زمان : 03 Dey 1389 - 23:57
شناسه : 28576
بازدید : 6452
کرمان» همین نزدیکی است، «بم» اما کمی دورتر!!! کرمان» همین نزدیکی است، «بم» اما کمی دورتر!!!

کرمان» همین نزدیکی است، «بم» اما کمی دورتر!!!

«رضا بردستانی»بامداد جمعه 5 دی ماه 1382 ساعت 5:26:26 صبح تمام بم و تا کیلومترها آنطرف تر به شدتی که مهم نیست چند ریشتر قدرت داشت در هم شکست! می گویم در هم شکست چون زمین لرزه اگرچه می لرزاند اما زلزله ای که آخر نفهمیدیم چند ریشتر بود! بم را نلرزاند که به یک باره و در عرض 12 ثانیه به ویرانه ای ساکت و غم گرفته مبدل نمود.
در آن جمعه سرد و شبنم‌زده، قرعه مرگ به نام بمی‌ها افتاد و مردم كرمان و تمامی ایران زمین و بهتر است بگویم جهان را در شوک و حزنی عجیب فرو برد و مردمان سخت کوش آن خطّه داغدار عزیزانی شدند كه گرفتار قهر طبیعت شده بودند. صحنه هایی که می دیدیم نشانگر این واقعیت بود که حجم ویرانی ها به قدری زیاد بود كه گروه‌های اعزامی نمی‌دانستند از كدام سو آغاز كنند. از كوچه‌های درهم تنیده خشتی، از خیابان معلم، از روستای بروات یا روستای خواجه عسكر، جای جای شهر بم را فریاد و شیون و مرگ و عزا گرفته بود، زیرا بیش از 90 درصد این شهر ویران شده بود.
فریاد استمداد و كمك خواهی زنان و كودكان و سالخوردگان از همه جا شنیده می‌شد، آژیر آمبولانس هایی كه برای كمك آمده بودند از هر سویی به گوش می‌رسید و لحظه‌ای آرام و قرار نداشت. بیش از یكصد هزار نفر در كمتر از 12ثانیه در بامدادی سیاه در چنگال مرگ و تباهی گرفتار شدند. مردم در نخستین دقایق آن روز غم‌انگیز با شنیدن خبر تاثرآمیز زلزله بم با هر آنچه داشتند به سوی این منطقه شتافتند تا شاید بتوانند جسم های نیمه جانی را كه اسیر خروارها خاك و خاشاك شده بودند نجات دهند.تمامی راه های منتهی به شهر ویران شده بم مملو از انسان های نوعدوستی بود كه می‌خواستند در نخستین فرصت ممكن به فریاد مردم بلا كشیده آن دیار برسند. دست‌اندركاران و مسئولان نیز هم پای مردم در ساعات اولیه وقوع این فاجعه ملی عملیات امداد و نجات را آغاز كردند. در نخستین روز وقوع حادثه بیمارستان ها و درمانگاه‌های سراسر استان كرمان پذیرای بیش از سه هزار مجروح و مصدوم این حادثه جانكاه بود.
مردم وقتی از خواب بیدار شدند و گاه مردمانی که تازه می خواستند بخوابند در شوک و بهتی عظیم شاهد خبرها و تصاویری بودند که تا همین هفتمین سالروز هم از خاطره ها پاک نشده است که باورش سخت است به چشم بر هم نهادنی نیمی از اهالی یک شهر از هستی ساقط شوند و دیدیم که بم 100.000نفری نیمی از ساکنین خود را تا گورستان های دسته جمعی شهر بدرقه نمود. فاجعه ای که با تلفات بیش از 33000 نفر یکی از تلخ ترین سوانح تاریخ معاصر ما شد. شهر بم به صورت تقریبا کامل تخریب شد. تبعات زلزله بم همچنان و امروز هم بازماندگان این فاجعه را آزار می دهد. مردم بم هنوز از این حادثه و دنباله های آن - به دلیل نارسایی های فراوانی که دیده اند - رنج می برند. بر همه ماست که اجازه ندهیم که خاطره زلزله بم فراموش شود و در تمامی جنبه ها ارزیابی و بازنگری در چرخه مدیریت بحران اتفاق بیافتد. این زلزله سانحه ای بود که در بسیاری از نقاط کشور به دلیل وضعیت مشابه از نظر لرزه خیزی ، قابل تکرار است و به همین سبب لازم است تا سناریوی رخداد زلزله بم هم در خود شهر بم و هم در تمامی شهرهای ایران با خطر لرزه خیزی بالا و بسیار بالا هر ساله مرور شود.
بم که در دل خود مردمانی از جنس فقر و محرومیت کم نداشت، بم شهری که جهانگردان شیفته ی ارگ با شکوه و مجللّش بودند ، بم شهری که رطب مضافتی آن شهرتی عالمگیر داشت، بم شهری که در مثل بادمجانش آفت نداشت! بم شهری که مرکباتش هم قابل تأمل و یادآوری بود به کانون دلسوزی ها و اخبار و نقل قول ها مبدل شده بود . تا روزها و ماه ها پس از زلزله ی سهمگین و ویران کننده ی بم عکس هایی که از گوشه و کنار به چشم می دیدیم خواب و آرام از چشمانمان می ربود و در این بین جرأتی نمانده بود تا قدم به سرزمین مصیبت زده ی بم گذاریم!
آن روزها قبل از آن که بم در غربال قهر طبیعت ریز ریز شود، خرد و خاک شیر شود، تلّی از خاک و خاکستر شود، مصیبت زده و خالی از نیم نگاهی شادی آور شود را با تمام ساکنینش و ارگ با شکوهش دوست می داشتیم و همان روزگار اگرچه هتل و مهمانسرایی آن چنانی نداشت اما برای دیدارش گاه و بی گاه رخت سفر بر می بستیم و راهی دیاری می شدیدم که روزها و ساعت ها در آن به جستجوی دیروزی با شکوه و ارزشمند می پرداختیم .
و اما فردای 5 دی ماه !شهر كهنی كه تار و پود آن در پس زلزله‌ای ویرانگر در كمترین زمان ممكن در هم پیچید و با اهل و بنایش به ویرانه مبدل شد. شهر زیبایی كه با ارگ باصلابتش قرن ها در كویر خشك و بی‌آب و علف همچون ستاره‌ای تابناك می‌درخشید. و آنگاه كه خبر شهر ویران شده بم به گوش جهانیان رسید هیچ كس باور نمی‌كرد این چنین سرنوشتی در انتظار مردم این دیار بوده است.
اما زلزله همه ی تصوراتمان را بر هم ریخت، روبرو شدن با شهری که حالا داغدار نیمی از سکنه اش بود و شاهد ویرانی شاید به تعبری تمامی ساختمان هایش دل و جرأتی می خواست که در خود نمی دیدیم. ارگ را و بم را اگرچه هیچ گاه فراموش نکرده ایم و نخواهیم کرد اما دیگر ندیدم و نشنیدیم که چه شده است و چه سرنوشتی پیدا نموده است و هر سال بر عادت مألوف 5 دی ماه که فرا می رسد چند سطری برای شادی دل بازماندگانی که گاه ده ها عزیز از کف داده اند می نویسیم .
امسال نیز به رسم عادت هر ساله از بم می نگاریم اما کمی جدی تر . بم روی گسل قدرتمندی از زلزله است اصلا تمام استان کرمان هر ثانیه در بیم لرزیدن و ویران شدن است(مثل خیلی از جاهای ایران عزیز). هر ماه شاهدیم که گوشه ای از استان پهناور کرمان دچار لرزیدن هایی گاه ویران کننده می شود و هر انسانی را به فکر وا می دارد که باید برای این منطقه از کشور چاره ای اساسی اندیشید چرا که اگرچه با اطمینان 100% زلزله و میزان و شدت آن قابل پیش بینی نیستند اما تمهیداتی را می توان اندیشید تا اگر خدای ناکرده زمین لرزه ای به وقوع پیوست بازماندگان و مصدومین احتمالی دچار مصائب مضاعف نشوند و در سرما و گرما جان سالم به در برده ی خود را در بیم و امید رسیدن ها و نرسیدن ها در معرض خطر نبینند.
همشهریان محترم یزدی هم لازم و ضروری است تا آموزش های لازم را فرا بگیرند و در ساخت و ساز ها بدون چانه زدن و دور زدن قوانینی که رعایتش اگرچه برای پیمانکاران مقرون به صرفه نیست اما سخت معتقدیم که جان کالایی است گرانبها و دچار تنگ نظری هایش نمودن یعنی به استقبال مرگی خود خواسته رفتن و نهایتا با رعایت نکردن الگوی ساخت و ساز استاندارد آن می شود که 7 سال پیش بر سر مردمانی آمد که در خانه هایی فرسوده روزگار می گذرانیدند.
یاد آن عزیزان را گرامی می داریم و رعایت قوانین ضروری ساخت و ساز را بر تمامی کسانی که در امر خانه سازی مشغولند لازم و ضروری !


یزدفردا