باز هم تعلل ، باز هم قربانی !
( حبیب حسن زاده – مدرس سیاسی )
در آغاز سخن از صمیم دل درگذشت دانش آموز بسیجی و متدین و تیزهوش دبیرستان شاهد بافق ، جوان فقید ناکام مرحوم محمد صادق فتوحی بافقی فرزند آزاده دلاور و سرافراز دوران دفاع مقدس و برادر معزز شهید والامقام محمد فتوحی ، برادر عزیز الوجود حاج جاوید فتوحی که خداوند متعال به ایشان و خانواده محترمشان صبر و اجر عنایت بفرماید ، را که در شامگاه روز یکشنبه 17/8/89 در بلوار انقلاب بافق و مقابل خانه معلم به لقاء الله پیوست ، تسلیت و تعزیت می گویم و همچنین به جامعه فرهنگی شهرستان بافق و بالاخص دائی بزرگوار آن عزیز سفر کرده جناب آقای مؤمنیان دبیر محترم و نام آشنای آموزش و پرورش بافق که این روزها در فقدان این عزیز داغدارند نیز صمیمانه تعزیت و تسلیت می گویم و از درگاه خداوند متعال برای خانواده شهید فتوحی بزرگوار و داغدار و همه آشنایان و دوستان آن عزیز به حق پیوسته صبر و شکیبائی و اجر جزیل مسئلت می نمایم و سخنی کوتاه دارم با آنان که نمیدانند و نمیدانند که نمی دانند !!
راستی ، چرا مسؤلین مربوطه برای حفظ جان دیگران ارزشی قائل نیستند و تدبیری سازنده نمی کنند البته اگر بتوانند !!! ، ورود کامیون ها و ماشین های سنگین به مدخل همه شهر ها و خصوصا معابر درون شهری قانوناً ممنوع بوده و هست لاکن در شهرستان بافق که الحمد لله از ذخایر و معادن غنی آن سایر شهر ها و مناطق به مدد خموشی و بینوائی مسؤلینش ، به نوائی رسیده اند و می رسند و خودش از هر حیث در تنگاه و انبوهی از مشکلات لاینحل گرفتار است و هر روز بدلیل عدم برخورداری از مدیریت صحیح شهری و میدانی و نیز معابر استاندارد شاهد به خاک و خون غلتیدن جوانان خود است و بعضی آنرا شهری بی منار لقب داده اند ، وحشت از جولان کامیون های سنگین در معابر درون شهری که برای انتقال سنگ آهن بافق به بیرون کورس گذاشته اند خواب راحت از چشم مردم ربوده و طاقت آنان را طاق کرده و فریاد آنان تا کنون به جائی نرسیده و این معضل هر از چند گاهی نیز جوانان غیور و پاکدامن و متدین آنان را روانه گورستان می کند آنهم پس از ده ها جوان قربانی و کشته شده در معابر درون شهری و برون شهری که مرحوم دانش آموز تیز هوش محمد صادق فتوحی قطعا آخرین آنها نبوده و نخواهد بود و ایضاً خانواده دغدار شهید فتوحی نیز آخرین خانواده مصیبت زده نخواهد بود !!!
بگذارید یک سؤال طرح کنیم : فکر می کنید اگر بجای مرحوم محمد صادق فتوحی عزیز پسر فلان مسؤل را پس از آنکه بدنش زیر چرخ کامیون له شده بود روانه گورستان می کردند ، پدر خوابش ! آنوقت چه عکس العملی از خود نشان میداد ؟! ایا باز هم شاهد تکه تکه شدن جوانان خود بودیم ؟ آیا باز هم هر روز و شب شاهد جولان کامیون های بزرگ در معابر شهری بودیم ؟ شایبد کسی بگوید : ای بابا ، اگر همه فک و فامیل این مسؤلین هم به لقاء الله بپیوندند محال است چرت این جماعت پاره شود و از خواب گران خود بیدار شوند ! اما نگارنده عکس این موضوع را حدس می زند ، اگر عزیزی از عزیزان این جماعت را خدای نخواسته تکه تکه شده از زیر کامیون خارج کنند آنوقت یک شبه قوانین معطله حالت اجرائی پیدا کرده و پدر آنکسی را که ماشین در معابر عمومی شهری بیاورد از توی گور درآورده و در مقابل چشمانش می رقصانند تا دیگر کسی هوس انتقال سنگ آهن را آنهم با کامیون و از طریق معابر درون شهری به مخیله خود راه ندهد !!
اینجانب تصور می کنم اینگونه بی مبالاتی ها که منجر به قتل نفس دیگران می شود را نمی توان با بیان قضا و قدر و قسمت و این حرفها رفع و رجوع نمود ، بلکه شکی نیست آنانی که مسؤلیت آنان به آنها این قدرت را میدهد که جلوی این حرکات را بگیرند و مانع قتل نفس اینگونه جوانان عزیز شوند و در کمال ناباوری عرضه این کار را ندارند و ککشان هم نمی گزد ، در قتل این بزرگواران شریک هستند و خداوند متعال آنا را به عقابی سخت مجازات خواهد نمود و محکمه عدل الهی را نمی توان یقینا جولانگاه توجیه و دروغ و ... خود قرار داد و برای آن خیالبافی نمود فلذا با در نظر گرفتن ده ها قتل اینچنینی و اثبات بی لیاقتی این جماعت سوار بر عریکه قدرت ، بنده پیشنهاد می کنم همه مسؤلین اعم از اجرائی و غیر اجرائی در اسرع وقت ممکن پس از انجام غسل به بارگاه مقدس امامزاده عبدالله (ع) بافق بروند و و پس از اقرار به ناتوانی خود در اداره شهر و رسیدگی به امور این مردم ولایتمدار و محروم و مظلوم بافق ، صمیمانه از محضر این مردم ولایتی و مظلوم عذرخواهی نمایند و سپس توبه نامه بخوانند و کار را به کسانی بسپارند که به مسؤلیت نگاه امانت الهی و بار سنگین بر دوش دارند نه اینکه مسؤلیت را طعمه ای برای رسیدن به حطام دنیا و آلاف و الوف خود می بینند ، آنانی که چون شهید رجائی عزیز (ره) وقتی مسؤلیت را بر عاتق آنان گذاشتند گریان شوند و شب ها از خوف خدا خواب به چشمانشان نیاید ، نه اینان که جز به خود و خانواده و فرزندان خود نمی اندیشند و آنچه را عیان است چه حاجت به بیان است !!!
یزدفردا