زمان : 28 Tir 1389 - 00:11
شناسه : 24341
بازدید : 4113
جام های زهری که تقدیم به ولی فقیه شد! جام های زهری که تقدیم به ولی فقیه شد!

جام های زهری که تقدیم به ولی فقیه شد!


احسان عابدی

27 تیر ماه سالروز پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران است.
پذیرش این قطعنامه که حضرت امام خمینی(ره) تعبیر تاریخی « جام زهر آلود » را در مورد آن به کار بردند، باعث بهت و غم و اندوه همه رزمندگان شد و حسرت شهادت را بر دل عاشقان خمینی گذارد. قطعنامه ای که پذیرش آن علی رغم میل باطنی امام امت بود و به گفته ایشان تا چند روز پیش از آن معتقد بودند که باید جنگ را ادامه دهیم و الآن به دلایلی که بعدا مشخص خواهد شد و نیز نظر کارشناسان، پذیرفتند که جنگ را تمام کنیم.
کارشناسانی که گرچه امام (ره) فرمودند « من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنها آعتماد دارم» اما نتوانستند همپای امام و امت آمده و در میانه راه با کوبیدن بر طبل « ما نمی توانیم » امام را در تنگنای پذیرش قطعنامه قرار دادند تا آن جام زهر آلود را سر بکشند.


اما چه کسانی یا بهتر بگوییم چه جریانی سستی نشان داد تا چنین اتفاقی بیفتد؟
در سال آخر جنگ اوضاع کشور کمی وخیم شده بود. از طرفی تحریم های مالی و رکود اقتصادی در داخل کشور و از سویی دیگر حمایت چندین برابر شده غرب و شرق از عراق بعد از عملیات کربلای 5 و تحریم شدید تسلیحاتی ایران شرایط را سخت کرده بود.
با این شرایط اما جبهه های ما روز به روز از لحاظ دانش نظامی و تجربه نبرد سخت و نیز وجود نیروی بسیجی مخلص، قوی تر شده و ذره ای از عشق و علاقه رزمندگان به حضور در سنگرهای نبرد علیه کفر کاسته نشده بود. چرا که آنها شاگردان مکتب امامی بودند که می گفت تا آخرین قطره خون و آخرین نفس می جنگیم و سر سازش با کفر را نداریم و ما متکی به نیروی ایمانیم نه سلاح و ...
اما در این میان مسئولان اداره کننده جنگ ( همان کارشناسان!) با نامه ها و اعلام تحلیل های خود به حضرت امام (ره) شرایط را برای ادامه جنگ نامناسب تشخیص داده و به نوعی ادامه جنگ را ناممکن دانستند:
آقای هاشمی رفسنجانی در خرداد ماه 1367 از سوی امام(ره) به سمت جانشینی فرمانده کل قوا منصوب می شوند و در واقع اختیارات جنگ در دست شخص ایشان قرار می گیرد.
ایشان در گفتگوی خود با کیهان در سال 82 ( که در کتابی با عنوان بی پرده با هاشمی رفسنجانی چاپ گردیده) عنوان می کنند: « ما و امام (ره) {!!} به این نتیجه رسیدیم که دنیا نمی گذارد ایران با یک عملیات سرنوشت ساز تکلیف جنگ را یکسره کند. از آن به بعد برای مردم ایران و عراق بسیار گران تمام می شود. چون جنگ به سمت استفاده از موشک و سلاح های شیمیایی رفته و حادثه حلبچه نشان داد که این جنگ به مصلحت دو کشور اسلامی نیست... » (ص 93-94)
اما این در حالی است که انتصاب آقای هاشمی به سمت جانشین فرمانده کل قوا از سوی امام(ره) و به پیشنهاد مقام معظم رهبری در آن زمان، حاکی از عزم جدی امام (ره) در راستای تمرکز و انسجام جنگ و تداوم قدرتمندانه تر جنگ است.
از سوی دیگر مواضع امام (ره) حتی بعد از پذیرش قطعنامه نیز چیز دیگری را نشان می دهد. ایشان در سال 62 می فرمایند: « ما واجب است برايمان دفاع كنيم از نواميس اسلام و نواميس خودمان و دفاع كنيم از كشور اسلامى خودمان و مادامى كه در حال دفاع هستيم، با هر قدرتى كه بخواهد هجمه بكند بر ما، مقابله مى‏كنيم و هيچ هراس نداريم‏» ( صحیفه ج 17 – ص 402)


امام خمینی (ره) در پیام پذیرش قطعنامه هم با اعلام اینکه تاچند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بوده اند و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیده اند، بیان می کنند که « به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خودداری می کنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهدشد و با توجه به نظرات تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور –که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنها اعتماد دارم- با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم.» اما امام (ره) هیچوقت درباره عوامل پذیرش قطعنامه سخنی نگفتند و ترجیح دادند به مرور زمان بر مردم روشن شود!
آقای هاشمی در ادامه گفتگوی خود با کیهان در سال 82 می گویند: « از نظر مالی هم دولت }میرحسین موسوی{ طی نامه ای به امام (ره) نوشت که وضع ما برای ادامه جنگ مناسب نیست. آقای محسن رضایی هم نامه نوشته بود که که کار ایشان با علم به واقعیت های میدان جنگ منطقی بود.
{* سوال}: بعضی افراد مطلع می گویند وقتی امام (ره) نامه آقای رضایی را می بینند، می فرمایند این مقدار که در نامه آمده، نیاز نیست؟
{هاشمی}: امام (ره) در بیانیه خودشان به نحوی درخواست این نیاز ها را غیر عملی و غیر واقع بینانه خواندند.
{ سوال:} یکی از فرماندهان سپاه که نامه آقای رضایی را در همان ایام خوانده بود می گفت: وقتی نامه را خواندم به دوستان گفتم آقای رضایی با این نامه می خواهد بگوید که ما دیگر نمی جنگیم.
{هاشمی}: اتفاقاً برداشت امام(ره) و من هم همین بود. نوشته بود اگر واقعاً می خواهید بجنگیم، این نیاز ها را تامین کنید...» (ص 94-95)
لازم به ذکر است در نامه محسن رضایی که به گفته خودش برای هاشمی نوشته بود نه امام(ره)، برای ادامه جنگ، درخواست های غیرواقعی مانند صدها دستگاه تانک، صدها فروند هواپیما، هزاران قبضه توپ، انبوهی از مهمات و ... شده بود!
در نهایت آقاي هاشمي هم اين نامه و هم چند نامه ديگر از جمله نامه آقاي خاتمي وزير ارشاد وقت، نامه ميرحسين موسوي به عنوان مسئول دولت، و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برده و با بیان اینکه نظاميان اين گونه مي‌گويند و مسئولان سياسي و اقتصادي هم مي‌گويند پول نداريم. از امام می خواهند تكليف را روشن كنند و امام هم با دیدن این ضعف و سستی اراده، با پذيرش قطعنامه موافقت كردند.
اما این سوال پیش می آید که چرا امام(ره) با توجه به مواضع محکم خود، در مقابل چنین تحلیل هایی به پذیرش قطعنامه تن در دادند و سستی اراده مسئولین وقت را تحمل کردند؟
حقیقتاً هر بزرگ دیگری در آن مقطع بود، کاری را می کرد که امام(ره) کرد. چرا که حضرت امام(ره) باید با این شخصیت ها که اداره کننده جنگ بودند، جنگ را پیش می برد و در عین حال آنها معتقد بودند که ما دیگر" نمی توانیم" با این وضعیت انبارهای تسلیحاتی ، پولی و مالی جنگ را ادامه دهیم. امام در این وضعیت چه تصمیم دیگری می توانست بگیرد؟ و مشخص است که همین که امام تعبیر به جام زهر می کنند، یعنی این که ایشان مجبور شدند و این تصمیم نوعی تحمیل شرایط به دلیل ضعف مسئولین بود.

دو جام زهر دیگر!
اما از آن زمان تا کنون دو بار دیگر سناریوی پیشنهاد جام زهر به ولی فقیه تکرار شد که دیگر ولی فقیه زیر بار نرفته و با حمایت محکم مردم از رهبری، نقشه شکست خورد.
دومین جام زهری که پس از انقلاب به ولی فقیه پیشنهاد شد، نامه 135 نماینده مجلس ششم به رهبر معظم انقلاب در ترس و وحشت از آمریکا و با بهانه نارضایتی مردم از حاکمیت بود که در کارنامه مجلس اصلاحات ثبت شد!
در نامه نمایندگان مجلس ششم، که حاکی از ترس و رعب از آمریکا بود، پیشنهاد پذیرش ذلت بار درخواست ها و شروط آمریکایی ها شده بود که رهبری با شهامت خود و حمایت صریح ملت از آن گذشتند و آن را نادیده گرفتند!
سناریوی جام زهر سوم در جریان فتنه پس از انتخابات در حال شکل گیری بود که با بصیرت بالای مردم و درایت رهبری شکست خورد و طبل رسوایی جریان خط دهنده آن را برانداخت!
این جریان که اشخاص و عوامل آن،همان اشخاصی بودند که با تحلیل های خود شرایط را بر امام (ره) تحمیل کردند، این بار آگاهانه یا ناآگاهانه، با هماهنگی یا بدون هماهنگی، در صدد تحمیل خواسته های غیر قانونی خود (که خلاف خواست مردم هم بود) بر مقام معظم رهبری بودند.


نامه سرگشاده و مواضع مبهم آقای هاشمی از یک سو و بیانیه ها و درخواست های غیر قانونی میر حسین موسوی و اطرافیان وی از سوی دیگر، در صدد تحمیل خواسته های زیاده خواهانه بر رهبر و امت بود و تکمیل کننده آن نامه سرگشاده و سخیف محسن رضایی به رهبر انقلاب بود که انتقاد شدید دلسوزان و دوستداران انقلاب را در پی داشت.
مثلث "ما نمی توانیم" – هاشمی، موسوی، رضایی- بار دیگر آمده بودند تا جام زهر دیگری بر ولی فقیه زمان تحمیل کنند، اما هوز در تحلیل ها و محاسبات خود نقش و حمایت مردم با بصیرت ایران از رهبر و انقلاب خود را نادیده گرفتند و پاسخی شنیدند که برای همیشه از رفتارهای خود پشیمان شوند.
اما نکته مهم، شناخت جریان و ریشه ها و روش های تحمیلگری و یا " جام زهر نوشاندن" است، چرا که افراد و عوامل آن در هر زمان هرکسی می تواند باشد.
حلقه مشترک هر سه مقطع تاریخی، عدم شناخت درست از نظرمردم، عدم باور به شعار " ما می توانیم" و زیاده خواهی و خودخواهی است. در مقطع پذیرش قطعنامه مشکل از مردم نبود، مردم پایدار بودند و در صحنه و ضعف و سستی از برخی از مسئولین ما بود.
در مقطع مجلس ششم هم همین عدم شناخت از مردم عامل عقبگرد عده ای شد. برخی خودشان بریده بودند و نمی توانستند در برابر تهدیدات پوچ آمریکا دوام بیاورند و با پر رویی تمام مردم را بهانه می کردند.
در حوادث پس از انتخابات هم شاهد وجود همین روحیه در عده ای از خواص هستیم . همان کسانی که نسبت به منافع خود احساس خطر کردند و فتنه 88 را راه انداختند.


آنچه که ما را در فتنه 88 ، نجات داد و کشتی انقلاب را به سلامتی از طوفان حوادث عبور داد، درایت و اقتدار حضرت امام خامنه ای( حفظه الله) بود که با بصیرت مردم همراه شده و مشت محکمی بر دهان دشمنان خارجی و داخلی انقلاب کوبید و مسلماً برای شناخت جریان های جام زهر نوشان، نیاز به بصیرت خواص و عوام در زمینه های سیاسی و فرهنگی است.

یزدفردا