به گزارش یزدفردا: ما در دنیایی زیست میکنیم که فیلمها به سمت «گیمها» پیش میروند و تجربه قصهگویی - چنانکه از پیشینیانمان سینه به سینه نقل شده - در ادبیات کسر و کاسته شده است. پرداختن به روایت قصه در گیمهای متاخر اغلب با فرمهایی آشوبناک و حذف درام همراه است، آنگونه که حتی نسلهای اولیه روایات قصه در گیمها نیز با آن بیگانه بودند.
رمان غرباء با فرمتی شبیهسازی شده از جهان سلطه به همراه آواتارهایی از نسل جدید گیمهایی چون «مایندکرفت» نوشته شده است. شاید بتوان گفت رمان «غرباء» در این بین خلق شده است، تا بتواند تجربه قصه گویی را به عنوان حافظهای پایدار ولو کوچک یادآوری کند و نیز بتواند در میان سرسام «گیم _فیلمها» جایی مطمئن برای خود بیابد، مثل حضوری که اضطرارش را مورد تأکید قرار میدهد. اگر بخواهیم به بطن «غرباء» فرو برویم، باید گفت: «غرباء» مثل یک مخلوق چندرگهست؛ با چشمهای سرخی که به آخرالزمان - همین نزدیکیها - نظر میاندازد.
با سر بزرگی که لازمه یک حافظه پایدار در برابر فراموشی عظیم همین آخرالزمانی که پیشتر ذکرش آمد. او دست و پاهای چست و چابکی دارد که میتواند از مرزها و خطوط ژانرهای ادبیات و تئوری بجهد و نهایتاً غربا یک مخلوق یگانه است برساخته از تخیل بورخسی، سنت اشراقی منتسب به هانری کربن و منظر پی. او. وی گیمهای متاخر.«غرباء» سومین حلقه از سه گانه ی «اشباه» و «سایبورخ» است.
رمان «غرباء» نوشته غزل عرفانی در چهل و سه صفحه در نشر بزنگاه منتشر شده است.