فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه رضوان به درآیی
شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
گر تشنه لب از چشمه حیوان به درآیی
جان میدهم از حسرت دیدار تو چون صبح
باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآیی
بر رهگذرت بستهام از دیده دو صد جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
بازآید و از کلبه احزان به درآیی
شرح لغت: آن یوسف مهرو: آن یوسف جمال ماه جبین به استعاره مراد محبوب ماه رخسار
۱- حضرت حافظ در بیتهای اول، دوم و آخر میفرماید:
*ای دل اگر از چاه زنخدان جانان خارج شوی و صفای آنجا را ترک کنی، به هر جا داخل شوی، پشیمان میشوی.
* هوشیار و عاقل باش که اگر به وسوسه نفس گوش کنی، مانند حضرت آدم از باغ بهشت اخراج خواهی شد.
*ای حافظ نگران نباش که آن یوسف زیبا روی و ماه رخسار باز میگردد و تو از خانه غمها مانند حضرت یعقوب (ع) بیرون خواهی آمد.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
قصد آغاز کاری جدید را داری که هیچ به صلاح تو نیست و اگر آن را آغاز کنی جز پشیمانی سودی نخواهد بخشید. در همین کار فعلی خود میتوانی با تلاش بیشتر به موفقیتهای بزرگی برسی، چون برای تو جای ترقی و پیشرفت هست، اما برای رسیدن به هدف عجله نکن و با صبر و حوصله پیش برو.