زمان : 19 Azar 1389 - 18:09
شناسه : 28231
بازدید : 5934
و حسین (ع) هنوز مظلوم است و حسین (ع) هنوز مظلوم است

و حسین (ع) هنوز مظلوم است


و حسین (ع) هنوز مظلوم است
حسین مظلوم است و مظلومیت او را باور دارم و چرا باور نداشته باشم!؟

حسین مظلوم است و مظلومیت او را باور دارم و چرا باور نداشته باشم!؟
... وقتی جوان لوازم لوکس اتومبیل فروش خیابان کاشانی، تی شرت سیاه آستین کوتاه به تن! و لبخند به لب، جلوی چشم مامور راهنمائی، اتومبیل گرانقیمت مشتری را در پیاده رو روبروی مغازه پارک کرده و راه مردم را سد نموده و صدای سی دی «نوحه» دستگاه پخش اتومبیل را تا آخر بلند کرده بود، فهمیدم که حسین هنوز مظلوم است!
وقتی نرسیده به سه راه مسکن، مغازه داری قسمتی از پیاده رو را حصار کشیده و سیاهپوش کرده و جوانی تی شرت سیاه آستین کوتاه به تن همراه با تبلیغ مغازه! چای داغ در لیوان یکبار مصرف به رهگذران تعارف می کرد، فهمیدم که حسین هنوز خیلی مظلوم است!
وقتی دیش و بشقابهای ماهواره «مداح» همسایه را در روی پشت بام شمردم و شنیدم که پس از دیدن برنامه های «فارسی وان» و «من و تو» و «بی بی سی» رفت تا برای حسین در حسینیه سینه بزند و بخواند، فهمیدم که حسین هنوز خیلی خیلی مظلوم است!
وقتی کاسب بازاری با کلی خرج و هزینه، مداح از کاشان آورده بود تا از مظلومیت حسین با صدای قشنگ برای مردم یزد بخواند، و مجلسش از مجلس روبرو گرم تر شود، فهمیدم که حسین خیلی مظلوم است!
وقتی بانی مراسم عزاداری حسین را دیدم که جلوی درب ورودی مراسم روضه ایستاده و با همه واردین خوش و بش کرده و از مجلس خوب و پر خرجی که برای حسین گرفته می گوید، فهمیدم که حسین بیش از آنکه در خاطرها بگنجد مظلوم است!
وقتی هیئتی که با اسب و شتر و آدم های سبز پوش در میدان آزادی با حرکت خود راه مردم را بند آورده و باعث ترافیک سنگین اتومبیل ها در خیابان طالقانی شده بود را دیدم، فهمیدم که حسین هنوز مظلوم است!
وقتی بر روی بیلبوردی از بیلبوردهای تبلیغاتی شهر، جایی که تا دیروز تبلیغ سامسونگ و ال جی و مبل و ... می شد ناگهان تبلیغ مراسم عزاداری حسین را دیدم فهمیدم که حسین هنوز مظلوم است!
وقتی بنرهای تبلیغاتی فلان موسسه غیرانتفاعی و طبقاتی را در اطراف میادین شهر دیدم که برای خطیب و مداح وارداتی تبلیغ کرده بود، فهمیدم که حسین هنوز مظلوم است!
حسین مظلوم مظلوم است، چرا که نامش، هنوز برای عده ای نان است و مظلومیتش برای عده ای دکان!
حسین مظلوم است، چرا که هیئت فلان محله به نام حسین از مردم پول نذری می گیرد و آش گندم می پزد و قبل از همه و بدون اعتناء به صف مردم دیگ و سطل در دست منتظر، ظرف های دوست و آشنا و اقوام را که به امانت گذاشتند و اسم ها روی آن نوشته شده را مملو از آش گندم می کند!

حسین مظلوم است، چرا که سوسول صفائیه نشین، پسر فلان تازه بدوران رسیده پولدار، پشت شیشه عقب زانتیا و تویوتا پدرش می نویسد «یا حسین مظلوم» و با صدای بلند ضبط اتومبیل که نوای نوحه پحش می کند در خیابانهای شهر ویراژ داده و برای دختران کنار خیابان ایستاده بوق می زند!
حسین مظلوم است، چرا که من گناهکار حسین را دوست می دارم و از حسین می نویسم
حسین مظلوم است، چرا که ...
حسین مظلوم است، چرا که...
دلم از گوشه نشینی و درون خانه نشستن می پوسد و اما می ترسم که در این ایام دهه اول محرم در خیابانهای دارالعباده یزد قدم بزنم و به مراسم عزاداری حسین بروم، و می ترسم که تلویزیون را روشن کنم و ...
حسین مظلوم است! حسین هنوز مظلوم است! حسین ....

یزدفردا