زمان : 08 Tir 1404 - 06:41
شناسه : 214726
بازدید : 1936
تصویری از دل جنگ؛ نقطه آغاز یک جست‌وجوی پیچیده تصویری از دل جنگ؛ نقطه آغاز یک جست‌وجوی پیچیده یزدفردا: «تیترها از تانک‌ها نمی‌ترسند» با تلفیق فضای روزنامه‌نگاری و تاریخ دفاع مقدس، تلاش دارد روایت متفاوتی از مواجهه نسل امروز با واقعیت‌های تاریخ معاصر ارائه دهد.

به گزارش یزدفردا: رمان «تیترها از تانک‌ها نمی‌ترسند»، اثری تازه در حوزه ادبیات داستانی است که با نگاهی نو، تلاش دارد فاصله میان نسل امروز و گذشته‌ای نه‌چندان دور را با زبانی آشنا پر کند. این کتاب که توسط انتشارات ۲۷ بعثت منتشر شده، با محوریت شخصیت نوجوانی به نام «سارا»، خواننده را به سفری ذهنی، شغلی و شخصی می‌برد؛ سفری که از دل روزنامه‌نگاری آغاز می‌شود و تا مرزهای هویت، مسئولیت‌پذیری، کشف حقیقت و درک تاریخی پیش می‌رود.

در «تیترها از تانک‌ها نمی‌ترسند»، با نوجوانی پرانرژی، دقیق و باانگیزه به نام سارا روبه‌رو هستیم؛ دختری اهل نوشتن، اندیشیدن و پیگیر حقیقت که با وجود دغدغه‌هایی چون بیماری مادر، مسئولیت‌های خانوادگی و چالش‌های دوران بلوغ، مسیر متفاوتی را برای خود انتخاب کرده است. سارا دانش‌آموز دبیرستانی است که به روزنامه‌نگاری علاقه‌مند شده و به‌صورت رسمی در یکی از روزنامه‌های پایتخت، در بخش اجتماعی فعالیت می‌کند.

او با نگاهی جدی به حرفه خود، اصول اخلاقی خبرنگاری را نه‌تنها در حرف، که در عمل رعایت می‌کند. از نظر سارا، سوژه خوب قلب تپنده یک گزارش است و تیتر آن، اولین و مهم‌ترین پل ارتباطی میان مخاطب و محتوا است. او باور دارد اگر تیتر نتواند مخاطب را جذب کند، متن هرچقدر هم که دقیق، مستند و پرمحتوا باشد، دیده نمی‌شود. این نگاه حرفه‌ای به رسانه، در دل یک شخصیت نوجوان، نقطه تمایز مهم این رمان با دیگر آثار ژانر خود است. «کسانی که روزنامه می‌خوانند، نگاه‌شان اول از همه به تیتر می‌افتد. اگر تیتر جذاب نباشد، حتی به سراغ متن نمی‌روند. اما اگر همان چند کلمه اول جذبشان کند، تا پایان مطلب را دنبال می‌کنند و تازه متوجه می‌شوند چه مسئله‌ای در دل ماجرا نهفته است.»

پاتوق سارا برای یافتن سوژه‌های تازه، پارک چیتگر است؛ جایی که با غذا دادن به اردک‌ها و ماهی‌ها، ذهنش را آزاد می‌کند تا جرقه‌ای در ذهنش روشن شود. او به عنوان خبرنگاری نوجوان، جسارت ورود به مسائل بزرگ‌تر از سن خود را دارد، اما این امر دقیقاً همان چیزی است که باعث بروز اختلاف‌نظرهایی در محل کارش شده است. برخی همکارانش معتقدند سوژه‌های او سنگین، تاریخی یا ژورنالیستی‌اند و او باید بیشتر به موضوعات نوجوانان مانند روابط دوستی، فشار تحصیلی یا مسائل خانوادگی بپردازد.

سردبیر روزنامه، مردی میانسال به نام برمکی است که در ابتدا نگاهی انتقادی به رویکرد سارا دارد. برمکی از چهره‌هایی‌ست که در جریان جنگ تحمیلی، شنوایی خود را از دست داده و اکنون بدون سمعک به‌سختی می‌شنود. اما همین ویژگی، به‌تدریج او را به پلی میان دو نسل بدل می‌کند. نسلی که جنگ را با گوشت و پوست لمس کرده و نسلی که از آن تنها چند تصویر و تیتر شنیده است.

همه‌چیز از شبی آغاز می‌شود که برمکی به مناسبت تولد سارا عکسی قدیمی و ناشناخته را به او نشان می‌دهد؛ تصویری که از دل دفاع مقدس آمده و شخصیتی را در دل خود دارد که هیچ‌کس او را به‌درستی نمی‌شناسد. این نقطه آغاز یک جست‌وجوی پیچیده برای سارا است؛ جست‌وجویی که به تدریج از یک کنجکاوی ساده خبری به تلاشی جدی برای کشف حقیقت بدل می‌شود. سارا باید پرده از رازی تاریخی بردارد؛ رازی که با هویت، صداقت و رسالت اجتماعی گره خورده است.

عکس متعلق به یکی از رزمندگان زن در جبهه‌های جنگ است و از همین‌جا، داستان با ترکیبی از تخیل و واقعیت، به فضای سال‌های دفاع مقدس سفر می‌کند. نویسنده با استفاده از تکنیک خیال‌پردازی، سارا را وارد دنیایی ذهنی می‌کند که در آن با «زهرا قیداری» دیدار می‌کند؛ زنی فداکار که با گذشت و شجاعتش، روایت تازه‌ای از حضور زنان در جنگ تحمیلی را پیش چشم مخاطب می‌گشاید.

زهرا قیداری، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی به تدریس در مدارس پرداخت، اما پس از آغاز جنگ در سال ۵۹، داوطلبانه برای خدمت به مجروحان جنگی به ایلام رفت و همان‌جا مستقر شد. او با تمام وجود، در دل حوادث بود و زندگی‌اش را وقف کمک به رزمندگان و مجروحان کرد. نکته تأثربرانگیز اما اینجاست که زهرا، اگرچه در جبهه‌های جنگ تحمیلی جان خود را از دست نداد، اما سال‌ها بعد، در خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا، در حالی که به بیماران خدمت می‌کرد، جانش را فدای سلامت دیگران کرد.

نویسنده در این اثر از فضای روزنامه‌نگاری به‌عنوان ابزاری برای روایت استفاده کرده است؛ فضایی که در آن اخلاق، حقیقت، مستندسازی و آگاهی‌بخشی محور قرار دارند. این نگاه رسانه‌ای، باعث شده روایت دفاع مقدس در این اثر، از زاویه‌ای نو بازنمایی شود. نه با زبان مستقیم جبهه و اسلحه، بلکه از مسیر تحقیق، تحلیل، مصاحبه و کشف. این ویژگی، آن را از بسیاری از آثار مشابه جدا می‌سازد.

در کنار موضوعات جدی، طنز نوجوانانه، دغدغه‌های روزمره، روابط خانوادگی و دوستی نیز در این اثر به‌خوبی به تصویر کشیده شده‌اند. همین ترکیب باعث می‌شود که مخاطب نوجوان، ضمن آشنایی با بخشی مهم از تاریخ معاصر ایران، احساس بیگانگی با فضای داستان نداشته باشد.

نکته مهم دیگر، نحوه ترسیم شخصیت‌های فرعی در داستان است؛ از همکاران سرد مزاج سارا تا خانواده گرم و دغدغه‌مندش، همه در خدمت پیشبرد خط روایی اصلی‌اند. حتی فضای تحریریه روزنامه با جزئیات دقیق ترسیم شده است؛ جایی که تضاد نسلی، دغدغه حرفه‌ای و طنز کاری، همگی در کنار هم قرار می‌گیرند تا تصویری واقعی و باورپذیر از دنیای مطبوعات شکل گیرد.

در بخشی از کتاب «تیترها از تانک‌ها نمی‌ترسند» می‌خوانیم:

مامان نرگس بیچاره صد دفعه توی سر خودش زد و جیغ‌وداد کشید که: «دخترۀ ورپریده، اینقدر فیلم‌های تخیلی نبین، زندگی که خیال نیست.» ولی چه فایده؟ از مامان گفتن بود و از من نشنیدن. خب معلوم است که نتیجه‌اش همینی می‌شود که شده! یک حس درونی می‌گوید که سارا، این یکی دیگر خیال و خیال‌پردازی نیست، تو این‌دفعه، واقعاً به زمان‌های دور سفر کرده‌ای! تقویم کوچکم را از داخل کوله‌پشتی برمی‌دارم و امروز را پیدا می‌کنم، یعنی چه؟! خبری از امروز نیست، یعنی امروز گم شده است؟ آیا من به سال ۱۳۶۴ پرتاب شده‌ام؟ به همین راحتی!

کتاب «تیترها از تانک‌ها نمی‌ترسند» نوشته حمید هنرجو، در قطع رقعی با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و به بهای ۱۱۰ هزار تومان از سوی انتشارات ۲۷ بعثت منتشر شده است.