سرخوشی های کشورهای غربی و زیاده خواهی های ایشان بعضا این ذهنیت را ایجاد کرده است که شاید وضعیت کنونی منجر به اقدام نظامی علیه ایران بشود. چقدر این موضوع میتواند صحت داشته باشد؟
سی سال از انقلاب اسلامی گذشته است و از روز اول کشورهای غربی مخالفتهای خود را با شکل گیری نظام پس از انقلاب بیان نمودند. گامهای اولیه اقدام جهت کنترل و خط دهی به جنبش مردم بود تا از تغییرات بوجود آمده به سود منافع بیشتر خود و مهره چینی مجدد نظام سیاسی و حکومتی استفاده کنند. پس از آن تایید و تحریک اقدام نظامی توسط کشور همسایه در دستور کار قرار گرفت و با اقدام کشور عراق برای حمله به ایران، به مرور حمایت همه جانبه همه کشورهای غربی و شرقی را به سوی خود جلب نمود. هر چند در آن روزها نه مباحث اتمی مطرح بود و نه ایران رویکردی تهاجمی داشت. مع الوصف اجماع جهان متمول بر علیه ایران شکل گرفت و وقتی سفره خونین جنگ بین دو کشور مسلمان پهن شد همه از شرق و غرب دعوت شدند و لفت ولیسی زدند. فروشنده های تسلیحات از یکسو سود بردند و فروشندهای غیر تسلیحات مانند ژاپن نیز از سوی دیگر سود بردند و همه راضی بودند، تا زمانی که غیرت ایرانی و اسلامی سبب شد که دشمن نادان سرجایش نشانیده شود.
اما تجربه جنگ با ایران آنقدر قانع کننده بود که سبب شد همه دشمنان حواسشان را بیشتر جمع کرده و این کشور را لقمه ای راحت تصور نکنند. پس مخاصمات اشکال جدید دیگری بخود گرفته و بصورت بهره گیری از نقاط ضعف مدیریتی در زمینه های اقتصادی و بویژه فرهنگی ، برنامه ریزی شد اما عدم تاثیر تحریمهای مختلف، عدم موفقیت در محدود کردن اثرات انقلاب اسلامی به درون مرزها و توسعه موضوعات استراتژیک و فناوری از سوی دیگر موضوعاتی هستند که توانسته است خشم دشمنان کوتاه بین را برانگیخته تا تلاش کنند به نوعی دیگر به این کشور صدمه بزنند.
بازی تحمیل انواع مختلف تحریم دستاویزی است که از همان آغاز انقلاب تا به امروز مردم شریف ایران با آن مواجه بوده و به عبارتی همواره طعم شیرین آنرا چشیده اند. بدون شک هر ایرانی میهن دوستی آرزو میکرد ای کاش این تحریمها به گونه ای جدی اعمال میشد یعنی آنکه نه به این کشور چیزی میفروختند و از این کشور چیزی میخریدند تا به راستی همه مشکلات داخلی این کشور حل میشد و کشور نیز در کمتر از پنج سال جایگاه حقیقی خود را در منطقه پیدا میکرد. ایرانی "گول" میزند اما با کمال شرمندگی در "دقیقه نود"، لذا سی سال تحریم را تحمل کرده ایم ، تحریمی که نه غربی ها فهیمده اند چه میخواهند و نه ایرانی تکلیف سازندگی خود را دانسته است.
بازی تحریم بازی کثیفی بوده است. در این بازی طرفهای تحریم کننده نیز بازیگران کثیفی بوده اند که خود را هم "دور" میزده اند. بازیگران و شرکای تحریم همه "تردامن" بوده اند و هرکدام با آغاز تعهد و تحریمی جدید، بی درنگ تلاش نموده اند تا راههای مخفی خانه خود را به ما بنمایانند. کشورهای اروپائی مانند انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا از یکسو و کشورهای دیگر مانند ژاپن ، روسیه، چین ، همه و همه به نوعی تلاش کرده اند تا هرچه بیشتر و پنهان تر از مزایای تحریم اعمال شده استفاده کنند و در حقیقت کسی که در همه این سالها کمترین بهره را برده و مغبون شده است همان بت بزرگ غرب بوده است.
جالب آنستکه همه کشورهای غربی در طول همه این سالها نقش دوستان شفیق ایران را بازی نموده و تلاش کرده اند تا میانجی گری نموده و روابط خود را با ایران توجیه کنند. و هر روز که تحریم در دستور کار قرار میگرفت از اینکه مجبور باشند چهره خود را در برابر ایران در هم کشیده و اخم کنند و دوستی خود را به دشمنی تبدیل کنند دوری میجسته اند و به عبارتی تکلیف دوستی و دشمنی ایشان نا مشخص بوده است.
بکار گیری حربه نظامی آخرین حربه ای است که در مناسبات بین الملل بکارگرفته میشود. این حربه زمانی میتواند کارآمد باشد که طرف آغاز کننده حمله :
ب) ساختار درونی کشور هدف بهم ریخته و بدون هرگونه شاکله ای از قدرت باشد (وضعیت پس از انقلاب ایران که صدام را به اشتباه انداخت)
ج) کشور آغاز کننده حمله از هر ابعاد که به موضوع نگاه کند کشور هدف را لقمه ای سهل و آسان شمرده که بی حول و هراس بتواند در مدتی بسیار اندک همه آنرا "لقمه چپ" کند (حمله عراق به کویت یا حمله ایران به امارات)
چ) بین مردم کشور هدف و دولت شکاف عمیق افتاده و دولت حمایت مردم را از دست داده باشد (اتفاقی که در مورد عراق افتاد و فرصت حمله آمریکا را فراهم نمود)
ح) کشور دارای هیچگونه ساختار درونی قابل اعتنائی نباشد (مانند افغانستان پس از جنگ با روسیه و جنگهای داخلی)
پس به این ترتیب هنوز امکان حمله مستقیم نظامی به ایران کمترین جایگاه را داشته و بیشتر یک شوخی مسخره تلقی میشود که دستاویز بعضی خون آشامان قرار میگرد.
با وجود همه دلائل فوق که بدون شک عواقب حمله به ایران را تا حد شروع جنگ اتمی و حتی جنگ جهانی سوم پر هزینه میسازد، یک احتمال را به هیچ عنوان نباید نادیده انگاشت و آنهم وجود یک دیو خون آشام و افسار گسیخته دست پروده غرب در منطقه، یعنی اسرائیل است که حضور بی شرمانه این دیو در منطقه ابزاری برای تامین منافع غرب میباشد. به این ترتیب همچنانکه اگر کسی بخواهد در فاصله نزدیک به غرب آسیب بزند میتواند به سراغ اسرائیل برود تا فریاد درد آنرا از قاره آمریکا بشنود (موشک عراقی در دوران صدام که به اسرائیل شلیک شد) ، روی دیگر بازی آنست که اگر غرب نیز بخواهد اقدامی نظامی صورت دهد که دود آن به چشم خودش نرود ، از این ابزار نزدیک بهره خواهد برد و سپس چتر کامل حمایتی خود را بر روی آن اعمال خواهد نمود.
بدون شک نوع حمله هوائی بوده و نقاط هدف نیز ابتدا تاسیسات ضد هوائی، پایگاههای دفاع هوائی و سپس تاسیسات اتمی، تاسیسات نظامی، و تاسیسات اقتصادی استراتژیک مانند پالایشگاهها، نیروگاهها و مانند آن خواهد بود. حمله هوائی توسط موشک و هواپیماهای جنگی بمب افکن بمدت چند روز مداوم و با حجم زیاد و با هماهنگی یکی از کشورهای همسایه ، پوشش کامل جنگ الکترونیک و به نوعی کور یا گمراه شدن دید راداری همراه بوده و تلاش برای اختلال در سیستمهای مخابراتی را نیز در بر خواهد داشت.
بدون شک در وضعیت متعارف کمترین جایگاه دفاع متصور است زیرا حلقه محاصره کشور کامل است شمال ، جنوب ، غرب و شرق در اختیار دشمنان است. کشورهای همسایه در زمره دشمنان قسم خورده نیستند که هدف اقدام تلافی جویانه قرار داده شوند. اقدام نظامی مستقیم بر علیه اسرائیل توسط ایران سخت است هرچند غیر ممکن نبوده اما حجم و اثربخشی (فلج کنندگی) آن نمیتواند چندان قابل توجه باشد. لذا راهکاری که باید پیش بینی شود متفاوت است.
اما وجود شرکائی در خارج از حلقه محاصره نقشی تعیین کننده دارند. این شرکاء باید تقسیم بندی شده و تقویت شوند
تجربیات نشان میدهند که مردم کشورهای همسایه، کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان امروز برای اسلام، مسلمان و ایران ارزش قائل هستند. زیرا آنرا کشوری اسلامی، حق جو، آزادی خواه و مردم نهاد میدانند. واکنش ایشان در جهان و بویژه رویکرد آمادگی نظامی ایشان که در سطح جهان پراکنده شده است بدون شک میتواند حتی عدم واکنش مستقیم ایران را جبران نموده و موجب اعتراض و حمله و صدمه رسانیدن به منافع اردوی غرب باشد.
کشورهای دوست مانند سوریه، لبنان ترکیه، برزیل و سایر کشورهای کمتر وابسته نیز هرکدام جایگاه های خاص خود را داشته و نقشهای خود را ایفاء میکنند. بدون شک حفظ هوشمندانه این ارتباطات سبب خواهد شد تا هزینه حمله به این کشور افزایش یافته و خطر ترس از حمله متقابل تا آنجا بالا برود که احتمال حرکتهای جنون آمیز را تا حد صفر پائین آورد
الف) اتخاذ سیاستهای درست خارجی و بین المللی و پیروی از اصول شناخته شده دیپلماسی راهکاری است که نباید به آن به چشم بروکراسی یا ابزاری دست و پا گیر نگاه کرد.
د) ملل کشورهای جهان باید از برتریهای فرهنگی، اجتماعی، بشری، اسلامی و ایرانی مطلع شده و از همراهی ملت و دولت و احترام متقابل دولت و ملت به حقوق یکدیگر و رعایت حریمها و حقوق یکدیگر مطلع و مطمئن شوند
ذ) سالها تجربه دیپلماسی "وقت کشی" با کشورهای اروپائی و شرقی به ما نشان داده است که این کشورها کمترین ثبات و استقلال در رفتارهای بین المللی را نداشته اند و هر کدام از ابزار "نفوذ بر ایران" برای تامین منافع خود بهره برده اند و در حقیقت همه دوستی با ایران را دستاویزی برای گرفتن امتیاز از آمریکا نموده اند. این کوله بار تلخ تجربه نشان میدهد که استراتژی آویزان شدن به بی صفتان و باجگیران باید در نقطه ای به سر برسد و اگر از صلابت و قدرت برخوردار هستیم بدون هیچ پیش شرطی، خود مستقیما وارد مذاکره با آمریکا شویم و حقوق خود را رو در رو بیان داشته و مطالبه کنیم. این مهم نیز موضوعی است که باید در همین دولت و به دست همین جناح که امروز حاکم است، به نتیجه برسد. زیرا اگر جناح دیگر حاکم شود ورود وی به این موضوع هزینه ای گزاف در بر داشته و کنترل آن میتواند خارج از دسترس بوده یا دامنه آن بیش از حد گسترده شود. لذا این موضوع را میتوان رسالت جناح راست و حاکم تلقی نمود که در زمان باقی مانده با اتخاذ سیاستی کارساز به سامان دهی و تثبیت جایگاه بپردازد و از یکپارچگی کنونی خود به نفع اسلام وایران بهره برده و نقشه راه آینده سیاسی کشور را شفاف کند که قدما گفته اند "علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد".