زمان : 23 Mordad 1389 - 23:30
شناسه : 24998
بازدید : 10265
کنکاشی در پاسخ به یک پرسش آیا آقای دکتر محمود احمدی نژاد دچار نوعی استبداد رأی و خودکامگی شده است؟!!(3نظر) کنکاشی در پاسخ به یک پرسش آیا آقای دکتر محمود احمدی نژاد دچار نوعی استبداد رأی و خودکامگی شده است؟!!(3نظر) علی اصغر باقری

کنکاشی در پاسخ به یک پرسش

آیا آقای دکتر محمود احمدی نژاد دچار نوعی استبداد رأی و خودکامگی شده است؟!!

 

علی اصغر باقری




توضیح یزدفردا»:علی اصغر باقری فرمانده تخریب تیپ همیشه سرافراز الغدیر یزد در سالهای دفاع مقدس وبرادر شهید حسین باقری می باشد

بسم الله الرّحمن الرّحیم

این سؤال و پرسشی مهمی است که مدتهاست در پی بعضی عملکردهای جناب آقای رئیس جمهور دغدغه کسانی شده که به راه و مرام دکتر محمود احمدی نژاد عشق ورزیده و در انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری مخلصانه و به جهت انجام وظیفه الهی برای رأی آوردن کسی که تبعیّت او از مقام عظمی ولایت در حدّ بالایی بود تلاش کردند و از آنجا که رئیس جمهور برابر اصل یکصدو بیست و دوم قانون اساسی در برابر ملت هم مسئول است به جهت ایفای نقش و انجام وظایف اجتماعی، پاسخی روشن به این پرسش امری ضروری به نظر می رسد.

این پرسش به دنبال بعضی انتصابات رئیس جمهور و پافشاری بر آن علی رغم انتقادها و مخالفت های فراوان افراد دلسوز ایجاد شده و همچنان ادامه دارد. انتصاب آقای رحیم مشایی در دولت نهم و ارتقاء مسئولیتی وی به عنوان معاون اول رئیس جمهور عکس العمل مقام معظم رهبری را نیز در پی داشت و به دنبال آن انتصاب وی به عنوان رئیس دفتر جای این سوال را باقی گذاشته که چرا آقای رحیم مشایی با آن افکار تنش آفرین اینقدر نزد آقای احمدی نژاد اهمیت دارد که بدون مشورت با مقام معظم رهبری او را به عنوان معاون اول معرفی می کند و باز مسئولیت بالایی را به او محوّل می نماید؟!!. البته این حق را به رئیس جمهور باید داد تا وی با تیم و کسانی که هماهنگ با او هستند مسئولیت های خود را انجام دهد، اما رئیس جمهور هم می داند که طبق قانون، آزادی وی مطلق نیست و محدودیت هایی چون پاسخگو بودن در برابر مقام معظم رهبری و ملت و مجلس شورای اسلامی را دارد و فی المجموع باید راهی را برگزید که به صلاح دولت و ملت باشد. لذا پافشاری بر چیزی که موجب خدشه دار شدن چهره دولت می گردد شایسته و به عبارتی مصلحت دولت نیست. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که مترقی ترین قانون اساسی در دنیای معاصر می باشد به جهت جلوگیری از آفت هایی که قدرت می تواند برای مسئولیت های بالا به بار آورد در اصل یکصد وبیست و یکم قانون اساسی به عنوان سوگند از رئیس جمهور خواسته است تا از هر گونه خودکامگی بپرهیزد.

در این مدت کمتر کسی است که در جریان انتقادها از عملکرد و نظرات آقای مشایی نباشد و جدای از اینکه این انتقادها تا چه اندازه وارد بوده یا نبوده ولی طیف گسترده ای از نخبگان سطح بالای جامعه از مراجع و روحانیت و دانشگاهیان و غیره انتقادهای شدیدی نسبت عقاید و نظرات و عملکرد نامبرده داشته و از رئیس جمهور خواسته اند تا در واگذاری مسئولیتها به وی تجدید نظر نماید اما تا به حال آقای احمدی نژاد وقعی به نظرات آنان نداده و ناباورانه دیدند وی را به عنوان معاون اول خود تعیین نمود!! که با واکنش و نامه رسمی مقام معظم رهبری مواجه گردید و زنگ خطر بزرگی برای یک رئیس جمهور مکتبی به صدا در آمد. اما گویا آقای احمدی نژاد همچنان مسحور رحیم مشایی است و نتوانست دوری او را تحمل نماید و بلافاصله وی را به عنوان رئیس دفتر خود منصوب نمود و حرف و حدیث ها در مورد چنین فردی خاتمه نیافت و همچنان و هر از چند گاهی آقای مشایی با اظهار نظرهای عجیب و غریب جامعه را ملتهب و از سویی حربه ای به دست مخالفان رئیس جمهور افتاده تا به عنوان پتکی بر سر طرفداران وی بکوبند و هیچیک از نخبگان هم نتوانند توجیهی برای این سناریو بیابند.

امید این بود که با توصیه ها و صحبت های افراد دلسوز که آقای احمدی نژاد هم به آنان علاقه مند است نسبت به آقای مشایی تجدید نظر نموده و حداقل از وی بخواهد از اظهار نظرهایی که در حوزه مسئولیت او نیست پرهیز نموده و کشور را دچار التهاب نکند اما حمایت قاطع آقای احمدی نژاد از آقای رحیم مشایی در مصاحبه مطبوعاتی 27/11/88 و همچنین حمایت مجددش از مشایی در 20/5/89 در خصوص اظهارات بی شرمانه مشایی در تجمع ایرانیان خارج از کشور مبنی بر اینکه هدف ما از این پس معرفی "مکتب ایران " است نه "مکتب اسلام " کج دهنی بزرگی به علمای والا مقامی است که نسبت به اظهارات سخیف مشایی موضع گرفتند و آقای احمدی نژاد تا کنون نسبت به این علما اظهار ارادت می نمود ولی به نظر می رسد هم اکنون احمدی نژاد به نقطه غیر قابل کنترل رسیده و امیدها برای اجرای عدالت بر باد شده و او حاضر است حقیقت و مصلحت را فدای هواهای نفسانی مشایی نماید!!؟ چیزی که هیچ توجیهی برای آن نمی توان پیدا نمود و اگر این روال بخواهد ادامه یابد و به اشخاص مشابه تعمیم یابد به تحقیق بیانگر ظهور نوعی استبداد رأی و خودکامگی در کسی است که حتی تصوّر آن را باور نمی کردیم.

این قضیه را همه می دانند که در زمانی رؤسای هیئات عزاداری به حضور مرجع عالیقدر تقلید حضرت آیت ا... بروجردی (ره) رفته بودند و معظم له در کنار ارشادات به این مضمون از آنها می خواهند که از بعضی از اعمال و کارهایی که در روز عاشورا انجام می دهند مانند قمه زنی و ...خودداری کنند. آنها در پاسخ گفته بودند در طول سال مقلّد شما هستیم الا عاشورا!! و به توصیه مرجع خود گوش ندادند. شاید تنها توجیهی که برای آقای دکتر محمود احمدی نژاد بتوان در ارتباط با بحثی چون رحیم مشایی آورد این باشد که دکتر همچنان خود را خادم و مخلص و کوچک ملت می داند الا در قضیه آقای رحیم مشایی و شاید هم در آینده افراد دیگری به این لیست اضافه شوند همچنان که حرف و حدیث ها درباره آقای رحیمی معاون اول رئیس جمهور نیز وجود دارد.

با این احوالات نتیجه ای که از یافته های خود در این مدت داشتیم به نظر می رسد نوعی استبداد رأی و خودکامگی رئیس دولت مکتبی را تهدید می کند. کسی که علاوه بر ایران بسیاری از مسلمانان و غیر مسلمانان جهان به او عشق ورزیده و دوستش دارند. اما به جهت رفع این نقیصه و تهدید؛ از اینکه در رأس نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ولیّ فقیه نظاره گر اعمال رؤسای قوا هستند و اگر سران بخواهند بر خلاف قانون عمل و خدای ناخواسته خودکامگی را پیشه خود کنند جلوی آنها گرفته خواهد شد. اما به نظر می رسد قبل از اینکه کار بدانجا کشیده شود ملت نیز باید از اختیارات قانونی خود استفاده نموده و از رئیس جمهوری که در برابرشان مسئول است انتقاد نموده و اگر اشتباهی در حال انجام است جلوی آن گرفته شود. برای نمونه اگر انتقادها نسبت به آقای مشایی بیشتر و جدی تر از این به رئیس جمهور می رسید و به طور جدّی نخبگان و مردم خواسته خود را به وی منعکس می کردند و آقای احمدی نژاد مشایی را معاون اول معرفی نمی کرد بهتر نبود؟ و یا اگر مردم نیز نسبت به این انتخاب نامناسب عکس العمل شدید نشان داده بودند و با مخالفت مردمی مشایی از معاون اولی کنار گذاشته می شد برای دولت آبرومند تر نبود؟ دولتی که مشروعیّت خود را از ولایت گرفته با چنین حرکتی در استمرار ولایت پذیری اش خدشه ای جدی وارد نمود و تا به امروز چیزی نتوانسته آن را جبران نماید و حسن ظن های ولایتمداران کاهش و جای آن تردید نشانده شده است.

به حسب وظیفه به عنوان یکی از آحاد ملت براساس اصل هشتم قانون اساسی که تصریح می نماید: « در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ‏ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت.» از رئیس جمهور می خواهم نظرات خیرخواهان را بپذیرد و بر اشتباه خود در قضیه آقای مشایی و امثالهم پافشاری ننماید و کاری نکنند که ولایتمداران احساس کنند که باید نظرات و انتقادهای خود را جدّی تر ابراز نمایند و این موجب این شود که به جای پیشرفت و عدالت کشمکش در بین خودی ها بالا گرفته و در این میان آب به آسیاب دشمن سرازیر شود. البته اگر در این قضایا سکوت هم بشود خواسته یا ناخواسته آب با سرعت بیشتری به آسیاب دشمن می رود. همچنان که شهید رجایی به توصیه های دلسوزان در مورد بهزاد نبوی توجه ننمود و لذا کشمیری توانست مأموریت پلید خود را انجام دهد.

البته این بدین معنا نیست که ما از رئیس جمهور خود بریده یا از رأیی که داده ایم ذره ای پشیمان باشیم بلکه می خواهیم به رئیس جمهور خود برسانیم که در قضیه مشایی و امثال آن اشتباه می کند و هنوز هم احمدی نژاد را با ایل و تبار اصلاح طلبهای امریکایی که سالها کشور را در معرض گرگها و دشمنان نظام اسلامی قرار دادند نمی دهیم. و از خداوند متعال شاکریم که در زمانی ما را از دست این کفتارها رها نمود که امیدها در بازگشت به مسیر اصلی انقلاب اسلامی از دست رفته و کار به جایی رسیده بود که آقای لاریجانی هم به عنوان نامزد اصولگرایان در انتخابات از شیرین عبادی تعریف و تمجید نمود!!؟ اما با استقامت و پایداری آقای احمدی نژاد این سدّ عظیم در مسیر انقلاب شکسته شد و اختاپوستهایی که سالها بر پیکره نظام اسلامی چسبیده بودند به حاشیه رانده شدند.

از رئیس جمهور خود هم که باید پاسخگو در برابر ملت باشد اگر امثال بنده را جزیی از ملت قبول دارد از او می خواهم همچنان که در سوگند خود متعهد به « پشتیبانی از حق و گسترش عدالت » شده اید و شعار محوری تان نیز در هر دو دوره عدالت بوده و هست سعی کنید ابتدا حق را خوب بشناسید و خدای نخواسته وسوسه های شیطانی باعث نشود در مواردی حق پوشیده شود و عدالت قربانی گرایش هایی شود که توجیه بردار نیست. و این هم را بدانید که حق هم آن چیزهایی نیست که افرادی چون رحیم مشایی برای شما به ارمغان می آورند چه اینکه بعضی از اخبار و پیش گویی ها و مطالب غریبه را بعضی از مرتاض های هندی هم بدانند و بگویند اما اینها در شرع مقدس اسلام جایگاهی نداشته و نمی تواند ملاک حق و عمل صحیح باشد و حتی گل سر سبد عالم وجود حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) در ده سالی که حکومت اسلامی را در مدینه بر پا نمودند، کارها را بر اساس ضوابط عادی دنبال نموده و در جنگها افراد و گروههای متعددی را به شناسایی وضعیت دشمن می فرستادند و حتی بعضاً حضرت خودشان به کسب اطلاع از وضع دشمن می پرداختند، در حالیکه ما معتقدیم پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام واسطه فیض الهی هستند و عالم در قبضه آنها بوده وهست؛ اما وظیفه این بود که به طرق عادی عمل کنند مگر در مواردی که وحی می آمد.

هم اکنون هم که در عصر غیبت به سر می بریم وظیفه روشن و مشخص است و اگر ما به وظیفه عمل نماییم عنایت های خاص حضرت ولی عصر (عج) شامل حال ما می شود که تا به حال هم با فراز و نشیب هایی چنین بوده؛ شاید کسانی امروز با محاسباتی بتوانند حتی متوجه شوند که امام عصر علیه السلام در کجا هستند و خبرهایی از این دست را بیابند ولی اینها نمی تواند ملاک و معیار باشد و حق و عدالت این است که وقت و فکر خود را دربست بر آنچه که وظیفه دارید بگذارید. این هم را یاد آوری کنم که بتحقیق اگر راهی برای بی عدالتی در مجموعه مسئولین ارشد دولتی که شعارش عدالت است باز شود چه اینکه فردی که شایسته مقامی نیست به منصبی گمارده شود، امیدی به موفقیت در این مسیر پر خطر وجود ندارد و خود می دانید که امدادهای الهی هم زمانی سرازیر می شود که در کنار کار و تلاش، صداقت خود را به اثبات برسانیم و شاید مشایی ها بوته آزمایشی برای اثبات صداقت در بحث عدالت باشند که آیا آن عدالتی را که دم از آن می زنیم حتی برای عزیزترین های خود هم قبول داریم یا خیر؟ به هر حال سرنوشت آنهایی که سالها در خطبه های نماز جمعه دم از عدالت اجتماعی زدند و در صداقتشان نسبت به نزدیکان خود مردود شدند عبرت انگیز است و کار آنان به اینجا رسید که نه عدالتی برای ملت ایجاد کردند، بلکه مار در آستین بر علیه انقلاب اسلامی عزیزمان پروراندند و در این قضایای اخیر به جان نظام اسلامی انداختند و هم اکنون نزد ملت به عنوان بت بزرگ شناخته می شوند و از آقای احمدی نژاد می خواهند که این بت را بشکند چه اینکه در روز 14 خرداد 89 در مراسم حرم حضرت امام (ره) یکی از شعارهای توفنده و پر انرژی در حضور رئیس جمهور شعار احمدی بت شکن بت بزرگو بشکن بود و این شعار بقدری فراگیر و رعد آسا بود که گویا از عمق جان مردم بر می آمد و با شعار مرگ بر موسوی برابری می کرد. اما چه بسیار تأسف بار خواهد بود که خودکامگی ها مدعیان دیگری از عدالت را به کام خود کشیده و بت دیگری از خود بتراشند و ملت مجبور شوند دست به دامن دیگری شده و تا بت شکنی نماید.

نکته مهمی که در این قضایا وجود دارد این است که همین آقایانی که امروز قاطبه ملت از آنها برگشته و خیانتشان به کشور احراز شده کسانی بودند که در دل ملت جای داشته و آنها مغرور و مسرور از حمایت مردمی بودند و شاید به واسطه تفکرات غلطی که داشتند از ولایت فقیه فاصله و زاویه گرفتند و کارشان بدینجا رسید که همه شاهدیم. به نظر می رسد آقای احمدی نژاد اگر بخواهد تفکرات خاص خود را که در تأیید مواضع انحرافی آقای مشایی به دست می آید بر ساز و کارهای قانونی ترجیح داده و به آن عمل نماید راه کجی است که منحرفین آن را پیموده و اینچنین خود و همراهانشان را لکه دار کردند. لذا آقای احمدی نژاد باید مواظب باشد به گونه ای عمل نکند که مردم از او نا امید شده و او را هم در جرگه کسانی قرار دهند که از ولایت فقیه زاویه گرفته اند امروز تمام آبرو و حیثیت آقای احمدی نژاد به تبعیت از ولایت و رهبری است چه اینکه در مراسم 14 خرداد 89 ملت از عمق جان شعار احمدی دلاور پیرو خط رهبر سر دادند و اگر روزی مردم با ایمان احساس کنند که احمدی نژاد از ولایت فقیه و رهبری زاویه گرفته نه اینکه دیگر چنین شعارهایی نمی دهند بلکه شاید احساس کنند که مبادا با حمایتهایشان بتی دیگر بتراشند که خراب کردنش دشوار باشد.
آقای رئیس جمهور تا دیروز بر این باور بودیم که در سفرهای استانی باید به استقبال شما آمده و حداکثر حمایت را از شما داشته باشیم چه اینکه در سفر به یزد در 30بهمن ماه 87 علی رغم سیاه نمایی های نماینده یزد مبنی بر اینکه مردم را با وعده شام و نهار به خیابانها می کشند آن استقبال عظیم و کم نظیر از شما شد که اصلاح طلب های مورد حمایت امریکا را مبهوت نمود و آنها چنان سوختند که خود بهتر می دانید؛ شاید نمونه ای از بازتاب آن را بتوان در اولین خطبه نماز جمعه یزد بعد از سفر ریاست جمهوری یافت.
 آقای رئیس جمهور اما امروز حتی اگر آقای اولیاء نماینده یزد هم شام و نهار رسمی بدهد و دعوت کند که به استقبال شما بیاییم ما به این نتیجه رسیده ایم که نباید چون گذشته در سفرهای استانی به استقبال شما بیایم چرا که احساس می شود حمایت های اینچنینی چون گذشته به نفع نظام اسلامی نیست بلکه باعث تقویت نوعی خودکامگی در رئیس جمهوری می شود که سوگند به پرهیز از خودکامگی خورده و در مقام پایبندی به آن و در امتحانی که باید نزد ملت بدهد تجدید و یا در حال مردود شدن است.
شاید ما بتوانیم از این طریق زاویه ای که شما گرفته اید را کم نموده و به مسیر اصلی که سوگند بر آن خورده اید باز گردانیم. اگر اینها نتواند اثرات و روح خودکامگی را از رئیس جمهور دور نماید شاید یاد آوری گذشته مفید به فایده باشد که در همان دوره نهم ریاست جمهوری که احمدی نژاد نه ستاد درست و حسابی داشت و نه پول و نه .... که بتوان روی آن مانور داد و نه آن وابستگان باندی و تشکیلاتی برایش تره خورد می کردند و همینطور وقت می گذشت و می گذشت و فقط ولایت مداران بودند که احساس وظیفه کردند و علی رغم فشار مالی کمک کردند و بعضی طلای همسرشان را فروخته و به ستاد دادند. لذا احمدی نژاد باید بداند آنچه که باعث آبرو و حیثیت او شد همین ولایت مداری و اطاعت از ولایت بود و اگر بخواهد روزی با ولایت زاویه بگیرد همین آرای بالای انتخاباتی چون پتکی بر سرش فرود خواهد.

نکته مهم دیگری که باید مدّ نظر ریاست محترم جمهور باشد مسئله وحدت است که امام راحل در وصیتنامه شان اینچنین می فرمایند: « الف: بي‌ترديد رمز بقاي انقلاب اسلامي همان رمز پيروزي است؛ و رمز پيروزي را ملت مي‌داند و نسل‌هاي آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلي آن: انگيزة الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي؛ و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد.»

خطر دیگری که امام راحل بر آن تأکید داشتند این بود: « د: از نقشه‌هاي شيطانيِ قدرتهاي بزرگ استعمار و استثمارگر كه سالهاي طولاني در دست اجرا است و در كشور ايران از زمان رضاخان اوج گرفت و در زمان محمدرضا با روشهاي مختلف دنباله‌گيري شد، به انزوا كشاندن روحانيت است» آیا بی توجهی شما به نظرات علماء در مسئله مشایی و دهن کجی اخیر شما به نظرات آنان خطر به انزوا کشاندن روحانیت را گوشزد نمی کند؟

و نکته دیگری که امام خمینی (ره) سفارش بر آن داشتند: « ي: از اموري كه اصلاح و تصفيه و مراقبت از آن لازم است قوة اجراييه است. گاهي ممكن است كه قوانين مترقي و مفيد به حال جامعه از مجلس بگذرد و شوراي نگهبان آن را تنفيذ كند و وزير مسئول هم ابلاغ نمايد، لكن به دست مجريان غيرصالح كه افتاد آن را مسخ كنند و بر خلاف مقررات يا با كاغذ‌بازيها يا پيچ و خمها كه به آن عادت كرده‌اند يا عمداً براي نگران نمودن مردم عمل كنند، كه بتدريج و مسامحه غائله ايجاد مي‌كند.... بايد كوشش در جلب نظر ملت بنماييد و از رفتار غير‌اسلامي ـ انساني احتراز نماييد.»

آقای رئیس جمهور اگر سالها بعد متوجه شوید که بعضی از کارهایتان که امروز بر آن اصرار داشته و به توصیه های دلسوزان و معتمدین گوش ندادید و از این ناحیه ضرباتی بر نظام اسلامی وارد شود چه توجیهی نزد خدا و مردم می آورید؟ همچنان که امروز آقای لاریجانی هیچ توجیهی برای تعریف و تمجید از شیرین عبادی جز ندامت و پشیمانی ندارد و معلوم نیست کار او با همین ندامت و پشیمانی خاتمه یابد چرا که هر گونه جفا به جمهوری اسلامی مترتّب بر حقوقی است که علاوه بر میلیونها انسان حیّ و حاضر گذشتگان و آیندگان نیز از آن حق دارند و اگر حقّی از آنان ضایع شود معلوم نیست بتوان به راحتی از کنار حق الناس گذشت و رضایت آنان را کسب نمود. امیدوارم خداوند متعال شما و ما را در راه انجام وظایف خود موفق داشته و از خطر استبداد رأی و خودکامگی رها نموده و عاقبت به خیر نماید.


یزدفردا