ خوبي با بدي.‏


اين است موجب آنکه ما نام فردوسي را به ميان آورديم؛ زيرا او فرد اوّل فرهنگ ايران است و بهترين آموزه‌ها را براي ما به يادگار نهاده. ما خواستيم او را نُماد، انگيزه و شگون قرار دهيم به اميد آنکه جرقّه‌اي باشد که فرهنگ ايران را در مرکز توجّه قرار دهد. ‏


کتاب او جامع‌ترين کتاب زبان فارسي است، و کلّ مسائل بشري که طيّ هزاران سال بر اين سرزمين گذشته در آن تبلور يافته است. اين تجربه‌ها براي مردم ايران ارزان به دست نيامده است، بلکه به بهاي کوشش‌ها و فداکاريهاي بسيار بوده.‏ خود زندگي فردوسي نمونة زندگي يک ايراني بزرگوار است. در دوراني که ايران يک شيب انحطاطي در پيش گرفته بود، و در دربار محمود بازار تملّق و تعصّب و سخن فروشي گرم بود، او در گوشة خانه‌اش نشست و يکي از بزرگترين شاهکارهاي بشري را به جهان عرضه کرد. درس آزادگي و بي نيازي. ‏


همانگونه که اشاره کرديم، انگيزة ما در طرح اين برنامه آن بوده است که نام فردوسي بتواند تحرّکي در امر پژوهش فرهنگي و تاريخي کشور پديدآورد، و به همراه آن، سجاياي قومي ايراني را - که همان سجايا هم پشتوانة ادامة تاريخي او بوده - به او يادآور گردد.‏ در دانشگاه‌ها مقدار زيادي وقت دانشجويان بر سر نوشتن پايان نامة دکتري به کار مي‌افتد. ما توقّع داريم که آنان به جاي موضوعات درجة سه و چهار، و توجّه به شاعران کم مايه، يا انتخاب متون بي‌خواننده، با ديد تازه‌اي به آثار بزرگ ادب فارسي نگاه کنند. وقت خود و فسفر مغز و نور چشم بر سر آثار کم ارزش نگذارند که نتيجة کار برود و در قفسه‌ها غبار بخورد.‏ همين توقّع دربارة کتابهايي هم که تأليف مي‌شود، برقرار است. تاريخ و فرهنگ اين کشور پرماجرا، هر دوره اش دريايي است. مي‌توان در آن غوطه زد، که بهترين ساعات عمر را دربرمي گيرد.‏
http://www.yazdfarda.com/images/news/actual/?img=30077_9297500.jpg


اين يک امر بديهي است و ما هم البتّه قبول داريم که يک نهضت فرهنگي شايسته، آنگونه که کشور ايران سزاوار و محتاج آن است، مستلزم اقدامي همه جانبه و دامنه دار است، در زمينة اقتصادي، اجتماعي و رواني. آنچه ما پيشنهاد مي‌کنيم، رشتة باريکي بيش نيست، براي آنکه اتّصال بيابد به سرچشمه و نشانة قدردانيي باشد، از کوشش‌هاي صبورانه و صادقانه‌اي که در امر فرهنگ صورت گرفته. بخصوص ميل داريم جوانان پي ببرند که کشورشان، جزو چند کشور بزرگ تاريخي است و از فرهنگ پرباري نصيب دارد، و اين فرهنگ در دنياي پرمشغلة امروز مي‌تواند به کار آيد. ‏


انتظار داريم که همة افراد فرهنگ دوست و دل آگاه، ما را در اين امر ياري دهند. ما را در جريان فعاليّت‌هاي فرهنگي و نشر کتابهاي ارزنده بگذارند. و هر پيشنهاد و نظري داشتند، با صندوق پستي «شمارة 1989ـ 14155ـ تهران»، ما را در جريان بگذارند.‏


‏ما بدان مقصد عالي نتوانيم رسيد هم مگر لطف شما پيش نهد گامي چند


بهمن 1389‏



پي‌نوشت:


1. رجوع شود به مقالة «عسرت و عشرت در شهر مسکو »کتاب «راه و بيراه » نشر «شرکت سهامي


ماخذ :روزنامه اطلاعات1389/11/18