جدال قلمی معاون سابق و فعلی وزیر ارشاد
یزدفردا " - انتشار خبر تعطیلی احتمالی بنیاد ادبیات داستانی ، معاون فرهنگی سابق و فعلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را رودر روی هم قرار داد.
به گزارش خبر آنلاین،چندی پیش خبر هایی مبنی بر احتمال انحلال بنیاد ادبیات داستانی ایران منتشر شد.پس از این خبر محسن پرویز معاون فرهنگی سابق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یادداشتی را در سایت شخصی اش منتشر کرد.
پرویز در این یاد داشت به صراحت از انحلال این بنیاد گلایه کرد و نوشت:« مگر می توان پذیرفت کسی که دایما ( وگاهی به شکل اغراق آمیز و آزار دهنده ) از «منویات حضرت آقا » سخن میگوید، دستور انتشار کتب خلاف قانون و یا انحلال بنیادی را بدهد که به دنبال تاکیدات ایشان برای پرداختن جدی به ادبیات داستانی تاسیس شده است؟ »
نوشته پرویز از سوی بهمن دری بی پاسخ نماند و او با انتشار بیانیه ای ضمن جعلی خواندن خبر انحلال بنیاد ،گفت :« در عجبم چرا اشاره اینجانب به تحقق رهنمودهای مقام معظم رهبری را تاب نمیآورند و آزاردهنده نامیدهاند.»
یک روز پس از انتشار بیانیه معاونت فرهنگی سایت محسن پرویز به روز شد آن هم با یاد داشتی که چنین تیتری داشت«چه کسی شاگرد مکتب گوبلز و ماکیاول است؟»
بخش هایی از یادداشت پرویز در مورد خبر انحلال بنیاد
*
او در این یادداشت باز هم به صراحت از بیانیه دری انتقاد کرد و حتی وعده داد که در آینده در مورد جایزه جلال می نویسد و حتی متنی را که برای روز معارفه دری آماده کرده بود ،منتشر می کند.
*
با حضور بهمن دری اخوی در معاونت امور فرهنگی و روابط دوستانهی او با وزیر،توقع آن بود که کارشکنیها موثر نیفتد و شاهدفعالیت قویتر و گستردهتر بنیاد باشیم. پس از شش ماه، ناگهان به جای تمدید احکام هیات امنا یا صدور احکام جدید، با خبر غیر قابل باور انحلال بنیاد مواجه شدیم.
* البته پس از تکذیب بیانیهی معاونت فرهنگی در مورد 285 کتاب توقیفی، نباید حتی به اخبار رسمی این حوزه نیز توجه جدی کرد و چه بسا این خبر نیز به زودی تکذیب شود!
* به نظر میرسد معاونت فرهنگی به شکل زیرکانهای مشغول بازی با رسانههای ضد انقلاب است و همان طور که پیشتر با بیانیهی 285 کتاب توقیفی مدتی ایشان را سرگرم کرد، اینک نیز با این خبر قصد سرگرمی ایشان را دارد وگرنه مگر می توان پذیرفت کسی که دایما ( وگاهی به شکل اغراق آمیز و آزار دهنده ) از «منویات حضرت آقا » سخن میگوید، دستور انتشار کتب خلاف قانون و یا انحلال بنیادی را بدهد که به دنبال تاکیدات ایشان برای پرداختن جدی به ادبیات داستانی تاسیس شده است؟
* اگر واقعا اقدامی در جهت انحلال بنیاد یا محدود کردن فعالیتهای آن صورت پذیرد، لازم است نهادهای نظارتی به سادگی از کنار آن نگذرند و کمیسیون فرهنگی مجلس ( که گویا به دلیل مشغله ی فراوان، برخلاف گذشته، چندان کاری به این حوزه ندارند) و بازرسی کل کشور، به وظایف قانونی خود دراین خصوص عمل کنند.
بحش هایی از بیانیه بهمن دری
* گوبلز - وزیر تبلیغات آدولف هیتلر - معتقد بود که خبر دروغ هرچه بزرگتر و به اصطلاح شاخدارتر منتشر شود، تأثیر آن به مراتب بیشتر خواهد بود. گوبلز وقتی مورد اعتراض اطرافیان خود قرار میگرفت، مدعی میشد دروغ هرچه بزرگتر باشد، حتا اگر کسی باور نکند و تکذیب شود، تأثیرش را بر جای خواهد گذارد.
* حالا برخی از آقایان از فرط بیکاری و بیمسؤولیتی (سهواً یا عمداً) و بر اساس حفظ منافع زودگذر شخصی، خبری را جعل میکنند و آن خبر را از زوایای گوناگون بررسی و بزرگنمایی میکنند و سپس پیشبینی هم میکنند که خبر تکذیب میشود و باقی قضایا.
* نمیدانم افرادی که خود مسؤول فرهنگی بودند و پشتوانه چند صباحی مدیریت فرهنگی را داشتهاند، چرا در دام این بازیها گرفتار شدند تا جایی که حتا موضعگیریهای روشن و شفاف معاونت امور فرهنگی در دوره جدید درباره تحقق رهنمودهای مقام معظم رهبری را آزاردهنده نامیدهاند.
* بنده بهعنوان رییس هیأت امنای بنیاد ادبیات داستانی معتقدم که این نوع بنیادها و مؤسسات باید متکثر هم شوند؛ اما با مدیریتی توانمند و پویا.
* از تعارف کم کرده و بر مبلغ بیفزا» اضافه کرد: بنده معتقدم که با تقویت ادبیات داستانی در کشور ما حرفهای زیادی برای گفتن در عرصه داخل و خارج و صحنههای جهانی داریم. زمانی که 10 یا حتا 100 اثر داستانی در سطح «دن آرام»، «جنایات و مکافات»، و یا «بینوایان» در یکی ـ دو سال آینده در کشورمان منتشر شد، میتوانیم بگوییم ما موفق بودهایم و خوب عمل کردهایم؛ نه اینکه ظرف را تهیه کنیم و آن را پر کنیم از هیچ.
* به هرحال بنده بهعنوان کسی که رسانهها را میشناسم و هم با رسانه کار کردهام و نیز بهعنوان کسی که با ظرایف و پیچیدگیهای جنگ روانی و بازی با قدرت نرم آشنا هستم، توصیه میکنم به جای بازی با افکار عمومی و وبلاگنویسی و سایتبازی بیایند گوشهای از کار را بگیرند و جبران مافات کنند و حداقل در حوزه داستان کودک فعالیت کنند، مشورت بدهند تا شاید مورد طمع بازیگردانهای رسانهیی قرار نگیرند.
بخش هایی از پاسخ پرویز به بیانیه دری
* مرحوم پدرم مرد دنیا دیده ای بود. خدایش رحمت کند. می گفت : « پسرجان! هیچ وقت با آدم بی آبرو و هتاک دعوا نکن چون او هر چه بگوید، نمی توانی جواب بدهی. او فحش می دهد و چیزی از دست نمی دهد. ولی تو که نمی توانی ( از ترس آبرویت ) فحاشی کنی؛ مجبوری حرص و جوش بخوری و زخم معده میگیری!»
* خدا می داند که قصد دعوا نداشتم! هفتهی گذشته خبری در خبرگزاری فارس در مورد انحلال بنیاد ادبیات داستانی منتشر شده و پس از چند روز هنوز ازسوی وزارت ارشاد تکذیب نشده بود. با توجه به استقبال ضد انقلاب و صدای امریکا از این خبر و ذوق زدگی شان از این اقدام، لازم بود تذکری داده شود که داده شد وبحمدالله ظاهرا موثر هم بود و همان طور که حدس می زدم، موجب تکذیب خبر شد ( همان طور که قبلا هم بیانیه دروغین ۲۸۵ کتاب توقیفی تکذیب شده بود!)
* راستش همیشه از آدمهایی که به جای عمل به رهنمودهای مقام معظم رهبری، سعی می کردهاند با « شعارتراپی و گفتار درمانی» از ایشان مایه بگذارند، احساس ناراحتی و آزار کرده ام!
* خاطرهای از اوان انقلاب گوشهی ذهنم لانه کرده است که به این موضوع هم بی ارتباط نیست. آن روزها که بازار دعواهای خیابانی گرم بود، یک روز در خیابان انقلاب گروهی تظاهر کننده را دیدم که به اسم هواداری از انقلاب مشغول فحاشی و شعارهای تند و بیادبانه بودند؛ آن قدر شعارها زننده و محرک بود که همه را از این گروه و ازآنهایی که اینان مدعی حمایت از ایشان بودند، متنفر می کرد! جلوتر که رفتم، دیدم میاندار و آن که شعارها را تنظیم میکند، یکی از کمونیستهای عضو گروهک پیکار است!
* لابد اگر لازم باشد، خبرگزاری فارس (منتشر کننده ی خبر اولیه) پاسخ معاون محترم امور فرهنگی در تاریخ ۲۰/۸/۸۹ به نامه ی شماره ی ۳۷۸۴۰/۸۹ مورخ ۲۱/۷/۸۹ مدیر عامل بنیاد ادبیات داستانی را نیز منتشر خواهد کرد و حتی در صورت امحای اصل نامه، پنج مدیر مخاطب و دریافت کنندهی آن (حتی اگر دین نداشتند) این قدر مردانگی دارند که دریافت آن را گواهی کنند تا معلوم شود چه کسی در مکتب گوبلز و ماکیاول تلمذ کردهاست!
* خوب، منتظر صد اثر داستانی هم می مانیم که قرار است در سطح «دن آرام»، «جنایت و مکافات» و یا «بینوایان» در یکی دو سال آینده منتشر شود! راستی شما می دانید «شولوخوف»، « داستایوسکی» و یا «هوگو» در چه مدت این کتابها را نوشته اند؟ یکی دو سال؟!
* اگر عمری باقی بود، چند روز دیگر به بررسی رکورد شکنی زمانی در داوری جایزه ی جلال (با دبیر دو هفته ای!) و سایر مسایل مرتبط با جایزه و سکوت متولی اصلی آن (شورای عالی انقلاب فرهنگی) خواهم پرداخت.ضمنا با فاصله گرفتن از جلسه معارفه ی آقای دری اخوی و اطمینان از این که کاستی ها و ناتوانیها به پای حاشیهها نوشته نمی شود، حیف است متنی را که برای جلسهی تودیع نوشته بودم، منتشر نکنم! به زودی آن را هم منتشر خواهم کرد.