زمان : 17 Ordibehesht 1389 - 17:25
شناسه : 23001
بازدید : 3217
مردم وظیفه دارند كه در بزرگداشت معلمان فرزندان خود بكوشند مردم وظیفه دارند كه در بزرگداشت معلمان فرزندان خود بكوشند

مردم وظیفه دارند كه در بزرگداشت معلمان فرزندان خود بكوشند

انعكاس مطبوعات در یزد فردا

هفته نامه آيينه شماره 173

 علم و دین و معرفت آموختم ز آموزگارم  در شگفتم تا سپاس نعمتش را چون گزارم
 نیستم شایسته، لیكن بر دعا دستی بر آرم  تا كه پاداشش دهد روز جزا پروردگارم

حمد و سپاس، خداوندی را سزاست كه ردای انسانیت بر قامت ما پیراست و تاج كرامت و حریت بر سرمان نهاد. از حضیض ذلت بر اوج عزتمان برآورد و بر سریر اشرف مخلوقاتمان به هدیه عقل وخرد برنشاند. پس شایسته است كه بندگیش را پاس داریم و از عبودیت غیر او اجتناب ورزیم و درود و رحمت و بركت خداوند بر محمد مصطفی (ص) كه برگزیده عالمیان است و افتخار آدمیان. همو كه هادی و دلیل است تا شیوه پسندیده حیات معقول را بفهمیم و بر طریق هدایت و دلالت او راه سپاریم.

زندگی صحنه یكتای هنرمندی ماست

هركسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست

خرم آن نغمه كه مردم بسپارند به یاد

راستی را كه ما انسانها در جهت بندگی خالق، خدمتگزاری مخلوق را وظیفه می‌دانیم و زیستن مطلوب و معقول ان است تا چند صباح عمر در خدمت بندگان خدا به سرآید و خرّما ان كس كه در بند شكر و شكایت دیگران نماند و از قید تعلق آزاد شود. اما چه كنیم كه ما همه انسانیم و آدمی مجموعه‌ای است از عواطف و احساسات و خلق و خویهای متغیر و متلوّن كه درآب و گل او نهاده اند.

محبت دیگران را مشتاق است وعنایت و لطفشان را می‌طلبد وفا و صبا و صداقتشان را ارج می‌نهد از بی مهری دررنج و تعب می‌افتد و بی توجهی و بی تفاوتی را برنمی تابد. دوست دارد دوستش بدارند و در برابر خدمات صادقانه اش سرزمین تشنه وجودش را از محبت سیراب كنند به قول حافظ:

زآن یار دلنوزام شكریست با شكایت

گر نكته دان عشقی، بشنو تو این حكایت

بی مزد بود ومنّت هرخدمتی كه كردم

یارب مباد كس را مخدوم بی عنایت

حرفه‌ها و مشاغل گوناگون هركدام به وجهی ستودنی است و هر كسی كه با قبول مسوولیتی خدمتی بر بندگان خدا ارائه می‌كند لایق سپاس است. به یاد دارم وقتی مرحوم حبیب یغمایی در شعری گفته بود:

در این كشور كسی خدمتگزار است

كه دهقان است یا آموزگار است

و زنده یاد دكتر علی شریعتی به عنوان اعتراض گفته بود كه: پس بقیه چكاره‌اند ؟

و اما از میان همه این خدمات و زحمات، شایسته ترین خدمت، عهده داری تعلیم و تربیت فرزندان و نوباوگان و نوجوانان این آب و خاك است. دستشان مریزاد آنان كه كوله بار دانش و فرهنگ بر دوش، راهنمایان نسل امروز و فردایند. توان و قوتشان روزافزون باد. بر آحاد ملت ما فرض است تا معلمان را بزرگ شمارند و در حفظ حرمت و كرامتشان بكوشند و مرارت و سخت كوشی و همتشان را پاس بدارند چرا كه معلم راهنمایی است كه در خدمتش « ایصال الی المطلوب » است.

دست می‌گیرد و تا نهایت مقصود همدم و همراه است. می‌نوازد و می‌آموزد تلاش و كوشش و حتی ترشرویی وی از سر دلسوزی است ریاضی درس می‌دهد و همراهش اخلاص را. فیزیك می‌گوید و همراهش اخلاق را . ادب درسش با ادب نفس آمیخته است و نمی‌دانی كه در پایان كدام را بیشتر درس می‌داد و تاكید می‌كرد و صد البته او به كمال راه می‌نماید.

دم گرمش چون نسیم بهاران حیات بخش بود و چون جویباران، بر پهنه دشت سبزه می‌رویاند. اما روزگار گویی دگرگون شده است در مواقعی ارزش‌ها به هیچ گرفته می‌شود.

عده‌ای حق صحبت مهر و وفا نگه نمی‌دارند.

آن كه نیمی از عمر و جوانی و سلامت خود را طی سی سال وقف علم و تربیت كرده و بی ادعا و بی توقع در مسیر رشد و تعالی علم و فضیلت و دانش و فرهنگ كوشیده است هیچ هدیه‌ای بالاتر از این نیست كه خداوند غنی سبحان شاهد و ناظر كار و تلاش او است اما جامعه و به ویژه دستگاه‌های متولی تعلیم و تربیت نیز وظیفه دارند به امور مادی و معنوی معلمان عنایت و توجه خاصی مبذول دارند قدر شناسی كنند. نباید خدمت ودلسوزی با سرسری شمردن در نظرشان علی السویه باشد و ببینید كه امروز گاهی و یا بیشتر در روال باز نشستگی و پایان كار معلمی بی هیچ آداب و ترتیبی و یكباره و ناگهان درهای مدرسه به روی شما بسته می‌شود و با ارسال نامه‌ای نامتان در لیست به اصطلاح پیش كسوتان قرار می‌گیرد و از فردای آن روز معمولاً دیگر كسی با شما كاری ندارد.سراغتان را نمی‌گیرد. سخنتان را نمی‌شنود اصلاً دیگر به درد كاری نمی‌خورید تنها،منزوی، گوشه گیر، در حاشیه، بی‌خاصیت و پوچ و بعد خود را می‌كاوید جستجو می‌كنید جسمتان را بررسی می‌كنید و . . . و این سرانجام معلمی و پایان غمناك و اندوهبار آن همه عشق و امید و توانایی و كارایی و غیرتمندی است.

ای كاش ! همانگونه كه در سالهای گذشته معلمی مقدمه‌ای داشت و برای آنكه به این مجموعه بزرگ وارد شوید باید در آزمون‌های مختلف پذیرفته می‌شدید صلاحیت علمی شما تایید می‌شد. صلاحیت اخلاقی شما بررسی می‌شد در مراكز تربیت معلم حداقل 2 سال یا بیشتر آموزش‌های مختلف را در امر تعلیم و تربیت فرا می‌گرفتید.

مدرسین محترم شما را در مدارس به عنوان كارورز هدایت و كنترل می‌كردند و نقص‌ها و كاستی‌ها برطرف می‌شد وآنگاه تدریس آغاز می‌گردید و هزار و یك مشكل باریكتر از مو همچنان ادامه داشت تا شما معلمی لایق و شایسته شوید.

ای كاش: پایانش نیز با تأنی و با ملاحظاتی فرهنگ مآب ختم به خیر می‌شد. برای عموم فرهنگیان 24 ساعت تدریس به نصف و یا حداقل ثلث تقلیل می‌یافت و این تجربه‌ها و اندوخته‌ها یكباره در سینه‌ها دفن نمی‌شد تا سرانجام زیر خاك انباشته شود.

ای كاش ! دست اندركاران تعلیم و تربیت فقط برای عده‌ای مجلس تكریم و بزرگداشت نمی‌گرفتند.

ای كاش! پژوهشكده‌ای بود و مجمعی از معلمان بازنشسته و همایش سالیانه و شنیدن نقدها و نظرها و راههای برون رفت از مشكلات و مسایل آموزش و پرورش با سرانگشت تدبیر پیران قوم.

ای كاش ! آموزش و پرورش ماهنامه‌ای می‌داشت و آیینه انعكاسی بود برای خاطرات و خطرات معلمان در سال‌های طی شده عمر و جوانی.

ای كاش!! تورهای گردشگری ترتیب می‌یافت برای سفرهای داخلی و خارجی كه بتواند تمام بازنشستگان را سرویس دهد.

ای كاش! استاندارانی بودند كه سالی یكبار همه بازنشستگان آموزش و پرورش را در محفلی فرا می‌خواندند نه فقط به خاطر آن كه گل به دست آنان بدهند بلكه بدان جهت كه به سخنان و درد دلها و انذار و توصیه‌هایشان نیز توجه كنند.

ای كاش ! مجمعی بود تا معلمان جوان تجربیات پیش كسوتان را فراگیرند و آزموده‌ها را دوباره نیازمایند.

ای كاش ! . . . والبته این تمناها بسیار است و آرزوهای زیبا بی انتها. آنچه بر زبان آمد از سر درد بود تا خودمان را فراموش نكنیم و پرواز را باید به خاطر سپرد كه پرنده مردنی است و پایان مقال این بیت از حافظ:

سروزر ودل وجانم فدای آن یاری

كه حق صحبت مهر و وفا نگه دارد

روزتان مبارك معلمان شریف.

یزدفردا