زمان : 29 Farvardin 1389 - 22:12
شناسه : 22546
بازدید : 5996
 خاطره از آن روزهای یزد : همه مفتي اند!! خاطره از آن روزهای یزد : همه مفتي اند!!

 خاطره از آن روزهای یزد :

 همه مفتي اند!!

علیرضا آیت اللهی

  نویسنده و پژوهشگر

مردم نگاری
قبلا نوشته بودم كه در ايران همه پزشك اند ٬ همه معمار اند ٬ همه سياستمدار اند ٬ و ...به همين روال واقعه اي به يادم آمد كه شايد همه اين ها مفتي هم باشند ؟! در سال ۱۳۶۴ كه به عنوان برنامه ريز اقتصادي وزارت اقتصاد كارمي كردم يكي از معاونان وزير آن زمان دستوري داد كه با دو دلي شديد بنده براي اجراي آن مواجه شد . گفت : مردد نشو ! عرض كردم از نظر انساني ٬ اخلاقي و به خصوص اسلامي شايد صحيح نباشد . گفت به آنچه كه گفتم عمل كن ! من معاون وزير هستم ٬ وزير جانشين نخست وزير در اينجا است ٬ و نخست وزير هم كه برگزيدۀ امام ( ره ) . گفتم : پس از طرف ايشان ولي امر هستيد و فتوا مي دهيد ؟ ! گفت : اينطور فرض كن ! و بقيۀ ماجرا كه به اصطلاح گفتن ندارد...

سالها قبل از آن ٬ يعني فكر مي كنم در حدود سال ۱۳۳۹ و ۱۳۴۰ ٬ شهيد صدوقي عملا" در رأس روحانيت يزد قرار داشتند و غالبا" اگر كسي به دنبال استفتاء بود به سراغ ايشان مي رفت و الي آخر . راديو چندان همه گير نشده بود و شايد از هر ده يا پانزده خانه يكي راديو داشتند . تلويزيون هم همان وقت ها ٬ شايد در سال ۱۳۳۸ در تهران و توسط يكنفر بهائي بنام ثابت پاسال راه اندازي شده بود كه فقط چند ساعت در روز شهر تهران را پوشش مي داد و در يزد ٬ چه كسي جرئت داشت كه از آن حتي حرف بزند ؟ حتي بر سر تأسيس سينما دعوائي شديد وجود داشت...

شهر يزد مجالس روضه خواني زيادي داشت . اين مجالس هم به استثناء هفته خواني ها و مجالس ترحيم ، داراي تقويم سالانه و به اصطلاح برنامه بودند كه ٬ مگر در نيمه اول محرم و دهه آخر صفر ٬ چندان با يكديگر مصادف نشوند . پدرم ٬ چون پدرش و لابد پدر پدرش ٬ در ايام فاطميه باني روضه خواني مي شد . متولي و قفياتي بود كه ظاهرا" به اين امر اختصاص نداشتند اما سنتي شده بود كه با در آمد آنها روضه حضرت فاطمه زهرا ( ع ) برپا كنند ٫ و به همان دليل هم متوجه شديم كه سالانه لااقل سيصد تا سيصد و ده روز در شهر يزد روضه خواني برقرار مي شود كه تعداد كل آنها به حدود چهارصد تا چهرصد و ده-پانزده مجلس مي رسد و اين آمار را رئيس شهرباني وقت موقعي كه به دفتر كارپدرم رفته بود كه براي " امر خير " ي ؟! از پدرم اعانه بگيرد داده بود و گفته بود كه اگر بانيان مجالس كه همه خيّر و لابد پولدارند هركدام صد تومان بدهند ...كه پدرم واقعيت درآمد هزينه روضه خواني ما را به وي گفته بود و اوهم دست از پا درازتر رفته بود...

در اين روضه خواني ها ٬ به خصوص اگر مجلس وسيع بود ٬ اتاقي به روحانيان اختصاص داشت كه گاه روحانيزادگان مسن و بزرگان ديگري هم در آن اتاق مي نشستند و پدرم نيز كه روحاني زاده ودر ابتدا روحاني و با دوسال سن كمتر و در مرتبه اي پائين تر٬ هممدرسه اي شهيد صدوقي بود و پس از خلع لباس دوره رضاخاني ديگر كاملا" به لباس روحانيت و اصولا" مشاغل روحانيتي باز نگشته بود هم در اكثر مواقع به چنين اتاقي مي رفت و بنده هم غالبا" به دنبالش .

يك روز در يكي از همين مجالس ٬ درويشي كه اصولا" يزدي هم نبود و شايد به منظور تنوع يا هرچيز ديگر ٬ جلوي منبر يا صندلي روضه خواني مي ايستاد و به مدح حضرت اميرالمؤمنين علي ( ع ) مي پرداخت ٬ نشسته بود و داد سخن مي داد كه اين روزها همه معمارند و همه پزشك اند و فلان پزشكي كه جراح نبوده است جراحي كرده است و بايد وي را كه سهل است پدرش را ... پدرم حرفش را قطع كرد و گفت : به پدرش چه ربطي دارد ؟ خلاف اسلام مي گوئيد ! شهيد صدوقي كه در مجلس تشريف داشتند رو به درويش مزبور كرده فرمودند : درست است كه همه معمار و پزشك اند اما حالا گويا همه فتواهم مي دهند !... از ضلع مقابل مجلس كه دامادهاي آن شهيد ٬ آقايان خياطيان ( مرحوم مناقب ) و خرمشاهي نشسته بودند يكي گفت : همه را كه چه عرض كنم ٬ بعضي ها واقعا" مفتي اند !

درويش با كسب اجازه از آن شهيد رو به شخص مزبور كرده گفت من دوهزار بيت شعر در مدح علي (ع ) از حفظم . همان شخص با احترام تمام جواب داد : صحيح ! خدا عمرتان بدهد ٬ به همين دليل هم شما را به اين مجالس دعوت مي كنند ٫ اما حرفي كه زديد حرف مفتي بود نه حرف يك مداح علي ( ع ) !

حاج آقا خياطيان را كه مي شناختيد ؟ بعدا" حجت الاسلام مناقب شدند ( تا حدودي تابستانها در ييلاق همسايه بوديم ) و خاطره اي هم ٬ اگر اشتباه نكنم ٬ از ايشان در اولين منبر غير خانوادگيشان درحوالي سال ۱۳۳۴ در منزل مرحوم حاج محمد علي پاپلي در باقي آباد طزرجان دارم كه دونفر از اخويهايشان هم در مجلس شركت داشتند و با فزند مرحوم باني كه سالها خود باني چنين مجلسي مي شدند لابد اطلاعات بهتري مي دهند . منتهي دو مشخصه اصلي حاج آقا مناقب در آن دوره را كه دانش آموز دبستان اما با حافظه اي قوي بودم از ايشان كه اين روز ها سالروز وفاتشان بوده است هيچگاه فراموش نمي كنم : صدائي نسبتا" دو رگه اما گرم و دلنشين و چشماني نجيب و آرام با نگاهي برادرانه به مستمعين . خدا رحمتشان كند !

راستي اصل مطلب را فراموش نكنيم ٫ حالا اين روزها همه مفتي اند يا خير بستگي به ميزان جرئتشان دارد ٫ اما بفهمي نفهمي درد همه چيز داني يقۀ همه ما ٬ و به خصوص اينجانب ٬ را گرفته است . مهندس مكانيك و متخصص اقيانوس شناسي ؟! كار برنامه ريزي اقتصادي و بودجه را انجام مي دهند .مهندس برق مي شود ناظر كل بر برنامه ها ي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي ! مهندس صنايع غذائي مي رود كار آمايش سرزمين را كه اصولا" مبتني بر جغرافيا است انجام مي دهد و وقتي خسته شد به الگوي توسعه اسلامي مي پردازد و هكذا و هكذا و هكذا علي غير النهايه .... به قول يزدي ها : هر كه همه كار ٬ هيچ كار !

وبلاگ شخصي عليرضا آيت اللهي

یزدفردا