مومني سالها در انتظار حج بماند و صاحب قدرتي به جاي او به مكه شتابد !!
محمد خسروي
هفته نامه آیینه یزد
[و در ميان مردم اداي مناسك حج را اعلام كن تا آنان پياده و سواره و از راههاي دور به سوي تو جمع آيند و آنجا كانون اجتماع و كنگره وحدت خداپرستان شود.... ترجمه آيه 27 سوره حج. ]
حج همايش موحدان و خداپرستان است. در طول تاريخ پيروان اديان ابراهيمي طي عصرها و نسل ها، پيوسته برگِرد اين خانه به تعظيم شعاير ايستاده و به نماز و نيايش نشسته اند. بيت عتيق در گذر زمان ميعاد رسولان الهي و پيروان راستين آنان بوده است. حج آموختن توحيد است و مكه خاستگاه انبياي بزرگ چون حضرت ابراهيم(ع) و مدينه طيبه، اسلام را به انسانها ميآموزد و پيامبر بزرگوار(ص) را ميشناساند كه تكميل كننده رسالت توحيد است و مناسك حج يعني پرستش، پارسايي، رياضت، خشوع در برابر خداوند و آنچه كه آدمي را به خدا نزديك ميكند. تمام اعمال و مناسك حج در ايام ويژه ماه حج (ذي الحجه) در رموز و اسراري پيچيده شده است و زواياي پنهان آن به درستي شناخته نيست و جنبه نمادين و سمبليك دارد تا حاجي اركان اعتقاد خويش را به نيكي فهم و درك كند و از اعماق درون لمس و احساس نمايد و با تمامي وجود لذت اين ادراك را بچشد. ادراك توحيد و يگانه پرستي و نبوت و پيامبرشناسي و در تعقيب آن امام شناسي و معاد و شناختن رستاخيز نه در تصورات ذهني مجرد و انتزاعي كه اين شناخت ومعرفت و آگاهي را با گوشت و پوست و عاطفه و احساس ادراك ميكند. حاجي لباسش احرام است (دوتكه پارچه سفيد بي تكلف) پاي افزارش ساده و اندك و بي مقدار، كفي با دو بند بر پشت پاي تا او را در رفتن همراهي كند و بس. نوشيدني او آب زمزم و حركتش طواف برگرد خانه. چه خانه اي؟ يك چهار ديواري و داخل آن چيست؟
حج هجرت است. ازخانه خود به خانه خداي خود و تو اگر آنجا حضور يافتي هر كه هستي باش. تشخص، مقام، جايگاه و موقعيت اجتماعي، پايگاه سياسي و قومي و قبيله اي و فاميلي نه ! اينها نه.آنچه تو را در جمع ساير حاجيان به احرام و طواف وسعي ميخواند آنكه تو فرزند آدم هستي. همان آْدم كه خدايت به نمايندگي خويش فرا خواند و فرشتگانش به سجده ات فرمان يافتند. قبل از عزيمت، پرداختن قرض ها، شستشوي خاطر از كدورتها و كينه ها. تبديل قهرها به آشتي ها. تسويه حسابها و حلاليت خواستنها و پاك كردن زندگي و وصيت كردن، انگار آماده رفتن به سفري هستي كه بي بازگشت است و يا شكلي از مردن تمريني براي مرگ، مرگي كه روزي تو را انتخاب خواهد كرد. از چهار سوي جهان سپيد پوشاني همچون تو در اين همايش گرد هم آمده اند. بي تكلف، بي تشخص و بي نشانه.
نشانه تو انسانيت توست. آنجا محشر است خودت را با نيايش و نماز و طواف و سعي بر خداوند عرضه ميكني و ميگويي كه بنده خدايي. بندة هيچ چيز و هيچ كس ديگر نيستي و به قول زنده ياد دكترعلي شريعتي خانه ات، همسرت، فرزندت، ثروتت ، منزلت اجتماعيت. پست و مقام و مسووليتت، همه را در پسَ و پٌشت انداخته و رهايشان كرده اي. حتي وظيفه داري خودت را نبيني بايد گم شوي.
به آيينه نگاه نكني. به آرايش نپردازي. تو كفن پوشيده اي و خود را از ياد برده اي تا خدايت را به يادآوري و خودت را بر او عرضه كني تو مٌحرمي يعني هر چه نشانه اي از چيزي در تٌوست بر تو حرام است. در تمام مناسك و اعمال حج با جمعيتي ولي تنهايي. تو طواف ميكني و نماز ميگزاري و سعي ميكني و تقصير و وقوف در عرفات و مشعر و مني داري. تو بر شيطان سنگ ميپراكني و قرباني ميكني و آنچه انجام ميدهي رمز آلودست و پرده اي از ابهام بر چهره دارد تا از تو حاجي بسازد يعني آنكس كه چهره اي ديگر يافته و رنگ خدايي به خود گرفته و به خدا نزديكتر شده و در قيامتي نمادين حضور يافته و اعمال و رفتار خود را از نيك و بد در ترازوي سنجش عرضه كرده و در عرفات و مشعر و مني به خودشناسي و شعور عشق دست يافته و پس از بازگشت ارمغاني بي بديل با خود به سوغات آورده است.
آري: زاير حج، خويشان و آشنايان و همسايگان را دعوت ميكند و از اين حركت بي مانند ميگويد و تبليغ ميكند تا مساله حج در افكار و انديشهها مطرح شود و موضوع بحث و سخن باشد.
و هر كس آنچه را فهميده و برداشت كرده و در ميعاد خويش با خدا به دست آورده به سرزمين خويش (ره آورد) آوَرَد و به ديگران سوغات دهد و اين يك آموزش بزرگ است كه هر سال اقليتي كه توانسته اند اين حضور بزرگ را درك كنند و در اين همايش شركت كنند به اكثريتي كه نتوانسته اند در آن ميعادگاه حاضر شوند آموزش ميدهند.
عليرغم تمام قراردادهاي اجتماعي اگر آنها كه مسوولند تا اين اقليت را به درستي اعزام كنند به اهميت كار خويش آن گونه كه بايد ميانديشيدند و در سامان دادن امور مشتاقان و آرزومندان حج ملاكها و معيارهاي بهتري برمي گزيدند امروز سازمان حج و زيارت به اينجا نميرسيد كه اعلام كند براي هفده يا هجده سال آينده از هيچ مشتاق حج اعم از پير و جوان و زن و مرد و شهري و روستايي مستطيع و متمكن تقاضا نميپذيرد و هفده سال يعني مدت زماني كه كودكان و نوجوانان به ميانسالي ميرسند و ميانسالان به پيري و پيران ميميرند و اين آرزو را كه وظيفه و تكليف نيز هست به گور ميبرند. مگر پاسخگوي دعوت حج اول پيادگان و بعد سواران به نص ترجمه آيه شريفه قرآن كه در صدر اين مقال درج گرديده، نيستند كه حج يك دعوت عمومي است. براي همه كه مستطيع ميشوند و نه فقط طبقه اي خاص و گروهي معين كه در كشور ما همه ساله عده اي با عناوين و اشكال مختلف يا خارج از نوبت به حج ميروند و بعضاً در تعريفها و خاطرات و ترجيح خود بر ديگران 10 بار و 20 بار و 30 بار و حتي بيشتر به حج رفتن را مدعي ميشوند و در جلسات و مجامع بدين امر افتخار ميكنند.
از چهره حجاج ديگر كشورهاي اسلامي پيداست كه آمدن به حج يك وظيفه عادي مذهبي تلقي ميشود و بسياري از افراد اين تمكن و توانايي را دارند اما متاسفانه در مملكت ما هر سال در عزيمت به حج، نفوذ گروهي از افراد و اشخاص با عناوين وزير و معاون وزير و نماينده مجلس و استاندار و فرماندار و قاضي و از همه مهمتر بعضاً خانوادهها و فرزندان و وابستگان آنان و يا ورزشكاران و هنرمندان و سياستمداران و يا عده اي از امامان جمعه و جماعت و وابستگان بعضي از مديران كاروانها و ديگر صاحبان قدرت و نعمت را به صورت رانت مشاهده ميكني كه هر كدام به جاي يك روستايي و يا شهري مستطيع ثبت نام شده، جايگزين و اعزام ميشوند و آنچه براي مسلمان در نوبت به جا مانده و عقب افتاده از سفر به مكه معظمه و مدينه منوره ميماند حسرت و اندوه و اشك و آه كه فرصت انجام فريضه بزرگ را از او گرفته اند.
كم نبوده اند زنان و مرداني كه طي سنوات اخير رحل اقامت به ديار باقي افكندند و سالياني را در انتظار به سر بردند و اين توفيق از آنان سلب شد. اين تبعيضات و ترجيحات هيچ توجيهي عملي و منطقي و يقيناً ديني و شرعي ندارد و محروم كردن عده اي ولو يك نفر از مردم مسلمان است كه از حضور در آن ميعاد گاه بزرگ كه يا صاحب نفوذ نيستند يا صاحب منصب و قدرتمند و آقازاده و يا وابسته به آنان نيستند، در هيچ دسته و طبقه اجتماعي خاصي نميگنجند و از رانتي نميتوانند برخوردار شوند و لذا ميمانند و محروم ميشوند و سرانجام در نوبت عزيمت عمر به پايان ميبرند و به افرادي كه سهميه آنان را غصب كرده اند به طور قطع سلام و درود نميفرستند.
مشتاقان حضور در حج ميگويند كاش در اين روشهاي ناصواب تجديدنظر و تغييري صورت گيرد و تمام مردم نور چشم دولتمردان يا ديگران باشند نه عده اي خاص و گروهي ويژه كه اسلام و آيين مسلماني هيچ مدرك و معياري را جز تقوي براي برتري يكي بر ديگري بر نميتابد.
یزدفردا