زمان : 15 Bahman 1389 - 22:26
شناسه : 29908
بازدید : 3958
رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تهران (3):  تغييراتى را كه اتفاق افتاد رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تهران (3): تغييراتى را كه اتفاق افتاد

سخنان رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز جمعه تهران (3):

تصوير وضعيت موجود و تطبيق و مقايسه‌ى آن :

 

تغييراتى را كه اتفاق افتاد


یزدفردا "حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در آستانه سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در خطبه های نماز جمعه امروز پانزدهم بهمن ماه 89 به نکات مهمی اشاره نمودند که ضمن انتشار کامل بیانات معظم له ،مطالب ایراد شده ایشان پیرامون موضوعات مختلف را با توجه به اهمیت مطالب و موضوعات مطرح شده منتشر می نماییم .

اولین بخشی که مقام معظم رهبری به آن پرداختند :تصوير وضعيت موجود و تطبيق و مقايسه‌ى آن با آن چيزى است كه زورگويان و قلدران عالم دنبال آن بودند

حالا در انقلاب چه اتفاق افتاد؟

حالا در انقلاب چه اتفاق افتاد؟ ببينيد، اينها مهم است. اين انقلابى كه در ايران اتفاق افتاد، تغييراتى را به وجود آورد كه از لحاظ عمق و ژرفا تغييرات مهمى است، تغييرات اساسى است.

بر اساس اين تغييرات است كه ميشود جامعه را پيش برد و تغييرات گسترده‌اى به وجود آورد. اين پايه‌هاى اصلى، محكم گذاشته شد.

تغييراتى را كه اتفاق افتاد
من چند مورد از اين تغييراتى را كه اتفاق افتاد، عرض ميكنم.

البته اينها را همه ميدانيد، همه ميدانيم، جلوى چشم ماست؛ ليكن همان طورى كه خداى متعال در قرآن، ما را متوجه خورشيد ميكند - «والشّمس و ضحيها»؛(2) خورشيد جلوى چشم ماست، اما سوگند ياد ميكند تا ما توجه پيدا كنيم كه اين پديده، اين حادثه، اين موجود اينقدر داراى عظمت است - ما هم بايد به اين پديده‌هاى عظيمِ اطراف خود توجه كنيم؛ لذا گفتن اينها از اين جهت لازم است كه خودمان توجه پيدا كنيم.

انقلاب آمد اسلام را محور اداره‌ى كشور قرار داد


اولاً پيش از انقلاب، نظام حاكم بر كشور، يك نظام اسلام‌ستيزِ عمقى بود.

آنها با ظواهر خيلى كارى نداشتند، اما از لحاظ عمق، حقيقتاً دنبالِ زدن ريشه‌هاى ايمان اسلامى مردم بودند. در اين زمينه هم مثالها، شواهد، خاطره‌ها، فراوان در ذهن بنده هست، كه مجال نيست عرض كنم. انقلاب آمد درست صد و هشتاد درجه نقطه‌ى مقابل آنها، اسلام را محور اداره‌ى كشور قرار داد؛ محور مديريت قرار داد؛ احكام و قوانين اسلامى، معيار و ملاك رد و قبول قوانين كشور و معيار عمل مجريان كشور است.

وابسته بودن -استقلال سياسى

قبل از انقلاب، كشور از لحاظ سياسى وابسته بود؛ يعنى حكومت، چه خود محمدرضا، چه دستگاه‌هاى گوناگون، مطيع آمريكا بودند؛ منتظر اشاره‌ى آمريكا بودند.

باز شواهد فراوان است. آدمى پا ميشود از اينجا ميرود آمريكا - دكتر امينى - براى اينكه آمريكائى‌ها را قانع كند كه بشود نخست‌وزير در ايران. آمد، شد نخست‌وزير! بعد از يكى دو سال، شاه كه با او مخالف بود، بلند شد رفت آمريكا، آمريكائى‌ها را قانع كرد كه او را از نخست‌وزيرى عزل كند.آمد او را از نخست‌وزيرى عزل كرد! اين، وضع مملكت ما بود.

  براى انتخاب نخست‌وزير، شاه مملكت، رئيس كشور محتاج موافقت و رضايت آمريكا بود! در بسيارى از مسائل، شاه سفير آمريكا و سفير انگليس را به كاخ خود دعوت ميكرد تا تصميمى را كه ميخواهد بگيرد، با آنها در ميان بگذارد! اگر آنها مخالف بودند، تصميم عملى نميشد.

وابستگى سياسى يعنى اين. مطيع آمريكا بودند؛ قبل از دوره‌ى آمريكا هم مطيع انگليس. رضاخان را انگليسى‌ها خودشان آوردند سركار؛ وقتى ديدند ديگر به دردشان نميخورد، خودشان از حكومت عزلش كردند، از كشور بيرونش كردند، پسرش را آوردند سر كار. اين قبل از انقلاب بود.


انقلاب آمد استقلال كامل سياسى را به كشور داد.

يعنى امروز در اين دنياى بزرگ، در ميان اين قدرتهاى بزرگ، يك قدرت وجود ندارد كه بتواند ادعا كند خواست او، اراده‌ى او بر اراده‌ى مسئولين كشور يا ملت ايران اندك تأثيرى دارد.

اين نكته‌ى بخصوص - يعنى ايستادگى، استقلال، عزت سياسى - بيشترين جذابيت را براى ملتها دارد.

اينكه مى‌بينيد ملتها نسبت به ملت بزرگ ايران احساس احترام ميكنند، بخش عمده‌اش مربوط به اين قسمت است: استقلال سياسى.

حكومت سلطنتى -مردم‌سالارى

 

قبل از انقلاب، حكومت سلطنتى بود.

نقطه‌ى مقابل آن، مردم‌سالارى است.

در حكومت سلطنتى، مردم هيچكاره‌اند؛ در حكومت مردم‌سالارى، مردم همه‌كاره‌اند.

قبل از انقلاب، حكومت، وراثتى بود؛ يكى ميمرد، يكى را به جاى خودش معين ميكرد؛ يعنى مردم هيچ نقشى نداشتند؛ ميخواستند، نميخواستند، ناچار بايد قبول ميكردند.

در جمهورى اسلامى به بركت انقلاب، حكومت انتخابى است؛ مردم انتخاب ميكنند؛ مذاق مردم، خواست مردم تعيين كننده است.

ديكتاتورىِ امنيتى-باز بودن فضاى مخالفت و اعتراض

قبل از انقلاب، حكومت، ديكتاتورىِ امنيتى بود؛ ديكتاتورىِ سخت و سياه. بنده يادم هست؛ يكى از دوستان ما از پاكستان آمد پيش من - قاچاقى آمده بود مشهد - نقل ميكرد، صحبت ميكرد؛ گفت بله، فلان اعلاميه را ما توى پارك، با دوستان داشتيم ميخوانديم.

من تعجب كردم؛ توى پارك؟! اعلاميه؟! ممكن است چنين چيزى؟! اصلاً به ذهن ما خطور نميكرد كه كسى يك اعلاميه توى جيبش باشد و مقدارى انتقاد از دستگاه در آن اعلاميه باشد و بتواند توى كوچه راه برود.

اين وضع ديكتاتورى امنيتىِ آن روز بود.

انقلاب آمد فضاى آزاد را، فضاى نقد را، فضاى اصلاح را، فضاى تذكر را، حتّى فضاى مخالفت و اعتراض را براى مردم باز كرد. در طول اين سى و دو سال همين جور بوده است؛ حتّى سالهاى اول انقلاب.

تكيه‌ى علم و فناورى كشور به طور كامل به غرب-خودباورى علمى و اعتماد به نفس ملى


قبل از انقلاب، تكيه‌ى علم و فناورى كشور به طور كامل به غرب بود. بارها گفته‌ام؛ بعضى از قطعات هواپيماهاى نظامى ما را كه خراب شده بود، سائيده شده بود، بنا بود اصلاح شود، اجازه نميدادند مهندسين داخلى نيروى هوائى اين قطعه را باز كنند، ببينند چى هست، چه برسد به اينكه به فكر درست كردنش بيفتند.

قطعه را ميگذاشتند توى هواپيما، ميبردند آمريكا، يكى به جايش مى‌آوردند؛ يا اگر بنا بود اصلاحش كنند، اصلاحش ميكردند. صنعتى كه وجود داشت، صنعت مونتاژ محض بود، بدون هيچ ابتكارى.

بعد از انقلاب، خودباورى علمى و اعتماد به نفس ملى به وجود آمد؛ حضور اين همه دانشمند، دانشمندان برجسته و بزرگ، در رشته‌هاى مختلف، مشاهده شد.

امروز ما دانشمندانى در داخل كشور داريم كه در سطح جهان، شبيه آنها و نظير آنها قابل شمارشند؛ تعداد معدودى هستند.

دانشمندان ما پيش رفتند؛ غالباً هم جوان.

در مسائل منطقه، هيچ تأثيرى نداشت-حضور ايران در قضاياى منطقه

قبل از انقلاب، كشور ايران در مسائل جهان، حتّى در مسائل منطقه، هيچ تأثيرى نداشت؛ يك كشور تحقير شده‌اى بود؛ هيچگونه تأثيرى در مسائل نميتوانست بگذارد.

بعد از انقلاب، عزت و عظمت اين ملت در چشم ملتهاى جهان، تأثيرش در قضاياى منطقه، دشمنان را مبهوت كرده؛ دشمنان به اقرار و اعتراف وادار شدند.

امروز شما نگاه كنيد؛ توى اين سايتهائى كه خبرهاى خارجى را مى‌آورند، دائم از نفوذ ايران، از تسلط ايران، از حضور ايران در قضاياى منطقه ذكر ميشود؛ حتّى با انگيزه‌هاى مغرضانه، اما اعتراف ميكنند.

 

در زمينه‌هاى فرهنگى، ما مقلد محض بوديم-تهاجم فرهنگى به عنوان يك خطر

قبل از انقلاب، در زمينه‌هاى فرهنگى، ما مقلد محض بوديم؛ اما بعد از انقلاب، تهاجم فرهنگى به عنوان يك خطر شناخته شد. از اين قبيل سرفصلها زياد است. اينها چيزهاى اساسى است.

ملت ميتواند اميدوار باشد

وقتى در يك كشور اين پايه‌ها گذاشته شد، آنگاه اين ملت ميتواند اميدوار باشد كه بر روى اين پايه‌ها بناى يك تمدن جديد و عظيم را ميتواند پايه‌گذارى كند.

خب، هر كدام از اين خصوصيات به نحوى جلب نظر ملتها را ميكند. ملتهاى ديگر نگاه ميكنند، مى‌بينند، مجذوب ميشوند، تحسين ميكنند؛ كه البته از همه مهمتر، همان مسئله‌ى استقلال سياسى و ايستادگى در مقابل زورگوئى دشمنان است.

دو چيزی که به نظر متفکر غربی تابوهاى غرب - يعنى اصول جزمى غرب - در هم خواهد شكست

من يك جمله‌اى را از يك مقام غربى نقل كنم. بنده دأبم نيست از قول اين سياستمدارها و معاريف غربى چيزى بگويم؛ اما اين جمله‌ى جالبى است. او ميگويد: دو چيز است كه اگر در ميان مسلمانها دست به دست بگردد و ملتهاى مختلف مسلمان از اين دو چيز آگاه شوند، ديگر همه‌ى تابوهاى غرب - يعنى اصول جزمى غرب - در هم خواهد شكست و باطل خواهد شد. اين دو چيز چيست؟

اين متفكر غربى ميگويد:

يكى قانون اساسى جمهورى اسلامى است؛ كه اين قانون اساسى، يك حكومت مردمى و پيشرفته‌ى امروزى و در عين حال دينى را در چشم مسلمانان جهان ممكن ميسازد. اين قانون اساسى نشان ميدهد كه ميتوان يك حكومتى داشت كه هم متجدد باشد، امروزى باشد، پيشرفته باشد و هم كاملاً دينى باشد. قانون اساسى اين را تصوير ميكند. ميگويد چنين چيزى ممكن است. اين يك.

دوم، كارنامه‌ى موفقيتهاى علمى و اقتصادى و سياسى و نظامى جمهورى اسلامى است؛ كه اگر اين دست مسلمانها برسد، مى‌بينند كه آن امرِ ممكن اتفاق افتاده است، واقع شده است. او ميگويد اگر ملتهاى مسلمان از اين امكان و وقوع نسبى كه هم ممكن است، هم در ايرانِ امروزِ اسلامى به طور نسبى واقع شده است، مطلع شوند، اين نظام‌سازى را پيش چشم داشته باشند، ديگر جلوى سلسله‌ى انقلابها را نميتوان گرفت.


امروز اين اتفاق افتاده است. البته اين اتفاق، امروز نيفتاده است؛ سى سال است. يك مطلبى تدريجاً و آرام آرام در ذهن ملتها جا ميگيرد، رشد ميكند، پخته ميشود، بعد به اين صورتى كه امروز در شمال آفريقا و در مناطق ديگر مشاهده ميكنيد، بروز ميكند.

ادامه دارد

 متن کامل خطبه‌های نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی امروز توسط رهبر معظم انقلاب (جمعه 15 بهمن ماه 89)