زمان : 23 Bahman 1403 - 07:57
شناسه : 210667
بازدید : 1816
«بیست‌وسه»؛ سفری نوجوانانه از یک خیابان بارانی تا جهان‌های موازی «بیست‌وسه»؛ سفری نوجوانانه از یک خیابان بارانی تا جهان‌های موازی یزدفردا: کتاب «بیست‌وسه» اثری از انتشارات پیدایش است که توانسته نشان سه لاک‌پشت پرنده برای آثار منتشرشده در زمستان ۱۴۰۱ را کسب کند. در این مطلب به معرفی این کتاب تألیفی پرداخته‌ایم.

به گزارش یزدفردا: کتاب «بیست‌وسه» رمانی در ژانر علمی‌تخیلی و فانتزی است که داستان پاشا، پسری ۱۳ ساله را روایت می‌کند. پاشا با هم‌سالانش متفاوت است؛ ذهن کنجکاو و تخیل پرورش‌یافته‌اش او را به سمت پدیده‌های عجیب و ناشناخته سوق می‌دهد. او علاقه زیادی به فیلم‌ها و کتاب‌های علمی‌تخیلی دارد و همیشه درباره موضوعاتی مثل مثلث برمودا، بشقاب‌پرنده‌ها و پدیده‌های غیرعادی جهان مطالعه می‌کند؛ اما این ویژگی‌ها باعث شده است که دیگران او را خیالاتی بدانند و جدی نگیرند.

داستان از جایی شروع می‌شود که پاشا در یک شب بارانی، برای بررسی نوشته‌هایی که هم‌کلاسی‌اش علیرضا روی زمین نوشته، از خانه بیرون می‌رود؛ اما با صحنه‌ای غیرمنتظره روبه‌رو می‌شود: نوشته‌های قبلی ناپدید شده و جای آن‌ها کلماتی به خط میخی ظاهر شده‌اند. وقتی پاشا تلاش می‌کند از آنچه دیده یادداشت‌برداری کند، چراغ خیابان روشن و نوشته‌ها محو می‌شوند. برخلاف انتظار، این اتفاق نه‌تنها او را نمی‌ترساند، بلکه حس کنجکاوی‌اش را برمی‌انگیزد و او را درگیر رازی پیچیده می‌کند.

پاشا که به‌دلیل اعتمادبه‌نفس پایین و تجربه‌های قبلی، تصور می‌کند این‌ها ساخته ذهن خودش هستند، در ابتدا این موضوع را جدی نمی‌گیرد؛ اما به‌مرور متوجه می‌شود که این اتفاقات صرفاً زاییده تخیل او نیستند. او تلاش می‌کند دوستانش را متقاعد کند که در این ماجراجویی همراهش شوند و از این راز پرده بردارند.

رمان «بیست‌وسه» داستانی پرکشش و پر از اتفاقات غیرمنتظره است که از بلوک بیست‌وسه پایگاه هوایی تبریز آغاز می‌شود و به ماجراجویی‌هایی فراتر از این دنیا گسترش پیدا می‌کند.

در بخشی از متن این کتاب می‌خوانیم:

خورشید که غروب کرد و صدای اذان بلند شد، به درخت‌زار پر از درختان زبان‌گنجشک رسیده بودند. درخت‌زار یک محوطه مستطیلی یک هکتاری بود که در کنارش یک محوطه خاکی قرار داشت که بعد از تپه‌ای خیلی کم‌ارتفاع به یک خیابان ختم می‌شد؛ خیابانی فرعی که صد متری طول داشت و پیچ می‌خورد به سمت یک خیابان دیگر. این خیابان هم از کنار یک منبع آب غول‌پیکر سفیدرنگ می‌گذشت و به جایی می‌رسید که به آن بهداری می‌گفتند و در واقع بیمارستان دوم و خلوت پایگاه بود. کمی بین درختان و کرت‌ها را گشتند و در جایی وسط درختزار، جایی هموار پیدا کردند که چهار درخت با تنه‌های قطور وجود داشت. تصمیم گرفتند آلونک چوبی را اطراف این درخت‌ها درست کنند و تنه‌ها حکم ستون‌های خانه را داشته باشند. با چوب روی زمین خط کشیدند و محوطه‌ی خانه را معلوم کردند. بعد هم درخت‌های ستون را با بستن تکه‌پارچه‌ای که لای کرت‌ها پیدا کرده بودند علامت زدند.

وقت برگشتن شد و ماجراجویی کوچک آن‌ها هم به پایانش نزدیک می‌شد. ولی پاشا دوست نداشت دور هم بودن‌شان به این زودی‌ها سر بیاید و برگردد توی کنج عزلت تاریکی و تنهایی دلگیرش. واقعیتش این بود که هرچه سعی می‌کرد خودش را با این وضعیت وفق بدهد، همان اندازه هم برای فرار از آن تلاش می‌کرد. کنار یکی از درخت‌ها نشست و با شک‌وتردید گفت: «می‌شه یه‌کم دیگه بشینیم و بعد بریم؟ آسمون بدون ابره، یه‌کم ستاره‌ها رو ببینیم.» فکر نمی‌کرد کسی با پیشنهاد او موافقت کند و منتظر تکه‌هایی بود که معمولاً بعد از این‌جور اظهار علاقه‌های از نظر بچه‌ها لوس‌بارَش می‌کردند. ولی به شکل عجیبی همه کنارش و دور و اطرافش نشستند. انگار آن‌ها هم دوست نداشتند شبِ دور از بلوک‌شان به این زودی تمام شود.

اطلاعات بیشتر:

انتشارات پیدایش، کتاب «بیست‌وسه» نوشته رضا قرالو را در ۴۹۶ صفحه و بهای ۳۸۵ هزار تومان برای مخاطبان بالای ۱۲ سال منتشر کرده است. این اثر به فهرست چهل‌وهشتم لاک‌پشت پرنده راه یافته و نشان «۳ لاک‌پشت پرنده زمستان ۱۴۰۱» را دریافت کرده است.