زمان : 13 Farvardin 1389 - 22:54
شناسه : 22238
بازدید : 4691
 مترو شناسی ( 1 ) مترو شناسی ( 1 )

مترو شناسی ( 1 )

عليرضا آيت اللهي

نویسنده و پژهشگر



هیچ وقت مترو تهران را سوار شده اید ؟ منظورم به طور مداوم و یک کمی هم کنجکاوانه است . من یکی چون ندیده ام ٬ یا نشناخته ام ٬ُ که یک تحصیلکرده دکتری مردم شناسی و جامعه شناسی و جمعیت شناسی با چهل - پنجاه سال سابقه مطالعات و تحقیقات دانشگاهی و استراتژیک هر روز مجبور به رفت و آمد با مترو شده باشد و چیزی در این خصوص نوشته باشد به این فکر افتادم که به اصطلاح تهدید را تبدیل به فرصت کرده چند کلمه ای یاد داشت کنم :

اندر جمعیت شناسی مترو تهران !

در مترو تهران ٬ از امور و مسائل دیگر که بگذریم ٬ مشخص تر از همه جداسازی واگن های خاص خانم ها با واگن های خاص آقایان است . اول و آخر قطارهایشان زنانه است ... و کدام مردی مردانگی وارد شدن به واگن های خانم ها را دارد ؟ قلمش را می شکنند ! ( نگفتم خانم ها ... ) . اما خانم هائی متعدد و متجدد و شاید هم متکبر ؟! ٬ و البته غیر از همه این ها ٬ وارد واگن های آقایان می شوند ! آیا نسبت هورمون مردانگیشان بیش از هورمون زنانگی است ؟ والله اعلم بالحقایق الامور ! پیرزن ها و برخی از زنان میانسال وارد واگن آقایان می شوند تا شاید مردی مردانگی کند و جای خود را به ایشان تعارف کند . « درد پا » بین بانوان ایرانی بیداد می کند و اگر نسبتا" بیش از بانوان سایر کشورها نباشد احتمالا" از هیچ یک هم کمتر نیست ٫ حالا چرایش را من نمی دانم ٫ از خانم دکتر دستجردی بپرسید . زن های جوان تر و به خصوص دخترها هم لابد به این دلیل که سبز بودن و زرد بودن و روشنفکر بودنشان را به رخ ما بکشند ٬ بدون این که از خجالت سرخ شوند ! و حتی موقعی که واگن ها مملو از مردها است خود را به هر ترتیبی که هست به درون واگن می کشانند ٬ برخی از این گروه هم لابد به این دلیل که سبزه ای گره بزنند ... و یا بالاخره باز کردن گرهی از کار خود .

می رسیم به آقایان ! فکرنکنم در هیچ کشوری از بیش از دویست کشور جهان ٬ و در هیچ شهری مثل کلانشهر تهران ٬ « اشتیاق شدید » ( و شاید هم نیاز مبرم ؟! ) جوانان به نشستن ٬ چند و چندین برابر سالخوردگان باشد !!! پدیده عجیبی است . شاید حاصل شیر خشک های قاچاقی - تقلبی؟ زمان جنگ تحمیلی باشد ٫ یا آن آردها... اگر هم صندلی گیرشان نیامد همانجا ٬ کف قطار ٬ ولو می شوند . می گویند در ژاپن هم یک ایرانی یک جوان ژاپنی را دیده است که کف قطار نشسته بوده است ! ... به علاوه ٬ خودش یک نشئه است !

لابد می فرمائید ایستادن و نشستن در قطار مترو چه ربطی به مشاغل و حرف و گروههای سنی و جنسی دارد ؟ عرض می کنم : از همین جوانانی که نقل کردم تعداد مشتاقان نشستن بین سربازان وظیفه ٬ دانشجویان دانشگاه ایکس ٬ و البته کارگران نورسیده به تهران از همه بیشتر است . از غذاها و کلاغ پر رفتن های پادگان ها خبری ندارم . بسیاری از کارگرها هم اولین هدفشان نشستن است و به خصوص شب ها دیگر نای ایستادن ندارند . اما دانشجویان و میزان پروتئین و کالری غذای آنها را چه عرض کنم ٫ آنها تحصیلکرده اند و خودشان بسیار بهتر از اینجانب می توانند تحلیل کنند . البته اگر حال تحلیل کردنش را داشته باشند...

کاسب های قدیمی ٬ حتی شصت - هفتاد ساله ٬ و کارمندان در مرز بازنشستگی ُ بدون آن که خم به ابرو بیاورند ٫ و با متانت و وقار تام و تمام می ایستند و حتی به هیچ جوان بر اریکه قطار نشسته و خود را به خواب عمیق زده ای هم توجه نمی کنند . البته اگردیدید کارمندی از جای خود بلند شد و اصرار کرد که جناب رئیسش به جای او بنشیند تعجب نکنید ٫ کارمند بخش خصوصی است ! و نه بخش عمومی . دولتی ها معمولا" چنین تعارفاتی ٬ که به اصطلاح آمد و نیامد هم دارد ٬ نمی کنند ٫ و از بخش خصوصی هم تقریبا" بد شانس آن کارمندی است که با رئیسش در رفت و آمد به سر کار هم مسیر باشد .

یک بدشانسی دیگر هم داریم : این که برخی از صاحبان مشاغل آزاد ٬ مثل شکلات فروش و بادکنک فروش ٬ به قطار وارد شده به بهانه الکاسب حبیب الله ! همه مسافرین ایستاده را به اینطرف و آنطرف هل داده برای بازاریابی ! راه عبور خود را باز کنند و از آن بدتر این که پس از ده دوازده ساعت کار روزانه ٬ موقع بازگشت به خانه ٬ گدائی را در کنار خود ببینید که که آه و ناله و زجه که خدا شمارا محتاج یک لقمه بوقلمون نکند ! خستگی ناشی از کار روزانه یک طرف و خستگی ناشی از شنیدن این زجه های دلخراش ساختگی هم یکطرف .

بگذریم ! مشخصه دیگری هم هست که به نظر بنده قابل طرح است : روستائیان راستین در مترو تهران ! یا به طور کلی شهرستانی های تازه رسیده به تهران ( که این تازگی ممکن است تا چند و چندین سال هم ادامه یابد ) که نسبت به تهرانی های اصیل و نسبتا" اصیل علاقه بسیار بیشتری نسبت به نشستن نشان می دهند . شاید عادت به ایستادن در « وسیله نقلیه در حال حرکت » را نداشته باشند ٫ یا شاید بهای بلیط مترو را ٬ نسبت به وسع خود ٬ زیاد دیده در فکر حد اکثر بهره بری از بهائی که پرداخته اند باشند که آنهم نشستن روی صندلی است .... و اگر دقت کنید همان مسافرینی که معمولا" بیشتر به واگن های جلوتر قطار ها هجوم می برند از همین گروه هستند ... مدخل دیگری هم هست ٬ شاید اصفهانی و تبریزی و یزدی و مردم سایر شهر هائی که به زحمتکش بودن شهره شده اند در مسافرت و مهاجرت به تهران و سوار شدن به مترو اصرار بسیار کمتری به نشستن به هر قیمت در قطار مترو داشته باشند تا مردم شهرها و مناطقی که عرض نمی کنم !...

مترو ی ما ٬ آنطور که بنده جهاندیده طی این چند سال مشاهده کرده ام افتخار تاسیس مکتبی بسیار فراگیر را دارد : مکتب اصالت نشستن ! و با سالها مترو سواری در فرانسه و ایتالیا و اسپانیا هنوز هم در مقایسه ُ کاملا" در نیافته ام که چرا اینهمه آدم قبراق و سرحال در متروی تهران اصرار به نشستن دارند !!!

برای جامعه شناسی کلانشهر تهران ُ و به خصوص کلانشهر کرج ٬ جمعیت شناسان و جامعه شناسان ( محترم ) را ول کنید ٬ متروی تهران را بچسبید ! . خواهید فرمود که همین چند سطر ٬ جامعه شناسی مسافران متروی تهران بود ٫ که البته اگر از دیدگاه روانشناسی اجتماعی ٬ و نه صرفا" خود جامعه شناسی ٬ بنگریم یک کمی بود .اما جامعه شناسی شهری ٬ با همه ابعاد و اجزایش ٬ بسیار فراتر از این « اشاره » ای کوچک به جمعیت شناسی و به اصطلاح مورفولوژی اجتماعی است . جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی و مردم شناسی مترو ی تهران باشد برای بعد ٫ اگر زنده ماندم .

یزدفردا